ماه عسل با طعم جنایت
مرور خاطره با فیلم «شب داغ تابستان» ساخته دیوید فریدکین/ فیلم یک نوآر تمامعیار بود با داستانی پراز کشش و التهاب؛ فیلمی کاملا نامتعارف محصول ۱۹۵۷
فیلم و سریال/ چرا کلاسیکها را باید دید
نوشتههای مرتبط
علی مسعودینیا
این بار از فیلمی حرف میزنیم که کارگردانش چندان نامدار نیست اما در ایران جوانهای قدیم حتما او را بهتر به یاد دارند. البته نه به خاطر فیلمی که موضوع بحث ماست که به خاطر سریال مشهور «سوییچ» که پیش از انقلاب از تلویزیون ایران پخش میشد و هواداران بسیاری داشت. دیوید فریدکین در دنیای سینما چندان دوام نیاورد و فقط دو فیلم ساخت. اما سالیان سال به عنوان نویسنده، تهیهکننده و کارگردان سریالهای موفق تلویزیونی دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی کارنامهای موفق از خود بر جای گذاشت. سریالهایی چون «آیرون ساید»، «کوجک» و «کارآگاهان». فریدکین در ۱۹۵۷ با فیلم «شب داغ تابستان» وارد دنیای سینما شد. این اولین و بهترین فیلم او البته نسبتا اثر مهجور و کمنام و نشانی است. خود من خیلی تصادفی با فیلم آشنا شدم. دوره، دوره مجموعه فیلمهای «اسلحه برهنه» بود و محبوبیت کمدین پیر دهه ۹۰، لزلی نیلسن. من تصادفی عنوانبندی فیلم را دیدم و اول از اسم رازآلودش خوشم آمد (که مرا به یاد فیلم مشهور «در گرمای شب» میانداخت) و بعد با دیدن نام لزلی نیلسن به عنوان بازیگر نقش اصلی پای فیلم میخکوب شدم. اما خبری از کمدی نبود. «شب داغ تابستان» یک نوآر تمامعیار بود با داستانی پراز کشش و التهاب. فیلمی کاملا نامتعارف، محصول ۱۹۵۷. نیلسن در فیلم نقش خبرنگاری را ایفا میکند به نام بیل پارتین که به تازگی ازدواج کرده و قرار است به ماه عسل برود. او که در گذشته با نامزد یک تبهکار و سارق مشهور بانک به نام تام الیس برای روزنامه مصاحبهای کرده، متوجه میشود این سارق باز هم دزدی بزرگی کرده است. او به فکر میافتد از فرصت استفاده کند و با توجه به آشنایی قبلی با نامزد این تبهکار، خود تام را بیابد و با او مصاحبهای اختصاصی ترتیب دهد و موقعیت شغلی خود را تثبیت کند. اما او راهی سفر ماه عسل است و نقشهای که در سر دارد را از همسرش پنهان میکند. وقتی به قصد عجیب و نامتعارفشان میرسند تازه همسرش متوجه ماجرا میشود. بیل پارتین به دنبال نامزد تام میگردد و از طریق او موفق میشود راه تماسی با این سارق پیدا کند. اما تسویه حسابهای بین گروهی گانگسترها در همین گیر و دار آغاز میشود و بیل در یک درگیری گرفتار میشود. تا همینجای ماجرا را داشته باشید که اگر خواستید فیلم را ببینید جذابیتش از دست نرود چون ماجراهای بیشتری در انتظارتان خواهد بود.
این فیلم جمع و جور و بیستاره در نوع خودش یک کالت بسیار اورجینال است. یکی از اولین نمونههای درخشان فیلم نوآر که در یک شهر کوچک حاشیهای ایالات متحده اتفاق میافتد. جایی که انگار هنوز قانون و تمدن غرب وحشی حکمفرماست و سایههای هراس و سبعیت از آن رخت برنبستهاند. حالا که به فهرست عوامل فیلم نگاه میکنم، میبینم آشناترین نام برایم آندره پروین، آهنگساز فیلم است. پس عجیب نیست که خاطره و زمزمه دوری از موسیقی فیلم هنوز در ذهنم مانده. فیلمبازها البته در میان بازیگرهای فیلم شاید نان جی. سی. فیپن هم برایشان آشنا باشد که کلی نقش منفی و مکمل مهم در کارنامه عریض و طویلش هست و در فیلمهای مشهوری چون «رودخانهوحشی» و «کشتن» در کنار کارگردانان بزرگی چون الیا کازان و استنلی کوبریک حضور داشته است. نقش همسر پارتین را کالین میلر بازی کرده است. نقشی که شاید در کارنامه جمع و جور و نه چندان موفقش مهمترین نقش زندگیش بوده است. دوران اوج کالین میلر مصادف بود با اوجگیری جین راسل به عنوان ستاره فیلمهای هالیوود و این دو یکبار هم در «داستان لاسوگاس» با یکدیگر همبازی شدند. اما طبیعتا کالین میلر زیبایی و ابهتی چون راسل نداشت و بیشتر نقشهای درجه چندم نصیبش میشد. دیوید فریدکین یک سال بعد از «شب داغ تابستان» دومین و آخرین فیلم سینماییاش، «با احتیاط حمل کنید» را کارگردانی کرد که البته یک درام سرخوشانه بود اما باز هم مورد پسند منتقدان قرار گرفت. اما پس از آن او راهی بیزنس تلویزیون شد و دیگر به دنیای سینما برنگشت. لزلی نیلسن اما عاقبتبهخیرتر از همه بود و تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۰ در فیلمهای بسیاری نقشآفرینی کرد و هرچند هرگز توجه آکادمی اسکار را به خود جلب نکرد، اما نامزدی و بردن جوایزی چون امی را در کارنامهاش ثبت کرد. اگر این فیلم گیرتان آمد بنشینید و با خیال راحت تماشایش کنید. شاید شاهکار نباشد. اما به عنوان یک فیلم کمخرج و خوشساخت و کاملا وفادار به اصول ژانر بسیار خوشایندتان خواهد بود.
این نوشته در همکاری انسان شناسی و فرهنگ با مجله کرگدن منتشر می شود