انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مردگان سراسر جهان، متحد شوید!

اگر در طول تاریخ، چند هزار سال تجارت برده داری وجود داشته و بدن ها به خرید و فروش می رسیده اند، و هر چند مارکس کوشید پایه فروش بدن را عمدتا در سرمایه داری و در کار صنعتی از قرن نوزدهم قرار دهد، باید اذعان کرد که خرید و فروش گسترده و مستقیم بدن و سوداگری بر آن به شکل وسیع و همه گیر، تنها از بردگی کاری در قرون شانزده و هفده به دلیل نیاز به نیری کار زراعی بالا گرفت و…مردگان سراسر جهان، متحد شوید!

کالایی شدن بدن و پایان انسانیت

ماجراهایی نظیرسقوط هواپمای تایلندی در ژوییه ۲۰۱۴ (۲۹۸ قربانی) – احتمالا به ضرب موشکی نظامی- که پیش از آن ماجرای دردآور پرواز هواپیمای ایران ایر و سقوط آن به وسیله موشک ناو هواپیما بر امریکایی وینسنت در ۳ ژوییه ۱۹۸۸ ( ۲۹۰ قربانی) را برای ما و یا ماجرای سقوط برج های دو قلوی نیویورک با اصابت هواپیماهای ربوده شده آمریکایی به دست القاعد در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (۲۹۷۳ قربانی)، و… را در دهن ما تداعی می کند، افزون بر جنبه های سیاسی، اجتماعی، ژئوپلیتیکی آنها، جنبه ی کمتر آشکاری را نیز همراه داشته اند و آن بهایی است که اجساد پیدا می کنند (چه به مثابه اجساد فیزیکی چه به مثابه مواد رسانه ای):خساراتی مالی که به صورت مستقیم یا غیر مسقیم پرداخت می شوند، سرمایه هایی که به گردش در می آیند و در یک معنا سوداگری پولی در دردناک ترین شرایط و غیر قابل تصور ترین موقعیت ها: اینکه هواپیمای تایلندی احتمالا برای پرداخت هزینه کمتری مسیر پر خطری چون آسمان جنگزده اوکراین را انتخاب کرده، اینکه بیمه ها باید سرمایه های سنگینی را به دلیل این سانحه به خانواده بپردازند، همانگونه که در ماجرای برج های دو قلو انجام شد، اینکه در همین ماجرا میزان سوداگری های مالی در بورس های امریکایی (پیش و پس از سانحه) روی سهام شرکت ها هواپیمایی و توریسم تا چه حد مرزهای بی شرمی را در نوردیدند، جنبه هایی هستند که کمتر رسانه ای به آنها می پردازد، زیرا این واقعیت که در جهان امروز اجساد قیمت گزاری می شوند و مثل همه کالاهای دیگر موضوع مبادله های پولی هستند، تابوی سرسخت و هراسناکی است.

با وجود این، اگر در طول تاریخ، چند هزار سال تجارت برده داری وجود داشته و بدن ها به خرید و فروش می رسیده اند، و هر چند مارکس کوشید پایه فروش بدن را عمدتا در سرمایه داری و در کار صنعتی از قرن نوزدهم قرار دهد، باید اذعان کرد که خرید و فروش گسترده و مستقیم بدن و سوداگری بر آن به شکل وسیع و همه گیر، تنها از بردگی کاری در قرون شانزده و هفده به دلیل نیاز به نیری کار زراعی بالا گرفت و برده داری را به تجارتی بسیار پر سود هر چند با تلفات غیر قابل تصور بردگان (در فرایند انتقال به محل کار) تبدیل کرد.

اما اگر به موقعیتی که در چند دهه اخیر با گسترش سرمایه داری متاخر نولیبرال ایجاد شده است، نگاه کنیم شرایطی به شدت متفاوت را می یابیم: از بردگی گسترده زنان و کودکان برای فحشا گرفته تا تجارت عظیم و بسیار پر سود اندام های انسانی، از فروش وسیع کودکان و زنان در جهان سوم به ویژه کشورهای فقیر آسیایی و آمریکای لاتین گرفته تا بردگی صنعتی کودکان چینی، از رسانه ای شدن خشونت های خیالین بر بدن (فیلم های داستانی امریکایی) تا خشونت اینترنتی عکس ها فیلم های واقعی کشتن و شکنجه انسان ها به دست تروریست های القاعده و داعش و یا تروریسم دولتی و نسل کشی آپارتایدی دولت اسرائیل… همه مرزها پشت سر گذاشته شده اند: هرگز هیچ گونه جانوری چنین حدی از بی رحمی را علیه موجودات هیچ گونه دیگری و به خصوص گونه خود انجام نداده است، از این رو سخن گفتن از نوعی جنون خودکشی گونه انسانی به زبان دانشمندان زیست شناس، شاید بی مورد نباشد.

شدت این فاجعه به حدی است که انجا هم که به ظاهر از سلامت و زندگی سخن گفته می شود در واقع باز سخن از پول و سود های کلان است:برای نمونه پزشکی کردن بدن که در صنعت دارو، دخالت های جراحی، پرتو نگاری های گرانقیمت، پیوند های اندام، مبارزه به اصطلاح پزشکی با پیری و مرگ، عرصه هایی بی نهایت پر سود را ساخته اند که اغلب اخلاق و احساس های انسانی را به بازی می گیرند. دخالت هایی که با عنوان “زیباسازی بدن”انجام می گیرد تا فعالیت هایی که برای کمک به “فقرا”و کشورهای فقیر انجام میگیرند و امروز سر منشا فسادهای گسترده ای هستند که ” صنعت انسان دوستی”(charity buisness) نام گرفته اند و… تنها بخشی از گرایش های بیمارگونه این سرمایه داری را نشان می دهد که پول را دیگر نه در حد یک تخیل، که به یک کابوس، بدل کرده است. به گونه ای که شاید فردا، بدن های زنده، توانا و سالم ما ارزش پولی و مبادله بسیار کمتری از بدن ها مرده، ناتوان و بیمار ما داشته باشند. و به زبان مارکسی شاید بتوان گفت:”مردگان سراسر جهان، متحد شوید!” زیرا هیچ چیز جز گورهایتان برای از دست دادن نداری .

در این شرایط شاید برای نخستین بار در تاریخ انسانیت ما با نوعی خشونت نمادین مادیت یافته در مفهومی به نام پول روبرو هستیم که به تنها معیار تمام ارزش ها تبدیل می شود. این امر چشم اندازهایی به راستی هراسناک را پیش روی ما می گشاید که باید اعتراف کرد از هم اکنون نیز آغاز شده اند و در وقایع و تصاویر مرگباری که هر روز رسانه ها به نام افشای خشونت اما در واقع برای فروش خشونت پخش می کنند دیده می شوند و این خود روندی است در طبیعی و متعارف کردن خشونت و بی رحمی و سرایت ان به همگان. در آینده ای نه چندان دور این روندها در صورت تداوم رویکردهای کنونی بی شک افزایش می یابند.

تروریسم پوپولیستی (نظیر القاعده یا داعش)، تروریسم دولتی(نظیر سازمان های جاسوسی قدرت های بزرگ، آپارتاید اسرائیل یا دیکتاتوری های جهان سومی)، و مافیا های جنایتکار (کوزا نوسترا، روسی، چینی…) در جهان آینده می توانند بدن را به مثابه ماده اصلی تولید ارزش مبادله در روابط اقتصادی وحشت قرار دهند. تصور کنیم چگونه می توان با تهدید به انفجار یک هواپیما، گسترش یک ویروس یا آدم ربایی های گسترده برای استفاده از اندام های حتی مردمان عادی، مبارزه کرد؟ چگونه می توان از گروگان گیری های عظیم و هراسناک استفاده کرد تا بردگی های سیاسی – اقتصادی را تحمیل و قابل تحمل کرد ؟ کما اینکه همین امروز نظام اقتصادی جهانی به صورت گسترده به مبادلات پول های کثیف یعنی حاصل جنایت وابسته است و دست کم یک چهارم از همه مردم جهان یعنی بیش از یک میلیارد و چهارصد میلیون (چین) در رژیمی زندگی می کنند که در آن سرمایه داری از وحشی ترین نوع قرن نوزدهمی اش با پلید ترین اشکال ترور و وحشت یک نظام تک حزبی کمونیستی سرکوب و اعدام و شکنجه از نوع قرن بیستمی اش در هم آمیخته شده اند؟ در «کارخانه جهان» که حفظ قدرت خرید طبقه متوسط در بسیاری از کشورهای دنیا، امروز وابسته به حفظ این نظام و قیمت های ارزان محصولاتش به «برکت» بردگی کودکان و زنان و مردان اسیر آن است.

در این میان، تنها راهی که اغلب بر آن تاکید می شود، دخالت های خرده مقاومتی، به ویژه در حوزه شبکه های اجتماعی است. ایجاد شبکه های مردمی فراتر از پوپولیسم ، دولت ها و مافیاها، می توانند به مثابه یک ابزار فشار و در عین حال یک ابزار دفاع از موجودیت اخلاقی و هستی شناختی انسان ها عمل کند. شکی نیست که این راه حل، راه حلی اساسی و به ویژه بلافصل نیست و ممکن است بسیاری از مردمان پاک سرشت و نیک اندیش را از تداوم این وحشیگری ها ناامید کند. اما متاسفانه راه دیگری پیش روی ما دیده نمی شود.