اصطلاح جنگ های صلیبی به طور مداوم مورد استفاده قرار می گیرد ؛برداشت عمومی از این اصطلاح نه به خاطر واقعیت تاریخی آن ،بلکه به عنوان وسیله ای برای تفسیر سیاسی معاصر، مورد استفاده مورخان امروزی قرار میگیرد و پیوندی بین گذشته و حال در دوران کشف و گسترش استعمارمحسوب می گردد. جنگهای صلیبی اگر چه در آغاز به رهبری پاپ و تشویق کلیسا سابقه دینی را در تاریخ خود ثبت کرده ؛اما در پس آن منافع اقتصادی ،جنبه های دینی را تحت الشعاع قرار داده است و بسیاری از مورخان علاوه بر انگیزه های سیاسی-مذهبی ،به وجود منافع مادی و اقتصادی در راس اهداف اروپاییان در جنگهای صلیبی پی برده اند و به این اعتبار جنگها ی صلیبی را نخستین تجربه استعمار غرب در شرق به حساب می آورند
کتاب جنگهای صلیبی نوشته امین معلوف نویسنده فرانسوی لبنانی تبار ؛از این حیث بیش از آنچه درباره مبارزات قرون وسطایی باشد میتواند نمایانگر مسائل معاصر باشد.جنگهای صلیبی دو قرن به طول انجامید و به غرب و دنیای عرب شکلی داد که تا امروزنیز روابطشان را تعیین میکند.معلوف تنها به بازخوانی این جنگها نمیپردازد، بلکه پیامدهای آن را نیز تحلیل میکند، پیامدهایی که در روابط کنونی غرب و دنیای عرب مشهود است. زخم این جنگها بر تن اعراب هنوز باقی مانده است.امین معلوف در مصاحبه ای درباره این کتاب میگوید:”آن چه در عنوان کتاب اهمیت دارد،نه جنگ های صلیبی است و نه اعراب ،کلید واژه کتاب “به روایت” است.من که پی در پی هم در شرق زیسته ام و هم در غرب ،سال هاست که مشاهده می کنم تا چه حد ،هم شرقی ها و هم غربی ها از فاصله گرفتن از بینش های جزئی و مغرضا نه شان ناتوان اند.گاهی خود را به جای دیگری گذاشتن ،نخستین گام به سوی خردمندی است”.
نوشتههای مرتبط
کتاب حاضر، تاریخ جنگهای صلیبی را از نگاه تاریخ نگاران عرب روایت میکند.امین معلوف در این کتاب قصد نوشتن یک روایت دقیق از تاریخ جنگهای صلیبی را ندارد بلکه او در پی از بین بردن دیدگاههای جانبدارانه و مغرضانه غربیها واعراب است .او در فضای دو چشم انداز افراطی از بینشهای مغرضانه فاصله میگیرد تا بتواند روایت صحیح و عادلانه ای را به تصویر درآورد.معلوف در این کتاب ذهن خواننده را با سوالاتی درگیر میکند که همچنان دراین دوران نیز مورد بحث است .مانند اینکه جنگهای صلیبی تا چه اندازه مسئول رشد تمدن در غرب است؟ جنگهای صلیبی تا چه اندازه مسئول تغییر کانون تاریخ به سمت غرب بوده است؟ آیا انحطاط تمدن عرب به دلیل اعتماد زودهنگام به تمدن غربی بود ؟ آیا صعود اروپا در خاورمیانه به دلیل تمایل به یادگیری فرهنگ عرب از طریق زبان عربی بود؟ معلوف با طرح این سوالات متعدد ،که هنوز در جهان عرب با شور و اشتیاق مورد بحث است ، برای خواننده چشم انداز ترسیم میکند. جنگهای صلیبی زخمی هستند بر پیکر اسلام در جهان عرب؛ این جنگها به حافظه تاریخی اعراب شکل دادهاند و همواره خشونت استعمارگران اروپایی را یادآوری میکند.
معلوف جنگهای صلیبی را زمینه ساز تغییرات مهمی میداند؛زیرا درطول جنگهای صلیبی در سده های میانی، دنیای عرب از اسپانیا تا عراق از لحاظ مادی – معنوی امانت دار پیشرفته ترین تمدن دنیا بود ؛اما بعد از مدتی، مرکز تمدن دنیا به سمت غرب انتقال یافت.سوالی که اینجا به ذهن خطور می کنداین است که آیا در این انتقال رابطه ای علی وجود دارد؟وآیا میتوان این ادعا را کرد که ترقی اروپای غربی معلول جنگهای صلیبی بوده است ؟معلوف معتقد به نادرستی این ادعا نیست؛ اما باید تعدیل شود؛ دنیای عرب کاستی هایی داشت که با حضور فرنگی ها مشکلاتش آشکار و یا حتی وخیم تر نمایان شد اما آنها مسبب این مشکلات نبودند.
درآغاز قرن نهم تسلط اعراب کمرنگتر شد زیرا رهبران و جنگجویان ایشان غالبا غیرعرب بودند؛ و حداقل تسلطی بر زبان عربی نداشتند حتی سلجوقیان نیز تا هشتاد سال بعد ازتسخیر بغداد،همچنان قادر بر تکلم به زبان عربی نبودند. فرنگیهادر حالی به اعراب حمله کردند که خود همچنان در حال کلنجار رفتن با یافته های گذشته شان بودند ؛ اگرچه در آن زمان اعراب از اشغالگران خود پیشتاز بودند، اما انحطاطشان آغاز شده بود.از سوی دیگر در حالیکه اعراب در ایجاد نهادهای پایدار ضعیف عمل کردند فرنگی ها به محض رسیدن به شرق دولت های واقعی تاسیس کردند. اما در حکومت های اسلامی به محض آنکه سلطان از دنیا میرفت همه چیز در معرض خطر قرار میگرفت .حال این سوال مطرح میشود، آیا جنگهای متعدد مانع از قوام و پایداری حکومتهای اسلامی بود یا کوچ نشینی مردمان این مناطق ؟
معلوف به یکی دیگر از پیامدهای جنگهای صلیبی اشاره میکند که در طول دوقرن اعراب از پذیرفتن آراءو عقاید غربی امتناع میکردند که از جمله آثار سوء این حملات محسوب میشد ؛زیرا اشغالگران یادگیری زبان مناطق اشغال شده را یک مهارت میدانستند؛ اما مردم شکست خورده آن را خیانت میپنداشتند. میراث تمدن یونانی فقط بواسطه اعراب و مترجمان به اروپای غربی انتقال یافت همین شد که غربیها با تمدن اعراب آشنا شدند.
باید پذیرفت، جنگهای صلیبی درغرب منجر به انقلاب اقتصادی و فرهنگی شد؛ اما در شرق ،موجب پیدایی انحطاط و جزم اندیشی گردید.دنیای عرب به حاشیه رانده شد و بر سر دو راهی قرار گرفت ؛از یک طرف میخواست با طرد نوگرایی هویت خود را حفظ کند و ازسوی دیگر در مسیر نوگرایی گام بردارد.اما هیچ یک از کشورهای منطقه خاورمیانه نتوانستند این مشکل را حل کنند و هنوز در میان دو دوره غربی سازی و بنیادگرایی افراطی درگیر مانده اند
. معلوف در این کتاب از آثار مورخانی نظیر ابناثیر و ابنقلانسی استفاده کرده است. این مورخان، تاریخ جنگهای دویست ساله صلیبی که در سوریه و فلسطین و بخشهایی از عراق رخ داده اند را بررسی کرده اند.برخی از وقایع رخ داده در این جنگها بسیار تکان دهنده است به طور نمونه معلوف از ابن اثیر روایت میکند که وقتی فرنگیها به شهر معره وارد شدند یک قتل عام واقعی انجام دادند به مدت سه روز اهالی شهر را از دم تیغ گذراندنداما بیش از آنکه تعداد قربانیان هولناک باشد ،تقدیر غیر قابل تصوری که بر آنان رفته است اسفناک است .به نقل از رائول دوکان واقع نگار فرنگی “در معره ،جنگجویان ما مسلمانان بالغ را در دیگ ها میپختند ،کودکان را به سیخ میکردندو کباب شده میبلعیدند”(۷۱)
معلوف تاثیری را که فرنگی ها به هنگام رسیدنشان به سوریه در اذهان به جا گذاشته اند به خوبی خلاصه میکند آمیزه ای از ترس و تحقیر از جانب ملتی که از لحاظ فرهنگی خیلی برتر است اما روحیه جنگندگی را از دست داده است،واین موضوع به خوبی قابل فهم است.
معلوف میگوید “هرگز ترک ها خاطرات، آدمخواری غربی ها را فراموش نخواهند کرد.در سرتاسر ادبیات حماسی شان فرنگی ها به مثابه آدمخواران توصیف خواهند شد.(۷۲)رویداد معره میان اعراب و فرنگی ها شکافی به وجود آورده است که شاید قرنها نیز خاطرات آن را کمرنگ نکند.معلوف در پایان کتاب چالشی را که دنیای اسلام با آن روبروست مطرح میکند و معتقد است دنیای اسلام که از همه طرف مورد هجوم واقع شده بود به درون غشاء نفوذناپذیر خودش خزید .جهانی یافت با احساس در حاشیه ماندن از تغییرات بیرونی ، به مرور زمان کناره گیر تر شد، بر سر دو راهی ماند، آیا با ید با نوگرایی مبارزه کند ،تا بتواند هویتش را حفظ کند یا با پذیرش خطر از دست دادن هویتش در راه نوگرایی گام بردارد.نه ایران نه ترکیه و نه دنیای عرب موفق نشده اند این مشکل هویتی را حل کنند.دنیای عرب هنوز نمیتواند تصمیم بگیرد که جنگهای صلیبی را چونان دورانی ساده از عصری به سر آمده ملاحظه کند .اغلب از مشاهده این پدیده شگفت زده میشویم که نگرش اعراب و عموما مسلمانان تا چه حد از حوادثی متاثر است که حدود هفتصد سال از قدمت آن میگذرد.در برخی از گفتارهای رسمی اسرائیل به یک دولت صلیبی جدید تشبیه میشودو از سه لشکر ارتش آزادی بخش فلسطین ،یکی “حطین”و دیگری “عین جالوت”،نامیده میشود.جمال عبدالناصر ،در اوج افتخارش پیوسته با صلاح الدین ایوبی مقایسه میشد ،چون او سوریه و مصر حتی یمن را متحد کرده بود ؛و لشکرکشی ۱۹۵۶ به کانال سوئز نیز همانند لشکرکشی ۱۱۹۱ ،چونان جنگ صلیبی فرانسوی ها و انگلیسی ها تلقی میشد. (۳۶۶)
نمیتوان تردید کرد که گسیختگی میان دو دنیا با جنگهای صلیبی آغاز شده است ،امروزه نیز ،از سوی دنیای عرب چونان یک تجاوز احساس میشود.
تهران-۲۲ آبان۱۳۹۹
معلوف،امین،(۱۳۹۷)،مترجم ،عبدالحسین نیک گهر،تهران:نشر نی