انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سفال محوطه اوروک در دوره سلوکی – پارتی

کامرون پتری

شهر باستانی اوروک (وارکا) (Uruk) جایگاه ویژه­ای را در تاریخ بین النهرین در طول هزاره ۴ ق.م داشته است، هر چند شواهد گسترده­ای نیز وجود دارد که نشان می­دهد این شهر از آبادانی فرهنگی و اقتصادی در هزاره اول ق.م و همزمان با حاکمیت شاهان سلوکی و جانشینان اسکندر سوم برخوردار بوده است. با آنالیز مواد فرهنگی سفالی می توان انواع گروه­های سفالی بر اساس مکان پیدایش آنها بر پایه گونه­های نخستین و سابق آنها را طبقه بندی کرد، وجود و یا فقدان هر یک از این انواع سفالی در سطوح و بخشهای مختلف سایت را شناسایی ، تکرار و فراوانی هر یک از این گونه ها و انواع سفالی را در آن مناطق و سطوح نیز مشخص سازیم و نیز استفاده­های خانگی یا آیینی از سفال­ها و نیز تغییرات اساسی در استقرار سفالی را که در طول دوره سلوکی اتفاق می افتد، نیز مشخص ساخت. شواهد شکلهای سفالی تنها بخش کوچکی از یک فرایند بسیار پیچیده­ی تعاملات فرهنگی میان فرهنگ­های بابلی و یونانی است که تا پس از غلبه اسکندر نیز تداوم پیدا می کند. اولین بررسی ها در منطقه اوروک توسط لوفتوس و در سالهای ۱۸۵۰ و نیز ۱۸۵۴میلادی صورت گرفت. بعدها در طول قرن ۲۰، حدود ۳۵ فصل کاوش باستان شناسی در این مکان صورت گرفت که توسط موسسه باستان شناسی آلمان (D.A.I) و بغداد صورت گرفت که ابتدا بر دوره­ های قدیم تر و این اواخر بر مواد فرهنگی مربوط به اواخر هزاره اول ق.م تمرکز داشته است.

اصطلاحی موسوم به دوره سلوکی – پارتی در اوروک مطرح است و بر این نکته تاکید دارد که دوره سلوکی در اوروک و پایان آن و آغاز حکومت پارتی مربوط به سال ۱۴۱ ق.م و تسخیر بابل توسط شاه پارتی یعنی مهرداد نمی شود، بلکه چهار سال پس از فروپاشی ارتش آنتیوخوس هفتم در سال ۱۲۹ ق.م توسط فرهاد دوم، جانشین مهرداد در سال ۱۲۵ ق.م شروع می شود (آغاز حکومت پارتی ۱۲۵ ق.م است). فینک بینر (Finkbeiner) دوره سلوکی – پارتی را دوره ای می داند که تا سال ۵۰ ق.م تداوم دارد. آنچه باید در مورد مدل پیشنهادی فینک بینر بیان کرد این است که او دوره سلوکی را از دوره موسوم به سلوکی – پارتی و نیز دوره پارتی جدا نمی کند، ولی آنچه به نظر درست­تر می آید این است که دوره پارتی از ۱۲۵ ق.م به بعد شروع می شود. با آنالیز روی سفال­های به دست آمده از اوروک در دوره سلوکی و پارتی، استفاده از ظروف سفالی بیشتر در ساختارهای اقامتی و مذهبی (معابدی چون بیت رش (Bit – Res)، آنو زیگورات (Anu – ziggurat) و معبد ایریگال (Irigal) ) بوده است. علاوه بر سازه­های مذهبی، مواد مرتبط با لایه­های فرهنگی نیز از سطوح و لایه های موسوم به U/V 18 و J/K 17/ 18 به دست آمده است که مربوط به نهشت­های خانگی و قبور می شوند. تنها مدرک نوشتاری مربوط به اوروک در دوره سلوکی، مختص خود دوره سلوکی نیست، بلکه نوشته ای است که مشخص می سازد که معبد گارئوس (Gareus) در اواخر دوره پارتی ساخته شده است.

داده­های سفالی اوروک (دوره سلوکی و پارتی):

صرف نظر از تعداد کم سفال وارداتی از یونان که در اوروک یافت شده است، سفال­های یافت شده در این سایت به صورت باالقوه تولید همین محل بوده­اند که از شواهد آن هم می­توان به کشف تعداد زیادی کوره­های سفال­پزی و نیز قطعات سفالی حرارت دیده در محل اشاره کرد که مربوط به دوره سلوکی می­شوند. سفال­هایی که ساخت محل (بومی و محلی) بوده­اند به سه نوع تقسیم می­شوند که شامل سفال لعاب­دار، سفال متداول و رایج و سفال نازک و موسوم به پوست تخم مرغی (Eggshell)هستند. تکنیک­ها و تزئینات رایج در سفال­های یونانی چون نقش دار کردن یا مهر زدن (Stamping)، چرخاندن و یا غلتاندن (Rouletting) و کف حلقوی در سفال­های به دست آمده از اوروک در این دوره دیده نمی شود. در عوض سنت استفاده از لعاب­های قلیایی در سفال که مربوط به سفال­های بابلی بود استفاده گردیده است. اشکال و فرم­های رایج سفال اوروک از نظر شکل نسبتاً زخیم (ضخیم) و کلفت هستند که دلالت بر این دارد که بافت و لعاب­های به کار رفته در سفال متفاوت از همین ویژگی ها در آتن و دیگر مناطق حکومت سلوکی بوده است. ظروفی از قبیل بشقاب ماهی خوری، کاسه گرد با لبه خمیده، انواع بشقاب­ها و آمفوراها که از سایت­های مربوط به یونان، آسیای صغیر، سوریه، فلسطین، بین النهرین، ایران و آیخانوم در باکتریا به دست آمده اند، در سایت­های بابلی و از جمله اوروک نیز یافت شده است. اشکال ظروف متاثر از سبک یونانی در اوروک به وضوح دیده می شود، اما آنچه مهم است سازگاری، تکرار و تدوام حضور یونانیان و سبک هنری آنها در این منطقه است که به نظر غیرقطعی و نامطمئن می نماید. وقتی ما در اوروک نهشت­های لایه نگاری شده و انواع خاصی از ظروف را داشته باشیم، آن وقت می توانیم در مورد انواع خاصی از سفال­های این سایت، تکرار و تدوام این گونه­های خاص در سطوح و مناطق مشخص و توزیع این سفالها و در نهایت استفاده خاص و عمومی از این گونه های سفالی را صحبت کنیم.

بین سال­های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴میلادی کاوش در اوروک و در مناطقی که قبلاً در آنها کاوش نشده بود صورت گرفت. در مورد داده­های سفالی، فینک بینر به این نتیجه رسید که تغییرات مختلفی در توزیع سفالی و تفاوت میان فاز­های بابل نو، سلوکی/ اوایل پارتی و اواخر پارتی دیده می شود (شکل­های ۳، ۴ و ۵). استقرار دوره سلوکی/ اوایل پارتی گسترش زیادی را به سمت شمال شرقی، شرق و جنوب استقرار مربوط به بابل نو پیدا می کند. مواد فرهنگی سلوکی/ اوایل پارتی سایت در حدود ۳۵/۵۳% از کل مواد فرهنگی سایت را در بر می گیرد که ۴ برابر بیشتر از مواد فرهنگی دوره اورک این سایت است. در دوره اواخر پارتی استقرار در شمال شرق سایت رها می شود و تمرکز استقراری بیشتر در جنوب و اطراف معبد گارئوس است (شکل ۵). سفال­های این دوره بر اساس مبدا پیدایی و شکل سفال­ها و نیز منشأ پیدایی آنها بر اساس سنت سفالی بابلی و یا یونانی طبقه بندی می شوند. در بررسی های این سایت ۳۴ گونه و نوع ظرف به همراه ۱۲ گونه اضافی و متفاوت دیگر و نیز دو روش تکنیکی و تزئینی خاص مربوط به دوره سلوکی/ پارتی شناسایی گردید که روی هم رفته ۴۸ شکل و فرم سفالی به دست آمد (اشکال ۶، ۷، ۸ و ۹). این گونه­ها توسط فینک بینر تنها به طور خاص پارتی و به همراه آن، تنها آنهایی که شباهت­هایی پارتی و یا ساسانی دارند، شناسایی نشده است.

در مورد سفال­های دوره سلوکی/ پارتی اوروک می­توان گفت که حدود ۷۱% از گونه­های سفالی و ۷۶% نمونه­ها دارای منشأ بابلی هستند، ولی با این وجود سهم و درصد (۲۷%) نمونه­های سفالی متاثر از سبک یونانی نمی تواند نادیده گرفته شود و این نکته از این نظر اهمیت دارد که این نمونه­های متاثر از سبک سفالی یونانی به طور مستقیم دارای مابه ازای قبلی (نمونه­های قبلی) از دوره­های بابل نو و هخامنشی نبوده­اند. نمونه­های سفالی متاثر از بابل نو (اشکال ۱۰ و ۱۱) شامل طیف متنوعی از کاسه­های سفالی است که (موارد ۱ – ۹) از نظر ابعاد و اندازه شبیه به برخی نمونه­های سفالی دوره­های جدیدتر هستند. هر چند که نوع کاسه با انحنا و خمیدگی لبه (شکل ۶، مورد ۴) شبیه به نمونه­ فرم­های سفالی بابل نو/ هخامنشی است (شکل ۱۰، مورد ۲) و جالب اینجاست که شباهت­هایی نیز با نمونه سفال­های فیلکه در جنوب (کویت)، آی خانوم در شرق (بلخ افغانستان) و آتن در غرب نیز دارد.

بر اساس بررسی های آماری و تجزیه و تحلیل صورت گرفته بر روی سفال ها ، سفال لعاب­دار با فروانی زیاد و حدود ۴۵% از این سایت به دست آمد که این از ۷۱% شبکه مربعات بررسی شده بود. از طرفی سفال پوسته تخم مرغی و ظریف در پایین ترین سطح خود از نظر مقدار بود و از ۴۱% مربعات بررسی شده حدود ۲۵% نمونه­ها به دست آمد و از سفال برگ زیتونی تا اخرایی رنگ از ۵۲% شبکه مربعات حدود ۳۰% نمونه­ها به دست آمد.

سفال­های به دست آمده از سازه­ها و قبور داخل دیوارهای شهر اوروک:

در تجزیه و تحلیل دوره سلوکی سایت در این ناحیه، فینک بینر گاهنگاری تطبیقی را برای نهشت­های مناطق مختلف سایت پیشنهاد کرد که قبل از استقرار دوره سلوکی، دارای استقرار بابل نو و هخامنشی بود که ۵۰۰ تا ۳۰۰ ق.م را در بر می گیرد. در دوره سلوکی (۳۰۰ – ۱۲۵ ق.م) محوطه بیت رش و زیگورات ایریگال، منطقه U/V 18، بیت آکیتو، و مقابر فرهات – ان- نوفیگی (Frehat – en- Nufegi) همه مورد استفاده قرار گرفتند و به تولید محصولات سفالی می­پرداختند. نکته جالب توجه این است که همه نمونه­های سفالی از سطح و رویه سایت به دست آمدند. سفال­های این منطقه از مناطق زیر به دست آمدند: محوطه بیت رش و زیگورات و محوطه ای- آنا (E-anna) و زیگورات، ایریگال، محوطه و محدوده U/V 18، سازه ها و قبور، محدوده و منطقه J/K 17/18.

وجود یا فقدان اشکال سفالی نشان می دهد که بخش مهمی از سفال­های استفاده شده در سایت اوروک، اشکال متاثر و ملهم از سبک سفالی یونان در حدود ۲۴% از نمونه­های انتخابی بود و این در حالی است که اشکال سنتی سفالی بابلی در حدود ۶۹.۵% از گونه­ها و ظروف بود. البته این به معنای جایگزینی متدوام و ادامه دار استفاده از سبک سفالی بابلی در بخش اعظمی از گونه­های بومی و محلی سایت نیست و به معنای استفاده از دو سبک سفالی در ساخت ظروف سفالی در سایت می باشد.

نکته جالب در مورد گونه­های سفالی اوروک، فقدان ظروف مخروطی و یا دوکی شکلی است که یک گونه رایج در غرب آسیای صغیر، سوریه و لوانت بود و نیز به عنوان یک گونه سفالی در سلوکیه در ساحل رودخانه دجله، بابل و فیلکه مورد استفاده بود. رایج­ترین شکل سفالی مورد استفاده در فیلکه، کاسه با لبه منحنی تنها نمونه ای است (شکل ۶، مورد ۴) که در سایت اوروک در همه مناطق مورد بررسی سایت ظاهر می شود، در حالی که بشقاب با لبه زخیم داخلی (شکل ۶: مورد ۱) به عنوان رایج ترین نوع ظروف هم در بررسی و هم بافت­های لایه نگاری شده به دست آمد و از طرفی پس از این ظروف، بشقاب ماهی خوری (شکل ۶: مورد ۵) رایج ترین ظروف بودند که البته نمونه­های به دست آمده از بررسی کمتر به دست آمد. در آتن، کاسه زاویه­دار، و با لبه بیرون آمده (شکل ۶: مورد ۵ در این سایت) رایج ترین نوع کاسه به ویژه پس از سال ۲۲۵ ق.م بود. این در حالی است که همین نوع ظرف تنها دو مرتبه از نظر لایه­نگاری ظاهری می شوند (یا دو بار از لایه­ها به دست آمده است). همه­ی این نوع ظروف به همراه بشقاب­های بزرگ­تر، با لبه داخلی زخیم (شکل ۶: مورد ۸) از نظر راتروف به عنوان ظروفی برای نوشیدن شراب بودند (Rotroff, 1997). نمونه­های دیگر ظروف یونانی شامل آمفورا با اشکال متنوع (شکل ۸: نمونه­های ۲۵ و ۲۸ a-b) انواع دیگ­های پخت غذا (شکل ۷: نمونه­های ۱۹ و ۲۰) هستند. از طرفی نمونه­ها و گونه­هایی که دارای مبدأ و منشأ بابلی هستند، شامل طیف و تنوعی از کاسه­ها (اشکال ۶ و ۷: نمونه­های ۱۲, ۱۳a, 13b, 14 و ۱۵ a – b)، کاسه­های سفالی ظریف و پوست تخم مرغی (شکل ۶: ۱۰a)، کاسه­های شبیه پوست تخم مرغی (شکل ۶: ۱۱ a-c)، آمفوراهای (جام های دسته دار) بین النهرینی ( شکل ۸: نمونه های ۲۶c, 27) می شوند. ۳۳ مورد از ۵۳ نمونه­ای که از معبد بیت آکیتو به دست آمد، از لایه سطحی و بررسی به دست آمد و تنها ۳ مورد از لایه­نگاری به دست آمدند که از نظر آماری قابل توجه نیستند. در مقابل داده­های سفالی بیت رش، تعداد بیشتری از گونه­ها با تنوع بیشتر را نسبت به بیت آکیتو نشان می دهد. در این محدوده کاسه­ای با لبه خمیده (شکل ۶: نمونه ۴) و بشقابی با لبه داخلی زخیم (شکل ۶: نمونه ۱) در نهشت­های مرتبط با زباله و آشغال یافت شده است. دو نمونه متفاوت بشقاب با لبه داخلی زخیم (شکل ۶: نوع ۱) در نزدیکی آمفورایی با بدنه پهن با گردن گشاد یافت شد (شکل ۸: نمونه­های ۲۸a – b). که هر دو اشکال متاثر از سبک سفالی یونانی است. بشقاب با لبه داخلی زخیم (شکل ۶: نمونه ۱) گونه­ای است که بیشترین فراوانی را در بیت رش دارد، در حالی که نمونه­های دیگر به صورت منفرد یافت شده­اند که شامل سه آمفورا با لبه قیفی شکل و نیز شیارهایی بر ظروف (شکل ۸: ۲۶ a-b)، یک خمره ذخیره با لبه محکم و کلفت و نیز درپوش (شکل ۹: ۳۵) ، احتمالاً یک کاسه مخروطی پوست تخم مرغی و ظریف (شکل۶: مورد ۱۰ a) آمفورایی با بدنه پهن (شکل ۸: ۲۹ a-b) کاسه­ی مخروطی با برآمدگی درونی (شکل ۹: ۳۴). بشقاب بزرگ با لبه زخیم داخلی (شکل ۶: ۸) و سرانجام بشقاب ماهی خوری (شکل ۶: مورد ۲). جالب اینجاست بخش بزرگ­تری از ظروف (۳۸.۵%) تاثیر سبک سفالی یونانی است که ۲۴.۵% به عنوان کل از بافت­های لایه نگاری بودند.

از ۱۳ نمونه مشخص شده در ای – آنا، تنها بشقاب با لبه داخلی زخیم، بشقاب ماهی­خوری و کاسه با لبه خمیده دارای منشا یونانی بودند و در سه مورد نیز تقلیدی و متاثر از سفال موسوم به سیگیلاتای شرقی A بودند و نیز کاسه گرد، دلالت بر این نکته دارد که استقرار در این سایت تا اواخر قرن دوم ق.م ادامه داشته است (منظور دوره سلوکی است). گونه­های سفالی بابلی شامل کاسه با لبه قیفی شکل و با لبه خمیده، کاسه کروی پوست تخم مرغی و ظریف کروی و نیز آمفورای پهن و تخم مرغی هستند. در این منطقه از سایت اوروک سفال­هایی با منشا بابلی بیشتر به دست آمده اند (حدود ۷۱.۵%) و نسبت به درصد کل سایت نیز متفاوت و بیشتر است. داده­های به دست آمده از معبد ایریگال از نظر گاهنگاری قابل مقایسه با منطقه U/V 18 و مواد فرهنگی آن است و اشکالی مانند کاسه، دیگ و آمفورا در دو منطقه مورد استفاده بودند. کاسه با لبه خمیده، کاسه قیفی شکل و با لبه منحنی و خمیده و کاسه­هایی شبیه به کاسه­های پوشت تخم مرغی و ظریف به شکل S شکل (شکل ۶: ۱۱ a- c) هم در معبد ایریگال و هم منطقه U/V 18 به دست آمده اند.

در حالی که در معبد ایرگال و داده­های سفالی آن به صورت گروهی و با همدیگر مشاهده شدند، در مورد کاسه و بشقاب­های متاثر از سنت سفالی یونانی، هر یک با فراونی زیادی یافت شدند که این نکته در مورد بشقاب با لبه داخلی زخیم (شکل ۶: گونه ۱) که ۱۷ بار و نیز بشقاب ماهی خوری (شکل ۶: مورد ۲) که ۲۲ بار ظاهر می شوند، بیشتر قابل توجه است و این در حالی است که پر تکرار ترین کاسه متاثر از سبک بابلی، کاسه نیم کروی (شکل ۶: مورد و گونه ۳) تنها دو بار دیده می شود. درصد سفالهای متاثر از سبک سفالی بابلی در این معبد (۶۱%) کمتر از دیگر معابد این سایت است که این به دلیل ظهور نوعی سفال که نه متاثر از سبک بابلی است و نه یونانی (حدود ۶%) می باشد.

سفال­های به دست آمده از سازه ها و قبور مناطقی چون U/V 18, J/K 17/18 اثر و برداشت­های متفاوتی را بر جا می گذارند: منطقه U/V 18 دارای بیشتر نوع و گونه­ی سفالی در سایت اورک می باشد. همه­ی نمونه­ آمفورهای یونانی و بابلی و نیز ظروف مخصوص ذخیره غذا که از معابد یافت شدند در منطقه U/V 18 به استثنای مورد (۲۹ a- b) نیز وجود داشتند. به نظر می رسد که داده­های سفالی قبور این منطقه دارای سفال­های سلوکی / پارتی با هم هستند و گونه­های سفالی آنها از هم قابل تفکیک نیستند. درصد سفالی به سبک یونانی و یا دارای منشا یونانی، ۳۲% است و در مقابل سفال­های بابلی، ۶۸% است که تا حدودی متفاوت از همین درصد در کل سایت اوروک است ( ۲۴.۵% و ۶۹%) . پراکندگی اشکال سفالی احتمالاً دلالت بر این امر دارد که استفاده از سفال­های منطقه U/V 18 کاملاً متفاوت از معابد بوده است که در آن تنوع بیشتری از اشکال سفالی بابلی را شاهد هستیم.

منطقه J/K 17/18 دارای یک خانه شخصی و سازه­ای موسوم به میترائیوم (Mithraeum) بود. این منطقه دارای همان گونه­ها و اشکال سفالی است که در منطقه U/V18 به دست آمده است، هر چند سه نوع و گونه سفالی در منطقه J/K 17/18 دیده نشده است: کاسه گرد متاثر از ESA یا سفال سیگیلاتای شرقی A (شکل ۶: نمونه ۷)، کاسه با بدنه زخیم (شکل ۷: نمونه­های ۱۵ a- b) و ظروف سفالی موسوم به چیترا (Chytra) (شکل ۷: ۱۹). ظروف سفالی منطقه J/K 17/18 کمتر از بافت­های لایه نگاری شده به دست آمده اند. ۵ گونه از ۱۰ نوع ظروف سفالی این منطقه بابلی و ۴ نمونه از آنها یونانی – مقدونی هستند که این درصد و نسبت هم استثنایی و هم غیر معمول است. جدیدترین تحلیل در مورد مواد فرهنگی قبور دوره سلوکی سایت اوروک (به خصوص سفال) توسط پِد (Pedde) صورت گرفت که بیشتر بر گونه شناسی، محتوا و گاهنگاری قبور متمرکز بود. فینک بینر و پد، سه شکل قبر را از دوره سلوکی – پارتی سایت اوروک شناسایی کرده­اند که شامل تابوتی وانی شکل، قبور آجری و قبور خمره­ای است. قبور بدون تزئین و ساده هستند، هر چند نمونه­های کمی از آنها دارای سفال متاثر از سبک یونانی است، اما خود قبور از نظر محتوا و نیز شکل متاثر از قبور یونانی نیستند.

منطقه فریهات اِن – نُفیجی(Frehat en- Nufegi):

از این منطقه که در شمال سایت اوروک قرار دارد، دو تومولوس به دست آمده است که از نظر مقیاس و اندازه، ساختار قبور و محتوای آنها متفاوت با قبور منطقه U/V 18 سایت اوروک هستند. این دو تومولوس در زیر دو پشته (تپه یا تل: mound) قرار داشتند. در ابتدا پشته غربی را بر اساس قطعات سفالی مهر دار و یا نقش دار (Stamped) به اوایل دوره ساسانی نسبت داده اند (Strommenger, 1967: 10) و پشته شرقی آن را مربوط به قرن اول میلادی دانسته­اند (Haller, 1960: 30) ولی بر اساس گاهنگاری های جدیدی که در این دو تپه صورت گرفته است آنها را مربوط به قرن ۳ ق.م می دانند (Pedde, 1991: 535). اشیای داخل پشته­های منطقه فریهات ان – نفیجی بسیار قابل توجه هستند. در یکی از گوشه­های پشته شرقی اتاقی به دست آمده که شامل آمفورای دسته­دار مخصوص شراب و متاثر از آمفورهای مدیترانه­ای است و نیز ظرف مخصوص ذخیره که شباهت­هایی با همین ظروف از فیلکه داشتند. از طرفی داده های سفالی پشته غربی و اتاق آن داده های سفالی را نشان می دهد. یکی از این ظروف با سفال­های قبر منطقه U/V 18 سایت اوروک و ظروف دیگر مشابه ظروف سفالی فیلکه، تاروت (Tarut) و بحرین هستند. از ۴ اسکلتی که از این مقبره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند به همراه یکی از آنها ظروف سفالی مشاهده گردید. به همراه این ظروف سفالی ۴ برس آهنی با روکشی از طلا در بخشی از گور به دست آمد و از این نظر دارای شباهت­هایی با همین ابزار از آی خانوم در افغانستان و سالامیس در قبرس پیدا هستند. اتاق­های هر مقبره دارای یک تاج طلایی به شکل شاخه­های زیتون به همراه برگ و میوه آن می شدند که از این نظر شباهت زیادی به تاج­های منطقه ورجینا (Vergina) و آی خانوم دارند. ظروف سفالی داخل قبور شباهت­های با داخل و بیرون بابل دارند و نیز شباهت زیادی به قبور فروانی که در داخل اوروک حفاری شده اند نیز پیدا می کند. هر چند وجود برس­های آهنی در اتاق غربی و نیز تاجی طلایی دارای ارتباط نزدیک با ورجینا و آی خانوم هستند، ولی به صورت بالقوه و ضمنی دلالت بر استفاده از سمبل­های قدرت یونانی/ هلنی به وسیله افرادی مشخص می کند.

نتیجه گیری:

بررسی و تحلیل داده­های سفالی اوروک چشم­انداز متفاوتی را نشان می دهد. آنچه مشخص است این است که سفال­های متاثر از سبک سفالی یونانی در قرون ۳ و ۲ ق.م ساخته و مورد استفاده قرار گرفتند و از طرفی تداوم سبک سفالگری بابلی با افزایش کنترل اقتصادی حاکمان سلوکی را شاهد هستیم. گونه­های متاثر از سبک یونانی از همه معابد و نیز سازه­های این سایت به دست آمده­اند، هر چند این حضور متدوام نیست. بررسی ها نشان داد که اشکال سفالی متاثر از سبک سفالی یونانی چون کاسه، بشقاب، دیگ مخصوص پخت و پز و آمفورا از محوطه اوروک به دست آمد. استفاده از گونه­های سفالی به صورت سنتی در ارتباط با ذخیره، آماده­سازی و بهره گیری از این ظروف برای کاربرد خوردن و نوشیدن می باشد که نوع خاصی از تبادلات فرهنگی را نشان می دهد که در آن عادت­ها و رسوم یونانی رایج و مقبول افتاده بود. هنوز استفاده سمبولیک از این ظروف مشخص نشده است. نمونه­های مدیترانه­ای به صورت سنتی در ارتباط با عاداتی چون پخت و پز و ذخیره می باشد و با الطبع می توان گفت که به طور کلی شبیه نمونه­های سفال بابلی و به صورت خاص سفال­های اوروک نمی شود. در استقرار اوروک می توان میان گونه­های سفالی استفاده شده در معابد و پرستش­گاه­ها و مواردی که در نهشت­ها و بافت­های خانگی به دست آمده­اند، تفاوت قائل شد. نمونه رایج سفالی استفاده شده در بافت خانگی U/V 18 طیف و تنوع بیشتری از اشکال سفالی سبک سنتی بابلی نسبت به جاهای دیگر دارد، هر چند که نمونه­های هر گونه کمتر هستند. سفال بافت­های خانگی شامل کاسه­ها می شوند که به طور کلی در بافت­های مذهبی و معابد حضور ندارند و نیز تعداد زیاد ظروف سفالی با سبک سفالی یونان وجود دارد. در حالی که در معابد ترجیح به استفاده از فرم­های سفالی باز و دهان گشاد و نیز ظروف بابلی با ویژگی ذخیره است که بیشتر در معابد بیت رش و ایریگال مشاهده می شوند. اگرچه در لارسا و دیگر سایت­های بین النهرین، نهشت­ها و بافت­های خانگی در مرکزیت و محوریت قرار دارند، در اوروک از یک گونه های مشابه سفالی هم از بافت­های خانگی و هم از نهشت­های آیینی و مذهبی یافت شده است، هر چند کمیت­های آنها با هم متفاوت است.

الگوهای حضور یا فقدان گونه­های سفالی در مناطق مختلف اوروک حائز اهمیت است. به دلیل اینکه دلالت­های آشکاری مبنی بر این امر دارد که از یک طرف استفاده و تولید متاثر از سنت سفالگری یونان را نشان می دهد و هم بیانگر این مطلب است که سایت تاثیرات فرهنگی خیلی کمی را از حاکمان سلوکی گرفته است. نمی توان موقعیت و وضعیت اجتماعی افرادی که از سفال­ها در ساختارهای اقامتی و خانگی با کسانی که از آنها در معابد استفاده کرده­­اند را به قطعیت مشخص ساخت. بنابراین مشخص کردن موقعیت اقتصادی – اجتماعی سایت از روی داده ها (و از جمله سفال) بسیار سخت است. هر چند تفاوت­ها در استفاده از گونه­های سفالی فروانی آنها در مناطق مختلف سایت اوروک دلالت بر تفاوت استفاده از سفال در نهشتهای خانگی و آیینی و مذهبی دارد. دلایل تاثیرات سفالی این سایت همزمان و منطبق با شواهد دیگر نیست و بیانگر وجود رابطه استعماری (استعمارگر و مستعمره) می باشد و این امر تاکیدی است بر این نکته که فرایند برهمکنش­های فرهنگی در طول حکومت سلوکی بسیار متفاوت است. البته از طرفی مدارک و شواهد فراوانی هم از تداوم استفاده از سنت سفالگری بابلی وجود دارد. بنابراین نمی توان گفت که اوروک در واقع سایتی هلنی با ویژگی­های سفالی بابلی بوده است. داده­های سفالی اوروک در دوره سلوکی مدرکی است مبتنی بر پراکندگی گونه­های سفالی یونانی (پراکندگی شکل و محتملاً کاربرد آنها. طبیعت تاثیرات حکومت سلوکی بر بابل پیچیده است و بررسی داده­های سایت اوورک نشان می دهد که این پیچیدگی در این سایت وجود دارد. آنالیز جزئی داده­های سفالی اوروک مرحله­ای است که درک ما را نسبت به فرایند ارتباطات و تعاملات فرهنگی در قرون پایانی ق.م (۲ و ۱ق.م) وسعت می بخشد.

این ترجمه چکیده ای است از مقاله با عنوان ” محوطه اوروک در دوره سلوکی (بر اساس تجزیه و تحلیل پراکنش و توزیع سفالی)”

*Seleucid Uruk: An Analysis of Ceramic Distribution, , Source: Iraq, Vol. 64 (2002), pp. 85-123, Published by: British Institute for the Study of IraqStable

نویسنده:

C. A. Petrie, University of sydney