در دوره ای که در سراسر جهان اسلام ، طالبان علم در انتخاب مواد آموزشی و پژوهشی از آزادی کامل برخوردار بودند ؛ کلیسا حق این انتخاب را از پیروان خود سلب می کرد و حتی علوم تجربی را تحت نظارت خود درآورد و آموزش در انحصار صومعه درآمد و بدین ترتیب استقلال فردی چه در زندگی معنوی (آموزش و تفکر پژوهش ) و چه در زندگی مادی و ظاهری به کلی منتفی گردید و آنچه در نوشته های اروپایی (( فرهنگ دوران باستان )) نامیده می شود در خواب فرو رفت و تصورات و فرهنگ قرون وسطایی جای آن را گرفت .
با همه ی این احوالات ، کلیسا برای ترویج مسیحیت و استوار ساختن پایه های خود ، ناچار بود مردمان دانشور و تربیت یافته را به سوی خود جلب کند و برای رسیدن بدین هدف مجبور بود با آنان به زبان خودشان سخن بگوید ؛ مردانی که این وظیفه را برعهده گرفتند عنوان (apologet)به معنای “مدافعان” مسیحیت در برابر پیش داوری های مشرکانه ی مردمان تربیت یافتند .
نوشتههای مرتبط
با گذشت زمان از درون خود کلیسا نیز متفکرانی – مثلا راجر بیکن عضو فرقه ی راهبان فراسیسکن – پیدا شدند که پایه های شیوه ی فکر مدرسی را متزلزل ساختند و با سخنانی نه چندان صریح به جانبداری از استقلال تفکر انسان پرداختند و از این طریق راه را برای شیوه ی فکری تازه ای که در پایان قرون وسطا پدید آمد و به عبارت دیگر دوره ای از تاریخ اروپا مشهور به “رنسانس” که کم و بیش سده های پانزده و شانزده میلادی را در برمیگیرد به وجود آمد ؛ دورانی که طرح کلی بخشی اعظم از جهان امروز ما در این دوره تثبیت شد . در رنسانس پادشاهی های اروپا دولت های مقتدری شدند و دگرگونی های فراوانی در دین ، افکار ، رفتارها و در کار هنرمندان بزرگ ، آهسته آهسته رخ داد .
دگرگونی اصلی که شالوده ی اندیشه ی رنسانس شد شناخت تازه ای از انسان به منزله ی (( مرکز و ملاک همه ی کائنات بود )) که انسان در مرکز این فرهنگ قرار گرفت : خدایان ، صفات و سجایای انسانی و حتی صورت انسانی داشتند ؛ موضوع شعر از حماسه های هومر تا واپسین دوره ی فرهنگ یونانی ، انسان و سرنوشت انسان بود ؛ اندام انسانی مهمترین مسئله ی هنر مجسمه سازی و نقاشی بود ؛ فلسفه به طور منطقی از پژوهش نظری کیهان (cosmos)به سوی پژوهش انسان حرکت کرد و در اندیشه ی سوفسطاییان ( انسان مقیاس همه چیز است ) و سقراط ( خودت را بشناس ) و افلاطون ( مخصوصا جمهوری ) و ارسطو ( مخصوصا اخلاق و سیاست ) به ذروه ی خود رسید و مهمترین وظیفه ی سیاست و دولت ، حفظ قدرت و تسلط بر دیگران تلقی گردید.
خاستگاه این پویش فرهنگی ، ایتالیا بود و آن گاه بر اثر پیوند یافتن آن فرهنگ با دین مسیحیت ، فرهنگی نو پدیدآمد که با همه ی پیامدهای نیک و بدش از ایتالیا به سراسر باختر زمین گسترش یافت و در زندگی همه ی اروپاییان تربیت یافته ، وارد گردید؛ بدین سان رنسانس را باید جنبشی ایتالیایی دانست و از این رو است که هر کس بخواهد تاریخ و ویژگی های رنسانس را بررسی کند نخست باید کار خود را با بررسی زمینه های این جنبش در ایتالیا آغاز کند .
نویسنده ی کتاب حاضر، یاکوب بورکهارت (۱۸۹۷-۱۸۱۸ م ) یکی از بزرگترین پژوهندگان تاریخ در قرن نوزدهم است. در سال ۱۸۵۳ م نخستین نوشته ی خود را با عنوان عصر کنستانتین بزرگ و در ۱۸۶۷ م هنر معماری رنسانس در ایتالیا را منتشر کرد و پس از مرگش مقاله هایی درباره تاریخ هنر در ایتالیا، مقاله هایی در تاریخ فرهنگ یونان، تأملات در تاریخ جهان و داوری هایی درباره ی تاریخ و تاریخ نویسان انتشار یافت .
مهمترین اثر وی فرهنگ رنسانس در ایتالیا است که در ۱۸۶۰ م در دویست نسخه منتشر گردید. در آغاز چندان استقبالی از آن به عمل نیامد و نُه سال طول کشید تا چاپ دوم آن انتشار یافت ولی به تدریج ارباب نظر، قدر کتاب را شناختند به طوری که در سال ۱۹۲۴ م چاپ چهاردهم در دسترس خوانندگان قرار گرفت .
با وجود نوشته های متعدد درباره ی رنسانس، کتاب فرهنگ رنسانس در ایتالیا نخستین کتابی است که درباره رنسانس نوشته شده است و از کلاسیک های درجه اول به شمار می آید که به همه ی زبان های مهم اروپایی ترجمه شده است و در ایران به نقل از محمدحسن لطفی تبریزی مترجم این کتاب (( اینجانب کتاب را از زبان آلمانی ترجمه کرده و همیشه تر جمه ی انگلیسی به قلم S.G.C.Middlemore چاپ ۱۹۹۰ م. را در پیش چشم داشته ام .)) در دیدگان فارسی زبانان قرار گرفته است ، در قالب ترجمه ای به واسطه نشر طرح نو در تاریخ نوزدهم دی ماه سال ۱۳۷۶ .
کتاب فرهنگ رنسانس در ایتالیا کار خودرا با شش بخش و یادداشت مترجم و نمایه ایی در ۵۱۲ صفحه ارائه داده است که در بخش اول بعد از پرداختن به مقدمه، موضوعاتی چون ایتالیا در قرن چهاردهم میلادی، فرمانروایان قرن چهاردهم، فرمانروایان قرن پانزدهم، جباران کوچک، خاندان های شهریاری بزرگ، مخالفان جباریت، دولتشهر های جمهوری : ونیز و فلورانس، سیاست خارجی دولت های ایتالیایی، جنگ همچون اثر هنری، مقام پاپ و خطرهایی که با آن پیوسته بود و وطن پرستان ایتالیا خاتمه داده است.
بخش دوم کتاب بورکهارت دولت ایتالیایی و شخصیت فردی، تکامل شخصیت، شهرت و افتخار در دوره ی رنسانس، طنز و استهزا و بذله مدرن را به دید خواننده گذاشته است .
احیای فرهنگ دوران باستان و کشف جهان و انسان از پایه های اساسی نوزایی در قرن چهاردهم و پانزدهم است که نگارنده در بخش های سوم و چهارم و برابری طبقات، لباس و مُد، زبان و زندگی اجتماعی، رسوم و آداب معاشرت، تربیت مرددرباری، موسیقی را در فصل بعد پرداخته است .
آگاهی از داوری در اخلاق ایتالیایی های دوره ی رنسانس، شخصیت فردی و اخلاق، دین در زندگی روزانه، روح رنسانس و دین، نفوذ خرافات دوره ی باستان و در انتها شکاکی و بی ایمانی عمومی موارد است که نویسنده را برای شناخت دوره ی جدید بعد از قرون وسطی برای نوشتن واداشته است .