عنوان کتاب تا حدودی ما را با داده های درون خود آشنا می کند ولی این دلیل نمی شود که هرکتاب و مقاله ای در باب شخص سیدجمال الدین اسدآبادی گره از نادانسته های ما در توصیف این شخص و اهداف و روش هایی که به کار می برده است، بگشاید؛ و وقتی که محقق به گونه ای علمی و بی طرف راجع به شخص سید جمال الدین، به تحقیق می پردازد، چون با کمبود و حتی در مواردی با فقدان مدارک و اسناد مواجه می شود، دیگر نمی تواند صادقانه علم درستی پیدا کند، زیرا از لحاظی هر چه تحقیقات در مورد شخص سید فزونی می یابد، از بعضی ابهامات کاسته نمی شود و خواننده در درجه اول افکار سید جمال الدین را باید از لحاظ قدرت ” نفوذ کلام و قدرت القاء و تلفیق فوق العاده ” آن ها بررسی کند نه صرفا از لحاظ اعتبار نظری آن ها ، چراکه گفته های ایشان متوجه عمل است و عمل او در جهت به پاخواستن مردم مسلمان.
باری در این سه مقاله که مورد اول و دوم آن به ترتیب تحت عنوان های “سید جمال الدین اسدآبادی و تفکر جدید” و “سید جمال الدین اسدآبادی و رد فلسفه « نیچری » ” قبل از انقلاب اسلامی ایران و مقاله ی آخر “ارنست رنان و سید جمال الدین اسدآبادی” پس از انقلاب انتشار یافته است، توسط کریم مجتهدی در بهمن ماه سال ۱۳۶۲ شمسی، با حمایت انتشارات تاریخ ایران در قالب نود و هشت صفحه به صورت کتابی کوچک درآمده است.
کریم مجتهدی در این کار ادعای آن را ندارد که مطالب زیاد گفته نشده را در مورد سید جمال الدین و افکار او عرضه دارد، و در هریک ازآن ها تلاش شده که رابطه ی سید با آنچه در ایران، تفکر جدید دانسته شده است بررسی کند و موضع خاص او روشن شود.
نوشتههای مرتبط
اکثر کسانی که در ایران یا خارج از ایران راجع به زندگانی و آثار و افکار اسدآبادی تحقیق کرده اند، به عنوان دوفیلسوف شرق و غرب یا با عناوین مشابه دیگری اشاره به سخنرانی ارنست رنان درباره ی « اسلام و دانش » و جوابیه ی سید جمال الدین کرده و به فراخور موضع فکری خود در این مورد نوشته اند و شاید بی جا نباشد بگوییم از بین این سه مقاله هیچ یک به اندازه « ارنست رنان و سید جمال الدین اسدآبادی » توجه همگان را به سوی خود نکشانده است و آن جا که مجتهدی در دیباچه ی خود ادعا می کند که :
((در هیچ مقاله و کتابی که در ایران و چه در خارج قبلا درباره ی مباحثه سید و ارنست رنان، متفکر فرانسوی چاپ شده است به این اندازه و یک جا به جمع آوری اسناد و مدارک پرداخته نشده است و ابعاد مختلف سیاسی و فرهنگی آن مورد بحث قرار نگرفته است.))، اهمیت کار خود را بیان می کند.
با مرور در تاریخ سیاسی اواخر قرن نوزدهم میلادی و موضع کشور فرانسه در استعمار کشورهای آفریقایی، بالاخص سیاست خاص آن، درمورد کشورهای مصر و الجزایر و اقوام عرب مسلمان شمال آفریقا، با اطمینان می توان گفت که استدلال های ارنست رنان در بهار سال ۱۸۸۳ میلادی- که به نحوی برای نخستین باردر سال ۱۸۵۲ میلادی در کتاب «ابن رشد ومکتب او » نیز ذکر شده بود و این سخن رانی به نوعی تکرار همان سخنان بود- پژوهشی برای ارائه ی تعارض میان علم و دین نیست، بلکه توجیهی برای ادامه یافتن استعمار است.
به واقع سخنرانی رنان در باب “اسلام و دانش” و جنجال و تحقیر مسلمانان در زمینه های فکری و دینی و وصف آن ها با غرور جاهلانه دردستیابی به حقیقت مطلق و دور بودن آن ها از علم و فلسفه بواسطه ی نقش دین اسلام، نمایشگر لحظه ای از توسعه طلبی غربیان است.
برای اثبات مغرضانه بودن سخنرانی رنان، با فهمی که از سخنرانی اش و جوابیه سیدجمال الدین اسدآبادی و جوابیه ی رنان به شیخ دیده می شود، به نظر می رسد که او نه تنها معلول را به جای علت گرفته و سعی کرده است این باور را با توسل به سیر تاریخ و مثال های مستند به گونه ای دیگر جلوه دهد، بلکه استدلال وی بیشتر متکی بر تعصب و نوعی اعتقاد به تبعیض نژادی است؛ در حالی که او در ابتدای سخنان خود مدعی می شود که در علم تاریخ برای رسیدن به نتایج صحیح باید در مورد استعمال کلمات و اصطلاحات مربوط به ملل و نژاد دقت کامل داشت؛ او سید جمال الدین را وادار به مقابله برای دفاع از حقانیت دین اسلام و حق صدها میلیون مردم مسلمانی که محکوم به زندگی در جهل و توحش بودندکرد.
در نتیجه، بررسی وجوه اختلاف و بحث بین ارنست رنان و سید جمال الدین بر سر کلیات مسائل فرهنگی و علمی و فلسفی نیست بلکه بیشتر متوجه سرنوشت تاریخی و سیاسی اقوام مسلمان واعراب است و شاید اهم این مقاله را از باب سخنرانی رنانی بدانیم که در توجیه استعمار اروپاییان داشته است و با در نظر گرفتن آثاری که رنان قبل از سال ۱۸۸۳ میلادی منتشر کرده است به یقین می توان گفت که او در این سخنرانی مطلب جدیدی نگفته است و با صرف نظر از خرده گیری هایی که محققان شرقی در این جوابیه مبتنی بر اشاره به نکات ضعیف و استدلال های ناکافی از سید جمال الدین اسدآبادی، واقع نه سید و نه منتقدین دیگر جز مسلمانان اعم از ترک و عرب و فارس و غیره نمی توانسته اند به تنهایی جواب اصلی را به ارنست رنان بدهند و مباحثه ی این دو نه فقط برای بهتر فهمیدن افکار ایشان مفید و از لحاظ تاریخی جالب توجه است، بلکه در طرح مسائل جدید که به طور مستقیم مربوط به وضع کنونی مسلمانان جهان می شود نیز می توان از آن یاری گرفت و بالفعل و به طور زنده تری از آن برداشت کرد.