فرهنگ و شهر مفاهیم و پدیدههایی هستند که مکمل یکدیگر بوده و به یکدیگر معنا می بخشند. این دو مفهوم در کنار یکدیگر تکمیل کننده پدیدههای انسانی شهر هستند و همچنین به روابط انسانی معنا میدهند. شهر آرمان های انسان ها را که تبلوری از فرهنگ آنان است، با ایجاد خیابانها، کوچهها و محلات به عنوان عناصر اصلی شهر و همچنین به عنوان نماد فرهنگی شهر، شکل می دهد. آنها در حقیقت به مثابه دو همزادی هستند که زندگی آنان با همدیگر پیوند عمیقی خورده است.
عام ترین تعریفی که می توان از شهر داد این است که آن را مکان اسکان گروهی از انسانهاو محمل فعالیت های آنها در نظر گیریم و در این صورت شهر نه فقط ساختمان بلکه مکان انسان ها، گروهها، سازمان های اجتماعی، طبقات، خانواده ها و … است. شهر نوعی سازمانیافتگی اجتماعی در فضا است و آن چه شهرها را از یکدیگر متمایز می سازد فرهنگ هایی است که هر شهر در خود دارد. شهر تولید کننده دائم فرهنگی در فضا و شرایط لازم برای فرهنگ سازی را فراهم میکند. شهر با طراحی مجموعه ویژگی های اجتماعی، فرهنگی و رفتاری افراد یا گروهها، مجموعه رفتارهای عملی را برای شهروندان فراهم می سازد. فرهنگ شهری را می توان متشکل از ارزش های گروهی معین و هنجارهایی دانست که از آن پیروی می کنند و کالایی مادی پدید می آورند. فرهنگ با زندگی شهری بالیده و راه تکاملی پیموده است. شهر واقعی، فارغ از زمان و مکان، بدون فرهنگ بی معناست. فرهنگ شهری پدیده ای هزار تو و کهنسال است که هر روز نو می شود. فرهنگ شهری همراه با دگرگونی های شگرف سده بیستم، چنان دگرگون گشته است که با تحولات این مفهوم در گستره تاریخ آن برابری می کند. همه عناصر شهری به طور مستقیم و غیر مستقیم از فرهنگ متأثر می شوند و در مواردی نیز بر آن اثر می گذارند. فرهنگ شهری زمانی نهادینه می شود که شهروندان به حقوق شهروندی یکدیگر آشنا بوده و به این حقوق احترام بگذارند و در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند. مدیران شهر نیز می توانند با افزایش همکاری و مشارکت خود و ایجاد تسهیلات در امور مردم اعتماد مردم را به کارهایی که انجام می دهند کسب کنند و با حمایت آنان و کسب همکاری و مشارکت با مردم، آنان را در جهت ارتقا فرهنگ شهری مناسب هدایت نمایند. چراکه بهبود زیرساخت تکنولوژیک و خدمات شهری، نه بدون مردم ممکن است و نه این اقدامات باید در خدمت چیزی جز مردم باشند. مدیریت شهری، متخصصان شهری و تکنولوژیستها دائما ابزارهای جدیدی برای بهبود سیستمهای حمل و نقل، کاهش آلودگی زیست محیطی، بهبود ارتباطات، کم هزینه تر کردن خدمات شهری، و سایر نیازمندیها ارائه کرده اند، اما مسئله این است که باید همه این دستاوردها در کنار توجه به انسان، هدف قرار دادن کیفیت زندگی انسان، مشارکت مردمی در اداره و پیشبرد امور شهری، و تقویت فضای زیست مدنی نگریسته شوند.
نوشتههای مرتبط
در ارتباط با مباحث شهر و فرهنگ کتابها، مقالات و نوشتارهای مختلفی وجود دارد که هر کدام سعی در پوشش تمام و کمال و یا بررسی برخی از ابعاد این دو پدیده ی پیچیده دارند. کتاب «فرهنگ شهر ما» ( در دو مجلد) مجموعهای از تحلیلهای ارزیابی برنامههای شهری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران را در بردارد که به عنوان بخشی مهم و جدایی ناپذیر از فرآیند مدیریت و از جمله مدیریت فرهنگی به شمار میایند. مدیریت فرهنگی زمانی می تواند به اهداف معین خود برسد که بتواند با بهره گیری از روش های علمی معتبر نگاهی بازاندیشانه به عملکرد خود در زمینه و زمانه ی اکنون داشته باشد و با یادگیری از نقاط قوت و ضعف خود، به ترمیم کژی ها و استمرار و تحکیم راستی ها بپردازد.
مدیریت فرهنگی در نظام مدیریت غرب، ماهیتی از جنس بازرگانی دارد و از این رو در مقام ارزیابی نیز، تفاوتهای ماهوی میان الگوهای ارزیابی صنعت خودرو و صنعت فرهنگ وجود ندارد. غایت نهایی هر دو صنعت، فروش بیشتر و بیشینه سازی رضایت مشتری است. در این زمینه، تجربه ی غرب برای ما اگرچه مفید، اما ناقص است. مدیریت فرهنگی در نظام اندیشه اسلامی، توأمان باید تأمین کننده رضایت و نیازهای مخاطب باشد؛ تأمین نیازهای تقاضا شده و پویایی اندیشه ی او برای شناخت نیازهای ژرف تر، هر دو حائز اهمیت است. اثر یا خدمت فرهنگی مطلوب در نظام اندیشه ی اسلامی، نه تنها باید مورد پسند مخاطب قرار گیرد، بلکه باید بتواند برخی از نیازهای او را – نیازهایی که مخاطب به برخی از آنها وقوف دارد ولی به نیاز خود به برخی از آنها آگاه نیست – تأمین کند. چنین نگاهی به مدیریت فرهنگی، پیچیدگی آن را صدچندان می کند. این نگرش به مدیریت فرهنگی، اقتضائات خاصی در مقام ارزیابی به دنبال دارد. در چنین رهیافتی، امکان کاربست مدل های مألوف ارزیابی مانند BSC، EFQM و نظایر آن – که هدف غایی آنها صرفا تأمین رضایت مشتری است – وجود ندارد. در داخل کشور نیز مستندی که گویای تجربه عینی و مشخصی که دارای اعتبار قابل علمی باشد، متأسفانه در دسترس نبود. در چنین فضایی، ارزیابی دقیق، واقع بینانه، همه جانبه نگر و متناسب با نظام مدیریت فرهنگی دینی، ما را به درانداختن طرحی نو در سپهر فرهنگی ترغیب نمود. در طراحی این چارچوب اصول زیر مبنای عمل قرار گرفت:
۱.ارزیابی به عنوان آیینه ی واقع نمای برنامه ها از دریچه ی مطالعات میدانی اکتشافی؛ به گونه ای که نقاط قوت و ضعف برنامه نمایانده شود.
۲.بهره گیری از دانش موجود در ساخت چارچوب ارزیابی.
۳.ارزیابی به عنوان فرآیندی مشارکتی که محصول تعامل ارزیاب، مجری و مخاطب در میدان برنامه است.
۴.ارزیابی متن برنامه در زمینه (Context) آن.
۵.توجه به تکین بودن و یگانگی هر برنامه در عین تلاش برای استخراج ایده هایی که قابلیت تعمیم تحلیلی و بهره برداری در سایر برنامه را دارد.
در طول این زمان، همواره و حتی حین اجرای برنامه ها از خود پرسیده ام که آیا یک سازمان فرهنگی می تواند در قامت یک «برادر بزرگ» برای شهروندان ظاهر شود و دأبی ناصحانه را بر خود حمل کند و «پندهت دهم فراوان» را، در تعامل با شهروندانی که «گوش استماع ندارند»، الگوی کاربردی خود را قرار دهد یا اینکه به ارائه برنامه های سرگرمی محور بسنده کند و دغدغه ای برای ارائه محتوایی اندیشیده و فرهنگی را نداشته باشد؟ این دغدغه های همواره را سعس کرده ایم که با توجه به ابعاد گوناگون برگزاری برنامه های فرهنگی هنری و در نظر گرفتن توأمان سرگرمی و محتوا در نظر داشته باشیم.
از خود پرسیده ایم که بر اثرگذاری فرهنگی در بافتار شهر تهران، باید به حصارکشی ها و مرزبندی های جغرافیای کالبدی سازمان بسنده کرد یا آن که کلیت شهر را به مثابه متنی واحد تلقی کرد که باید به خوانایی آن با فرهنگی فاخر و متعالی کمک کرد؟ اصلا برای اثرگذاری بر شهروندان، تصرف فضاهای عمومی مانند خیابان ها، بوستان ها و پاساژها، چه اندازه می تواند مثمر ثمر باشد و اصولا چقدر نهادهای عمومی مجاز به ورود به حوزه های تعریف شده ی زیست شهری در فضاهای عمومی هستند؟
انتظار از تحلیل های ارزیابی هم آن بوده است که از منظر مطالعات میدانی برنامه های فرهنگی هنری، پاسخ هایی را برای پرسش های بالا فراهم آورد.
البته شاید ریشه ی همه ی این پرسشها به شناخت ما از «شهر آرمانی تهران» بازگردد. تهران، نخستین کلانشهری در ایران که به باور عموم جامعه شناسان، شهروندانش مدرنیسم را در زندگی روزمره شان پذیرفته اند، چگونه می تواند بدل به ارمان شهری شود که ارزش های اخلاقی و دین باوری اش از ویژگی های عمومی شهروندانش باشد. اگر چنین آرمان شهری را با همه مناسبات کلان شهری اش – چیرگی بزرگراه ها بر خیابانها، چرخه حمل و نقل عظیم، بازرگانی مصرف زده، گمنامی و بیگانگی شهروندان، مرکزیت باختگی شهر و … – بتوان ترسیم، می توان در مسیر رسیدن به آن گام برداشت. اگر این شهر آرمانی را «حقیقتی از پیش موجود» و پشت دریاها بدانیم، ناگزیر قایقی باید ساخت و ترک تهران کنونی گفت و مسیری خطی را پیمود و رهسپار منزلی دیگر شد. اما اگر کالبد آن آرمانشهر را همین تهران امروزین بدانیم، باید فرآیند ارتقاء فرهنگ شهروندان را فرآیندی دورانی و «درحال شدن» دانست. در چنین شرایطی، هر سازمان فرهنگی عمومی، دولتی و یا مردم نهاد می بایست انتظار قلب آنی فرهنگ عمومی به مطلوبیت خویش را به فراموشی بسپارد و خود نیز فرآیندی دورانی و «درحال شدن» را برای بسترسازی فرهنگی در پیش بگیرد. با چنین رویکردی، دغدغه مندان فرهنگ عمومی می بایست به آن بیاندیشند که آنچه را که در معرض سبد مصرف فرهنگی شهروندان قرار می دهند، چگونه خوشایند طبعشان شود و چگونه می تواند به بالا بردن ذائقه فرهنگی و فرهنگ عمومی شهر بیانجامد. اینها تنها بخشی از دغدغه های فرهنگی ما در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بوده است و کوشیده ایم پاسخ هایی را برای آنها بیابیم.
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران چشماندازی از شهروندان را برای خود ترسیم کرده است که ارزشهای اخلاقی و باورهای دینی در آنها بارور شده است، به طبع تمامی فعالیتهای سازمان نیز ناگزیر باید در مسیر تحقق این چشمانداز تعریف شود. تهران از سویی مرکز ایران اسلامی است که کوچکترین رخدادهای آن در درون و برون مرزهای ملی مورد توجه قرار میگیرد و از سوی دیگر شهری است با انبوهی از آسیبهای اجتماعی و کژتابیهای فرهنگی که در زیر پوست شهر ریشه دواندهاند. تهران به عنوان نخستین کلانشهر در ایران که به باور عموم جامعهشناسان، شهروندانش مدرنیسم را در زندگی روزمرهشان پذیرفتهاند، چگونه می تواند به آرمانشهری بدل شود که ارزشهای اخلاقی و دینباوری از ویژگیهای عمومی شهروندانش باشد. اگر چنین آرمانشهری را با همه مناسبات کلانشهریاش – چیرگی بزرگراهها بر خیابانها، چرخه حمل و نقل عظیم، بازرگانی مصرفزده، گمنامی و بیگانگی شهروندان، مرکزیت باختگی شهر و … – بتوان ترسیم کرد. با چنین رویکردی دغدغهمندان فرهنگ عمومی میبایست به آن بیندیشند که آنچه را که در معرض سبد مصرف فرهنگی شهروندان قرار میدهند، چگونه خوشایند طبعشان شود و چگونه میتواند به بالا بردن ذائقه فرهنگی و فرهنگ عمومی شهر بیانجامد. سازمان فرهنگی کلان شهر تهران با توجه به گستردگی فیزیکی، پراکندگی جمعیتی و گشودگی آن در برابر خرده فرهنگهای گوناگون و به تعبیر بهتر شکلگیری زیستجمعی شهروندان تهران در فضای بیگانگی مدرنیته، نیازمند مدیریتی هوشمند، واقعبین و پویا است. مواردی که عنوان شد میتواند تنها بخشی از دغدغههای فرهنگی در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران باشد که در پی پاسخگویی به آنهاست (برگرفته از مقدمه و پیشگفتار کتاب).
کتاب فرهنگ شهر ما که در دو مجلد تدوین شده است، مجموعه ی تحلیل های ارزیابی برنامه های شهری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است که با منطق روش شناختی نظریه ی زمینه ای به انجام رسیده است. برای این منظور گروه ارزیابی برنامه ها، از پژوهشگران حوزه های گوناگون علوم اجتماعی و انسانی؛ چون جامعه شناسی، مردم شناسی، پژوهشگری اجتماعی، ارتباطات اجتماعی، روانشناسی اجتماعی، پژوهش هنر، معارف اسلامی و فلسفه ی عملی در مقاطع تحصیلات تکمیلی بهره برده است.
تحلیل های ارائه شده در این مجموعه، حاصل دو سطح مطالعه ارزیابی، یکی در مقیاس خرد و دیگری در مقیاس کلان برنامه می باشند. بدین معنی که پس از انجام مطالعات میدانی و گرآوری داده ها در تک نگاری های ارزیابی میدانی در سطح نخست، تحلیل نهایی ارزیابی به عنوان برآیند نظری این تک نگاری ها، ارائه شده است. این تحلیل های ارزیابی که عموم برنامه های شهری بازه زمانی تابستان ۱۳۹۱ تا تابستان ۱۳۹۲ را پوشش می دهند، با توجه به منطق کیفی شان، به زوایای پنهان برنامه های فرهنگی هنری می پردازند و نه در سطح ارائه داده های میدانی و نه در سطح تحلیل، داعیه ی قطعیت و تعمیم آماری ندارند. اما، تعمیم تحلیلی نظریه های برساخته، می تواند در برنامه های فرهنگی دیگر و نیز در دیگر نهادها و دستگاههای فرهنگی مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
فهرست مطالب جلد اول کتاب:
پیشگفتار
مقدمه
منطق روش شناختی اکتشافی ارزیابی کیفی برنامه های فرهنگی هنری
ارزیابی تحلیلی برنامه «بر آستان جانان»
ارزیابی تحلیلی برنامه «چهار راه کتاب»
ارزیابی تحلیلی برنامه «انار یاقوت بهشت»
ارزیابی تحلیلی برنامه «فرهنگسرای آسمان»
ارزیابی تحلیلی برنامه «مادران قصه گو»
ارزیابی تحلیلی برنامه «تعزیه خوانی»
ارزیابی تحلیلی برنامه «فصل دل تکانی»
فهرست مطالب جلد دوم کتاب:
ارزیابی تحلیلی نمایشگاه «یاد یار مهربان»
ارزیابی تحلیلی برنامه «چهل خانه»
ارزیابی تحلیلی برنامه «هفته فرهنگی ژاپن»
ارزیابی تحلیلی برنامه «سیمرغ»
ارزیابی تحلیلی برنامه «تجلیل از ماندگاران بازار و اصناف»
ارزیابی تحلیلی برنامه «زخمی که بر دل نشست»
ارزیابی تحلیلی برنامه «ترنج»
ارزیابی تحلیلی برنامه «فرهنگسرای کتاب»
ارزیابی تحلیلی جشنواره «تئاتر شهر»
ارزیابی تحلیلی برنامه «بر آستان جانان ۱۳۹۲»
مشخصات کتاب:
فرهنگ شهر ما: مجموعه تحلیل های ارزیابی برنامه های سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، زیر نظر فائز دین پرست، سبحان یحیائی و همکاران، نشر شهر، تهران، ۱۳۹۲.