ماکس وبر عقیده داشت:« شهر و فقط شهر است که تمدن را به وجود می آورد.»
تمدن زمانی شکل گرفت که انسان ها از زندگی در جوامع قبیله ای و ابتدایی با تقسیم کار ساده به سمت زندگی در جوامع گسترده مبتنی بر تقسیم کار پیچیده رفتند. اغلب واژه تمدن با واژه فرهنگ به صورت مترادف به کار می رود. در نتیجه شهر که به عنوان بزرگترین مصنوع بشر موجودیتی جامعه شناختی دارد؛ در کنار ابعاد فیزیکی و ظاهری، متشکل از ابعاد اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نیز هست.
در مباحث انسان شناسی شهری بیشتر توجه محققان و اندیشمندان این حوزه نیز بر روی پدیده های فرهنگی و اجتماعی شهر متمرکز است. اینکه هر شهر با چه خصوصیات فرهنگی شناخته می شود، ما را به درک معنای الگوهای اندیشه، باورها، کردارها و رفتارهای نهادینه شده می رساند. چرا که فرهنگ در قالب همین معانی است که بازنمایی می شود و ما فرهنگ را از طریق بازنمایی است که می شناسیم.
سیستم آموزشی به عنوان اصلی ترین عنصر هژمونیک، نقش عمده ای را در انتقال فرهنگ ایفا می کند. اما به عقیده بنده نهاد آموزش نیز می تواند در جهت فرهنگ عامه و بومی حرکت کند و سیاست های خود را در این راستا طراحی و پیاده کند. برای پی بردن به این موضوع و نحوه ی عملکرد سیستم آموزش و پروش شهر سمنان، تصمیم گرفتم با یک مسئول فرهنگی شهر که ترجیحاً جوان و مطلع از مسائل روز آموزشی باشد صحبت کنم تا دیدگاهی متفاوت نسبت به مصاحبه قبلی که بر مبنای تاریخ شفاهی با شهروندی عادی بود؛ صورت پذیرد.
مصاحبه ی فوق بیشتر در قالب رسمی، انفرادی و به صورت تلفنی انجام شده است. شیوه ی کار و تنظیم مصاحبه نامه سؤال و جوابی است.
مراد دوست محمدیان مدیریت کانون شهید مطهری شهر سمنان را بر عهده دارد. کانون شهید مطهری سمنان در سال ۱۳۶۶ برای تکمیل اوقات فراغت پسران ۴ تا ۱۸ سال تأسیس شده است. پس از تماس با وی، موضوع مصاحبه را اینچنین بیان کردم:
من سعی دارم به شهر سمنان با نگاهی انسان شناسانه در قالب فرهنگ و موضوعات اجتماعی بپردازم و قصد دارم در این راستا از زبان یک مسئولی که متصدی امور اجتماعی و فرهنگی است اطلاعات کسب کنم.
نوشتههای مرتبط
پرسشگر: اگر ممکن است سمت و شغل تان را بیان کنید.
دوست محمدیان: من در حال حاضر مدیر کانون شهید مطهری آموزش و پرورش سمنان هستم و همچنین مدیر سازمان دانش آموزی خود شهر سمنان هم هستم.
پرسشگر: وظایف شما در کانون چیست؟
دوست محمدیان: وظایف ما کارهای فرهنگی برای دانش آموزان است به عبارتی فرهنگی و تربیتی. البته یک پک کاملی است شامل فرهنگی، تربیتی، علمی، آموزشی و هنری. همه ی این ها را شامل می شود. سازمانی که من مدیریتش را بر عهده دارم می توان گفت وظایف در این کارها خلاصه می شود ولی خب بیشتر در بحث فرهنگی و تربیتی نمود پیدا می کند.
پرسشگر: می توانید برای هر یک از کارهای فرهنگی و تربیتی که در کانون اجرا می شود مصداقی بیاورید؟
دوست محمدیان: مثلا اردوهای دانش آموزی دست ماست. اردوهای دانش آموزی را با شرایط خاص برگزار می کنیم. این فعالیت ها در راستای سازمان دانش آموزی هست. به طور مثال این اردوها در شرایط و مکان های سخت و دشوار برگزار می شوند. دانش آموزان دبیرستانی را مثلا می بریم در کویر که خودشان باید چادر بزنند، مواد خام به آن ها می دهیم که خودشان باید غذا بپزند، خودشان آتش درست کنند. یعنی زندگی کاملا در شرایط سخت. جیره ی کم می دهیم و آن ها باید با استفاده از آن جیره کم همدلی را یاد بگیرند چون در یک چادر پنج نفرند و مجبورند از خود گذشتگی را یاد بگیرند حتی مواجه شدن با حیوانات و حشرات و شرایط خاص را یاد بگیرند. مواقعی بود که ما آذوقه شان را پشت کوه می گذاشتیم و آن ها مجبور بودند شرایطی چالش برانگیز را بگذرانند تا به آن آذوقه برسند. یک چنین کارهای تربیتی که در حقیقت تربیت اجتماعی است. در طی سال تحصیلی نیز به دلیل اشتغال والدین شرایطی را فراهم کردیم تا بچه ها در کانون به انجام تکالیف خود بپردازند و اگر اشکالی نیز داشتند از مربیانی که برای این امر در نظر گرفتیم استفاده کنند. این طرح تحت عنوان طرح جوانه ها و نشاط مطرح شده است.
کارهای فرهنگی هم در راستای مناسبت ها یا در راستای جشن های تکلیف یا مباحث قرآنی که بچه ها وارد احادیث قرآنی می شدند، و از انواع کلاس های فرهنگی که در زمینه فرهنگ سازی برگزار می شوند. البته همین اردوها هم خودشان یک پک جامعی از فعالیت های فرهنگی محسوب می شد. چون کلاس های فرهنگی داشتند در خلال اردوها.
پرسشگر: از آنجایی که فرهنگ شامل یکسری سنت ها و آداب و رسوم یک ملت خاص می شود؛ شما در کانون فرهنگ بومی را چطور انتقال می دهید؟
دوست محمدیان: بچه ها فرهنگ بومی را در قالب بازی های بومی و فرهنگ و زبان بومی دارند. مثلا بچه ها که می رفتند در اردوهایی که برگزار می شد، نهایتا یک جشنواره ای در کل استان سمنان برگزار می شد. منی که مثلا مسئولیت شهر سمنان را داشتم؛ دانش آموزان من موظف بودند که فرهنگ شهر سمنان را به مابقی شهرها معرفی کنند. از سوغاتش که شیرمال جزو آن است، کسی که از مهدیشهر می آمد سوغاتش لبنیات بود، کسی که از شهمیرزاد می آمد سوغاتش مثلا گردو بود، پوشش سمنانی ها را نشان می دادند. حتی وقتی که این ها غرفه داشتن می خواستند به شهر دیگری خوش آمد بگویند، باید به زبان سمنانی از دیگران استقبال می کردند. یعنی هر گروه حتما باید زبان آن شهر را صحبت می کرد که زبان آن شهر به عبارتی زنده بماند.
پرسشگر: به نکته ی خوبی راجع به زبان اشاره کردید. چرا که زبان مشترک یکی از مؤلفه هایی است که یک فرهنگ را از فرهنگ دیگر متمایز می کند. آیا در کانون و یا کلاً در مقاطع تحصیلی زبان سمنانی به دانش آموزان آموزش داده می شود؟
دوست محمدیان: بله. الآن یکی از کارهای فرهنگی که کردیم و در راستای وظایف کانون تعریف شده همین آموزش زبان است. برای بچه های پیش دبستانی که درس خاصی ندارند، یک کتاب زبان سمنانی در شهر سمنان تعریف و تدوین کردیم. به این صورت که الآن همه ی پیش دبستانی های شهر سمنان در حال آموزش زبان سمنانی هستند.
پرسشگر: خیلی عالی است که این زبان بومی احیا شود و فراموش نشود.
درسته و این اقدام هم به منظور رسیدن به همین هدف انجام شد.
پرسشگر: مابقی چارت های درسی و فعالیت ها شامل چه مواردی می شوند؟
دوست محمدیان: چارت های درسی به آن صورت علمی نیستند و بیشتر جنبه آموزش فرهنگی و در واقع می توان گفت فوق برنامه ای است. چرا که فلسفه کانون هم برای اوقات فراغت است. یادگیری زبان های دیگر، آموزش شنا، در بحث های مهارتی. ولی در بحث های آموزشی متولی این امور مجموعه ما نیست فقط در بخش پیش دبستانی ها که می توانستم ورود داشته باشم یک کتابی را با انجمن زبان سمنان با هم طراحی کردیم که فکر کنم اسمش را سمنی زفن یا شیرینه زفن (زفن: زبان) گذاشتند. این کتاب را اجبار کردیم برای تدریس در پیش دبستانی ها.
پرسشگر: این اقدام به تصویب و موافقت چه ارگان یا نهادی رسید؟
دوست محمدیان: رئیس آموزش پرورش پیشنهاد ما را تأیید کرد و نامه زد به همه ی پیش دبستانی ها که در اوقات فراغت به جای اینکه فقط سفال و نقاشی باشد، یک کلاس زبان سمنانی بگذارید.
پرسشگر: از دانشگاه ها خبر دارید؟ من شنیدم واحدهای اختیاری زبان سمنانی ارائه می دهند.
دوست محمدیان: من راستش از دانشگاه ها خبر ندارم اما در دانشگاه فرهنگیان که خودم تدریس می کنم ندیدم که دانشجوها واحدی تحت این عنوان بگذرانند.
پرسشگر: در دانشگاه فرهنگیان که هستید چطور؟ آنجا فعالیت های بومی و فرهنگی دارند؟
دوست محمدیان: نه. دانشگاه فرهنگیان اکثرا غیر بومی هستند و برای درس می آیند و خوابگاه دارند و در نهایت به محل خدمتشان برای تدریس برمی گردند. و اینکه فعالیت های فرهنگی در قالب اردوهای فرهنگی و مناسبت ها را طبق روال دارند. قبلا دانشگاه یک معاونت فرهنگی داشت الآن فکر می کنم شده کارشناس فرهنگی که امور فرهنگی و اعتقادی مثل نماز و مراسمات مذهبی که جشن و عزاداری ها و هیئت ها هست را پیگیری می کند. محرم پارسال خود دانشجویان مراسمی گرفته بودند من را هم دعوت کردند.
پرسشگر: همانطور که در ابتدای مصاحبه گفتم سعی دارم با نگاهی انسان شناسانه و متمرکز بر عناصر فرهنگی و موضوعات اجتماعی به مطالعه شهر سمنان بپردازم. اضافه بر مواردی که فرمودید، نکته ی دیگری من باب این موضوع به ذهن شما می رسد؟
دوست محمدیان: خوب به نظر من ابعاد اجتماعی فرهنگی یک جورهایی می شود روحیات مردم این شهر در زمینه روابط و زندگی شان. اگر بخواهم از خصلت عمده ی مردم سمنان بگم، عامه مردمان سمنان مثل همه مردمان کویر که معروف اند به داشتن روحیات خشک، روابط کاملا سنگین و خاصی دارند. برعکس مثلا شمالی ها و اردبیلی یا نواحی خوش آب و هوا تر به مهمان نوازی و خوش برخوردی معروف ترند. این را از این جهت می گویم که خودم شمال زندگی کردم و شمال بزرگ شدم به صورت محسوس می توانم این امر را درک کنم. مثلا شمالی ها روحیه ای با روابط عمومی بالا دارند. به صورتی که من شما را ببینم بالافاصله گرم می گیرم و احوال پرسی می کنم انگار ما ده سال است همدیگر را می شناسیم. موردی دیگری که به ذهنم می رسد این است که به سبب این روحیه درون گرایی که دارند کمتر تفریح می کنند. شمال تفریحاتشان خیلی بیشتر است ولی عمده سمنانی ها آن هایی که از اول سمنان بودند و اینجا بزرگ شدند خیلی اهل تفریح و بیرون رفتن و به قولی زدن به کوه و کمر نیستند. خیلی اهل آداب و معاشرت اجتماعی زیادی نیستند. آدم هایی هستند که خیلی کاری به کار کسی ندارند و سرشون به زندگی خودشان است.
از روحیات فرهنگی شان می شود به بخش مذهبی بودنشان اشاره کرد. عمده مردم سمنان آدم های بسیار مذهبی و متدیّنی هستند و به مسائل دینی پایبندند. آن هایی که سمنانی اصیل اند این ویژگی ها را دارند که شعائر اسلامی را رعایت کنند.
پرسشگر: پس با این اوصاف شما که از شهر دیگر آمدید این موارد را برجسته تر می بینید.
دوست محمدیان: بله من که از شهر دیگری آمده این ویژگی ها را کاملا درک کردم اما اگر خودم سمنانی بودم و از اول سمنان زندگی می کردم شاید این مطلب را خیلی درک نمی کردم. شاید اگر شما الآن به یک سمنانی بگویید اهل آداب و معاشرت نیستی بگوید نه ما سلام و علیک مان را داریم ولی من چون جای دیگر را دیدم می توانم واقعا ببینم که این معاشرت شبیه معاشرت جای دیگری نیست و معاشرتی معمولی است.
پرسشگر: با توجه به اینکه شما گفتید سمنانی نیستید، آیا اطلاع دارید که چه تعداد از کسانی که متولیان امر فرهنگی در شهر سمنان هستند از بومیان و مردم خود سمنان اند؟ افرادی که در عین حال از این حوزه مطلع باشند.
دوست محمدیان: ببینید هستند و اینطور نیست که اصلا نباشند. اما دستگاه فرهنگی که من در ذهنم می آید مثلا فرهنگ و ارشاد است که متولی آن فردی است که از کرمان آورده اند. در سازمان تبلیغات می دانم که متولی آن باز سمنانی نیست.
همانطور که می دانید ما در خیلی از دستگاه ها معاونت فرهنگی داریم مثلا در همین آموزش و پرورش، در سطح معاون کل، ما یک معاون فرهنگی دارد که او هم سمنانی نیست و خراسانی است.
پرسشگر: به نظر من خیلی عجیب است.
دوست محمدیان: بله. این شرایطی است که در حال حاضر وجود دارد. اما اگر بگوییم ستاد نماز جمعه یک ارگان فرهنگی است، رئیس دفتر آن آقای جدیدی فردی سمنانی است. یا مثلا شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی سمنان هم فکر می کنم مسئولش سمنانی باشد باز مطمئن نیستم. کسانی که به عنوان متولی امر فرهنگی شهر در ذهنم هستند عمده سمنانی و بومی این شهر نیستند و در آخر ما را به این نتیجه می رساند.
پرسشگر: یعنی روند گزینش به چه صورت است؟
دوست محمدیان: رئیس آموزش و پرورش فردی سمنانی است با خصلت ناسیونالیست و بسیار به کارها بها می دهد. همین کتاب زبان سمنانی از طرف ایشون دستورش به مدارس داده شد. ولی کلا در سیستم آموزش و پرورش نه بحث سیاسی است نه بحث بومی و غیر بومی. نیروها در بحث آموزش و پرورش بر حسب لیاقتشان بالا می آیند. فی المثل می بینند گزینه های موجود برای معاونت فرهنگی استان که بحث استانی است، فلانی که اهل شاهرود است آدم قوی است و آن را منتسب می کنند. ولی برای خود شهر سمنان را اگر بخواهیم در نظر بگیریم، نه، معاون فرهنگی آموزش و پرورش شهر سمنان فردی است اهل سرخه و سمنانی نیست. می توان گفت بر حسب لیاقت است. بعضی دستگاه ها سیاسی اند و انتسابات در سطح مدیران کل سیاسی است. در نهایت این اشکال به سمنان همیشه وارد است که مدیران غیر بومی عهده دار کار هستند. شما اگر خبرگزاری ها را نگاه کنید می بینید که مثلا بخواهند یک استاندار اینجا بیاورند، الآن من بعید می دانم یک استاندار سمنانی بعد از انقلاب داشته باشیم. در صورتی که شهر سمنان نیروهای قوی دارد ولی کسی را به عنوان استاندار سمنانی نداشتیم که نفر اول استان سمنان باشد. حالا فرماندار سمنان – آقای دانایی – فردی بومی است ولی مدیران دستگاه اجرایی قالب غیر بومی اند.
پرسشگر: ابتدای صحبتتان که از برنامه های کانون می گفتید به بازی های محلی که با بچه ها می شود اشاره کردید. می دانید چه بازی هایی را شامل می شود و آیا کسی به عنوان مشاور پیشنهاد بازی ها را داده؟
دوست محمدیان: ببینید انجمن بازی های بومی محلی داریم که وابسته به اداره ورزش و جوانان سمنان هست. ورزش جوانان انجمن های متفاوتی دارد، در واقع هیئت های مختلفی دارد. هیئت تکواندو، هیئت فوتبال و… که در سطح کشوری هم برخی هستند. انجمن بازی های بومی محلی نیز یک هیئت است. ما با همکاری این هیئت آمدیم و در کانون مان این بازی های بومی محلی را اجرا کردیم. ولی خوب همان بازی های معمولی قدیم خودمان است مثل هفت سنگ و بازی های با توپ و یک همچنین بازی هایی.
من اخیرا در حال مطالعه ی کتابی هستم که در آن از بازی های بومی سمنانی صحبت شده که حتی دیالوگ های بازی با زبان سمنانی ادا می شود. این چنین بازی هایی در کانون دارید؟
شاید آورده باشند چون من دیگر وارد ریز کار نمی شوم، اگر از افرادی که در بخش اجرایی هستند پرس و جو کنید، احتمالا بدانند.
(پس از پایان مصاحبه به این نتیجه رسیدم که برای دستیابی به اطلاعاتی جامع تر در حوزه فرهنگی سمنان، پرس و جو از مسئولی دیگر که ترجیحاً در سمتی بالاتر باشد، برای روشن شدن پاره ای سؤالات مفید خواهد بود. در نهایت با چند تماس توانستم با محمد طاهریان رئیس اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان مهدیشهر تماس بگیرم. او که به تازگی به این سمت منتصب شده سالیان طولانی قبل آن سکان دار همین منصب در شهر سمنان بوده است.)
پس از بازگو کردن هدف مصاحبه، نخستین سؤال خود را بدین صورت مطرح کردم:
پرسشگر: از فعالیت های فرهنگی که در راستای حفظ فرهنگ بومی سمنان هست، چه اقداماتی انجام شده است؟
طاهریان: ما یکسری کارهایی تحت عنوان پاس داشت زبان سمنانی انجام دادیم و می دهیم. از زمانی که در ارشاد شهرستان سمنان مدیر فرهنگ سرا بودم، مدیر تالار آفتاب بودم؛ تا جایی که می توانستیم از این نوع کارها انجام می دادیم مثلا جلسه ماهیانه برای پاس داشت زبان سمنانی می گرفتیم. جلسات ماهیانه داشتیم برای شعر خوانی و حافظ خوانی به این دلیل که بچه های ما از اصالت ایرانی بودنشان دور نشوند حتی جلسات نقالی خوانی داشتیم. کارهایی که در زمینه پژوهش زبان انجام می شود اینطور نیست که ارشاد وظیفه اش باشد بلکه حمایت می کند اگر بخواهیم از دید وظیفه سازمانی ببینیم وظیفه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی سمنان است. چرا که هم جزو شرح وظایفشان هست و هم بودجه و امکاناتش را دارند. اما چون همه ما ارق به سمنان داریم احساس می کنم وظیفه همه است. سازمان هایی مثل شهرداری و شورای شهر که دائیه ی اداره شهر را دارند و طلایه دار شهر هستند باید با همکاری یکدیگر کارها را انجام دهند. ما برنامه ای داشتیم که با کمک شهرداری دو سال است در حال برگزاری است و طی شب های طولانی یا مناسبتی برگزار می شود. برنامه ای است که با کاملا با زبان سمنانی است و مهمان هایی هم که می آیند مثل پیشکسوتان، پزشکان و… سمنانی هستند و از این قبیل اقدامات.
پرسشگر: بجز زبان سمنانی که جزو مشخصه های اصلی سمنان است، آیا بازی های بومی و سنتی رواج دارد و برای احیای آن در دستور کار هست؟
طاهریان: نه متأسفانه اصلا رواج ندارد. اما هیئت ورزشی داریم به نام هیئت بازی های بومی محلی. جالب هم هست که رئیسش یک فرد غیر سمنانی و اهل مازندران است که من فکر می کنم در نهایت چیزی از این وضعیت حاصل نشود و شاید حتی بیشتر بازی های مازنی رواج پیدا کند. بعضا بازی هایی شناسایی شده ولی اصلا رواج ندارد. باید از مسئولانش مطالبه کرد.
پرسشگر: اتفاقاً طی مصاحبه ی دیگری که داشتم به این نکته اشاره شد که بومیان در منصب های مدیریتی جای چندانی ندارند. نظرتان در این باره چیست؟
طاهریان: متأسفانه یک ایرادی که به سمنانی ها می شود گرفت؛ (با خنده) البته من هم سمنانی ام، این است که غریب پسندند. اگر یک نفر سمنانی را بیاورند و بخواهند مثلا مدیر کل بکنند؛ شروع می کنند از جد و آباد و همه ی پیشینه زندگی طرف آمار می گیرند که فلانی که بوده و چه کرده که در نهایت طرف منصرف می شود و می رود. اگر بخواهم آماری بگویم حدودا بالای ۶۰-۷۰ درصد مدیران کلان استانی ما غیر بومی اند. هرچند که هزاری هم خوب باشد با فرهنگ و ریز مسائل آشنایی ندارد. هر مدیری که می آید ماه ها طول می کشد تا تفاوت های شهرستان ها را بفهمی، غرب و شرق سمنان را بشناسد، گویششان چیست یا در خیابان که راه می رود بداند راهش کجاست؟ چاهش کجاست؟ این چیزها را تا بیاید یاد بگیرد دوران خدمتش در آن سمت تمام شده. حالا تجربه ی خود من این است که اصولا مدیرانی که به سمنان می آیند دو دسته اند: یک دسته کسانی اند که ایستگاه آخر خدمتشان است و هیچ کاری نمی کنند و معاون و کارمندانشان را به جلسات می فرستند و دغدغه ای ندارند. یا دسته دوم که که یک جورهایی ایستگاه اولشان است و سکوی پرششان است و از سمنان تجربه کسب می کنند بعد می روند جاهای قوی تر یا استان قوی تر یا وزارت خانه و خلاصه هرجایی که از لحاظ سازمانی بالاتر باشد. این خلاصه مشکل بزرگ سمنان است که نمود عینی آن را در استانداری دیدیم که بعد از انقلاب حتی یک استاندار بومی نداشتیم. حتی وقتی که رؤسای دولت سمنانی اند. آقای احمدی نژاد و آقای روحانی هر کدام دو دوره. یعنی ۱۶ سال رئیس جمهور از این استان بوده اگر هر استان دیگری که بود باید ۱۸۰ درجه، ۱۸۰ درجه که چه عرض کنم بیشتر از این ها باید تغییر می کرد. اما در سمنان ما مگر تغییرات اندک به واقع هیچ اتفاق خاصی نیفتاده. دلایل مختلف دارد که یکی از این ها این است که متأسفانه سمنانی ها با بومی ها ارتباط نمی گیرند.
پرسشگر: چه دوگانه ای شد. هم ارق به سمنان هست و هم غریبه پرستی وجود دارد.
طاهریان: ارق داریم ولی در زمان اجرا متأسفانه نه. البته نه اینکه همه اینطور باشند، نه. من گروهی سمنانی می شناسم که در زمینه فرهنگی هستند و به شدت دنبال این هستند که تا جایی می ود مدیری که می آید سمنانی باشد. ولی همان ها هم ظرفیتشان محدود است و این خیلی بد است. همچنان غریب پرستی هست و تابع احساسات رفتار می شود.
)مدت زمان مصاحبه من در همین جا به پایان رسید اما برای اطلاعات بیشتر قول تماس تلفنی دیگر را از ایشان گرفتم.
به نظرم هنوز می توان از این شهر در ابعاد مختلفی آگاهی کسب کرد.(