محاکمه حیوانات در قرون وسطی و دوران معاصر
نوشته لوران لیتسنبورگر*
نوشتههای مرتبط
*دانشگاه لورن، پژوهشگر در مرکز پژوهش در تاریخ در دانشگاه لورن
ترجمه: عبدالوهاب فخریاسری
امروزه وقتی سگی کودکی را گاز می گیرد، صاحبش از سوی دستگاه قضاوی مقصر شناخته شده و می تواند به دادگاه احضار شود. در قرون وسطی خود سگ باید مقابل قضات در دادگاه حاضر می شد.در سال ١۴٠٨، دو محاکمه ویژه در فرانسه و اطراف آن صورت گرفت. در پون دو لارش (دوکنشین نورماندی) و سن مییل (دوکنشین بار) خوکهای متهم به کودککشی محکوم به مرگ با طناب دار شدند. چند سال پیش از آن، در سال ١٣٨۶، در فالز، یک خوک ماده، که آن نیز به جرم کودککشی تحت تعقیب بود، به شکل و شمایل انسان بزک، محاکمه و در برابر خوکهای آن ناحیه اعدام شد(١).
به نظر میرسد، چنین محاکماتی، از سده سیزدهم تا دوران جدید، همواره در دنیای مسیحی مغربزمین صورت میگرفت. بیشتر مواردی که از آنها خبر داریم، متعلق به سده شانزدهم بودند. سپس شاهد افول و عقبنشینی آن در برابر اندیشه روشنگرانه هستیم، کم و بیش مشابه آن چه که در مورد محاکمه جادوگران پیش آمد. با این حال، موارد پیش آمده چندان زیاد نبودند و چنان که تاریخنگاران همواره گفتهاند، فقط نشانه نوعی دیرپایی شیوههای قضایی کهن بودند. در آثار ادوارد پیسون اوانس، از پیشگامان جامعهشناسی، دویست مورد از این محاکمات در فاصله بین قرون وسطی و سده نوزدهم ذکر شده است(٢). میشل پاستورو، تاریخنگار، از حدود شصت مورد در کشور فرانسه، بین سالهای ١٢۶۶ و ١۵٨۶، سخن گفته است. در مقیاسی باز هم کوچکتر، در بایگانیهای بازمانده از سدههای چهاردهم و هجدهم لورن و بار، تنها سی و چهار مورد یافت شد: مجموعهای احتمالا ناقص که در آینده با یافتههای پژوهشگران تکمیل خواهد شد. از سوی دیگر، از بیشتر این موارد، به صورت غیرمستقیم و از طریق منابع حسابرسی صورت هزینههای حضور ناظرین و مراسم اعدام، خبر داریم. روشن است که چنین رویدادهایی، برخلاف امروز، توجهات را به خود جلب نمیکرد…
جالبتر آن که محاکمه حیوانات طی مراسمی کم و بیش مشابه محاکمات معمول و متداول انجام می گرفت. چنین فرض میشد که حیوانات نیز مانند انسان برخوردار از آگاهی، اراده و مسئول اعمال خود و قادر به درک دلیل محکومیت خود بودند. این بود که، در سال ١۴۵٧، در ساوینی، از توابع دوکنشین بورگونی، یک خوک ماده و سه توله شیرخوارش متهم به «قتل» کودکی پنج ساله شدند. وکلا از صاحب خوکها، نه خود آنها، دفاع کردند. و هرچند این مرد تنها به پرداخت غرامت برای جبران هزینههای دادگاه محکوم شد، خوک مذکور مقصر شناخته و محکوم به دار زدن شد و تولهها نیز، به دلیل نبود شواهد جرم، آزاد شدند.
حیوانات نیز، مانند انسانها، اغلب در طول فرایند دادرسی برای پیشگیری از ارتکاب مجدد جرم در حبس و گاه تحت مراقبت ویژه بودند، احتمالا به این دلیل که ممکن بود کاملا بیقرار شده و به اندازه همتایان دوپایشان معقول و منطقی نباشند. در سال ١۴٠٨، در سن مییل، چند سرباز به خاطر دو روز مراقبتی که از خوکهای بچهکش به عمل آورده بودند، ده سو دریافت کردند تا «چیزی با دوستانشان بنوشند». در پون دو لارش، حبس خوک ها بیست و چهار روز به طول انجامید.
با اعلام نتایج داوری، نقش نهادهای قضایی خاتمه مییافت و کار اجرای آن به عهده مردم میافتاد. میزان و چگونگی محکومیتها، همانند دادگاههای انسانی، بسته به زمینه ارتکاب جرم فرق میکرد: ممکن بود، آن چنان که در سال ١۴١٩ در هنکور (ووژ) پیش آمد، با نجات قربانی، حکم نیز ملغی شود؛ گاه نبود دلایل یا شواهد قرینهای بر بیگناهی متهم تلقی میشد (مانند بچه خوکهای ساوینی). از سوی دیگر، ممکن بود کل یک گله، به این دلیل که مقصر در میان آنها قابل شناسایی نبود، محکوم به مرگ شوند. مجازات مرگ حیوانات قاتل نیز همانی بود که در مورد انسانهای به اجرا درمیآمد، یعنی دار زدن. اغلب اجسادشان مدتی روی دار باقی میماند، تا مایه عبرت دیگران شوند. هدف از این فرایندهای قضایی که، به گفته میشل پاستور، « اجرای “عدالت برحق ” به حساب میآمدند»، بیشتر نمایشی بود.
جوندگان بزهکار باید «شخصا» در دادگاه حاضر می شدند
شمار جانورانی که در دادگاه حاضر می شدند، نسبتا کم بود. بیش از همه برخی خوکهای بچهکش، سپس گربهها و گاوها. این، البته، بازتاب شمار زیاد خوکها در محیطهای روستایی و شهری بود و گلههای سرگردان هم که همه جا پیدایشان میشد. آنها آزادانه در جادهها، مکانهای مختلف و در قبرستانها رفت و آمد میکردند و اغلب هم نقش آشغالجمعکن داشتند. گاه، به خاطر آلوده کردن منابع آب، مورد غضب مقامات بودند. به ویژه، یک دلیل آن فرمانی از دوک لورن، به تاریخ ١۶٠٧، بود که نگهداری خوک در شهرها را برای مردم نانسی ممنوع اعلام کرده بود. خطری هم که این حیوانات برای شیرخواران کم سن و سال، که در زمان کار کشاورزی در خانه تنها بودند، داشتند دست کمی از آن نداشت. وصیتنامههای روستائیان، به جا مانده از قرون وسطی، نشان میدهند که پدران نگران حفظ و مراقبت از نوزادان « تا سنی که خود قادر به دفاع از خویش در برابر سگها و خوکها باشند» بودند. در فرانسه، انگلستان و نقاط دیگر اروپا، دادگاهها مرتبا از خانوادهها میخواستند که مراقبت بیشتری از فرزندان و دامهایشان به عمل آورند.
علاوه بر محاکمات در دادگاههای مدنی، شکل دیگری از دادگاههای حیوانات با سابقه بیشتر و طولانیتر وجود داشت: دادگاههای کلیسا، که وظیفه اصلیشان رسیدگی به امور کلیسا بود، علیه حشرات و جوندگان مضر برای محصولات. نخستین مورد مربوط میشود به موشها و کرم ابریشمهای لائون در سال ١١٢٠ و تا سده نوزدهم هم میتوان مواردی از این نوع را یافت. ذکر چهار موردی که در لورن، بین سالهای ١۶٩٢ و ١٧٣٣ (پیش از الحاق دوکنشین به فرانسه در سال ١٧۶۶)، رخ داد موضوع را بیشتر روشن میکند.
جوامع روستایی، در صورت مواجه شدن با مزاحمینی که فاقد توان مقابله با آنها بودند، خواهان دخالت دادگاه کلیسا میشدند. دادگاه فرستادگانی را برای دستگیر کردن حشرات یا جوندگان گسیل میداشت تا آنها خود «شخصا» در دادگاه حضور یابند. در جریان محاکمه، قاضی به یکی از آنها [که شخصا در دادگاه حضور داشت] دستور داد محل جرم را با خانوادهاش ترک کند. اگر حشره مضر مذکور از این دستور اطاعت میکرد، مردم روستا میتوانستند به درگاه خدا شکرگزاری کنند. در غیر این صورت، قطعا دلیل فرود آمدن این مصیب بر سر مردم اراده باری تعالی برای تنبیه آنها به دلیل ارتکاب گناه بود. سپس، به دستور دادگاه، همایشی عمومی با حضور تمام مقامات دینی و اداری برگزار شده و در پایان حشرات و جوندگان مضر لعن و نفرین میشدند. در سال ١٧١٩، ملخها به علفهای چمنزارهای توملن نزدیک نانسی حمله و، نه سال بعد، سوسکها همین کار را با تاکستانهای دهکده اولمون کردند. توجیه تمام این دادرسیها به هم خوردن تعادل طبیعی الهی بود.
به جانوران وحشی، تنها در محاکمات جادوگران، اشاره شده است. به طور کلی، شیطان یا خود را به شکل یک گرگ در می آورد و یا در یک گروه سگان وحشی نفوذ می کرد تا به گله حیوانات اهلی، افراد جدامانده از جمع یا کودکان حمله کند. شیاطین و هیولاهای خونآشام*، جادوگران و ساحرهها، می توانستند همچون اربابشان شیطان تغییر شکل داده ، به شمایل موش، خرگوش، کلاغ زاغی، پرنده یا سگ (ولگرد، که دیگر نمیتوان اهلی به حساباش آورد) نیز درآیند. تنها حیوانی که همواره در محاکمات جادوگران و حیوانات حضور داشت، گربه بود؛ شیطان اغلب خود را به این شکل در می آورد تا در این لباس بتواند به بزرگسالان به هنگام خواب یا کودکان در گهواره حمله کند.
فجایع کشاورزی ناشی از آفات ثبات جامعه را به خطر می اندازند
فرضیات بسیاری برای دلیل و علت این رویههای قضایی مطرح شده: ماندگاری خرافات عامیانه؛ دفع خطر از جامعه؛ ترساندن حیوانات هم گونه حیوان اعدام شده؛ حفظ نظم طبیعت و اجتماع، مثلا در مواقع جشنهای دهقانی و کارناوالها.
با این حال، تاکنون هیچ قانون مکتوبی درباره امکان طرح چنین دعاوی یافت نشده است. چنین جرائمی اساس اجتماع را مورد تهدید قرار میدهند: خشونت علیه کودکان مخالف قوانین الهی بوده و فجایع کشاورزی ناشی از آفات حیات و ثبات جوامع را به خطر می اندازند(٣). از نظر رنه ژیرار، فیلسوف، در این جا میتوان الگوی بلاگردان (بز قربانی) را مشاهده نمود. قضات می توانستند جرائم ارتکابی را بازتابی از بحرانی گستردهترببینند اما آنها منشا تمام آنچه به بدنه جامعه آسیب رسانده را در شخص متهم خلاصه میکردند. از نظر روبر موشامبله، تاریخنگار، با هر بار محاکمه، باورهای جادویی و خرافات ریشههای عمیقتر و باور به نیروهای ماورالطبیعه قدرت بیشتری مییافت(۴).
در هر صورت، این محاکمات پاسخ به دلمشغولیهای دینی در جوامع پیش از سرمایهداری هستند و نمایشی از آرزوی بازگشت به جایگاه مقرر شده انسان و حیوان در جهان آفریده شده بودند. بنا بر کتاب تکوین، خدا انسان را شبیه به خود خلق کرد و به او اجازه داد که «ماهیان دریا، پرندگان آسمان، جانوران، تمامی زمین، و همه جانوران خردی که بر روی آن در حرکتاند» را به انقیاد خود درآورد(تکوین، ١:٢۶). پس اگر حیوانی این سلسله مراتب الهی را زیر پا گذارد، دادگاه موظف است که به فرمان الهی احترام گذارد و وضع را به حال سابق بازگرداند. این همان ساز و کار حفظ جوامع است که یک ایدئولوژی به معنای قرون وسطایی آن می باشد. به عبارت دیگر «ساختار خیالی (…)، نظامی از نمودهای ذهنی و شعایر و باورها، در نقطه تقاطع خودآگاه و ناخودآگاه میتواند هم جهانی معنادار پدید آورد و هم در آن زندگی و کار کند»(۵). فرایند دادرسی، که در واقع شکلی از انطباق و انعطافپذیری است، این امکان را فراهم میآورد تا بلبشوی دنیای حیوانات را، که همواره متضمن خطراتی برای انسان بوده، به مهار خرد درآورده و قدرت ابتکار را به انسان بازگرداند.
* striges یا stryges جانورهای خون آشامی بودند با سری زنانه ، چنگال های تیز و بدن پرندگان. در قرون وسطی آنها را مردگانی می دانستند خون اشام که گوشت انسان های زنده را می خوردند.
١- Michel Pastoureau، تاریخ نمادین قرون میانه مغرب زمین، سوی، پاریس، ٢٠٠۴.
٢- Edward Payson Evans، تعقیب جنایی و مجازات اعدام حیوانات، ویلیام هاینمن، لندن، ١٩٠۶.
٣- René Girard، منشاء فرهنگ، فایار، پاریس، ٢٠٠۴.
۴- Robert Muchembled، خشونت در روستا (سدههای ١٧-١۵)
۵- Amaury Chauou، شاه آرتور، پاریس، سوی، ٢٠٠٩.
این نوشته در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و لوموند دیپلماتیک منتشر می شود