کوئن دارل، ۱۳۹۵، ترجمه؛رهادوست بهار، تهران؛ نشر هنوز،۴۹۲ صفحه
ناخوداگاه جمعی همۀ ما انباشته از مفاهیم خیر و شر است. این دوگانه، نفوذی فراگیر در زندگی ما دارد و ما بازتابش را در ضربالمثلهایی که همه روزه به کار میبریم میبینیم. تقریباً همۀ ما خود را خیرخواه میدانیم و ابتداییترین واکنش ما به شر این است که آرزو میکنیم از شر بعضی چیزها و آدمها خلاص شویم. طبعاً هرقدر بیشتر از این نیاز (به خلاص شدن از شر) عبور کنیم و هدف والاتر شناخت شر را در برنامۀ کار و عملمان قرار دهیم، مسئولیتمان سنگینتر و زندگیمان پرمعناتر خواهد بود.البته شر
نوشتههای مرتبط
در اشکال و چهرههای متنوعی بر ما ظاهر میشود. آرای دو گروه اخلاقگرا و خردگرا هم که همواره در طول تاریخ راه را به انسانهای پوینده نشان دادهاند، با بحث و جدلهای الهیاتی و فلسفی همراه بوده است و احتمالاً این بحث و جدلها در انواع نقد و بررسیها در باب شر تداوم خواهد داشت. اما آنچه کتاب سرشت شر را از همۀ آثار فلسفی دربارۀ شر متمایز میسازد، شیوۀ کمتر آموزگارانه و بیشتر همدلانهای است که خانم دارل کوئن برای انتقال پیامش به کار میبرد و در این شیوه هم بسیار موفق بوده است. او صاحبنظری برجسته در فلسفۀ اخلاق است، لیکن باور دارد که طی کردن مسیر شرشناسی با چراغ ارسطویی اخلاقگرایان، تناقضهایی میآفریند و مشکلاتی به وجود میآورد درحالیکه دیدگاه خردگرا شرایط تکوین شر را که رنج ناشی از جهل زیسته است برای ما بازمینمایاند و ما را به رؤیارویی واقعبینانه با شر فرامیخواند.
روششناسی به کار رفته در سرشت شر، نه یک بحث بینرشتهای خشک، بلکه کشف خلاقانۀ رابطههای سه حوزۀ فلسفه، روانشناسی، و ادبیات در باب شر است و اینکه نویسنده برای تبیین مباحث فلسفیاش، از شخصیتپردازی قهرمانان آثاری چون آقای ریپلی بااستعداد، (پاتریشیا های اسمیت)، مفیستو (کلاوس مان)، دکتر جکیل و مستر هاید (رابرت لوئیس استونسن)، تنگنای (هنری جیمز)، کمدی الهی (دانته)، رسالۀ ائوتوفروی (افلاطون) و بخشهایی از انجیل بهره میگیرد. او با دقتی دانشمندانه و روحیهای ادیبانه مباحث موردنظرش را در روانشناسی و ادبیات دنبال میکند و با ظرافتی هنرمندانه دانستههایش را با دستگاه تحلیلی موردباورش یکپارچه میسازد و همین یکپارچگی باعث میشود کتاب فلسفی او مثل یک رمان پرکشش خواننده را در تعلیق نگه دارد و فضایی کاملاً استدلالی را به محیطی زنده و واقعی تبدیل کند.
با اینکه نویسنده از همان ابتدا اعلام موضع میکند، داعیۀ آن را ندارد که روش خردگرا کاراتر است چون منطقیتر است یا چون پشتوانههای نظری محکمی دارد. در عوض به شواهد و نمونهها و مصداقهای واقعی از دنیای واقعی انسانها رو میآورد و ضمن برقراری ارتباط با شخصیتهایی که گرفتار انواع پریشانیها شدهاند، میکوشد در دام جزماندیشیهایی که دربارۀ آنها به خواننده هشدار میدهد نیفتد و از قضا شخصیتهایی که او برمیگزیند، بسیار زندهتر از سوژههایی هستند که معمولاً در ائتوگرافیها و پژوهشهای کیفی مورد بررسی قرار میگیرند.
نکتۀ مهم دیگر این کتاب اصالت نقدهای آن است که نشان میدهد نویسنده در نوشتن اثرش بیش از هرچیز از دستگاه تحلیلی منسجم خود و نگاه اصیل خودش به چیزها انرژی و الهام گرفته است. به ویژه در آثاری چون دکتر جکیل و مستر هاید و کمدی الهی به نکتههای ظریفی پرداخته که ظاهراً بسیاری از منتقدان ادبی حرفهای به آنها توجهی نکردهاند. بنابراین، جدا از همۀ یافتههای مهم و بدیعی که پس از خواندن کتاب به یاد خواننده میماند، مهمترین دستاورد این اثر برای همۀ صاحبنظران و دوستداران فلسفه و روانشناسی و ادبیات، و همۀ جوانان حقیقتجو و دانشپژوهان آینده این است که ببینند پژوهشگری امروزی برای رساندن پیامهای فلسفیاش به خواننده از چه روش و رویکرد همدلانهای بهره گرفته و چقدر فهم عمیق ادبیات میتواند فیلسوفان را در پالایش دستگاه تحلیلیشان یاری رساند.
فهرست مطالب
درباره ی نویسنده
پیش گفتار مترجم
مقدمه
فصل۱. آیا شر رذیلت است
فصل۲. شر از دست دادن قدرت عمل است
فصل۳. شر گریز از ملال خودشیفتگی است
فصل۴. شر سرکوب ریاکارانه است
فصل۵. شر بد دلی خیال بافانه است
فصل۶. شر از دست دادن انسانیت است
فصل۷. شر شیطان ساختن ازخود، دیگران و خداست
فصل۸. شر بی تقوایی جزم اندیشانه است
فصل۹. اندیشه های پایانی
کتابنامه
فهرست نامها