امیر صادقی
مردمنگاری شامل دو چیز است: (۱) روش تحقیق بنیادیِ انسانشناسیِ فرهنگی و (۲) متن نوشتاری ارائه شده جهت گزارش نتایج تحقیقِ مردمنگاری. مردمنگاری به عنوان روش درصدد پاسخگویی به سؤالهای انسانشناسانهی اساسی در بارهی راههای حیات زندگی آدمی است. به طور کلی سؤالهای مردمنگارانه در ارتباط با پیوند بین فرهنگ و رفتار و چگونگی توسعهی فرآگرد فرهنگی در سرتاسر زمان است. پایگاه دادهها برای مردمنگاریها معمولاً توصیفِ گستردهای از جزئیاتِ زندگی اجتماعی یا پدیدهی فرهنگی در تعداد کمی از موارد است. (Internet, University of PennsylVania)
نوشتههای مرتبط
رویکرد مردمنگاری در دیگر تحقیقات اجتماعی همان تحقیقاتِ مدنظر انسانشناسان فرهنگی به طور ناب نیست؛ به تعریف دقیقتر بایستی ریشه در مرز و بوم علمی مردمنگاری انسانشناسی داشته باشد. بنابر این مردمنگاری ممکن است هم به عنوان یک فراگرد تحقیق کیفی یا روش (شیوهی اجرای یک مردمنگاری) و یا محصول (پیامد این فرایند یک مردمنگاری است) تلقی شود که هدفاش تفسیر فرهنگی است. مردمنگار فراتر از گزارش رویدادها و جزئیات تجربه میرود. مخصوصاً مردمنگار تلاش دارد تا بیان نماید که چگونه این رویدادها نشانهی آن چیزی است که ما «شبکههای معنا» مینامیم (از گیرتز) و بیانگر سازههای فرهنگی است که ما در آنها زندگی میکنیم.
مردمنگاران به منظور جواب سؤالهای تحقیقشان و گردآوری مواد تحقیق، در میان مردم زندگی میکنند یا حداقل مقدار قابل ملاحظهای از وقتشان را با آنها صرف مینمایند. در همین حال، مردمنگاران درگیر «مشاهدهی مشارکتی» میشوند،بدان معنی که آنها هر قدر که ممکن است بیشتر در زندگی روزانهی محلی شرکت مینمایند (همه چیز، از مراسمهای مهم و مناسک تا چیزهای معمولی مانند تولید و مصرف غذا)، همچنین آنها در حالی که هر چیزی را به دقت مشاهده میکنند، میتوانند در آن مشارکت کنند. به همین خاطر،مردمنگاران درصدد دستیابی به آنچه که دیدگاه «اِمیک» یاچشمانداز درونی نامیده می شود، هستند بدون آن که چارچوب ادراکی خودشان را تحمیل کنند. دیدگاه امیک یک بخش بیمانند و بحث برانگیز در انسانشناسی است که کاملاً از «اتیک»، یا دیدگاه خارجیِ زندگی، متفاوت است. مردمنگاران به وسیلهی روش مشاهدهی مشارکتی، به ثبت یادداشتهای میدانی مفصل، اجرای مصاحبههای مبنی بر سؤالات باز، و گردآوری مدارک محل که در مقام داده قابل دسترسی باشد، اقدام میکنند.(Internet)
شیوهی مردمنگاری با انتخاب یک فرهنگ، مطالعهی آثار مربوط به آن، تعیین متغیرهای مورد علاقه ـ معمولاً متغیرهایی که توسط افراد آن فرهنگ با اهمیت تلقی میشوندـ آغاز میشود. سپس مردمنگار شروع به کار میکندکه با ورود و جذب او در فرهنگ مورد نظر است. برای مردمنگار عادی است که برای ماهها یا حتی سالها در آن فرهنگ زندگی کند. مراحل میانی شیوهی مردمنگاری شامل به دست آوردن دادهها و استفاده از آنها برای دستیابی به دادههای بیشتر و جمعآوری اطلاعات به شکل نسخههای قابل مشاهده و ضبط مصاحبههاست. تحلیل دادهها و گسترش نظریه در آخر میآیند. اگر چه ممکن است نظریهها از جذب فرهنگی و چرخش نظریه توسط اعضای فرهنگی پدیدار شوند با این وجود محقق مردمنگاری تلاش میکند تا از تصورات نظری جلوگیری کنند و به جای آن نظریه را از نقطهنظر اعضای آن فرهنگ و مشاهده ایجاد کنند. ممکن است محقق به دنبال تأیید نظریهها به وسیلهی رجوع به اعضای آن فرهنگ باشد. روششناسی مردمنگاری متغییر است و بعضی مردمنگاران از کاربرد برنامههای مشاهدهی ساختاری حمایت میکنند که بدین وسیله فردی ممکن است رفتارهای شهودی یا مصنوعهای فرهنگی را به منظور بررسی آماری بعدی به رمز درآورد. رمزنویسی و تحلیل آماری بعدی در هادسن (Hodson)(1999) مطرح میشود. همچنین میتوانید به دنسین (Denzin) و لینکلن (Lincoln)(1994) رجوع کنید.
ـ مردمنگاری کلان مطالعهی گروههای فرهنگی وسیع مانند انگلیسیها یا نیویورکیها است.
ـ مردمنگاری خُرد مطالعهی گروههای فرهنگی کوچک مانند نمایندگان مجلس یا اعضای دولت میباشد.
ـ دیدگاه امیک شیوههای تحقیقی مردمنگاری به روشی است که اعضای فرهنگْ جهان خود را ادراک میکنند. چشمانداز امیک معمولاً مرکز اصلی مردمنگاری است.
ـ دیدگاه اتیک شیوهی تحقیقی مردمنگاری به روشی است که محقق از بیرون اعضای فرهنگ را مورد بررسی قرار میدهد.
ـ نمادها، که همیشه مرکز تحقیق مردمنگاری هستند، هرگونه مواد مصنوعی فرهنگ از قبیل هنر، لباس، یا حتی تکنولوژی را شامل میشود. مردمنگار تلاش میکند تا مفاهیم فرهنگی مرتبط با نمادها را دریابد. برای نمونه ممکن است تکنولوژی با یک برنامهی ضمنی مرتبط شود تا موجب حالتی متفاوت برای فرهنگ گردد.
ـ الگوپذیری فرهنگی مشاهدهی الگوهای فرهنگی است که ارتباطی را تشکیل میدهد که دو نماد یا نمادهای بیشتری در آن نقش دارند. تحقیق مردمنگاری کلنگرانه است و بر این باور است که نمادها به تنهایی نمیتوانند درک شوند بلکه عناصری از یک کل هستند. یکی از روشهای الگوپذیری نقشهی ذهنی اعضای فرهنگ برای ارتباط برقرار کردن نمادها در مقابل اشکال متنوع رفتار در محیطهای متنوع است. روش دیگر این است که بر فراگردهای یادگیری متمرکز شویم به منظور این که بفهمیم چطور یک فرهنگ چیزی را که برای نسلهای آینده با اهمیت تلقی میکند، منتقل میکند. روش سوم توجه بر فراگردهای اجرایی به منظور دریافت این که کدام عناصر فرهنگی به طور قانونی تجویز یا ممنوع شدهاند و کدام یک به طور غیرقانونی مجاز یا ممنوع و از اینها کدامیک از طریق مجوز تحمیل شده یا نشده است.
ـ دانش ضمنی اعتقادات فرهنگی تثبت شدهاند که در روش فرهنگی درک جهان فرض میشوند. چنین دانشی به ندرت توسط اعضای فرهنگ مورد بحث قرار میگیرد اما باید توسط مردمنگار استنباط شود. (Internet, Ethnographic Research)
فهم و درک مردمنگارانه، از طریق بررسی و کاوشِ نزدیک منابع مختلف از دادهها به دست میآید. استفاده از این منابعِ دادهها به عنوان پایه و اساس، به قومنگار امکان میدهد تا بر قالب و چارچوب فرهنگی تحلیل متکی باشد.
مشاهدهی مشارکتی شاید منبع اولیه برای دادههای مردمنگاری باشد. این اصطلاح بازنمایی و نشاندهندهی نقش دوگانهی مردمنگاری است. برای توسعهی فهم آنچه شبیه زندگی در محیط است، محقق بایستی هم در زندگی محیطی نقش مشارکتکننده داشته باشد و هم موضع و جایگاه مشاهدهکننده را دارا باشد. توجه داشته باشید که این امر به این معنا نخواهد بود که مردمنگاران نمیتوانند به عنوان حامی افرادی که آنها را مطالعه میکنند، تبدیل شوند. اساساً مردمنگاران همچنان که گفته شد بیشترِ ماهها یا سالهای مطالعاتی خود را در محلهایی سپری میکنند که به انجام تحقیقات میپردازند و با افراد پیوندهای محکمی ایجاد میکنند. به خاطر توسعهی تاریخی و ایجاد سوگیریهای رشتهای، در گذشته بیشتر مردمنگاران تحقیقات خود را در کشورهای خارجی انجام میدادند، اگر چه تا حد زیادی مسائل بالقوه برای انجام کار را نادیده میگرفتند. با این حال افزایش شمار انسانشناسان فرهنگی، باعث انجام کارهای میدانی در اجتماعاتی شده است که خود این انسانشناسان زندگی و کار میکنند. (Brian A. Hoey)
مصاحبهها از طریق پرسشهای معین اما سؤالات باز، مجموعهای از دادههای «هدفمند» را برای ما فراهم میآورد. انواع مختلفی از شیوههای مصاحبه وجود دارد. هر مردمنگار رویکرد منحصر به فرد خود را برای این فرایند به کار میگیرد. علیرغم این امر، تمرکز و تأکید بر روی این مسأله به فرد یا افراد مصاحبه شونده امکان میدهد تا بدون محدود شدن از طریق سؤالات از پیش تعریف شده، جواب دهند و این چیزی است که به طور آشکار تمایز میان رویکردهای جمعیتنگاری کیفی و کمی را به وجود میآورد. در بیشتر موارد، یک مصاحبهی مردمنگاری احساس متفاوتتری از صحبتهای روزمره به ما میدهد و در واقع در مشاهدات مشارکتی دراز مدت، بیشتر مکالمات همزمان و بدون هماهنگی و جلسات معین انجام میشوند.
طبق معمول مردمنگار توجه به یک اجتماع دارد (نه حتماً از نظر جغرافیایی، بلکه کار، سرگرمی و اجتماعهای دیگر را هم در نظر میگیرد). اطلاعرسانها را شناخته و انتخاب میکند. از اطلاعرسانهاخواسته میشود تا اطلاعرسانهای دیگر را که نمایندهی اجتماع هستند با استفاده از امکان زنجیرهای مشخص کنند تا به طور کامل اطلاعرسانها در تمامی زمینههای تجربیِ تحقیق به دست آیند. چندین بار از اطلاعرسانمصاحبه به عمل میآید. این کار به خاطر آن است تا با استفاده از اطلاعات پیشین واکنشهای واضحتر و دقیقتری را ضمن مصاحبه دوباره به دست دهند. این کار برای آشکار ساختن دریافتهای فرهنگی رایج که در ارتباط با پدیدهی مورد مطالعه است در نظر گرفته شده است. این فهمهای عینی اما جمعی بر روی یک موضوع اغلب با اهمیتتر از اطلاعات عینی تلقی میشوند. (۴)
محققان منابع دیگری از دادهها جمعآوری میکنند که به ماهیت ویژهی زمینهی میدان بستگی دارد. این امر ممکن است شکل کارهای معرف را به خود بگیرد که دارای ویژگیهای موضوع مورد مطالعه،گزارشهای دولتی و مقالات روزنامهای و مجلات است. اگر چه غالباً منابع با محل مطالعه پیوند ندارند ولی منابع دانشگاهی دست دوم برای معین کردن محل مطالعهی مشخص در قالب مجموعهای از ادبیات موجود صورت میگیرد.
کارهای میدانی مردمنگاری بر اساس هویتهای حرفهای و فردی شکل میگیرد و این هویتها به طوری اجتنابناپذیر ناشی از تجارب فردی است،در حالی که در میدان هم انجام میشوند. متأسفانه، بُعد زندگی نامهنویسی تحقیقات مردمنگاری به لحاظ تاریخی ضعیف است. این امر تا حد زیادی با توجه به تمهیدات مشاهده شده در زمینهی عینیت غیر قابل فهم است و اعتمادپذیری دادهها را همراه علم پذیرفته شده تهدید میکند؛ و نیز برای انسجام روششناسی مشکلآفرین است به ویژه اگر ما امکان ذهنیت را از طریق نگاه مردمنگار به وجود آوریم و نقش از پیشتعین شدهای برای مشاهدهکننده فراهم آوریم. (۲)
خواندن گزارشهای مردمنگارانه میتواند به ما کمک کند تا با این نوع نتیجه و روش تحقیق که مردمنگاری است بیشتر آشنا شویم؛ و نیز به ما میآموزد که چطور میتوانیم به مسئله یا سؤال معینی به صورت مردمنگارانه نزدیک شویم. خواندن همراه با طرح کلّیِ تکنیکها و مفاهیم مربوط که در این موضع فکری شرح داده شده،سودمند است، برای این که میتواند در شناختن این که چگونه محققان دیگر، با ابعاد مشترک تحقیق کار کردهاند به ما کمک کند.
در طول بیست سال گذشته، علاقهبه انسانشناسی افزایش یافته و این رشتهی علمی رابطهی نزدیکی میان تاریخچهی فردی، انگیزش و موضوعات معین کار میدانی مردمنگاری ایجاد کرده است. بدون شک این نکته مهم است که درک کنیم چگونه این عوامل یک ساخت و مجموعه از نظریه به دست میدهند و زندگی علمی چگونه است. تجارب فردی و حرفهای همراه با بسترهای تاریخی، محققان را هدایت میکند تا رویکردهای نظری و روششناختی خاص خود را داشته باشند. این امر یک منبع بسیار مهم است.
دیوید بارتن از دانشگاه لنکستر متخصص علوم تربیتی است که در تحقیقاتاش از روش مردمنگاری استفاده می کند. به نظر او مردمنگاران نگاه دقیقی بر آن چه که در موضع اجتماعی روی می دهد دارند. در زمانی که مکان های پیچیدهای مانند کلاس درس یا تلاش برای فهم موقعیت به همراه بسیاری از اثرات مطالعه میشود استفاده از مردمنگاری بسیار سودمند است مانند اثرات یادگیری بر زندگی. (Internet)
آن روشهای تحقیق که از کیفیت انتقادی استفاده میکنند با روشهای توصیفی یا تفسیری که از دیدگاه تاریخی جهتگیریِ مستقل، عینی و بدون ارزش به سمت دانش اتخاذ میکند متفاوت است اگرچه بین روشهای انتقادی و توصیفی در طول تاریخ مردمنگاری معاصر همگرایی وجود دارد. روشهای انتقادی خودشان را با فیلسوفان فرا ـ روشنگری تحقیق در متن اجتماعی همسو میدانند تا این که چطور دانش به وسیلهی اصول و یا ارزشهای عاملان انسانی و جوامع شکل می گیرد وهمچنین دیگر تفاوتهای قدرت و مناسبات برای دموکرات کردن روابط و مؤسسات را در نظر میگیرند. روش انتقادی جدایی قدیمی نظریه از روش،تفسیر و داده، عینیت و ذهنیت، و اخلاق و علم، و علیالخصوص رفتار را از اصطلاح دوتای در هر جفت مطرح میکند. مردمنگاری انتقادی ترجیح میدهد تا این ساختارهای دوتایی را به عنوان ساختارهای مرتبط مشاهده کند و کمک دو طرفهای به دانش داشته باشد.
مردمنگاری و به ویژه مردمنگاری انتقادی جهتگیری نظریِ پیچیدهای را به سمت فرهنگ اتخاذ میکند. فرهنگ در مقام گروهی ـ چه مؤسسات آموزشی، انجمنهای دانشجویی، کلاسهای درس یا گروههای فعال ـ به عنوان عاملی مختلف، متضاد، بحثبرانگیز و در حال تحول بررسی میشود که مجزا از عاملی واحد، منسجم، ثابت و ساکن است. همچنین مردمنگاری انتقادی به طور آشکاری فرض میکند که فرهنگها به طور نامساوی در روابط قدرت قرار گرفتهاند و با دیدگاه نسبیت فرهنگ که متفاوت اما برابر هستند در تضاد میباشد. به علاوه مردمنگاری انتقادی توصیفاتی از فرهنگ را که به وسیلهی علاقههای محققان شکل گرفته و همچنین به وسیلهی تامین کنندگان مالی پروژه ،اجتماع، جوامع غالب،در نظر میگیرد. بنابر این بازنماییهای فرهنگی محدود و متعصبانه شناخته شدهاند. تحقیقاتی که مدعی اتخاذِ روشی مردمشناسی هستند باید توسط فرضهای نظری که این تحقیقات را بر میانگیزد ایجاد شوند.
به دلیل تنوع دیدگاههای مردمنگاری تا آنجایی که امکان دارد باید در مورد سنتهای رشتهای یا انواع پژوهشهای انسانشناختی که بر کار آنان تأثیر میگذارد، صریح و آشکار بود ( به عنوان مثال: انسانشناسی فرهنگی، جامعهشناسی، جامعهشناسی زبان، انسانشناسی زبان، مردمنگاری اجتماع،تحقیقات فرهنگی)؛ مجموعهی وسیعی از روشها وجود دارند که محدود به هرمنوتیک، کنش متقابل نمادین، نظریههای انتقادی، نظریههای فمینیستی، پست مدرنیسم، سازهگرایی، و انسانگرایی انتقادی نیستند.
مردمنگاری انتقادی به طور واضح و آشکار روش خاص خود و فرضها و عقایدش را درمورد ماهیت دانش مردمنگاری بیان میکند. مثلاً آیا شما بر این باورید که یافتههای مردمنگارانه علمی هستند و هدف آنها کشف حقایق اجتماعی الگوپذیری است؟ یا این که آیا شما عقیده دارید که هدف مردمنگاری تفسیر است و هدف آن گسترش شناخت معانی نمادین تجارب برای شرکتکنندگان؟ و یا آیا شما معتقدید که هدف مردمنگاری به طور واضح جستجوی عدالت اجتماعی است؟
دادهها در مردمنگار انتقادی
دقیقاً زمانی را که محقق با مردم در موضع مطالعه بودهاست و مشاهده و ضبط فعالیتهای آنها را که از طریق یادداشتها، ضبط صدا یا تصویر یا هر دو آشکار شده است، نشان داده میشود. شاخص مردمنگاری با مشاهدهی شرکتکنندگان و ارتباط با شرکتکنندگان در حوزهی مطالعه گسترش مییابد. عقاید و دیدگاههای خاصِ شرکتکنندگان را که یادداشت یا از مکالمات غیررسمی و مصاحبهها نوشته شده و همچنین مجلات، ثبت و ضبط میشود.
چندین منبع اطلاعاتی مختلف را باید گنجانید. به علاوه مشاهدهی شرکتکنندگان و ارتباط با شرکتکنندگان این منابع ممکن است شامل تاریخهای زندگی(Darnell,2001) و بررسیهای نقلی (Cortazzi,2001)، عکسبرداری، ضبط صدا یا تصویر(Nastasi,1999)،اسناد مکتوب (Brewer)، به استناد درآوردن گزارشهای تاریخی و پرسشنامهها و نظرخواهیها باشد (Salzman,2001). در صورت نیاز که اغلب در مردمنگاری انتقادی هست (همان طور که در موارد توصیفی/ تفسیری هم موجودند) از منابع و اطلاعات و واکنشهای بیشتری استفاده میشود.
شواهدی از این که قدرتْ بین شما و منابع دادهها یا موضوعها فرق میگذارد بحث شده است. اگر چه فکر کردن به حذف تفاوتهای قدرت به طور کامل آرمانگرایانه می باشد اما این که چطور آنها ترتیب داده شدند، مشخص شدند و این که چطور بر اطلاعات جمعآوری شده تأثیر گذاشتهاند را مخاطب قرار میدهد. دیدگاههای محقق و تعصبات او به سمت جامعه و فرهنگ بررسی میشود.این که چطور زاویهی دید محقق در طول تحقیق تغییر کرده است و چطور این تغییرات اطلاعات جمعآوری شده را تشکیل دادهاند مورد مداقه قرار میگیرد.
تأثیر فعالیتها و رفتار محقق بر جامعه بررسی میشود.این که او در مخالفتهای اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی در جامعه نقش داشتهاست بیان میشود.
اختلافات و ناهماهنگیها در اظهاراتی که توسط منابع اطلاعاتی ایجاد شدهاند: به جای این که یک سری از دادهها بر دیگری ترجیح داده شود یا تمام رشتههای سست برای رسیدن به کلیگویی به هم بسته شود با زاویه دیدهای درونیِ متنوع به منظور آشکار کردن فرهنگ اقدام میشود.
فهم وسیع متن فرهنگی
اگر چه متن و موقعیت مکرراً از طریق گفتگو و ارتباط بین محقق ایجاد میشود، اما در دادهها که فرهنگِ خارج از اجتماع را شکل میدهد، منعکس میشود. این که چطور جوامع اجتماعی و سیاسی بر فرهنگ محلی تأثیر میگذارند و به دنبال اطلاعات تاریخی بر موضع فرهنگی قبل و بعد از تحقیق است را مطالعه میشود.
به دلیل این که راهبردهای تحلیلی مردمنگارانه توسط مکاتب فکری محققان متغیر است ممکن است محقق فرایندهای کمی را به خوبی فرایند های کیفی و وسایل مورد نیاز الحاق کند.
تحلیلها و تفسیرها
از آنجایی که هدف مردمنگاری دریافت عمیق این که چطور مردم در موقعیتهای خاصْ جهان اجتماعی و فرهنگی خود را تجربه میکنند است بر امیک یا دیدگاههای شرکتکنندگان، عقاید، رفتارها و فعالیتها تأکید میکند.
انعکاس فعالیت و فرایند خودآزمایی درمورد جنبههای پیشزمینهی محقق، هویتها یا ذهنیتها و فرضهایی که بر جمعآوری اطلاعات و تفسیر اثر میگذارد، مورد بررسی قرار میگیرد.
تحلیلهای دادهها و دریافتها از طریق فرایندهای استقرایی است. به الگوها، دستهها یا موضوعات فکر میشود تا به عنوان جمعآوری دادهها آنها بسط داده شوند نه اینکه تحمیل گردند.
در گزارش شواهدِ سه جانبه را نشان داده میشود که یک فرایند نظاممند برای مشاهده منابع اطلاعاتی برای کشف تأیید یا ردِ شواهد است. توجه داشته باشید که به دلیل دست اول بودن، ماهیت تجربی بودن دانش مردمنگاری لزوماً به موقعیتهای خاص و دورهی زمانی خاص متصل است. هر چند که بیشتر مردمنگاران معاصر آن را برای تصدیق بیثباتی و ماهیت همیشه در حال رشد فرهنگهای مورد مطالعه با اهمیت تلقی میکنند.
توجه داشته باشید در حالی که گزارشات ممکن است انتزاع و کلینگری در مورد دیدگاهها، رفتارها و عقاید فرهنگی مورد مطالعه باشد، بسیاری از مردمنگاران ناهمگنی و تنوع بین فرهنگها یا صحنههای فرهنگیِ تحت مطالعه را تصدیق میکنند. شواهدی را ذکر میکنند که نشان میدهد آنان تنشهای موجود در تحقیق به طور پیچیده علیالخصوص در تحقیق انتقادی بین زاویه دید امیک و اتیک را مورد توجه قرار دادهاند. موقعیت اتیک وابسته به محقق و دیدگاههای خارجی کلی میتوانند زاویههای تعبیری پیشنهاد دهند که در دسترس امیک نیستند. با این وجود استحکام مردمنگاری نیروهای محلی، خُرد، دیدگاه مستحکمِ جهانی از ساختارهای ایدئولوژیکی، اقتصادی و ژئوپولیتیکال که بر فرهنگ محلی تأثیر میگذارند، هستند. حساسیت به شکلگیری سطح کلان فرهنگ محلی، شناختهای انتقادی به سمت و سوی افکار به منظور قدرتمند شدن جامعه را به وجود میآورد.
اگر چه مردمنگاری توصیفی به طور سنتی ممکن است زمان حال تاریخی را با اهمیت تلقی کند (که آن فرهنگ به عنوان نظم ثابتِ مستقل و ساخته شده است) اما مردمنگاری انتقادی فرهنگ را به عنوان راهی برای تأثیرات تاریخی و تاریخ خود شکل گرفته در نظر میگیرد با وجود اینکه آن به طور نسبی از جوانب اجتماعی مستقل عمل میکند. مردمنگاری انتقادی تشخیص میدهد که فرهنگ به عنوان یک ایدئولوژی میتواند منجر به سوءتعبیرهایی از زندگی اجتماعی شود. به همان ترتیب فرهنگی که صرفاً سپری شده است همیشه نسبت به واکنش انتقادیِ درونی باز نیست. محقق با حساسیت به جامعه سعی میکند تا بعضی از سؤالات را از طریق منبع دادهها که باقی مانده پاسخ دهد.
برای توضیح تنشها در یک فرهنگ باید انسجام و وحدت را در جامعهای که در قالب کلیشهای است، و فرهنگ خود را بنیادی و کلی میداند تحمیل کرد. بنابر این تعبیر انتقادی فرهنگ در تمام پیچیدگیها، بیثباتی و تنوع آن نشان داده میشود.
یک روش انعکاسی اتخاذ میشود؛ تعصبات شخصی پژوهشگر و پیش زمینهها و هویتها (مانند: نژاد، کلاس، جنس،ناحیه) هم در آن رشته و خارج آن بیان میشود و شیوههایی که فرهنگ و اجزای فرهنگی را میسازند مورد تأیید قرار میگیرند.
مفاهیم اجتماعی توصیف فرهنگی را مشخص میشوند. تفسیر در مردمنگاری اجتماعی نه تنها در تصدیق بررسی (مثل: ارتقاءیافته به وسیلهی سه جانبهی دادهها یا پیچیدگی شیوههای به کار برده شده) بلکه در کاربرد مفید اجتماعی تحقیق و شیوههایی که موضوعات عدالت اجتماعی، توسعهی انسانی، انسجام معرفتی را خطاب قرار میدهد اهمیت دارد.
گزارش مردمنگاری انتقادی
موضوعات رسمی مقالهی تحقیقی ممکن است همیشه برای گزارش تحقیقات مردمنگارانه که یک مردمنگاری انتقادی را تمرین میکند مناسب نباشد. ساختار اصلی معرفی ـشیوه ـ نتایج ـ بحثها اغلب برای گزارش تحقیقات توصیفی و علمی توسط ارزشهای روشنگری قابل اصلاح هستند و معمولاً نسخهای مستقل، کنترل شده، تحمیل شده از یافتهها را نشان میدهند. گزارشات موضوعات تحقیقی دیگر انعکاس شدیدتری را در (بیان شکلگیری شخصی یافتهها، در تغییر تعصبها، موقعیتهای موضوع و حضور محقق)، روایتها (برای تئوریپردازی غیر مستقیم) شرح دادنها (برای مکتوب کردن دیدگاههای جمعی،منابع دادههای مختلف، محققان، شرکتکنندگان در همان فرهنگ) هماهنگی و همکاری نویسنده (در شرکت دادن منابع اطلاعاتی در بیان یافتهها) و محدودیت نداشتن (درتجسم تنشها در تفسیر دادهها از رشته و تشویق خوانندگان تا نمونههای بعدی را بیان کنند) شیوههای بیان متنیی گسترش پیدا میکند که مناسب تجربهی تحقیق پژوهشگر، اهداف، اعتقادات در مورد ماهیت دانش مردمنگارانه و مراجع است. (Internet, TESOL)