انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب «خدا و فیزیک مدرن»

« نویسنده در کتاب ” خدا و فیزیک مدرن” مسائل فلسفی متعددی را به بحث می کشد. او می کوشد دیدگاه های محصول فیزیک جدید(بعد از نظریه نسبیت و نظریه کوانتم) را برای درک ماهیت باورهای دیرینی که تاکنون صرفاً دینی و فردی تلقی می شده، تشریح کند. ویژگی آثار دیویس، از جمله کتاب حاضر، ناشی از تبحر او در ساده سازی مفاهیم پیچیده علمی است که آن ها را برای جمع بسیاری از علاقمندان غیر متخصص نیز جذاب کرده است.فصولی از کتاب مزبور هم که استاد علی اندیشه از ترجمه آلمانی اثر به فارسی برگردانده اند این ویژگی را به روانی با خود دارد. این کتاب کاملا بی طرفانه و در نهایت صراحت و صداقت نوشته شده است که از روحیه حقیقت جویی نویسنده خبر می دهد. روانی مطالب و سبکی سبک در نگارش نیز از امتیازات دیگر کتاب است. در ترجمه هم سعی شده است جملات و مفاهیم با همان روش به فارسی برگردانده شود و پیچیدگی طبیعی مطالب، که خواه ناخواه در خود موضوع سنگین کتاب نهفته است، افزایش نیابد و نقض غرض نشود. در کتاب ” خدا و فیزیک مدرن” درباره دین صحبت نمی شود، بلکه درباره مسائلی که دین در گذشته با آن ها درگیر بوده است، گفت و گو به میان می آید. با این وجود این کتاب، کتاب ساده علوم طبیعی نیست، بلکه درباره علوم طبیعی و تمام مسائل پیوسته بدان است. مخاطب این کتاب در درجه اول خواننده ای است که هیچ گونه اطلاعاتی در زمینه علوم طبیعی ندارد، خواه مذهبی باشد یا نباشد. محور اصلی مطالب کتاب در چهار سوال مهم مربوط به حیات تشکیل می دهد که عبارتند از اینکه چرا قوانین طبیعی همان گونه که ما آن ها را فهمیده ایم هستند؟، چرا جهان از همان ماده اولیه شکل دهنده اش تشکیل شده است؟، این ماده اولیه چگونه به وجود آمده است؟، نظم و نظام موجود در جهان از کجاست و چگونه پیدا شده است؟ و در پایان کتاب نیز، اولین پاسخ های ملموسی که متکی بر درک فیزیک دانان از طبیعت است، به سوال های فوق داده شده است. لازم به ذکر است که نویسنده کتاب، پل دیویس فیزیکدان انگلیسی الاصل استاد دانشگاه دولتی آریزونای آمریکا و مدیر ” مرکز مفاهیم بنیادی در علم” است. زمینه فعالیت های تحقیقاتی او کیهان شناسی و زیست شناسی است و کشفیاتی در فیزیک جدید دارد که جوایز علمی تمپلتون، کلوین مدال و فارادی پرایز را برای او به ارمغان آورده است. از وی تاکنون ۳ کتاب و چندین مقاله در موضوعات فنی و ۲۳ کتاب در حوزه عمومی منتشر شده است. کتاب حاضر در ۶ بخش؛ علوم طبیعی و دین در دنیایی بی ثبات، پیدایش جهان، آیا خدا کائنات را به وجود آورده است؟، چرا جهان به وجود آمده است؟، زندگی چیست؟ جزءنگری و کل نگری و روح و روان؛ تدوین شده است. » (۱)

این کتاب ۱۷فصل دارد که ترجمه ی حاضر شامل شش فصل اول آن است.

عناوین این شش فصل عبارتند از:

۱) علوم طبیعی و دین در دنیایی بی ثبات
۲) پیدایش جهان
۳) آیا خدا کائنات را به وجود آورده است؟
۴) چرا جهان به وجود آمده است؟
۵) زندگی چیست؟ جزء نگری و کل نگری
۶) روح و روان

موضوع اصلی این کتاب همانطور که در شناسنامه ی آن مطرح شده در ارتباط با رابطه ی “علم و دین” است که پروفسور پل دیویس بدون غرض و دفاع از مکتب یا ایدئولوژی خاصی، کاملا بی طرفانه به صورت موازی و گاهی تطبیقی به بررسی فرضیات و نظریات مرتبط با عنوان می پردازد، سیر تکاملی اندیشه های علمی و دینی را در باب خداشناسی(الهیات) با رویکرد خودش که فیزیک مدرن است بیان می کند و در عین حال که مخاطبش را به تفکر وا میدارد، برداشت نهایی و جمع بندی را در اختیار خود او می گذارد.
این نکته نیز بسیار جالب توجه است که او با استفاده از نظرهای متضاد و گرایش به سمت نظری فراسوی فرضیات و نظریات مطرح شده، ذهن خواننده را درگیر پاسخ دهی به پرسش هایی که برایش ایجاد شده میکند. به عبارتی نظر مخاطب چه منطبق بر علم باشد چه مبتنی بر مذهب با نقاط قوت و ضعفی که در این کتاب بیان شده به یک سنتز انتزاعی می رسد و این روند تا وقتی که چالش و شک وجود دارد ادامه خواهد داشت تا به یک نظر قطعی برسد و این نظر شکل رای و عقیده به خود بگیرد.
پل دیویس با این کار اصل موضوع پرداختی را نه در کتاب بلکه در ذهن مخاطبش به بوته ی نقد می گذارد.
پس بهتر است پیش از معرفی فصل های کتاب اندکی به پیشینه ی مولف، عنوان مرجع و موضوع کتاب بپردازیم که بیان توصیفی فصول نسبتا رساتر و گیراتر شود.
دین و علوم طبیعی
« دین و علوم طبیعی، هرچند از ایام قدیم مورد توجه بوده است اما طرح این موضوع به شکل امروزی آن، خصوصاً در حوزه‌ی تفکر غرب به چند سده‌ی اخیر برمی‌گردد و آن هم به لحاظ تنش‌ها و اصطکاک‌هایی که پس از قرون میانه و با ورود رنسانس علمی و عصر روشنگری بین علم و دین بروز و ظهور پیدا کرده و منشأ رویکردهای مختلفی
در مسئله‌ی ارتباط این دو مقوله شده است.

گروهی با ظهور کشفیات علمی معارض با آموزه‌های دین متون مقدس، هرگونه صلح و آشتی بین علم و دین را نفی کردند و بلکه آنها را متعارض همیشگی خواندند. برخی دیگر قائل به تمایز، و دیگرانی هم قائل به تداخل، و نحله‌های دیگری قائل به تعامل و در تعبیری دیگر، مکملیت شدند… » (۲)

پرداخت موضوعی به فصول کتاب (با بیان مفاهیم مرتبط به آن فصل)
پروفسور پل دیویس هر فصل این کتاب را با سخن کوتاهی از مشاهیر مرتبط با تاریخچه ی موضوع همان فصل آغاز می کند که ممکن است قصد و انگیزه ی او از این کار بر پایه ی دو دلیل باشد:
۱) ذهن مخاطب را برای ورود به موضوع آماده می کند. اصطلاحا با شروع سخنان مرتبط با موضوع فصل، برای مخاطبش زمینه سازی می کند.
۲) علاوه بر جنبه ی احترام به بزرگان، پیشینه ی مربوط به موضوع فصل را به طور مختصر بیان می کند.
در ادامه ی موارد فوق، نگارنده ی این نقد توصیفی هر فصل را با بازگو نمودن مفاهیم کلیدی آن شرح می دهد.

فصل اول) علوم طبیعی و دین در دنیایی بی ثبات
سخنان ابتدای فصل(ص۲۷):
« آدم عاقل رفتار خود را هم با معتقدات دینی هم با علوم طبیعی هماهنگ می سازد. »
(جان بوردون ساندرسن هالدین)
دیویس با استفاده از این سخن تا حدی موضع خود را بیان نموده و بی درنگ پس از آن از سخن گالیله برای دفع یا رفع برداشت جزم اندیشانه احتمالی مخاطب از موضع اتخاذ شده ی نویسنده استفاده می کند.
« من از طرف کلیسای مقدس بحق دستور یافته ام که باید عقاید غلط خودم که خورشید مرکز جهان است و حرکت نمی کند و زمین مرکز جهان نیست و حرکت می کند، به طور جدی پایان دهم و نیز به من دستور داده شده است که از این فکر غلط دیگر طرف داری نکنم، از آن دفاع نکنم و آن را به هیچ صورت آموزش ندهم. بنابراین، سوگند یاد می کنم و از این اشتباهات و افکار غلط و نیز به طور عام از هر نوع اشتباه و فکر غلط و فرقه بازی، که بر خلاف نظر کلیسای مقدس باشد، توبه می کنم و بیزاری می جویم. »
(گالیلئو گالیله)
با متذکر شدن اعترافات گالیله و با توجه به جمله ی اول، نویسنده از برقرای انصاف و تعادل در نوشتار خود خبر می دهد و این مژده ی بسیار خوب و مناسبی برای پرداخت به عنوان اصلی کتاب است.
دیویس در این فصل غالبا هم به تاریخچه ی دانشمندان علوم طبیعی ضد مذهب(که بعضا برخاسته از صنعتی شدن و مدرنیزاسیون خالی از معنویت بوده) هم به دانشمندان مذهبی جزم اندیش پرداخته است.
نویسنده با زیرکی تا این حد خاص خود از تقابل تز و آنتی تز میتواند به سنتز نسبتا مطلوب با تشویش ذهنی کمتری دست یابد.(با در نظر داشتن این که تا انتهای کتاب بی طرف بماند.)
او به خوبی با تفکیک علم و دین به “عقلی و ذاتی” و “اجتماعی و کاربردی”، پرداخت نظری خود را مبتنی بر فیزیک مدرن آغاز نمود و به واکاوی منصفانه تقابل(و تفاهم) علم و دین در باب وجود خدا پرداخت.
در ادامه ابعاد اجتماعی دین و نکاتی درباره ی محتوای معنوی دین به میان می آورد که مصداقی بارز بر همان تفکیک مذکور است.
او از انتقاد سخت هرمان بوندی(ریاضی دان و کیهان شناس انگلیسی-استرالیایی) از ادیان می گوید و از دانشمندان بسیاری که دریافت های الهامی(جبری و بلاتغییر از نظر معتقدینش) را نوعی شرارت می دانند.
پس از آن به روند و نتیجه ی توسعه ی فیزیک مدرن می پردازد و گرایش به مداخله و مشارکت جدی و عمیق علم با فلسفه را بسیار مهم و ضروری می داند.

فصل دوم) پیدایش جهان
عبارت ابتدایی در شروع این فصل از تورات است: «در ابتدا خدا آسمان و زمین را آفرید.» (ص۴۵)

در این فصل عامل اصلی بررسی موضوعی، پرداختن به کائنات است. به طور مثال:
« پیدایش ستاره ها و سیاره ها نتیجه ی جذب و تقسیم شدن تدریجی قطعات بسیار بزرگ ابر، از گازهای رقیق فضا –به طور عمده هیدروژن- است. » (ص۵۱)
مورد دیگر پرداخت بازگو کردن چالش ها است. مثلا:
« از آن جا که کهکشان ها برای همیشه نمی توانند به این صورت و در همان جایی که هستند معلق باقی بمانند، موجودیت کائنات نیز نمی تواند همیشه و در وضع و نظم فعلی خود برقرار بوده باشد]ازلی باشد.[. » (ص۵۲)
پس از آن به مفهوم معروف «کائنات گسترش یابنده» ، «انحنای زمان و مکان» (ص۵۴) و «انفجار» یا گسترش تدریجی(ص۵۵) می پردازد. او پدیده ی «انفجار» را نیز برای هسته ی اولیه رد می کند و به انفجار چیزی در هم فشرده شده و مچاله شده تاکید می ورزد.(ص۵۶)
او از اندازه گیری بی نهایت می نویسد و معمای معروف زنون را تبیین می کند.(ص۵۷)
پس از آن سخن از فرضیه ی «هسته ی بی ساختار»(ص۶۰) را پیش می کشد و به تفکر اینیشتین درباره ی کائنات(۱۹۱۷) (ص۶۱) توجه می کند.
دیویس پدیده ی «هیپراسفر» را توضیح می دهد و از کائنات «فوق کره ای» اینیشتین می گوید.(ص۶۲)
به «تکینگی»(ص۶۴) می پردازد و رد نظریه ی «مخلوق» بودن زمان را توسط ارسطو(ص۶۵) بازگو می کند.
از مفهوم معمایی «زمان بی نهایت»(ص۶۶) می نویسد و کشف اتفاقی مهم ترین پدیده ی باقی مانده از دوران اولیه ی پیدایش جهان را بیان می کند.(ص۷۰)
در انتها نظریه ی «تعادل دائمی» را متذکر شده و طرفدارانش(هرمان بوندی، توماس گلد و فرد هویل) را اعلام میکند. (ص۷۳)

فصل سوم) آیا خدا کائنات را به وجود آورده است؟
جمله ی انتخابی در ابتدای فصل: «میل دارم بدانم خدا چگونه کائنات را آفریده است.» (آلبرت اینیشتین) (ص۷۹)

مفاهیم کلیدی این فصل عبارتند از:
ü مفهوم «خلقت» یا «تکوین» (ص۸۰)
ü ساختن ماده با وسایل طبیعی (ص۸۱)
ü به وجود آمدن ماده و ضد ماده(ماده به مقدار کمی بیشتر) از انرژی (ص۸۵)
ü آزاد شدن انرژی موجود در ماده و ضد ماده بر اثر برخوردشان با هم (ص۸۶ و شکل ص۸۷)
ü تصور «پیدایش جهان از هیچ» (ص۹۰)
ü پیدایش ماده از حالت «انرژی صفر» (ص۹۱)
ü دو برداشت در زمینه ی دلیل جهان شناختی بر وجود خدا: (ص۹۳)
۱) برهان علیت (که در همین فصل بررسی می شود.)
۲) برهان اتفاق و تصادف (که در فصل بعد بررسی می شود.)
ü تحقیق مجدد و نو در فرضیه ی سلسله ی علت ها در پرتوی علوم طبیعی و مدرن (ص۹۴)
ü نادرستی این ادعا که هر حادثه ای علتی دارد به کمک مکانیک کوانتوم (ص۹۷)
ü «احتمال» به وجود آمدن ذره به مقدار انحنا مربوط است. (ص۹۸)
ü جهان شناسی کوانتومی (ص۹۹)
ü معمای معروف راسل:
«ممکن است یک رشته ی متشکل از رشته ها، خودش رشته نباشد.» (ص۱۰۲)
ü برهان علت و معلول و برداشت ما از زمان (ص۱۰۴)
ü قبل از حادثه ی انفجار اولیه چه بوده است؟ (ص۱۰۶)
ü ارتباط از نوع «فرّار» بین علت و معلول (ص۱۰۷)
ü تبیین اصل «ضرورت» و اصطلاح «پیش هندسه» (ص۱۰۸)
ü بررسی «کائنات خودجوش و خودکفا» (ص۱۱۰)

فصل چهارم) چرا جهان به وجود آمده است؟
جملات منتخب آغاز فصل: (ص۱۱۷)
«در جهان دلیلی وجود دارد مبنی بر این که چیزی وجود دارد و عدم در آن راه ندارد.» (لایب نیتس)
«دنیا هرچه فهم پذیرتر به نظر می رسد، به همان انداره هم بی معنی تر دیده می شود.» (استیون واینبرگ)

مفاهیم و موارد کلیدی مطرح شده در این فصل عبارتند از:
ü «طرح خلقت» و خدا بر «فراز طبیعت» (ص۱۱۸)
ü بررسی دئیسم (قائل بر آنند که خدا «کارش پایان یافته است.») (ص۱۱۹)
ü خدا بیشتر از آن که «علت» کائنات باشد، «تفسیر» کائنات است. (ص۱۲۰)
ü مثال تیربار جنگی به عنوان تطابق و تشابهی سازنده برای تفهیم «خدایی که تمام حوادث را چنان نظم بخشیده است که ما از آن، قانونمندی را می فهمیم.» (ص ۱۲۱و۱۲۲)
ü برهان «پیوستگی متقابل» که با تذکر مترجم در پانویس، در فلسفه و منطق ما به برهان «بطلان تسلسل» معروف است. (ص۱۲۳)
ü نظریه ی «مونشن هاوزن» (ص۱۲۶)
ü «ضربه ای نظم دهنده» (ص۱۳۶)
ü جهان چیزی بیش از «حالت» است. (ص۱۳۸)
ü انرژی کلان و ابر نیرو (ص۱۳۹)
ü «فوق ایدئالیستی کردن مدل رایج جاذبه» (ص۱۴۱)
ü اصل «نمی دانم» و «زمان-مکان-تکینی» (ص۱۴۲)

فصل پنجم) زندگی چیست؟ «جزء گرایی و کل گرایی»
جملات آغازین: (ص۱۴۵)
«و خدا انسان را به صورت خود آفرید» (تورات)
«ما ماشین های بی مرگ هستیم. روبوت هایی هستیم که در ما برنامه ریزی های کور صورت گرفته است تا از مولکول های خودکار و خودجوش، که «ژن» نام گرفته اند، حفاظت کنیم».
(ریچارد داوکینس در کتاب ژن خودخواه)

مفاهیم کلیدی این فصل:
ü ویتالیسم(عقیده به مقوله ی خاص بودن حیات) و رفتار معطوف به هدف (ص۱۴۸)
ü «پدیده های مجموعه ای» (ص۱۵۱)
ü مثال لانه ی مورچگان از داگلاس هوفشتتر(متخصص علوم شناختی امریکایی) برای روشن شدن و تفهیم اختلاف بین مکتب جزء گرا و کل گرا (ص۱۵۵)
ü فلسفه ی «ذن بودیسم – بودائیسم ژاپنی» (ص۱۵۶)
ü فیزیک جامع و کل گرا و گذری بر «کل گرایی و جزء گرایی» اثر دیوید بوهم(فیزیکدان نظری امریکایی) (ص۱۵۹)
ü جلوه های متضاد برخاسته از خصوصیت ذاتی پدیده های جاندار، «نظم» نام دارد. (ص۱۶۰)
ü «نظم افزایش یابنده» و «بی نظمی افزایش یابنده» (ص۱۶۳)
ü «خودانرژی زایی» (ص۱۶۴)
ü ساختارهای ویرانگر (ص۱۶۵)
ü پرسش بی جواب مانده ی اصلی در باب منشا حیات، مسئله ی خط مرزی]بین جاندار و بی جان[ است. (ص۱۶۶)
ü پر طرفدارترین فرضیه درباره ی چگونگی پیدایش حیات، فرضیه ی «آش شله قلمکار اولیه» است. (ص۱۶۷)
ü «خود اثرزایی» (ص۱۶۹)
ü آثار خدا یا در همه چیز هست یا در هیچ چیز نیست. (ص۱۷۱)
ü آگاهی نداشتن ما در زمینه ی منشا زندگی، برای مطرح بودن تاثیری خدایی جای زیادی باز می گذارد. ولی این استفاده ی منفی از وجود خداست. زیرا وجود او را در پوشاندن عیب نادانیمان به کار گرفته ایم. (ص۱۷۲)
ü وجود حیات در خارج از کره ی زمین (هم هویل هم کریک اظهار داشته اند که حیات ابتدا از کرات دیگر به زمین آمده است.) (ص۱۷۳)
ü مک مولین(فیلسوف ایرلندی و دانشمند مذهبی): (ص۱۷۴)
«مذهبی که در دیدگاهش نسبت به رابطه ی خدا و کائنات، جایی برای مسئله ی «موجودات سایر کرات» در نظر نگیرد، به سختی خواهد توانست در آینده ایمان طرفدارن خود را حفظ کند.»

فصل ششم) روح و جان
سخنان ابتدایی فصل: (ص۱۷۷)
«من می اندیشم، پس هستم» (رنه دکارت)
«من کاملا به این امر معتقدم که یک قسمت از «خود» یا «روح» انسان تابع قوانین زمان و مکان نیست.»
(کارل گوستاو یونگ)

مفاهیم کلیدی پرداخته شده در این فصل:
ü «اراده ی آزاد» (ص۱۸۲)
ü «خودآگاهی» (ص۱۸۳)
ü آزمایش تورینگ یا بازی «تقلیدی» (ص۱۸۸)
ü در دائره المعارف جدید کاتولیکی لغت «جان» به معنی «مرکز تفکر، اراده و احساس» آمده است. (ص۱۸۹)
ü «گیلبرت رایل» و «عقیده ی رسمی آموزش» (ص۱۹۰)
ü «شعور در ماشین» (ص۱۹۱)
ü بنا بر نظر رایل، شعور قسمتی از دستگاه «ساعت» نیست، بلکه قسمتی از یک «نه ساعت» است. (ص۱۹۲)
ü دکارت غده ی صنوبری مستقر در مغز میانی را محل استقرار روح، یا دست کم «جسم»، که عامل ارتباط بین روح و مغز است، معرفی کرده است. (ص۱۹۲)
ü ماده گرایی در روانشناسی (مکتب معروف «رفتار فیزیکی») (ص۱۹۶)
ü رایل در احاله ی غلط مقوله ها، دلیل تمام تشتتات و انحرافات و نیز پیدایش تضاد در مفهوم شعور و ارتباطش با جسم را می بیند. (ص۱۹۷)
ü فونکسیونالیسم(کارکرد گرایی) (ص۲۰۳)
ü فونکسیونالیسم در دین (ص۲۰۴)

منابع
۱) انتشارات سروش
( http://soroushpublishingco.ir/books/book_info/?id=1968 )

۲) دین و علوم طبیعی (رضایی مهر حسن، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۹۲)
سایت سازمان تبلیغات اسلامی
(http://www.ido.ir/pages/?id=193834)

اطلاعات کتابشناختی:

نویسنده: پل دیویس
مترجم: علی اندیشه
سال چاپ: ۱۳۹۳
انتشارات: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران(سروش)