انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب جامعه شناسی ورزش زنان

اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهد، زنان نیمی از جامعه بشری را تشکیل می داده اند و از جهات مختلف دارای اهمیت بوده اند. یکی از مسائلی که برای زنان در جوامع حائز اهمیت بوده، ورزش زنان بوده است.

لکن در این منابع نابرابری فرصت های دستیابی به ورزش ها در مطالعه مشارکت زنان به اثبات رسیده است. از آغاز (اواخر قرن نوزدهم) تا امروز، جایگاه زنان در ورزش حتی در وضعیت برابری سایر شرایط، پایین تر از جایگاه مردان بوده است.
در وهله اول این نابرابری با ایستارهای جدایی گرایانه یا با تظاهرات طرد فعال زنان از گروه های ورزشی مردانه تبیین شده است. این تبیین ساخت یابی روابط اجتماعی ویژه جامعه های صنعتی قرن نوزدهم را مرجع قرار می دهد که در آن صورت های تبعیض آمیز جنسی شدید زندگی طبقات بورژوازی را شکل می دهد و به طور غیرمستقیم زندگی طبقات کمتر مرفه را که زندگی بورژوازی را سرمشق قرار می دهند. تقسیم کارها به صورت زن در خانه و مرد در فعالیت اقتصادی بیرون از خانه، در این دوره در جامعه های صنعتی، سیستماتیک تر از هر دوره دیگر تاریخی، رایج است. بسیاری از حوزه های فعالیت بر پایه روابط خانوادگی و روابط کار ساخت یافته اند، از جمله اوقات فراغت در خانه و ورزش در کارخانه که برحسب تضادهای مشابه در جامعه ویکتوریایی سازماندهی می شود، آن هم در زمانی که انگلستان بازی های ورزشی اش را به کشورهای صنعتی و به مستعمره هایش «صادر می کند». این تبیین از نوع سیاسی است: تبیینی که گروه های ورزشی مردان را با اِسناد تظاهرات پرخاشگری به «نره مردی» متهم می کند و مولفانی که از این مدل تحلیلی استفاده می کنند طرفدار نوعی فمنیسم مارکسیستی هستند (که مبارزه میان جنس ها را به مبارزه میان طبقات اجتماعی تشبیه می کند) یا طرفدار سازمان ورزشی جداگانه ای برای زنان هستند که از دسترس خشونت مردان به دور باشد.
یک رویکرد دیگر روی نقش بازنمایی های ذهنی تأکید می کند که در جامعه درباره زن، از لحاظ آنچه که او را از مرد، به ویژه از لحاظ بدنش و وظیفه تولیدمثل اش متفاوت می کند، ساخته شده اند. موقعیت ها در دنیای ورزش برحسب آنچه که عرف عام زمانه آن را زنانه تلقی می کند، برای زنان دست یافتنی خواهد بود. طرد زنان از دنیای ورزش دلیلش خشونت امتناع مردانه نیست، بلکه نتیجه توافق وسیع تری درباره تعریف زنانگی است. محققان خاطر نشان می کنند تا چه حد خود زنان می توانند تعریف اجتماعی از طبیعت شان را درونی کرده و برخی از صورت های توزیع افتراقی نقش ها میان دو جنس را بپذیرند؛ آنچه که می تواند به‌عنوان «بیگانگی» زنانه تعبیر شود، پذیرش یک نظم اجتماعی است که در آن زنان زیر سلطه (مثال سلطه مردانه) هستند. حتی زمانی هم که یک دختر از ورود به یک ورزش «دخترانه» خودداری می کند و به تمرینات لازم برای کسب مهارت در یک ورزش «مردانه» می پردازد، به ندرت و به دشواری از سوی ورزشکاران مرد به رسمیت شناخته می شود که او را یا به نقصان زنانگی یا به «شبه مردانگی» متهم می کنند. بازنمایی ها در خانواده ها تغییر کرده اند، تا آن جا که پدر دخترش را تشویق می کند به تصویرهای قالبی جنسی اعتنا نکرده و به ورزش «سخت» بپردازد. اما بازنمایی های اجتماعی از این ویژگی برخوردارند که اثراتشان را در فضای عمومی (فضای باشگاه های فدارسیون ها) با تحمیل کردن کُدهای رفتاری اعمال می کنند که کارگزاران نمی توانند آن ها را با تنها منابع شخصی یا خانوادگی شان خنثی کنند. (ژاک دوفرانس ۳۷-۳۸)
مناقشه ها در خصوص ورزش زنان بسیار حاد هستند و برای ارائه یک تحلیل جامعه شناختی نظام مند از این مناقشه ها مشکلات نیز کم نیستند. مطالعه فعالیت های ورزشی زنان با همان موانعی برخورد می کند که تحلیل های مربوط به «وضعیت زن».
برای برخی از فمینیست های رادیکال موقعیت زن که به طور نظام مند نسبت به موقعیت مرد عقب مانده است به دیدگاهی «دیگر» روی واقعیت اجتماعی و ورزشی سوق می دهد که به ساختن دانشی می انجامد که جامعه شناسی ورزش های مردانه ساخته و پرداخته جامعه شناسان مرد، توجهی به آن ندارد. برای بازسازی منسجم دیدگاه زنان، آنان پیشنهاد می کنند که تحلیل جامعه شناختی را منحصرا براساس مطالعات مبرا از پیشداوری های جنسی و عاری از تصویرهای قالبی منفی درباره زنان، بنا گذاشت.
در تاریخ روابط میان جنس ها در ورزش، صورت های طرد مطلق وجود دارد: عضویت در باشگاه یا محفل بریتانیایی قرن نوزدهم برای زنان ممنوع بود و الگوی ایستار زن گریزی را می سازد که در طول قرن بیستم در سازمان دهی های ورزشی، مثلا در کمیته بین المللی المپیک باز می یابیم. همینطور ورزش هایی مثل راگبی، فوتبال امریکایی، «قرق» واقعی مردان هستند، در این ورزش ها به طور مناسکی زنان حرمتشان را از دست می دهند و عملا از آن ها طرد شده اند. شدت طردشدگی با نسبت اندک جمعیت زنان ورزشکار در رشته ورزشی سنجیده می شود. این طردشدگی به تبع فرایند ساخت اجتماعی مردانگی، که از دهه ۱۹۹۰ مطالعات درباره آن گسترش یافته است، تغییر می کند. مردانگی در پیکربندی های اجتماعی گوناگون تأیید می شود، مثلا وقتی که پایگاه مرد با عوامل اجتماعی-اقتصادی (مهاجرت، بیکاری) تضیف می شود، یا وقتی که با تأکید بر نقش زنان یا نوجوانان به نظر می رسد که پایگاه مردان «تهدید» می شود. اما همچنین گرایش معکوسی در جهت «اختلاط» وجود دارد، که بویژه در ورزش های «اوقات فراغت» تجسم می یابد، نظیر ورزش هایی که در سال های پایانی قرن نوزدهم بورژوازی در گشت و گذار ییلاقی به آن ها می پردازد، تنیس و کروکت و انواع ورزش های معاصر (اسب سواری، تنیس).
اما دستیابی زنان به ورزش ها به شیوه خطی پیشرفت نمی کند و سرگذشت این درگیرشدن (زنان در فعالیت های ورزشی) شاخصی از وضع روابط میان دو جنس در یک برهه زمانی و در یک جامعه معین است. در طی مرحله بنیان گذاری ورزش های رقابتی و فعالیت های بدنی مخاطره آمیز و شدید، زنان قابلیت مشارکتشان را اثبات می کنند.
در اینجا رشته جامعه شناسی ورزشی این موضوع را بررسی می کند که فعالیت های ورزشی چگونه بر اجتماعی شدن و یا جامعه پذیری افراد و در این بین زنان اثر می گذارد و حدود گسترش و میزان تأثیر آن تا چه اندازه است تا براساس نتایج آن بتوان الگو یا الگوهایی را ارائه کرد که باعث جذب تعداد بیشتر متقاضیان و اثربخشی فعالیت های ورزشی در جامعه بشود.
از زمانی که ورزش به نظام ها و نهادهای جامعه راه پیدا کرده و مفهوم اجتماعی به خود گرفته است، این مفهوم جز از طریق نظام های اجتماعی ذی ربط معنایی به دست نمی دهد. از این رو در تحلیل و بررسی فعالیت های ورزشی باید از دیدگاه ها و چارچوب های نظری موجود در حوزه علوم اجتماعی و انسان شناسی استفاده کرد.
بیشتر تحقیقات جامعه شناسی خاطر نشان می کنند که افتراق های اجتماعی دنیای ورزش ها، شکاف ها، فاصله ها، سلسله مراتب ها به گونه ای است که می توان تصور کرد جهان ورزش به صورت تکه تکه، ورزش به ورزش، ساخت یافته است، به طوری که می توان از خود پرسید چه چیزی مایه وحدت آن است. این وظیفه تحقیقات درباره «فرهنگ ورزشی» است که عناصر مشترک یا «عرضی» رشته های مختلف ورزشی را نشان دهد: صورت های سازمانی کم و بیش مشترک همه ورزش ها، ارزش های متمرکز بر نمایش بالندگی بدن و اخلاق ورزشی.
پژوهش های انسان شناختی گویای آن است که بسیاری از فرهنگ های کهن، میان ورزش و دین ربط داده اند. لوشن تأکید می کند، با توجه به تمدن کهن قوم مایا در آمریکای مرکزی، می توان با قاطعیت گفت که رابطه میان این دو از همان روزگاران کهن وجود داشته است. رودلف براش تأکید می کند که ورزش به عنوان آیین هایی دینی آغاز گردیده است. او علت این امر را ترس انسان از نیروهای طبیعت که او را در میان گرفته و به وی گزند می رساند، تفسیر می کند. این عامل میل به پیروزی بر دشمنان مرئی و نامرئی را برای تسلط یافتن بر نیروهای طبیعت و نیز حاصل خیزتر کردن محصولات و دام ها، در وجود انسان ابتدایی پدید آورد. بازی راهی بود که اقوام ابتدایی برای تضمین احیای زراعت و دام می پیمودند. پیوند میان دین و ورزش در تمدن یونان باستان به اوج خود رسید؛ چرا که حدود پنج جشنواره بزرگ دینی وجود داشت که برای تمجید و بزرگداشت خدایان یونان برگزار می شدند، گرچه غرض از این جشنواره ها، دینی و اسطوره ای بود، اما شکل برگزاری آنها خصیصه ورزشی-رقابتی محض داشت. نامدارترین این جشنواره ها، دینی و اسطوره ای بود که در دامنه رشته کوه المپیک، واقع در کشور یونان، برای بزرگداشت آنچه که آنان او را به نام “خدا” می خواندند، برپا می شد.
کتاب جامعه شناسی ورزش زنان در سال ۱۳۹۲ توسط نشر آوای ظهور منتشر شده است. ناهید ساریخانی، فریده بخشی و مرضیه طاهری کوشیده اند با رویکردی جامعه شناسانه، جنبه های اجتماعی ورزش زنان را در ده فصل به نگارش در آورند.

منبع:
دوفرانس، ژاک. (۱۳۸۵)، جامعه شناسی ورزش، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: نشر توتیا

 

فاطمه قدیری