اردیبهشت در فارسی برگرفته از ارتوهشت artawahišt فارسی میانه ( اوستایی aša vahišta که تنها یکبار در گاهان آمده است) به معنی “بهترین نظم/ بهترین راستی” است. در منابع فارسی میانه در پیوند تنگاتنگی با وهومن (بهمن) قرار دارد و اورمزد با این دو رای می زند. یاریگران ارتوهشت آتش، سروش، ورهران (بهرام) و نریوسنگ اند و برای نابودی اهریمن آتش یاری کننده را دست به دست نگاه می دارند ( > بندهشن). او دختر اهورامزدا است. در یسنای ۳۱/ بند ۷ و ۸ گفته می شود که اهورامزدا اشه را از خود آفرید. اهورامزدا با وهومنه و اشه هم جای است (یسنای ۴۴/۹). نیروی متقابل با اشه، دروغ است که باعث بی نظمی، تباهی است. پیروان جهان دروغ (drogvant درگونت) در برابر پیروان راستی (ašavan اشون) اند.
واژه ی اشه در اوستا با صورت ایرانی کهن ارته یکی است و نیبرگ ارته را یک مفهوم آریایی پیش زرتشتی می داند (۱۳۷؛ ۳۵۰؛ ۳۹۰). او معتقد است که «اشه نه تنها دارای یک مفهوم ایستا است، بلکه دارای مفهوم پویا و انگیزا نیز هست، چنان که آن یک وضع غیر واقعی یا دستگاه ساکن و متوقفی نیست بلکه نیرویی در گیتی است که بر تندرستی و نیرومندی جهان اثر می گذارد و زیان هایی را که از سوی نیروهای پلید می آید درمان می کند و به اصطلاح رهایش و نیک بختی نزدیک می شود» (همو، ص ۱۳۶). جالب اینجاست که این مفهوم در نام ماه فارسی باستان به گونه ای دیده می شود.
نوشتههای مرتبط
درگاهشماری زرتشتی سومین روز هر ماه اردیبهشت نامیده می شد. در سومین روز از ماه اردیبهشت جشن اردیبهشتگان برگزار می شده است و بیرونی نیز از اجرای آن یاد کرده است.
در گاهشماری فارسی باستان این ماه تنها در تحریر ایلامی ۸بار به صورت tu-ra-ma-rá و ۲۳ بار به صورت tu-ru-ma-rá و در موارد بسیاری به صورت tu-ir-ma-ir و tu-ru-ma-ir آمده است (Hinz, W., 1973: 66). اکثر محققان ریشۀ بخش نخست این نام را از *θūra- قس. اوستایی sūra- «قوی، نیرومند» ( قس. در نام اردویسور arǝdvi sūra-) وبخش دوم را *vāhara «بهار» دانسته اند و در مجموع «[ماه] بهار نیرومند» را از آن استنباط کرده اند. یوستی (Justi) از آنجا که واژۀ ودایی sra «قوی» و نیز برابر اوستایی آن، در هر دو زبان برای افراد و خدایان به کار می رود، آنرا «دارندۀ بهار اصیل» معنی کرده است. آیلرز (Eilers,W. 1953, 11) با توجه به واژۀ فارسی میانه و نویِ sūr «سور، جشن» آنرا ماه «جشن بهاری» دانسته است. این معنی با حالت دستوری این نام در ترکیبِ به کار رفته در فارسی باستان، مطابقت نمی کند و نمی توان آنرا به آسانی پذیرفت. اشمیت (Schmitt, R.,2003, 35-36) به رغم معضلات ساختی ، در هر حال در این نام واژۀ *vāhar- «بهار» را قابل تشخیص می داند، تنها در پیوند با بخش نخست آن یعنی θūra- نظر دیگری دارد. او با اشاره به اینکه واژۀ اوستایی sūra- در اوستا در ترکیب uah- sūra- «شفق ارغوانی» بیشتر زمان را نشان می دهد، یعنی سرخی آغازین سپیده دم را، می توان در اینجا نیز تعبیری زمانی از این ترکیب داشت و این ماه را به معنی « آورندۀ بهار آغازین» دانست.
به گمان من این ماه که برابربا اردیبهشت امروزی است و هم اکنون نیز بهترین ماه سال شناخته می شود و با گاهنبار میذیو زرمیه به معنی میان سبزی منطبق است، ماهی است که در آن بهار به بهترین جلوه، با نیرومند ترین شکل خود را می نماید. همان تصوری که از اشه در بهترین شکل جهان در اوستا به دست می آید. از این رو در نام این ماه تکیه بر ویژگی قوی ماه بهاری در قویترین جلوه آن است، و بیشتر همان تعبیر«بهاری ترین [ماه]» را می توان از آن استنباط کرد. لازم به ذکر است که در بین گاهنبارها، گاهنبار نخست میذیو-زرمیه = میان سبزی= میان بهار، چهل روز پس از آغاز سال، یعنی روز دهم از ماه اردیبهشت (ماه دوم)، به این ماه تعلق دارد. آفرینشی که در این گاهنبار صورت گرفته است، آفرینش آسمان است. در هر حال چه در گاهنبار و چه در نامِ ماه فارسی باستان همه اشاره به شکوفایی و بهترین تجلی بهار در این ماه دارند. به احتمال بسیار این نام تحت تاثیر تقسیم بندی کهن فصلی (گاهنبارها) ساخته شده است. به عبارتی، در گاهشماری فارسی باستان نیز بهار نه در ماه dukan(a)ia- (ماه قنات شویی > ر. ک www. Anthropology. ir/ branches_mythology ) که در این ماه خود را می نماید و از این رو این ماه با گاهنبار نخست انطباق می یابد. شروع بهار در این ماه چه در گاهنبار و چه در نام این ماه در گاهشماری هخامنشی بازماندۀ تقسیمات فصلی گاهنباری بسیار کهنی است، زیرا نزد آریاییان در مناطق شمالی تر بهار کمی دیرتر از فروردین امروزی آغاز می شده است. در تقویم مردمی آسی نیز که آبایف آنرا توضیح می دهد (. Abayev,V.I., 1970,”The names of the months in Ossetic” in W.B.Henning Memorial Volume, London) در این ماه جشنی بهاری همراه با گل سازی انجام می گرفته است.
در سال قدیم ایسلندی و نروژی فصل بهار را « وُار» می نامند. این فصل به سوئدی «واآر» و به دانمارکی «وار» است. ر.ک. تقی زاده، ص.۴۵.