انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مصر: انقلابی به کام ضد انقلابیون

انقلاب مصر و کشوری که پیش از نگارش قانون اساسی جدید در آن انتخاباتی زودرس برگزار شد که خود می تواند تهدیدی عمده برای آینده دموکراسی در مصر باشد. نتیجه انتخابات مشخص نیست، انتخابات پارلمانی نیز برگزار نشده و در صورت همسویی ترکیب پارلمان و رئیس جمهور احتمال انعکاس صدای تنها یک جریان در روند قانون نویسی آن کشور وجود دارد امری که نگرانی ها را دو چندان می کند.

در دور نخست انتخابات مصر، سه کاندیدای عمده حضور داشتند:محمد مرسی کاندیدای اخوان المسلمین که با کسب ۴/۲۴ درصد آرا در مقام نخست قرار گرفت، احمد شفیق با ۳/۲۳ درصد در مقام دوم و حمدین صباحی یک ناصریست با ۳/۲۰ درصد آرا در مقام سوم قرار گرفتند.

احمد شفیق کاندیدای رژیم گذشته است، از ارتجاعی ترین بخش های طبقه حاکمه یعنی ارتش و بوروکراسی. وی آخرین نخست وزیر رژیم مبارک تا سه هفته پیش از سقوط وی بود. شفیق عروسک خیمه شب بازی ارتش مصر است و واضح است که با نیروهای ضد انقلابی است. گمان می شود که وی هواداران حزب دموکراتیک ملی، حزب رژیم سابق که منحل شده را برای کمپین انتخاباتی خویش بسیج کرده است. کمپین او از سوی اکثر رسانه ها مورد حمایت قرار گرفته و احتمالا برخی از بخش های نیروهای مسلح بصورت کم و بیش به وی رای خواهند داد. علیرغم همه اینها شفیق تنها توانسته پنج میلیون نفر را در کمپین خود بسیج کند که ممکن است در این رقم تا حدودی اغراق نیز شده باشد.

تنها ۲۶ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی مصر رای داده اند. ما در انقلاب سال گذشته جمعیتی ۱۰ تا ۲۰ میلیون نفر را در خیابان های مصر دیدیم جمعیت عظیمی که بنظر نمی رسد در انتخابات شرکت کند.

در سوی دیگر محمد مرسی نامزد اخوانی ها قرار دارد. اخوان المسلمین از سوی ثروتمندان مذهبی مصر حمایت و اداره می شود. همانگونه که نامزد اولیه اخوان یعنی خیرات الشاطر نیز یک میلیونر بود. این تشکیلات دغدغه مذهبی و اجرای قوانین مذهبی اسلامی و در کل اسلامیزاسیون جامعه مصر را دارد و هوادار اقتصاد بازار آزاد است. پایگاه عمده طبقاتی اخوان در میان خرده بورژوازی مصر یعنی کسبه و بازاریان و کارگران غیر حرفه ای هستند که از سواد علمی و درک سیاسی پایینی برخوردارند. البته بخشی از رهبران این تشکیلات از جمله شخص مرسی از تحصیلات دانشگاهی برخوردارند.
اسلامگرایان در مصر یکپارچه نیستند برای مثال حزب اسلامگرای کارگر که بیشتر مشی ای محافظه کارانه دارد و خواهان نظام دولت رفاهی است، حزب الوسط موضعی میانه روتر از سایر احزاب اسلامگرا دارد و خط مشی ای مشابه حزب عدالت و توسعه ترکیه را اتخاذ کرده است. اسلامگرایان تندرو نیز زیر پرچم سلفی ها جمع شده اند و برای پیشبرد امورشان دست به ترور و خشونت می زنند. با این حال هیچ یک از این احزاب و سازمانها سابقه و توانایی سازماندهی اخوان المسلمین و روابط این تشکیلات با کشورهای غربی بخصوص امریکا را نداشته اند. در درون اخوان نیز دسته بندی هایی وجود دارد اما مشی کلی این تشکیلات مشی ای مذهبی و محافظه کارانه است.
پیش از پیروزی انقلاب نیز با همین خط مشی اخوان در پی سازش با رژیم مبارک بود و از تغییر کلی نظام سیاسی حمایت نمی کرد اما با اوج گیری مبارزات مردمی در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ این تشکیلات که از توان بالای سازماندهی اعضای خود آگاه بود به معترضان پیوست.
رهبران ثروتمند اخوان برای جلب اعضای بیشتر از میان توده های محروم دست به ایجاد بیمارستانها و مراکز خیریه زده اند برای مثال در زلزله سال ۱۹۹۲ مصر، دولت کار چندانی انجام نداد و این اخوانی ها بودند که برای زلزله زدگان مسکن، خوراک و پوشاک تهیه کردند که باعث افزایش محبوبیت شان در میان توده ها شد. آنان همواره با طرح شعار “اسلام راه حل تمام مشکلات است” توانسته اند در میان کارگران مذهبی نفوذ پیدا کنند.
در این میان اما نامزد سوم حمدین صباحی بود که کسب رای بیش از ۲۰ درصدی توسط وی تعجب همگان را بر انگیخت او نامزدی بود که راه سوم را ارائه می کرد.
او وعده داد تا در صورت رسیدن به مقام ریاست جمهوری در جهت عدالت اجتماعی به فقرا کمک کند، حداقل دستمزدها و یارانه های بخش کشاورزی را افزایش دهد و همینطور از ثروتمندان مالیات بیشتری اخذ نماید.
حمدین صباحی، روزنامه نگار و رهبر حزب ناصریست کرامه است و در دوره انور سادات و حسنی مبارک مخالف حکومت بود. صباحی از معدود سکولارهایی است که با رژیم مبارک همکاری نکرده و توانسته نظر مساعد بسیاری از ناصریست های مصری و مردم بخش های حاشیه ای مصر را بسوی خود جلب کند.
در سال ۱۹۷۷ زمانیکه انور سادات با اعضای اتحادیه دانشجویی ملاقات کرد صباحی نماینده دانشجویان معترض، با سادات صحبت نمود. او در سخنانش از سیاست آزادسازی اقتصادی (موسوم به انفتاح) انتقاد نمود و اظهار داشت که این سیاست صرفا به نفع سرمایه داران است. وی همچنین از برنامه صلح سادات با اسرائیل نیز انتقاد کرد و گفت که صلح در زمانیکه که فلسطینیان بی سرزمین اند امری بی معناست. و گفت ما با این اقدام ماهیت صهیونیسم را برسمیت شناخته ایم و این یک خطاست. بدلیل این اظهارات صباحی از فعالیت روزنامه نگاری و حضور در تلویزیون منع شد و در سال ۱۹۸۱ بعنوان جوانترین عضو جنبش اپوزیسیون ملی گرایان بازداشت شد.
در سال ۱۹۹۲ در تاسیس حزب دموکراتیک ناصریست مشارکت داشت و در همان زمان از سوء قصدی جان سالم به در برد اما در طی آن دستگیر شد. در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۵ طرفداران وی از سوی عوامل دولتی تهدید شدند و در حمله ای خشونت بار مورد ضرب و شتم قرار گرفتند که در این میان علاوه بر ۳۷ زخمی ۲ نفر نیز کشته شدند.
در اواخر دهه ۹۰ مبارک قانونی را از تصویب گذراند که طی آن زمین های داده شده به دهقانان در دوره ناصر از آنان گرفته می شد. صباحی برای سومین بار در سال ۱۹۹۷ بدلیل اعتراض به این قانون بازداشت شد. او به جرم تحریک کشاورزان در نشستن در زمین های خود در اعتراض به این قانون بازداشت شد.
در سال ۲۰۰۳ صباحی برای چهارمین بار بدلیل مخالفت و اعتراض علیه حمایت مصر از تجاوز ایالات متحده به عراق دستگیر شد گرچه در آن زمان وی نماینده پارلمان بود و در انتخابات سال ۲۰۰۰ به پارلمان راه یافته بود و از نظر قانونی مصونیت قانونی او از سوی دولت نقض شده بود. یکسال بعد وی و حزبش (کرامه) جنبشی را با شعار “بس است ! جنبشی برای تغییر” راه اندازی نمودند که با هدف اعتراض به موروثی شدن قدرت در خاندان مبارک و ایده جانشینی پسر مبارک، جمال به جای وی تشکیل شده بود.

صباحی در سال ۲۰۰۶ از مقاومت حزب الله لبنان در برابر تجاوز اسرائیل و در سال ۲۰۰۸ از فلسطینیان در برابر تجاوز اسرائیل به نوار غزه اعلام حمایت نمود. در ژانویه ۲۰۱۱ وی در میان مردم حضور فعال داشت و همراه با انقلابیون بود.
صباحی به مصری ها گفته بود که بایستی خواسته هایشان را حول ۸ محور: مسکن، بهداشت، غذا، آموزش رایگان، اشتغال، بیمه همگانی و دستمزد عادلانه و محیط زیستی پاک” متمرکز نمایند. و خظاب به هوادارنش گفته بود از شما می خواهم در صورتی که رئیس جمهور شوم و این خواسته ها را محقق نسازم از من پاسخگویی بخواهید
او با وجود مشی سکولار وجود مذهب رسمی اسلام در قانون اساسی ۱۹۷۱ را پذیرفته است و معتقد است که مسلمانان و مسیحیان مصر را با یکدیگر ساخته اند. وی اظهار داشت که مصری ها به رئیس جمهوری احتیاج دارند که به مذهب احترام بگذارد اما لازم نیست که وی حتما خاستگاه مذهبی داشته باشد.

او در آپریل ۲۰۱۲ در مصاحبه با نشریه الاهرام اظهار نمود که امیدوار است در نظام ریاستی آینده مصر قدرت رئیس جمهور محدود شود و وی به افکار عمومی، پارلمان و قوه قضایی پاسخگو باشد و قانون اساسی جدید بایستی حقوقی چون آزادی عقیده و بیان، آزادی تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی، آزادی تظاهرات مسالمت آمیز و آزادی مطبوعات را در بر گیرد. (۱)
حمدین صباحی معتقد است که در دوره سادات و مبارک کشور مصر به اهرم امریکا و اسرائیل تبدیل شد. صباحی خصومت شدیدی با اسرائیل و غرب دارد و اظهار داشته که هر شکل از مقاومت علیه اسرائیل حمایت می کند. مقاومتی که از سرزمین فلسطین، لبنان و یا هر کجای دیگری که باشد. مصر دیگر پدرخوانده ای برای اسرائیل در منطقه نخواهد بود
وی هم چنین خواهان گسترش روابط با کشورهای عربی و ایران و ترکیه بوده است و وعده داده بود که در صورت ریاست جمهوری در کنار ایران و ترکیه به تشکیل ائتلافی اقتصادی و امنیتی خواهد زد تا در برابر مداخله جویی ها و یا حمله اسرائیل و آمریکا جلوگیری کنند. او همچنین بدلیل همجواری دریای مدیترانه و همسایگی مصر با اروپا خواهان روابط حسنه با اتحادیه اروپا بود.
صباحی موفقیت خوبی را بدست آورد و توانست حمایت جمعیت قابل توجهی از مردم قاهره، اسکندریه و نواحی دریای سرخ را جلب نماید حمایتی که در چند هفته پیش انتظار آن نمی رفت و تنها بدلیل عدم سازماندهی قوی در شهرهای مرکزی مصر نتوانست رتبه دوم را کسب نماید و بدین ترتیب احمد شفیق تنها با ۷۰۰۰۰۰ رای بیشتر از او پیشی گرفت.
پس از اعلام نتایج هواداران صباحی در میدان التحریر به نشانه اعتراض تجمع کردند و اعلام کردند که تقلب صورت گرفته، صباحی نیز اعلام نمود که در دور دوم انتخابات از هیچ یک از نامزدهای انتخاباتی حمایت بعمل نمی آورد.
پیروزی حمدین صباحی می توانست آینده روشنی را برای چپگرایان مصر رقم زند اما اختلافات داخلی چپگرایان مانع از تشکیل یک ائتلاف شد. در این میان عامل اصلی عدم اتحاد آنان سازمان “سوسیالیست های انقلابی مصر” بود. در میان چپگرایان مصری حزب کمونیست مصر اسلام گرایان را فاشیست می خواند و در مقابل اعضای سوسیالیست های انقلابی مصر شعارشان همواره بر این پایه بوده که “برخی اوقات اتحاد با اسلامگرایان، اما اتحاد با دولت هرگز”
سوسیالیست های انقلابی مصر به همراه جنبش جوانان ۶ آوریل مهمترین نقش در سازماندهی تظاهرات انقلاب مصر در قاهره (میدان تحریر) را ایفا کردند.
در اقدامی جالب توجه آنان از مرسی نامزد اخوان المسلمین حمایت کرده اند و در اعلامیه حمایت خود اظهار داشته اند:
• “ما بر این عقیده ایم که پیروزی شفیق در دور دوم انتخابات باعث از دست رفتن اهداف دموکراتیک و اجتماعی انقلاب می شود و فرصت طلایی را برای نیروهای ضد انقلابی برای وحشی گری و انتقام بیشتر آنان تحت عنوان برقراری امنیت در خیابان ها فراهم خواهد ساخت.در نتیجه ما از تمامی رفرمیست ها (اصلاح طلبان) و نیروهای انقلابی و سایر نامزدهای انقلابی در تشکیل جبهه ای ملی در مقابل نامزد ضد انقلابیون حمایت می نماییم و معتقدیم که اخوان المسلمین نیز در این جهت گام بر می دارند. ” (۲)
در ادامه آنان اعلام می دارند که البته رای موافق ما به اخوان به معنای پذیرش تمایل آنان به حرکت در جهت اقتصاد بازار آزاد و آزادی مالی و تجاری نیست و ما از انتقاد از برنامه های اجتماعی و اقتصادی آنان و همینطور از انتقادات خود از عملکرد رهبران اخوان در اعتماد به شورای نظامیان عدول نکرده ایم.
مسلما کسی در مورد ماهیت شفیق تردید نمی نماید اما استدلال سوسیالیست های انقلابی در حمایت از اخوان بسیار عجیب به نظر می رسد. حمایت سوسیالیست های انقلابی مصر از نامزد اخوان السملمین یادآور خطاهای محاسباتی شگفت آور اکثریت احزاب چپ گرا در خاورمیانه است که در نهایت نیز به ضرر آنان تمام شد. احزابی که در گذشته برای کسب قدرت با جریانات غالبی هم پیمان شدند که هیچ گونه سنخیت ایدئولوژیک و استراتژیکی با آنان نداشتند. آنان معتقد به تز “راه رشد غیر سرمایه داری” لنین بودند. طبق این نظریه در کشورهای در حال توسعه با رهبری انقلابی عناصر غیر کمونیست می توان سرمایه داری را محدود ساخت و یا آن را دور زد و در نهایت گذار موفقی به سوسیالیسم داشت. البته در این میان از دیدگاه آنان می بایستی حمایت ابر قدرت کمونیست یعنی شوروی نیز وجود داشته باشد. شاید بتوان خطای احزاب چپ دیروز خاورمیانه را در زمان حضور بلوک شرق و فضای ضد سرمایه داری حتی در میان گروههای اسلامگرا و ملی گرا نیز تا حدودی درک نمود. اما نکته اصلی آنجاست که امروز که جنگ سرد پایان یافته و نظام شوروی فرو پاشیده سازمانها و احزابی چون سوسیالیست های انقلابی مصر با چه توجیهی دست به چنین حمایتی زده اند و نکته مهمتر آنکه تشکیلاتی چون اخوان المسلمین که تمام قد از سرمایه داری نئولیبرال حمایت می کند چگونه می تواند حامی طبقه کارگر و اعاده کننده حقوق آنان باشد.
در میان دو جبهه طرفداران جبهه اخوان المسلمین و طرفداران رژیم سابق، اکثریتی از مردم انقلابی قرار دارند که هیچ یک از دو نامزد را نمی خواهند زیرا می دانند که آنان دو روی یک سکه اند و تغییری اساسی ایجاد نخواهند نمود.
آلن وودز بخوبی عرصه انتخابات نمایشی امروز مصر را توصیف می کند: “گربه هایی که درون یک کیسه با هم می جنگند تا قدرت را در دست گیرند و از قراردادهای پر سود، فساد و رانت ها بهره مند شوند. اما هر دو گربه علیه کارگران و انقلاب هستند.” (۳)
آنچه مشخص است این است که نامزدهای حاضر در انتخابات (مرسی و شفیق) هیچ یک در جهت خواستهای عمومی حرکت نخواهند کرد. خواستهای مردم مصر مشخص است. طبقات متوسط شهرنشین خواهان دموکراسی سیاسی، حاکمیت قانون و حقوق بیشتر اقتصادی هستند. کارگران نیز همین خواسته ها را دارند اما اولویت آنان در یافتن شغل بهتر، کاهش ساعات کار بهبود وضعیت شغلی و ارتقای سطح معیشت است.
مردم مصر برای زندگی ای بهتر به خیابان ها آمدند، جان خود را به خطر انداختند و رژیم دیکتاتوری مبارک را سرنگون ساختند. اما امروز در بزنگاهی ایستاده اند که یا انقلاب دومی در درون انقلاب مردمی مصر روی خواهد داد و یا آنکه دستاوردهای انقلابی مردم مصر به یغما خواهد رفت.
Nozhan_etezad@yahoo.com
پاورقی:
۱-“Nasserist leaders unite around presidential hopeful Hamdeen Sabbahi”. Al-Ahram. 31 Mar 2012.
۲- www.wsws.org/articles/2012/jun2012/egyp-j01.shtml
۳- Woods, Alan (2012), “ The Revolutionary Socialists and the Egyptian elections: Marxism or opportunism?”, http://www.marxist.com/revolutionary-socialists-and-the-egyptian-elections.htm