انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مروری بر کلیات کیفیت زندگی عینی و ذهنی در دوره معاصر

اصطلاح کیفیت زندگی اصطلاح نسبتاً جدیدی در ادبیات دانشگاهی است. این اصطلاح تا سال  ۱۹۶۸در «دایره المعارف میان المللی علوم اجتماعی» و تا اواسط دهه ی  ، ۱۹۷۰در ایندکس مدیکوس [۱]وجود نداشت. اما رفته رفته به یک شاخص بسیار مهم برای سنجش توسعه، پیشرفت و رفاه جوامع تبدیل شد. براساس ایـن تحقیقات و در یک دیدگاه کلی، کیفیت زندگی، رسیدن به یک زندگی برتر اسـت که با داشتن سلامتی روحـی، جسمی، امنیت و آسایش،ارتباطات شایسته با محیط اطـراف و وضعیت مالی قابل قبول حاصل می شود.گری سن و یونگ (۱۹۹۴)اشاره می کنند به نظرمی رسد یک توافق و اجماع وجود داشته باشد که درتعیین کیفیت زندگی دو سری بنیادین از اجزا و فرایندها در تعامل باشند: آن هایی که به یک فرایند روان-شناختی داخلی وابسته اند و یک احساس رضایتمندی ویا کامروایی را ایجاد میکنند و آن هایی که شرایط بیرونی هستند و فرآیندهای داخلی را بر می انگیزند(لطفی، ۱۳۸۸).  از دهه ۱۹۳۰ پژوهشگران کوشیده اند با روش های متنوعی کیفیت زندگی را مطالعه نمایند.در دهه ۱۹۸۰ این مطالعات رنگ و بوی دیگری گرفتند و به مطالعه شاخص های عینی و ذهنی برای اندازه گیری کیفیت زندگی متمرکز شدند.تا به امروز نیز غالب دیدگاه ها به کیفیت زندگی به همین سو معطوف است.

چه رویکرد هایی نسبت به کیفیت زندگی وجود دارند؟

کیفیت زندگی را مقوله ای چند بعدی و چند وجهی تعریف می کنیم که تحت تاثیر عوامل متفاوتی قرار می گیرد بدین ترتیب رویکرد های متفاوتی در مطالعه ان وجود دارد که در ادامه به برخی از ان ها اشاره می کنیم:

  1. رویکرد پزشکی: به وضعیت سلامتی، بیماری و شیوه های پیشگیری و درمان آن در بعد خرد وکلان و ارتباط آن با کیفیت زندگی می پردازد.
  2. رویکرد فلسفی: به نوع نگاه و دیدگاه فرد، گروه و یا جامعه به زندگی، انتظارات و اهدافش از آن، جهان میانی و … و ارتباط آن با کیفیت زندگی توجه دارد.
  3. رویکرد اقتصادی: در بعد خرد به میزان درآمد، هزینه، پس انداز، سود، زیان، سرمایه گذاری و…. می پردازد و در بعد کلان به شاخص هایی نظیر تولید ناخالص داخلی، ملی،درآمد سرانه، ضریب جینی، نرخ تورم، میزان بیکاری، فلاکت، فقر، خط فقر، شکاف فقر و …. و ارتباط آن با کیفیت زندگی می پردازد.
  4. رویکرد روانشناسی: به مختصات روحی، روانی و شخصیتی و ارتباط آن با کیفیت زندگی

می پردازد.

  1. رویکرد جامعه شناسی: به مختصات و ویژگیهای جامعه و ارتباط آن با کیفیت زندگی میپردازد(فیروز جاییان و حداد، ۱۳۹۳: ۱۶۳).
  2. رویکرد عینی و ذهنی: رویکرد عینی کیفیت زندگی را به عنوان مجموعه ای از شرایط واقعی و بیرونی زندگی ومواردی آشکار و مرتبط با استانداردهای زندگی قلمداد میکند. این موارد سلامت جسمانی، شرایط شخصی (از جمله ثروت و شرایط زندگی)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات اجتماعی، اقدامات شغلی و یا دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی است (هزارجریبی و صفری شالی، ۱۳۹۱) . رویکرد ذهنی کیفیت زندگی به تصور و طرز تلقی افراد از نوع زندگی گویند. این رویکرد کیفیت زندگی را مترادف شادی یا رضایت فرد در نظر میگیرد و این منظر بیشتر برعوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تأکید میکند (رضایی و دیگران،  ۱۳۸۶، ۱۳۳). کیفیت ذهنی زندگی بر حسب رضایت کلی: در این روش رضایت کلی از زندگی معمولا با استفاده از پاسخ شهودی یا منطقی اندازه گیری می شود. لی[۲] اظهار می کند که کیفیت باید ذهنی باشد و مناسب ترین شیوه برای کشف کیفیت زندگی، پرسیدن ادراک مردم از آن ها است؛ وی همچنین معتقد است که شاخص های ذهنی برای اهداف برنامه ریزی وسیاست گذاری نسبت به شاخص های عینی ارجح است، زیرا این شاخص ها بازخوردهای ارزشمندی را برای برنامه ریزان و سیاست گذاران فراهم می کنند. با وجود این، شاخص های ذهنی پایایی کمتر و قابلیت اطمینان بیشتری دارند(لی،۲۰۰۸).
  3. رویکرد نیازهای اساسی: در این رویکرد تاکید بر نیاز های اولیه و کالا و خدمات است.

تعاریف مربوط به ایــن واژه در روزگار کنونی را میتوان ناشی از ســه عامل مختلف، یکی چندبعدی بودن، دیگر کاربرد آن درحوزه های حرفهای همچون پزشــکی، روانشناسی، اقتصاد و در نهایت سطح تحلیل آن دانست(غفاری و امیدی، ۱۳۸۸: ۳). با آن که رویکرد های نگرش به کیفیت زندگی بیش از این ها هستند، در اینجا به بیان همین چند مورد اکتفا می کنیم و یاداور می شویم غالب این رویکرد ها ( خواه در گروه شرایط بیرونی قرار بگیرند و خواه در گروه شرایط درونی)بر رابطه متقابل میان دوطیف درونی و بیرونی تاکید می کنند.

پیش تر چه پژوهش هایی در این حوزه صورت گرفته است؟

فیروز جاییان و دهقان حداد(۱۳۹۳) طی مقاله ای با عنوان ارتباط و تاثیر کیفیت زندگی عینی بر کیفیت زندگی ذهنی، به این نتیجه رسیده اند که میان این دو بعد از زندگی رابطه معنا داری وجود دارد.کیم[۳] و کاواچی[۴] در سال  ۲۰۰۷در تحقیقی که با عنوان سرمایه ی اجتماعی ایالتی و کیفیت زندگی در بعد سلامت در آمریکا انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که در ایالاتی که سطح سرمایه داری اجتماعی نسبتا بالا و متوسط بوده اند، شهروندان از شاخص های بالاتری در کیفیت زندگی برخوردار اند. داس[۵]  در سال  ۲۰۰۸در تحقیق خود به این نتیجه رسید که رابطه ی ضعیف میان کیفیت عینی و ذهنی زندگی وجود دارد. لی در سال  ۲۰۰۸با استفاده از شاخص های ذهنی به ارزیابی کیفیت زندگی در شهر تایپه پرداخته است. در این زمینه  ۳۳۴نفر از ساکنان شهر تایپه به منظور پیمایش ارزیابی ذهنی ساکنان از کیفیت زندگی مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که محل زندگی،وضعیت زناشویی، سن، تحصیلات، و درآمد قلمروهای مختلف رضایت را تحت تأثیر قرارمی دهند. علاوه بر آن، وضعیت اجتماع، تعلقات محلی، و رضایت از محله بیشترین تأثیر را بررضایت از کیفیت زندگی دارند  . زینال وهمکارانش(۲۰۱۲)در مقاله ای با عنوان ” بررسی وضعیت مسکن و کیفیت زندگی مناطق فقیر نشین شهری در مالزی” به ارزیابی ارتباط کیفیت زندگی شهری و وضعیت سکونت مردم پرداخته است. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که ارتباطی تنگاتنگ بین فقر،وضعیت سکونت مردم و کیفیت زندگی وجود دارد.در میان مطالعات داخلی نیز حریرچی و همکاران در سال ۸۸ نحقیقی در مورد کیفیت زندگی در شهر پردیس ارائه داده اند و بیان کرده اند افراد مسن و جوان ها نسبت به میانسال ها از کیفیت زندگی بالاتری برخوردار هستند.به عبارت دیگر می توان گفت نتایج پژوهش نشان داده است سن با کیفیت زندگی رابطه غیر خطی معنا داری دارد.احمدی و اسلام(۱۳۸۸) نیز  طی پزوهشی با عنوان  عوامل اقتصادی و اجتماعی مرتیط با کیفیت زندگی به این نتیجه رسیده اند که اشتغال، تحصیلات، میزان درآمد و مرتبه شغلی با کیفیت زندگی رابطه معنا داری دارند.پون پول (۱۹۹۷)در شهر روتردام هلند، اندازه مسکن، تراکم ساختمانها و زیباییشناسی آنها،فضاهای سبز، امنیت، پیوندهای اجتماعی، دسترسی به محل کار و خدمات اساسی، بهداشت محیطی، آلودگی صوتی و تسهیلات واحدهای مسکونی را به عنوان تعیین کننده های کیفیت زندگی مشخص ساخته است. آلنگین و همکاران (۲۰۰۱) این مفهوم را در شهراستانبول مورد بررسی قرار دادند. مهمترین نتیجه حاصل از این پژوهش اولویت بندی جنبه های مختلف کیفیت زندگی شهری دراستانبول جهت تمرکز سیاست ها و راهبردهای شهرسازی بر روی آن ها بوده است.اگر بنا باشد از مطالعات پیشین نتیجه ای حاصل کنیم، می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

  1. این مفهوم، مفهومی است چند بعدی و چند وجهی به همین دلیل برای سنجش کیفیت زندگی و شاخصه ها از متغییر های متنوعی استفاده می شود.
  2. این مفهوم را می توان مفهومی نسبی بیان کرد که تابع ارزش های اجتماعی، فرهنگی، زیستی و اقتصادی است لذا برای مطالعه این مفهوم باید مدل نظری بر اساس ارزش ها، دیدگاه ها و نیازهای جامعه مورد مطالعه انتخاب شود.
  3. تقریبا تمامی مطالعات  معاصر بیانگر آن اند که دو بعد ذهنی و عینی کیفیت بر یکدیگر اثرگذاراند و حالات مختلفی در برخورداری از رفاه را ایجاد می کنند. بر این اساس و بر مبنای مطالعات پیشین می توان شاخصه های کیفیت زندگی عینی را شامل: سلامت جسمانی، فعالیت های مدنی، روابط اجتماعی و امکانات و خدمات رفاهی دانست که بر اساس نتایج و یافته ها بر رضایت از محیط فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی و در یک کلام کیفیت زندگی ذهنی می شود.
  4. جدول زیر (راپلی)می تواند نمونه جامعی از نتایج بیانگر تاثیرات دوجانبه ابعاد ذهنی و عینی در درک از رفاه باشد:
اشکال مثبت و منفیکیفیت عینی مثبتکیفیت عینی منفی
کیفیت ذهنی مثبتبهزیستیانطباق
کیفیت ذهنی منفیناهماهنگیمحرومیت

 

 

منابع

.غفاری، غلامرضا؛ و امیدی، رضا(۱۳۸۸)کیفیت زندگی: شــاخص توسعه اجتماعی. تهران: شیرازه

احمدی، حبیب و علی رضا اسلام (۱۳۸۸)بررسی عوامل اقتصادی و اجتماعی مرتبط با کیفیت زندگی مردم بیرجند»، مجله جامعه شناسی کاربردی، سال بیستم، ش۳.

انتشارات جامعه و فرهنگ

حریرچی، امیرمحمود، خلیل میرزایی، جهرمی و اعظم مکان(۱۳۸۸) چگونگی وضعیت کیفیتزندگی شهروندان شهر جدید پردیس  ،»مجلهی پژوهش اجتماعی، سال اول،ش۴

هزار جریبی ، جعفر و رضا صفری شالی (۱۳۹۱)آناتومی رفاه اجتماعی، چاپ اول، تهران:

 

Kim, M. and J. Kawachi. (2007) “U.S. State Level Social capital and Health

related Quality of Life” A.E.P., v. 17, n. 4.

 

[۱] Medicus Index

[۲] lee

[۳] kim

[۴] kawachi

[۵] Das