بحث از مسئولیت و خاصه مسئولیت اجتماعی را که امروزه با اصطلاح CSR یا مسئولیت شرکتی هم تکرار می شود، در کشورما میتوان با تصویری از سدگتوند شروع کرد. این سد با دو چالش تکنولوژیک فرار آب و شوری روبروگردید. درپروسه سدسازیهای ایران این موضوع یکی از بزرگترین چالشهایی بوده است که در سد گتوند بروز پیدا کرده و در سدهای دیگر مانند سد ۱۵ خرداد هم وجود داشت. یعنی هزینه بسیار کلانی را با یک طراحی و مهندسی شروع کردیم و درنهایت نتیجه ای که میخواستیم نگرفتیم و تبعات اجتماعی و مباحث بسیار زیادی حول آن برانگیخته شد.
نوشتههای مرتبط
تصویر زیر نیز مربوط به صنعت نفت است. اگر ۲۰ – ۲۵ سال قبل به جزیره خارک یا لاوان رفته باشید، تعدادی گودالهای نفتی در آنجا وجود داشت. این گودالها که توسط شرکت های مجری خارجی طراحی شده بود و با جمع آوری ضایعات نفتی از مخازن و کشتیها،آنها را دوفاز میکرد و فاز آبی آن به دریا میرفت و فاز نفتیاش جمعآوری میشد. اخیرا شرایط عوض شده است(همینطور که سایت محیط زیست هم این گونه به ما میگوید). یعنی تغییری در طول این مدت پدید آمده که این چالش به گونه ای دیگر باید حل شود. حتی به این سمت رفته ایم که طراحی فاضلاب کمپهای مسکونی که در جزیره به تعداد خیلی کم و محدودند را دنبال کنیم، واحد تصفیه فاضلاب و water treatment و غیره تهیه کنیم. این تاسیسات هزینه میبرداما این فعالیت ها به نظر می رسد حاکی از یک نوع تغییر در نگرش مهندسی ماست. این موارد و اهیمت بخشی ولو اندک و تغییرات حاصله ناشی از موضوعات اجتماعی و فشار آنها بر روی مهندسی و صنایع و مهم شدن مسئولیت اجتماعی در نزد جامعه و نیز نهادها است.
از اینجا میتوانیم به دو نوع گفتمان در مسئولیت اجتماعی در حوزه تکنولوژی و مهندسی برسیم. میدانیم شاید کل موضوع پیدایش و برانگیختن مسئولیت اجتماعی ناشی از عنصر اقتصاد سرمایه داری و سود و تولیدی بود که برای آن محوری بود و باید به یک نحوی مباح میشد و عارضههایی که در کنار این سود پدید میآمدند از بین میرفت. مثلا” بیلگیتس یک سازمان بشر دوستانه تاسیس کرده است که کارهای خیریه میکند. ولی در کنار این سازمان، سود محور اساسی او و شرکت اوست. آگاهی ملی این گفتمان رایج را پشتیبانی میکند که ما اولویت را به پیشرفت ملیمان میدهیم. پیش برنده آن هم مدیریتی بیشتر آمرانه است. مدیریت تصمیم میگیرد که برخی از عوارض جانبی را که ناشی از استراتژی و فعالیت و تولید-محوری خودش است، به نحوی حل کند. حالا ممکن است حتی مثلا باج بدهد، هزینههایی بکند، کارهای خیریه ای بکند و به نحوی به وضعیت جوامع محلی هم رسیدگی وکمک کند. میتوان گفت در این گفتمان، مسئولیت از کل فرآیند صنعتی و کسب و کار منفصل شده و اصولا تک ساحتی است.به ظاهر میگوییم اجتماعی است، اما بیشتر مثلا مددکارانه و خیرخواهانه و در ذیل اولویت های دیگری قرار دارد که عاری از جنس مسئولیت است. مهم تر از همه اینکه بعد از واقعه بیشتر تقویت میشود. یعنی اگر یک حادثهای رخ داد ، پس از آن به فکر میافتیم چه کار کنیم و از چه اموری اجتناب کنیم یا برایش قانون وضع کنیم؟پس برنامه تعریف میکنیم، پروژه تعریف میکنیم و دست به اقدام خواهیم زد. در نهایت این واکنش زمینهای و پیوستاری است. میگوییم هرصنعت و شرکت و سازمان،هر کاری میکند بکند اما یک پیوست فرهنگی،اجتماعی و آسیبشناسی دارد. کما این که این گفتمان گاه هم خوب ومفید بوده است. بعلاوه میدانیم گفتمانها از بین نمیروند، بلکه با هم تداخل دارند.
با این وجود میتوان گفت اینک با یک گفتمان نوظهور روبروهستیم. بحث اینست که جامعه مطالباتی دارد. بنابراین کسب و کار باید رویکردش را بیش از پیش جامعه محور کند. آگاهی زیستمحیطی در سطح جهان در حال افزایش است و این آگاهی زیستمحیطی مثل زمانی که آگاهی ملی یا nation state در اوج بود، به شرکتها فشار وارد میکند. بعضا دیگر این نگرش، صرفا نگاه مدیریتی نمیتواند باشد. اجتماع است که فشار وارد میکند، نه این که مدیریت تصمیم منفرد و یکپارچه و واحدی بگیرد و از لطف و درک شخصی به مسئولیت اجتماعی لبیک گوید. تصمیم چند رشته ای است و شما نمیتوانید تمام مسائل را با علم مهندسی و علم مدیریت حل کنید. ناچار هستید از علوم دیگر از جامعه شناسی، انسانشناسی و همه این رشته ها استفاده کنید، تا یک مسأله را یکپارچه و کامل ببینید و مهم تر از همه پیشگیرانه باشدو علاج واقعه قبل از وقوع و به اصطلاح پیشگیری قبل از وقوع و درمان باشد.بعبارتی بیشتر فرآیندی و بنیادی است. یعنی بیان نمی شود نخست منتظر بمانید اتفاقی بیفتد و بعد برویم مداخله اجتماعی کنیم. پولی خرج کنیم و این هزینهها را از بین ببریم. کل این وضعیت پایه را روی تکنولوژی اصل کار و ایجاد کننده آن صنعت و کسب و کار میگذارند. یعنی اگر گفتمان قبلی این بود که میگفتیم یک هزینه جانبی هم خرج اجتماع بکنیم، اینجا میگوییم چکار کنیم که اصلا همه در اساس و در تمام فرایند کار صنعتی و همه اجزای درگیر از همان اول وقبل از ابلاغ دستور،متعهدانه و مسئولانه عمل کنیم؟ چون بنای هر کسب و کاری بخصوص در دنیای جدید تکنولوژی است، فناوری هم نقش محوری در این مورد پیدا می کند. پس اگر بتوانیم روی کل و کلیت امور تمرکزکنیم، این مسئولیت و پایداری می تواند برای هر کسب و کاری به مقدار زیادی محقق شود.
حال با توجه به کانونی بودن فناوری در دنیای امروز چگونه این اهمیت مسولیت را روی تکنولوژی و تکنولوژیستها بگذاریم؟ معمولا دو گروه ۱) طراحان/ مهندسان و۲) مدیران / کارگزاران را تکنولوژیستها می توان محسوب کرد. یعنی اگر کار و نتیجه اقدامات این دستهها درست وکم نقص و متعهدانه شود قاعدتا آن امر هم که مسئولیت است محقق میشود. اما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم این دو گروه چون اصلا مبنای دیسیپلین علمی آنها غیر اجتماعی و غیر CSR بوده این گونه فکر کنند. پس باید به گونه دیگر اندیشید. به نظر می رسد در این مورد دو اقدام را می توان در دستور کار قرار داد که یک بعدش فردی است و یک بعد دیگرش نهادی است. بعد فردیاش پرورش و نگرش انفرادی هرکدام از مهندسان و طراحان نسبت به مسئولیت است. به عنوان مثال اگر به کتاب خاطرات آقای علی النعیمی(کتاب برامده از صحرا) رجوع کنیم نکات جالبی در می یابیم.او مدیرعامل آرامکو بوده است و حدود بیست سال هم وزیر نفت عربستان و وزیر نفت مقتدری هم بود. فوق لیسانس زمین شناسی گرفتهاست و می گوید زمانی که در استنفورد فوق لیسانس زمین شناسی میگرفته، دو واحد درس برایشان گذاشتند به نام درک مفاهیم هنری، یعنی باید به گالری میرفتند نقاشی میدیدند، نمایشگاه و موزه میرفتند و برمبنای آن درس را پاس میکردند. بعدها اولین مدیرعامل سعودی آرامکو میشود. مدیرعاملهای قبلی آمریکایی بودند و بعد از این که به عنوان وزیر نفت عربستان منصوب میشود، قرار بوده است یک جانشین برای خودش معرفی و منصوب کند. او از میان همه مدیران تخصصیِ اکتشاف و تولید و بیزینس و حوزههای دیگر، کسی به نام عبدالله جمعه را انتخاب میکندکه ادیب، شاعر و مورخ است. بعبارتی دیگر سوی از این موضوع، آن تربیت قبلی و اهل مطالعه و به روز بودن فرد در بالاترین سطح تصمیم گیری است که باعث می شودکسی سکاندار این شرکت شود که به یک نحوی نگرش و نگاه او این وضعیت و قرار گرفتن درمعرض رشد اجتماعی هنری و با این تربیت شکل گرفته و بعدها منشا اثر شود و از دلش اثرات تاحدی مسولانه و با عطف توجه بیشتر به جامعه پدید می اید.
اگر قرار باشد این گروه از تکنولوژیستهای جامعه ،اجتماعی فکر کنند و تعهد در نگرش پایداری و مسئولیت اجتماعی در آنها تقویت شده و جوانه بزند یک سهم و بخش مهم آن هم نهادی است. یعنی در حوزه فناوری هرکاری میکنیم به هرحال مهندسیم و نمیتوانیم جامعه شناس باشیم. ما طراحیم نمیتوانیم به گونه دیگری فکر کنیم. اما مگاپروژهها، پروژههای کلان و اثرگذارمان میتواند به موضوع گفتگوی عمومی و همگانی تبدیل بشود وبه جامعه پیوند اساسی و واقعی و دموکراتیک بخورد. این چیزی است که مثلا در آلمان اتفاق میافتد. Green peace یا نهادهای دیگر به شدت مگاپروژهها را در سطح جامعه نقد میکنند و یک مگاپروژه در یک اجماع و گفتمان فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد و پیش میرود. در این موضوع اولریش بک جامعه شناس آلمانی نیز با تز جامعه درمخاطره یا جامعه بیم زده اش خیلی طرفدار این نظریه است ومعتقد است بسیاری از آثار و پیامدهای طرح ها ما در جامعهِ به اصطلاح درمخاطره، دیگر امروز ملی نیست. میزان ریسک و مخاطراتشان از سطح ملی در می گذرد در سطح جهانی و بین المللی است و ابعاد وسیع دارد و ما نیاز داریم آنها را در سطح بین المللی و مهمتر در گفتگویی عمومی و همگانی و چند رشته ای به فکر و نقد بگذاریم. از اینجا به این نتیجه می رسیم که اگر قرار است بیشترین تمرکز را روی تکنولوژیستها قرار بدهیم، باید روی کار اساسی آنها هم تمرکز کنیم. کار اساسی شاید همان مدیریت و مهندسی پروژه باشد. چگونه میتوانیم از دید مهندسی و مدیریت پروژه به یک بیزینس و کسب و کار پایدار و متعهدانه برسیم؟ به نظر میرسد اگر بتوانیم پایداری را در تک تک اجزای مدیریت پروژه لحاظ کنیم. یعنی قبل از انتخاب یک پروژه وشناسایی و ارزیابی تا زمانی که حتی یک پروژه نهایی شده اما غلط بوده، قرار است اسقاط و درخاکش کنیم و آن از بین ببریم مسئولیت لحاظ شود.و این مراحلش سه مرحله است:هم قبل و هم حین وهم بعد است و درمورد تک تک این مرحله ها CSR را به نحو مناسب تزریق و لحاظ کنیم. به طور خلاصه اگر ما بتوانیم در دل وطول این گذرگاه ها، نگاه متعهدانه و لحاظ کردن تک تک استانداردها را در تمام مراحل بگنجانیم و در نظر بگیریم به هدف نزدیک می شویم ، اگر شناسایی ما واقعا شناسایی درستی باشد، قاعدتا بعد از پایان ساخت متوجه نخواهیم شد که این براورد و شناسایی غلط بودهاست، یا این انتخاب نادرست بودهاست. یا همان تعریف پروژه حتی در بهره برداری نادرست بودهاست. ما میتوانیم اکثر فعالیتهای خود رابا تعریف مسئولانه با زمانبندی با برنامه ریزی مسئولانه و در نتیجه قراردادن تعهد و پایداری در دل کلیت و تمام مراحل یک پروژه ودر ذات کنش تک تک افراد درگیر در آن انجام دهیم و همه را در تک تک این مراحل لحاظ کنیم.
زمانی صنعت و کسب و کار ما پایدار و مسئولانه خواهد بود که به سه عنصر کلیدی توجه کنیم و اینها را به صورت کنشی و پیشرو(نه واکنشی) و فکورانه به سمت تعهد و کار مسئولانه ببریم.
یک انسان: مقصود از انسان، کلیه افراد از صدر تا ذیل و منهای جایگاه هستند که همه سیستمها را اداره میکنند مانند مدیران، مهندسان، کارکنان . اگر نگرش اینها در کنش فردیشان متعهدانه نباشد، ما هیچ وقت به مسئولیت اجتماعی ایدهآل نخواهیم رسید. مثل این میماند که ما محیط زیست را در سطح زندگی فردیمان آلوده کنیم ودر ساحت جمعی مدیر بخش محیط زیست باشیم. بنابراین در سازمان هم متعهدانه عمل نخواهیم کرد. در تصمیمگیری هم عمل نخواهیم کرد. دومین عنصر کلیدی تکنولوژی است. تکنولوژی متأثر از منافع و جهل است.. چون اکثر تکنولوژیها براساس نفعی که ایجاد می کنند ونیز عدم تکنولوژی ای که ما داشتیم رشد و توسعه پیدا کرده اند. تکنولوژیها پیامدهای ناخواسته دارند و ما هیچ وقت از شر پیامدهای ناخواسته و اثرات جانبی تکنولوژیها رها نخواهیم شد. این نشان میدهد که همیشه اثر اجتماعی فعال وبرقرار خواهد بود و تکنولوژیست ها باید به این موارد فکر و اندیشه کنند و آنها را طراحی و ابداع در نظر بگیرند.. این اثرات جانبی که ممکن است ۱۰ سال بعد بروز کند و بیرون بزند، مثل آن نمونه گودالهای نفتی که در اول بحث بیان کردیم طراح و مهندس این گودالها شاید اصلا در این فکر نبوده که بعدها یک بحران آلودگی پیدا میشود. کارش را هم درست میدانسته است. آن واحد را هم اصلا برای تصفیه فاضلاب طراحی نکرده بودهاست. اما این موارد از پیامدهای جانبی است که ناشی از جهل یا عدم دانش تکنولوژی وصاحبش و کل دانش بشری است. بنابراین مسئولیت در دل تکنولوژی هم هست.سومین عنصر کلیدی فرآیندها است. ریشه بسیاری از موضوعاتی که مورد چالش اجتماعی و مسئولیت اجتماعی شد، فرآیندهای غلط است. ما پاسپورت و کالا و خدمات دیگر را قبلا یک ماه و ۲۰ روز صادر یا دردسترس قرار می دادیم، ولی توانستیم با IT دو روزه صادر کنیم. پس میتوانیم اکثر فرآیندها را کوتاه کنیم. میتوانیم رویهها را عوض بکنیم. سیاستهای جدید را ابلاغ بکنیم. اصلا در دل رویههای غلط محبوس نشویم.
به طور خلاصه مسئولیت اجتماعی عزیمت از من به دیگری است. یعنی اگر تک تک منها التفات به دیگری داشته باشند، به مسئولیت اجتماعی نزدیک میشوند. اگر نهادها و سازمانها بتوانند التفات عملی و فکورانه به دیگران، جامعه، اجتماع داشته باشند، این مسئولیت اجتماعی را هم محقق کرده اند. هر صنعت و نظامی هم اگر بتواند نظام گزارشگیری قوی که الان اشاره شد، سیاست گذاری مناسب و خرمندانه و با برنامهریزی حول و حوش این سه عنصر کلیدی تکنولوژی، انسانها و فرایندها یا مدیریت پروژهها صورت بدهد، یک مسئولیت اجتماعی موفقیت آمیز و نزدیک به ایده آل را خواهد داشت.
پایان کلام را با این این سه تصویر مینیاتوری همراه می کنیم. تصویر زیر اشاره به جمشید شاه (مذکور در متون اوستایی و شاهنامه)است. اگر در اسطورههای ما به جمشیدشاه که هم در شاهنامه هم در اوستا از آن سخن رفته است بیندیشیم و دقیق شویم ، جمشید بزرگترین تکنولوژیست باستانی و افسانهای ترین تکنولوژیست درمیان مهندسان ما بودهاست. آتش را کشف میکند، آهن را نرم میکند، صنعت به وجود میآورد و مهم تر از همه تکنولوژی هوافضا دارد. در این تصویرمیبینید دیوان را استخدام میکند به پرواز درمیآیند و شهری درست میکند به نام ورجمکرد که مشهور است. این ورجمکرد و داستان بنایش چیزی شبیه کشتی وطوفان نوح است و آخرین تکنولوژی معماری در آن لحاظ شدهاست. اما آخر و عاقبت او بسیار مهم است.فرجام او تنبیه وهبوط است.سقوطی که بعلت غرور و تبختر و دعوی خدایی با همین توانایی به اصطلاح امروز تکنولوژیک ÷دید می اید وباعث می شود فره ایزدیش را از دست دهد. او و نظامش سقوط می کند و محکوم به مرگ می شود.تصویرسمت چپ مبین به دو نیم شدن جمشیدشاه با اره ضحاک (شاه بعد او)است. اره هزار دندانه خود نماد همان تکنولوزی شاه قبلی یعنی جمشید است. چون به این معمار بزرگ احساس خدایی دست میدهد، این مهابت تکنولوژی و آن چیزی که گفتم دیگری و التفات به دیگری را از دست میدهد و به خودخواهی دچار میشود. می توان در جای جای متون ما دید که تاریخ ما هم این نتایج و درسها را نشان داده است. یعنی تکنولوژیستها اگر التفات اجتماعی به دیگری نداشته باشند، در نهایت ممکن است همین سرگذشت اسطورهای وازلی را بارها و بارها به تکرار داشته باشند وتجربه کنند(کما اینکه تجربه کرده ایم) و خود و جامعه اشان را به سقوط و تباهی وآسیب و عارضه افکنند.
متن بازنگاشته شده سخنرانی ارائه شده در کنگره نفت و نیرو پاییز ۱۳۹۷