واقعه عاشورا و به شهادت رسیدن امام حسین(ع) یک موضوع ثابت شده تاریخی است و در بسیاری از منابع تاریخی به ثبت رسیده و نزد مورخان تردیدی در وقوع این حادثه وجود ندارد. با قدرت گرفتن نخستین حکومت شیعی در ایران بعد از حمله اعراب، امرای آل بویه نخستین سردمدارانی بودند که با اهداف خاص سیاسی این مراسم را به دسته های خیابانی عزاداری مبدل ساختند تا با بهره گیری از احساسات مردمی و جلب توجه عامه به ظلم فاحشی که در حق آل نبی رخ داده و شهادت مظلومانه امام حسین(ع)، خود و اعتقادات شیعی شان را هرچه بهتر جا بیندازند و در سرزمین تحت سلطه خلفای متعصب عباسی و در زمان فترت ایشان، پایگاه سیاسی و اجتماعی خویش را تحکیم ببخشند. دکتر«رسول جعفریان» مهم ترین پدیده در دوران آل بویه را برگزاری مراسم عاشورا در بغداد در سال ۳۵۲ از طرف معزالدوله دانسته است: «علاوه بر تعطیلی بازار، زنان با گیسوان آشفته و چهره های سیاه کرده و جامه های ژنده به صورت دسته جمعی به عزاداری پرداختند… جمعیت شیعه در این دوره و شرکت آنها در این مراسم به حدی بود که اهل سنت نتوانستند در برابر آن بایستند»(جعفریان،۱۳۹۱ :۳۷۶). این در حالی است که نخستین تعزیت رسمی را توابین در سال ۶۵ ه ق که برای جنگ با سپاه شام عازم بودند، در کربلا و بر سر مزار حسین بن علی(ع) بجا آوردند و پس از آن شیعه روز عاشورا را روز تعزیت اعلام کرد اما بنی امیه به قصد مقابله با سنتی که به تدریج پا می گرفت، این روز را عید اعلام کردند و در این روز لباس نو می پوشیدند، زینت می کردند، ولیمه می دادند و … . چنین حرکتی از سوی بنی امیه دقیقا برای خدشه دار کردن احساسات شیعیان پی ریزی شده بود که این روز برایشان حزن انگیز بود اما به هر روی اهمیت این روز برای شیعیان سبب گسترش مراسم عزاداری گردید. در این میان گاه و بیگاه رسومات محلی عزاداری نیز در این عزاداریها داخل شده است(همان:۸۲۳). پس از برگزاری مراسمی که ذکر آن رفت در سال ۳۵۲ ه.ق.، چندین سال متوالی میان شیعه و سنی در ماه های مختلف درگیری پیش می آمده است و پیش آمدن این درگیری در ایام محرم تلفاتی هم در بر داشته و بر شدت عزاداری از سوی شیعیان افزوده است. در منابع مختلف بعد از این عصر در بیان مراسم عاشورا به رسوماتی نظیر سربرهنه کردن علما، جامه چاک کردن عوام، روی خراشیدن و مویه کردن زنان، نوحه خوانی و مقتل خوانی اشاره شده است(همان:۸۲۵) سقوط بغداد به دست مغولان در سال ۶۵۶ ه.ق بسط تشیع در ایران در قرن های هفتم، هشتم و نهم را موجب گردید.
نگارش کتاب «روضه الشهدا» توسط «ملاحسین کاشفی» در قرن نهم را می توان نقطه عطفی در عزاداری های عاشورا بر شمرد. «روضه الشهدا» نقش مهمی در روند شیعی شدن منطقه هرات و اندکی بعد تمام ایران ایفا کرد. به هرحال باید پذیرفت که دستگاه صفوی از احساسات بسیاری از مسلمانان نسبت به عاشورا بهره برد(همان:۸۴۵). این چنین بود که حاکمان صفویه ششصد سال بعد از آل بویه دیگر بار از تدبیر مشابهی بهره جستند و پس از رسمی ساختن مذهب تشیع به صورت اجباری، پایگاه اجتماعی آن را با کمک همین آیین های سوگواری که به طور بسیار گسترده برگزار می شد تقویت کردند. در واقع از آنجا که گرویدن وسیع به مذهب تشیع نمیتوانست فقط بـا ارعاب و زور صورت گیرد، ابزارهای گوناگونی به کار گرفته شد تا مذهب دوازده امامی رسما تقویت و تبلیغ گردد.برای بررسی آیین سوگواری محرم در عهد صفوی به سبب فراوانی کنش ها و عادات و مناسکی که برپا می شده ابتدا یک به یک پرتکرارترین موارد شرح داده می شود تا در نهایت با در کنار هم قرار دادن آنها امکان اخذ نتیجه میسر گردد.
نوشتههای مرتبط
۱- جو عمومی
مردم ایران عهد صفوی در ایام محرم عمیقا و حقیقتا سوگوارند. این موضوع به ویژه در سفرنامهها که نگارندگان آنها نه ایرانی و نه مسلمان بوده اند بی تردید ذکر شده است. این مشاهده گران بیگانه که در قضاوت رفتار و کردار مردم ایران ذره ای تردید نکرده و برای هر رفتاری که دیده اند حکمی صادر و مردم ایران را چنین و چنان توصیف کرده اند، در مراسم عزاداری عاشورا عموما زبان در کشیده و قضاوتی نکرده اند و تنها با جزییات به شرح و وصف آنچه دیده اند پرداخته اند. کمپفر می نویسد: « ایرانیان ده روز اول ماه محرم را هرساله به تجدید خاطره این واقعه جانسوز می گذرانند»(کمپفر، ۱۳۶۰: ۱۸۰). آدام اولئاروس شرح می دهد که در طول مدت سوگواری ایرانی ها لباس عزاداری می پوشند، مکدر و غمگین هستند، موی سر خود را اصلاح نمی کنند و این خلاف کردار روزانه آنهاست. با قناعت زندگی می کنند شراب نمی نوشند و به جای آن از آب استفاده می کنند(اولئاروس، ۱۳۸۵ : ۱۱۱). دلاواله هم ذکر میکند که ایرانیان تمام این مدت را به طور مداوم عزاداری میکنند و ضمن تظاهرات عمومی عظیم، از پایان غمانگیز زندگی حسین(ع)، فرزند علی(ع) و فاطمه(س) … یاد و به این مناسبت سوگواری میکنند. تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا هم به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر میرسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه -یعنی رنگی که در مواقع دیگر هیچ وقت مورد استعمال قرار نمیگیرد- بر تن میکنند. هیچ کس سر و ریش خود را نمیتراشد و به حمام نمیرود و به علاوه نه تنها از ارتکاب هرگونه گناه پرهیز میکند بلکه خود را از هرگونه خوشی و تفریح محروم میسازد( دلاواله، ۱۳۹۱ : ۱۰۰). به گزارش «آنتونیو دوگوآ»، کشیش اسپانیایی که در سال ۱۰۱۱ (شاه عباس اول) مراسم عزاداری را در شیراز مشاهده نموده، دوران عزاداری محرم ده روز است و مردم در این ده روز به هیچ کاری دست نمیزنند و روزها فریادکنان در کویها میگردند و با نوای موزیک نوحه میخوانند(فلسفی ج۱، ۱۳۹۰، ۴۶۶). در سفرنامه فیگوئرا نویسنده متذکر می شود که صدای شیون و زاری مردم در مراسم عزاداری امام حسین(ع) به قدری بلند بوده که در تمام اتاق های منزل سفیر به گوش می رسیده است(فیگوئرا، ۱۳۶۳ :۳۱۰) وی همچنین نوع پوشش زنان را متاثر از عزاداری ایشان می داند: «همه زنان از هر طبقه و در هر شرایطی که باشند در این ۱۲-۱۰ روز عزا در خانه های خود نیز روبنده از صورت برنمیگیرند و هر کاری را با صورت پوشیده انجام میدهند و این نشانه نهایت اخلاص و سوگواری آنان برای حسین است. (همان:۳۱۳)
شاردن نیز یادآور شده است که در این ده روز هیچ ساز یا دهلی به نشانه شادی و سرور نواخته نمی شود. مومنین به اصلاح سر وصورت نمی پردازند، حمام نمی روند، رهسپار مسافرت نمیشوند و به طور کلی گفتگوها درباره موضوعات جزیی است. سایرین لباس سیاه یا ارغوانی رنگ می پوشند که رنگ عزا محسوب می شود. همه ظاهر و رفتاری حزن آلود دارند و جامه عزای عمومی می پوشند(فریر، ۱۳۸۸: ۲۱۴)
۲- مناسک دهه اول محرم
در بررسی منابع صفویه در می یابیم که عزاداری عاشورای حسینی در مقاطع مختلف همانند آنچه امروز نیز جریان دارد در طول یک دهه انجام می پذیرفته و مراسم روزهای نخستین تا روز دهم ماه و سپس فردای روز عاشورا با یکدیگر تفاوت داشته اند. لذا در دسته بندی پیش رو برای شرح بهتر مساله این دسته مناسک را از یکدیگر جدا ساخته ایم.
در تاریخ نگاری های درباری معمولا اشارات با شرح و تفصیل در خصوص واقعه عاشورا نمیبینیم و تنها به صورت گذرا تاکید می گردد که این مراسم برگزار شده و شاه در آن شرکت جسته است. این مساله در تاریخ عباسی ملا جلال و عالم آرای عباسی که متعلق به دوران شاه عباس اول است بیشتر به چشم میخورد اما در کتاب «دستور شهریاران» که مربوط به زمان حکمرانی آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین است یک بار این مراسم از نوع درباری آن شرح داده شده که البته مربوط به نخستین سال به تخت نشستن سلطان حسین است و چون وفات شاه سلیمان صفوی مقارن ایام عزاداری سالار شهیدان بوده است، در واقع این مراسم در آن سال در دربار با شدت و حدت بیشتری برگزار شده و در خود کتاب هم به موضوع اشاره گشته است. بنابر شرح مذکور، در ۱۰ شب اول محرم مراسم نوحه خوانی و روضه در باغ دربار برپا بوده و گروه های مختلف در آن شرکت می جستهاند: « نواب اشرف اقدس اعلی بنا بر مقدسه (لاولی فالاوی) به رسم سوگواری و تعزیه خاص آل عبا اقدام نموده، چون شعله و اخگر در کسوت انگشت و خاکستر، نهان و مثال آسمان در لباس غمام او زینت کواکب عریان گشتند و فضای روی دریاچه تالار طویله را به جهت نمایان بودن کیفیت ماتم گرفتن هر طایفه که بنا بر مناسبت آنکه روزگار به لباس سوگواری ملبس میگردد، شبها ذکر کنان و مرثیهخوانان از نظر آن شهریار کامران میگذشتند، سیم کش نموده در داهیه کبری و معصیت عظمی، قندیلهای زاید از آفتاب آویزان و چشم چراغها و شمعها نیز خون افشان و اشک ریزان و دل فانوسها را پر خون و به مرض دوار سرگردان و دود آه دلهای سوخته مثال گردباد بر خود پیچان نمودند و عصر هر روز در لباس سوگواری و مثال آفتاب کاسف و خاسف، در کمال حزن از افق دولتخانه برآمده با علمای اعلام و فضلای کرام و امراء ذوی الاحترام نشسته، بعد از خوانده شدن فصلی از فصول احوال پر اختلال ائمه اطهار ممتحن به استیلای کفار و آب پاشی چشمهای اشکبار شیعیان سوگوار، برگرد و اندوه دلهای پر گرد و ستوه و فرو نشاندن خاکستر و غبار از جان سوختگان، آتش جزع در مصائب اولاد رسول مختار، ذاکران و ماتمیان طوایف، مومنان قری و بلدان هر طایفه، فوج فوج و گروه گروه از نظر پادشاه با فر و شکوه، کسب سعادت موفور و چشم خود را روشن و پر نور ساختند»(نصیری، ۱۳۷۳ :۳۳) .
در کنار این شرح مراسم درباری آنچه بیشتر مد نظر قرار دارد آیین همگانی این منسک ویژه است و از آنجا که در مورد انعکاس عزاداری های محرم با توجه به استقبال شاه عباس اول از سفرا و بازرگانان خارجی، در عهد اوست که شاهد حضور جهانگردان و سفیران خارجی در ایران هستیم، در این سفرنامهها ما با جزییات مناسک عاشورا در کوچه و بازار آشنا می شویم.
در سفرنامه «فیگوئرا» که به قلم یکی از همراهان سفیر اسپانیا به رشته تحریر در آمده است ذکر می شود که از ایشان دعوت شده تا در صورت تمایل در مراسم روضه خوانی شرکت کرده و از نزدیک با این مناسک آشنا شوند. موضوعی که بسیار ایشان را خوش آمده به ویژه که این تساهل دینی را با دولت عثمانی مقایسه کرده و از تعصب کورکورانه ایشان در عدم پذیرش غیر مسلمانان در مراسم مذهبی شکایت کرده و از دیدباز و اسلام ایرانی تمجید نمودهاند. در این سفرنامه به شرح یک مراسم روضه خوانی پرداخته شده است. در ابتدا به نحوه چیدمان و موقعیت نشستن هر طبقه در این مراسم اشاره شده است: «بزرگان پیش از آغاز تشریفات از روی جاهطلبی نوکرهای خود را با چند قطعه قالی به مجلس میفرستند تا برای آنان جا ذخیره کنند. ردیفهای اول مجلس به شخصیتهای برجسته اختصاص دارد و این ذخیره جا و احراز حق تقدم غالبا بدون سر و صدا انجام نمیگیرد. در اطراف مسجد رواقهای بسیار باریکی بود که به شخصتهای بسیار برجسته اختصاص داشت. این رواقها از صحن مسجد که غالبا زنان پیشهوران و بنکداران آن را اشغال میکردند برای نشستن راحتتر بود» (فیگوئرا، ۱۳۶۳ :۳۰۸).
مراسم عاشورا از جمله مواردی است که حضور زنان پا به پای مردان در آن گزارش شده است و محرومیت یا محدودیتی برای ایشان قائل نشده اند. حتی دراین گزارش، زنان روسپی نیز شناسایی و حضورشان به ثبت رسیده است که نشان از مشارکت همگانی همه قشرها و افراد با هر نقص شخصیت یا موقعیت اجتماعی در این آیین است و این موضوع پذیرفته شده که در این اجتماع خاص همه حق شرکت دارند و حضورشان بدیهی و عادی است: «بین زنان طبقات پست گروهی از زنان بازرگانان و طبقات متوسط نیز بودند که از لحاظ لباس و زینت با زنان پایینتر از خود فرقی نداشتند زیرا هم اینان و همآنان چادرهای سیاه بر سر و روبندهای سفید بر چهره داشتند. قسمتی از طارمیها همواره به روسپیهای متعین اختصاص داشت که بدانها بیش از زنان متشخص و مردم عادی احترام میگذارند زیرا شاه نخست به سبب سودی که از قبل آنها عایدش میشود و دو دیگر به جهت آنکه اینان همراه سپاه به جبهههای جنگ میروند و بدون وجود آنها سپاهیان در جبهه دوام نمیآورند، امتیازات و معافیتهای بسیار برایشان قایل شده است… همه زنها از هر طبقه با دقت کامل مواعظی را که هر روز در این مسجد به وسیله جدیترین و والامقامترین ملایان یا فقیهان ایراد میشد گوش میدادند»(همان:۳۰۹).
سفیر اسپانیا در مسیر بازگشت خود در شیراز نیز یک بار شاهد مراسم عاشورا بوده و در اینجا هم به مساله زنان در این عزاداری ها می پردازد و بار دیگر رفتار زنان روسپی را نیز به طور جداگانه رصد کرده و مشارکت ایشان در این مراسم مذهبی را گزارش می کند:« تعدادی از زنهای روسپی متشخص یا کم و بیش مانند آنها که از زنان دیگر کمی آزادترند در این روزها تنها یا همراه نوکری یا زنی خدمتکار به شهر میآیند. این زنان بسیار خوش پوش و خوش مشربند. روسری سیاه بر سر نمیاندازند بلکه به عنوان پوشش پارچه نازک ابریشمی و زربفتی به کار میبرند که سر و صورت و سینهشان را میپوشاند و از پشت به راحتی زیباییهای بدنشان دیده میشود. اینان صندوقچهای چوبین یا جعبه طلایی رنگی کوچکی در دست میگیرند و در حالی که با حجب و حیا چشم به زیر افکندهاند خود را به مردها نزدیک میکنند و بیآنکه کلمهای بر زبان آورند میایستند تا صدقهای بدان ها داده شود. آنان این صدقات را به مردم نیازمندی که قبلا شناسایی کردهاند میدهند. (همان: ۳۱۳)
در مورد حضور پررنگ زنان در این مراسم باید اشاره کرد که محرم با دربرداشتن آیین ها و مراسم مذهبی متعدد و مفصل از لحاظ تاثیر بر زندگی غیردینی روزانه مردم بسیار پر اهمیت بوده است و چون عملا زندگی روزانه عادی را به حالت تعلیق در می آورده، اوقات فراغت زیادی برای ایشان حاصل می شده است. زنان نیز از این رهگذر امکان رفت و آمد به مراتب آزادانه تری می یافتند بی آنکه به مانع شرعی بربخورند لذا تفریحات خود را در ساخت و بافت دینی و مذهبی سامان می دادند و با شرکت در همه مراسم با صورت پرشور و جدی حتی اگر مراسم روضه خوانی پرسوز و گدازی هم باشد از آزادی نسبی شان در این ایام استفاده میکردند و به همین نسبت از این آیین با جان و دل استقبال می نمودند(موسی پور بشلی،۱۳۹۵ :۲۷۴).
موضوع روضه خوانی هم مورد اشاره قرار گرفته و فضای حزن آلود این عزاداری به خوبی توصیف شده است: «ملا در پایان موعظه خود با بیان خطابی به مسایلی حزنآور گریز میزند که اصلیترین آنها طعن و لعن به غاصبان خلافت است … باقی موعظه تفصیلی از خصوصیات و چگونگی شهادت حسین(ع) است که در جنگی با دشمنان خویش کشته شد. این مرگ و چگونگی آن را به نحوی توضیح میدهند که سیل اشک از دیده شنوندگان جاری میشود(همان: ۳۱۰).
در سفرنامه «دلاواله» هم در شرح عزاداری ها ده روز اول محرم به روضه خوانی اشاره شده است. وی در کنار شرح مجلس روضه خوانی اشاره می کند که ملا گاه شمایلی را نیز به مردم نشان می داده است. از آنچه وی نگاشته در می یابیم که این مجالس روضه خوانی در روزها در مساجد و شب ها در مکان های عمومی برای شرکت عامه و در برخی منازل از سوی افراد خاص برپا داشته می شده است: « هنگام ظهر در وسط میدان در بین جماعتی که گرد آمدهاند یک ملا (سید) بالای منبر میرود … ملا بر روی آن شروع به روضهخوانی و توصیف حسین میکند و به شرح وقایعی که منجر به قتل او شد میپردازد و گاهی نیز شمایلی چند نشان میدهد و روی هم رفته تمام سعی و کوشش خود را به کار میبندد تا هر چه ممکن است بیشتر حاضران را وادار به اشک ریختن کند. همین مراسم روزها در مساجد و شبها در جاهای عمومی و بعضی خانهها که با چراغهای فراوان و علامات عزاداری و پرچمهای سیاه مشخص شدهاند تکرار میشود و روضه خوانی با شدت هر چه تمامتر ادامه دارد و مسلمانان با صدای بلند گریه و زاری میکنند. به خصوص زنان به سینه خود میکوبند و با نهایت حزن و اندوه و همه با هم آخرین بند مرثیهای را که خوانده میشود تکرار میکنند و میگویند: آه حسین شاه حسین» (دلاواله، ۱۳۹۱ : ۱۰۱).
«اولیا چلبی» هم از وجود پردههای نقاشی اجساد فرزندان به شهادت رسیده امام حسین(ع) خبر میدهد که در روز عاشورا برای مردم عزادار نشان داده شده و ذاکرین و مرثیهخوانان در مورد آنها ذکر مصیبت کردهاند. از دیدن تصاویر و شنیدن مصیبت، فریاد و شیون مردم به منتهی درجه رسیده است (چلکووسکی، ۱۳۶۷ : ۱۵۳)
از طرفی «تاورنیه» که در عهد شاه سلیمان صفوی در اصفهان حضور داشته هم به موضوع اطعام عزاداران حسینی توسط بعضی افراد اشاره کرده است: «شب هنگام مردان مومنی هستند که در خانه خود از آنها پذیرایی میکنند و طعامشان میدهند»(تاورنیه،۱۳۸۹ :۸۸).
«کمپفر» برپایی مجالس روضه خوانی در عهد شاه سلمان را در معابر عمومی دیده است که با آنچه «دلاواله» از عهد شاه عبای اول شرح می دهد متفاوت است. وی به موضوع سخنان ملا که از کتاب «روضه الشهدا» نقل می شده نیز توجه داشته و آن را به ثبت رسانده است: «قبل از ظهرها به میدان ها و معابر عمومی می آیند و با احترام تمام به سخن ملا که روزانه یکی از فصول دهگانه (کتاب روضه الشهدا)را می خواند گوش فرا می دهند(کمپفر،۱۳۶۰، ۱۸۰). «تاورنیه در همین زمان می نویسد: « در این روزها همین که خورشید غروب میکند در گوشه میدانها و بعضی از چهارراهها منبرهایی برای واعظان بر پا میکنند و همه برای گوش دادن به سخن آنها میآیند و مردم آماده مراسم عزاداری میشوند. (تاورنیه،۱۳۸۹ : ۸۸) وی همچنین در توصیف روز عاشورا به نوحه خوانی در حضور شاه سلیمان در میدان نقش جهان هم اشاره میکند: « در کنار تالاری که شاه در آنجا بود، صفحهای مفروش در حدود ۵-۶ پا کوتاهتر از جایگاه شاه ترتیب داده بودند و در میان صفحه، صندلی دستهدار بزرگی پوشیده از ماهوت سیاه بود که بر آن ملایی با شش ملای دیگر در اطرافش نشسته بودند. ملا حدود نیم ساعت درباره شهادت امام حسین صحبت کرد و در پایان وعظ، شاه به او خلعت یا لباس شاهانه داد و به ملاهای دیگر هم داد …»(همان:۹۲)
موضوع جدید دیگری که در سفرنامه «کمپفر» شاهد آن هستیم، وجود جایگاه هایی با کارکردی مشابه هیات های امروزی عزاداری است و اینکه چگونه هر شب دسته های عزاداری چراغ در دست جمع می شده و عزاداری می کرده اند: «غروب همه در دسته های نامنظم به استراحتگاههای کوچک سر چهارراه ها و یا اماکن عمومی می روند و با خود چیزهای قابل اشتعال می برند و آتشی می افروزند تا دور آن برای عزاداری حلقه بزنند. به زودی رقصی آغاز می شود که در ضمن آن نام حسین(ع) را به صدای بلند ذکر می کنند نه با ناله و شکوه بلکه با صدایی خشمناک. به تبعیت از آهنگ آواز نوحه خوانان در دایره ای کنار هم جمع می شوند و در عین اینکه پا بر زمین می کوبند سینه را با مشت می زنند. این نمایش ساعت ها طول می کشد تا اینکه سرانجام گذشت شب، خواب و استراحت را به یاد آنها بیاورد. این عزاداری ده روزه به عاشورا ختم می شود(همان:۱۸۱). «شاردن» هم به این موضوع اشاره کرده است و از تکیه هایی در امتداد چهارراه ها و میادین یاد کرده است که با انواع چلچراغ و فانوس و پارچه های گلدوزی شده و سلاح و دهل وطبل …تکمیل شده و مردم از نواحی مجاور جمع شده و به عزاداران می پیوسته اند(فریر، ۱۳۸۸ :۲۱۴)
رسم دریافت هدیه از حاضران در مراسم روضه خوانی نیز مورد قابل توجهی در این مناسک است: «در پایان این گریهزاریها و ختم مجلس، فقیهی آراسته و مقدس با چهرهای در هم و اندوه زده بر در مسجد میایستد تا هدایایی از کسانی که در مجلس عزا شرکت کرده بودند دریافت کند. به خصوص زنان هر یک به قدر همت و متناسب با قدس و تقوای خویش برخی مبلغی پول و بعضی طاقهای پارچه یا قبا یا مباده به وی میدادند. روسپیان که بسیار ثروتمندند چیز بیشتری میدادند. روزهایی بود که گذشته از پول و پارچه و شال بیش از ۵۰ تا ۶۰ لباده به وی داده میشد»(همان).
یکی دیگر از رفتارهایی که در ایام ده روزه محرم توسط قشر عموما فقیر در ملاعام انجام میشده است، حفر گودال در زمین و رفتن داخل آن و پرکردن گودال به نحوی بوده که تنها سرو گردن از زمین بیرون بماند تا هم نشانه عزاداری تلقی گردد و هم سایر عزاداران این ایام صدقه ای نثار ایشان کنند. بعضی از ایشان این طور وانمود می کرده اند که عین۱۰ روز را در میان خاک مدفون باقی می مانده اند هرچند گزارش شده که این مساله با همراهی یار فرد در خاک شده رفع و رجوع می شده و ایشان را هر نیمه شب از خاک خارج کرده و سپس سحرگاه دوباره در آن مکان جای می داده اند و این همه مشقت همه با هدف تاکید بر غم و اندوه بوده تا رهگذران نیز به پاس این غمگساری، صدقه ای نذر ایشان کنند و خود نیز توشه ای از خیر بدرقه راه خویشتن نمایند. در سفرنامه «فیگوئرا» و «دلاواله» هم به این مساله اشاره شده است.
روش دیگر این قشر کم توان مالی، عریان گشتن و تنها سترعورت نمودن و سیاه کردن کل بدن با مایعی سیاه رنگ و دویدن با این وضع در کوچه و خیابان بوده است. برخی نیز خود را به رنگ سرخ می کرده اند تا یادآور پیکر خونین سیدالشهدا(ع) باشند. «فیگوئرا» می نویسد: «گروهی بدنشان به جز قسمتهایی که سرشت آدمی به پوشیدن آنها فرمان میدهد برهنه است و بدن خود را با رنگ سیاه درخشانی چنان رنگین کردهاند که بیشباهت به حبشیهای براق پوست نیستند در شهر به راه میافتند. با آهنگ چند طبل کوچک به حالت رقص حرکت میکنند(فیگوئرا، ۱۳۶۳ :۳۱۲). «دلاواله» هم می گوید که «جمعی دیگر در میدانها و کوچههای مختلف و جلوی خانه مردم برهنه و عریان در حالی که فقط با پارچه سیاه یا کیسه تیره رنگی ستر عورت کرده و سر تا پای خود را با مادهای سیاه و براق … رنگ زدهاند حرکت میکنند و تمام این تظاهرات برای نشان دادن مراتب سوگواری و غم و اندوه آنان در عزای حسین(ع) است. به همراه این اشخاص، عدهای برهنه نیز راه میروند که تمام بدن خود را به رنگ قرمز درآوردهاند تا نشانی از خونهایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که آن روز نسبت به حسین(ع) انجام گرفته باشد و همه با هم آهنگهای غمانگیز در وصف حسین(ع) و مصایبی که به او وارد شد میخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند به یکدیگر میکوبند و از آن صدای حزن انگیز به وجود میآورند و به علاوه حرکتی به سر و تن خود میدهند که علامتی از اندوه بیپایان آنهاست و بیشتر به رقص شباهت دارد و در همین حال ظرفهایی را که در دست دارند جلو اشخاصی که در میدان حلقهوار جمع شدهاند میبرند و مردم به عنوان صدقه در آن پول میاندازند»(دلاواله،۱۳۹۱ : ۱۰۰). «تاورنیه» هم به این صحنه اشاره کرده است: «۸ یا ۱۰ روز قبل از مراسم عاشورا، متعصبترین شیعیان سراسر بدن و چهره را سیاه میکنند و کاملا لخت و عور فقط با پارچهای کوچک در برابر قسمتهایی از بدن که باید پوشیده بماند به کوچهها میروند. قلوه سنگی در هر دست دارند که به هم میکوبند و در حالی که هزاران پیچ و تاب به تن و چهره میدهند و مدام فریاد میزنند حسین حسین با چنان قوتی که کف از دهانشان خارج میشود»(تاورنیه، ۱۳۸۹ :۸۸)
«اولئاروس» شرکت جوانان فقیری که خود را سیاه کرده اند مربوط به مراسم روز عاشورا در اردبیل دانسته و نام این عمل ایشان را «چاک چاکو» ذکر کرده است:« در قسمت چپ گروهی متشکل از هفت جوان برهنه می رقصیدند. اینها که «چاک چاکو» نام دارند خود را از سرتا پا با نفت و خاکه ذغال سیاه و براق کرده و فقط عورت خود را پوشانده بودند و زشت مانند شیاطین جوان به نظر میرسیدند. سنگ هایی که در دست داشتند را به یکدیگر می کوبیدند و فریاد می زدند یا حسین یا حسین. این عمل گویا بزرگ ترین مفهوم سوگواری را می دهد و تمثیلی از شهادت مظلومانه امام حسین(ع) باشد به همین دلیل چند بار سنگ را به سینه کوفتند. این گروه از جوانان ظاهرا باید افراد فقیری باشند که با چنین شیون و زاری و نمایشی تمام ایام عاشورا مقابل حجره های بازار پرسه می زنند تا دیگران به خاطر امام حسن به آنها صدقه بدهند. اینها شب ها برای خوابیدن به منزل نمی روند بلکه به نشانه اندوه و غمی که دارند بر خاکستر آشپزخانه شیخ صفی می خوابند»(اولئاروس،۱۳۸۵ : ۱۱۳).
منابع
– اولئاروس،آدام، سفرنامه آدام اولئاروس، ترجمه احمد بهپور، تهران، ابتکار نو: ۱۳۸۵
– تاورنیه، ژان باپتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، چاپ دوم، تهران، انتشارات نیلوفر:۱۳۸۹
– دلاواله، پیترو، سفرنامه دلاواله، ترجمه و شرح شجاع الدین شفا، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی: ۱۳۹۱
– جعفریان رسول، تاریخ تشیع در ایران، چاپ پنجم، تهران، نشر علم:۱۳۹۱
– چلکووسکی، پترو، تعزیه، هنر بومی پیشرو ایران، ترجمه داود حاتمی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی: ۱۳۶۷
– کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ دوم، تهران،شرکت سهامی انتشارات خوارزمی: ۱۳۶۰
– فریر، رانددبلیو، برگزیده و شرح سفرنامه شاردن، ترجمه حسین هژبریان و حسن اسدی،چاپ دوم، تهران، نشر فروزان روز: ۱۳۸۸
– فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، انتشارات نگاه: ۱۳۹۱
– فیگوئرا، دن گارسیا دسیلوا، سفرنامه فیگوئرا، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نشرنو:۱۳۶۳
– محمدابراهیم بن زین العابدین نصیری، دستورشهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار:۱۳۷۳
– موسی پور بشلی، ابراهیم، دین زیسته و زندگی روزانه، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام: ۱۳۹۵