دروتی تینوت ترجمه ی آریا نوری
بیچارگان ارتش مالی
نوشتههای مرتبط
مجلس ملی فرانسه با رأی باشکوهی در ٢٢ آوریل سال ٢٠١٣ طرح اعزام نیروی پشتیبانی متشکل از هزار سرباز فرانسوی که به طور دائمی در مالی مستقر خواهند شد را به تصویب رساند. نیروهای بین المللی جای نیروهای ارتش چاد را در کیدال (١) در شمال مالی خواهند گرفت. اما جای طرح این سوال باقی میماند که: چه بر سر ارتش مالی آمده است؟!
گزارشی از فرستادهی ویژهی ما «دروتی تینوت» (٢)
«نظم، بازدهی و سازمان دهی، هیچ چیز این ارتش درست نیست.» در اوایل سال ٢٠١٣، یکی از فرماندهان ارتش مالی در گائو (٣) که بیصبرانه منتظر اعزام به شمال بود این امر را عنوان میکرد. تمام ناظرین آیندهی عملیات نظامی که توسط فرانسه در ١١ ژانویه سال ٢٠١٣ در بخشهای شمالی مالی آغاز شده است را زیر سوال برده اند. بدون حمایت نیروهای خارجی مخصوصاً ارتش فرانسه و چاد، هیچ چیز ممکن نبود. اما مسئله این است که حمایتهای غربیها و حتی سایر کشورهای آفریقایی برای همیشه ادامه نخواهد یافت. پس از یورشی که نیروهای ارتش مالی خود را در مقابله با آن ناتوان یافتند، این نیروها در برابر حضور ارتشهای خارجی- که قطعاً طولانی هم خواهد بود- در شرایط نامطلوبی به سر میبرند. آتش دو دستگیهای درونی هنوز خاموش نشده است و انگیزهی کینه و دشمنی چند برابر شده است. از زمان شروع عملیات «سروال» (۴) تا به الآن، بسیاری از افسران و معاونینشان آشکارا یا در خفا سوگند یاد کرده اند که: «اگر زنده بمانند، شغلشان را عوض خواهند کرد».
نارضایتی آنها ریشه در گذشته دارد. در سال ١٩٩٣، به دنبال معاهدهی صلح «تامانراست» (۵) و برای مهار زیاده خواهیهای جدایی طلبان « طوارق» (۶) در شمال کشور، آلفا عمر کوناره ، رئیس جمهور وقت، تصمیم گرفت تا صدها نفر از این شورشیان را در ارتش به کار گیرد که این مسأله خاطره ی خوبی را در ذهن اعضای اصلی ارتش به جای نگذاشت. از سال ١٩٩۴ به بعد، این شورشیان تازه به ارتش پیوسته، به دنبال تردیدهایی که نسبت به سخنان رئیس جمهور داشتند فعالیتهای مخفیانهی مسلحانهای را آغاز کردند. این اتفاق در سال ١٩٩۶ افتاد و باز هم مقامات مسئول- خواهی نخواهی- مجبور به قبول این تحولات و رخدادهایی که در پی آنها پیش آمد شدند. ده سال همکاری توأم با بدبینی ادامه یافت تا آنکه سرانجام در سال ٢٠٠۶، نیروهای جدایی طلب نزدیک به «ایاد اغ غالی » (٧)- کسی که ۵ سال بعد گروه « انصار الدین»(٨) را که اعضایش اندیشهای جهادگرا در ذهن داشتند تشکیل داد- متهم به طرفداری از جریانهای مختلف شمال مالی شدند. در تاریخ ٢٣ میسال ٢٠٠۶، نیروهای تجزیه طلب ( استخدام شده در ارتش) که در کیدال تجمع کرده بودند در تصرف پادگانی نظامی همکاری کردند و سپس به رئیس نیروهای « طوارق» که در صحرا مستقر شده بودند پیوستند. برای ارتشیان، این کار بالاترین درجهی خیانت محسوب میشد. یکی از سربازان میگفت: برای ده سال ما همه چیز را تقسیم میکردیم، حتی غذا و چایمان را هم در کنار هم میخوردیم» وی هیچ وقت نتوانست فراموش کند که یکی از همین برادران قدیمی، از کلاشینکوف خود او برای از پای درآوردن شش نفر از هم قطارانش استفاده کرده بود.
دولت آقای «آمادو تومانی توره» (٩) نه تنها عمق دشمنی ایجاد شده را درک نکرد (١٠) بلکه به شورشیان توجه زیادی هم نشان میداد و به جای اخراج کسانی که به آنها میپیوستند، مورد تشویق قرارشان میداد. سال ٢٠٠۶ نفرتهای قدیمی را زنده کرد؛ سربازان دیگر بیش از حد ظرفیتشان توهین و تحقیر را تحمل کرده بودند: عضو گیری جدید، مقام دهیهای جدید و… آنها تا قبل از سهمیه دادن در مواجهه با تاماچکها (١١) سیاست مدارانه برخورد میکردند. سربازهای کیدال باید تنها در محل استخدام خدمت میکردند در حالی که یک سرباز باید به همه خاک کشورش خدمت کند. این مسئله انگیزهی سایر سربازان را کم میکرد. همان دلایل و همان پیامدها در سال ٢٠١٢ تکرار شدند. شورشیان دولت را متهم به عدم پیگیری سیاست مرکز زدایی در نبود استقلال کردند. «کسانی که اسلحه حمل میکنند دیگرتنها یک دشمن مشترک دارند: ارتش مالی ».این مسئله را کلنل عبدالرحمن دامبله (١٢) با ابراز تأسف تعریف میکند. سرانجام در اواخر ژانویه سال ٢٠١٢ حادثهی «قتل عام» پادگان «الموک» (١٣) در شمال به وقوع پیوست: ٨٠ سرباز که گلوی تعدادی از آنها بریده شده بود- به وسیلهای گروهی متشکل از چندین جنبش نظامی منطقه مثل «جنبش ملی آزادی آزاواد» و«انصار الدین » قتل عام شدند. رئیس جمهور هم همان اشتباهی را که در سال ٢٠٠۶ مرتکب شده بود تکرار کرد و از طرفین درخواست کرد تا از پیچیدهتر شدن شرایط جلوگیری کنند. سربازانی که در شمال مالی مستقر بودند این نبود قطعیت را به عنوان نشانه تازهای از تحقیر و ذلت در نظر گرفتند.
خوش باوری و ساده لوحی رجل سیاسی کشور بسیاری از ارتشیان مستقر در شمال را قانع کرده بود که شاید کودتایی که باعث سرنگونی «آ.ت.ت» (١۴) در تاریخ ٢٢ مارس سال ٢٠١٢ شده بود در عین بدی، لازم بوده است: هیچ راه حل سیاسی- دولت موقت، مذاکرات داخلی و برگزاری انتخابات- دیگر نمیتوانست قانون را در این کشور تفرقه زده که دیگر رنگ اعتماد را به خود نمیدید برقرار کند (١۵). «من وقوع این کودتا را از خیلی وقت قبل پیشبینی میکردم» این را فرماندهی گروهانی که خودش در خاک سپاری جسد قربانیان قتل عام رخ داده شرکت کرده بود بیان میکند. وی اینگونه ادامه میدهد: «هیچ کس کمکی نکرد، ٨٠ نفر را خیلی راحت مثل مرغ کشتند و هیچ کس با ما همدردی نکرد!».
نیروی تجزیه طلب پس از ترک پادگان در حومهی باماکو (١۶) با حمایت مردم محلی و جوانان مواجه شد. از هر ١٠ افسر ارتشی ٩ نفر فرزندان افسران قبلی هستند. با این وجود، تغییرات به وجود آمده در رأس قدرت وضعیت نابسامان ارتشیان را بهبود نبخشید. به قولهای داده شده- اخراج کسانی که ارتش را به زانو درآورده بودند و به روز رسانی اسلحهها و امکانات- عمل نشد. کمبودهای این ارتش بدون امکانات با هشت گردان که هر کدام بین ۴٠٠ تا ٨٠٠ سرباز داشتند عمیقتر از آن بودند که تنها با تجهیز امکانات جبران شوند هر چند که این کمبود امکانات هم به نوبهی خود اشکال اساسی محسوب میشد.
کاپیتان آماد و هیا سانوگو که به عنوان رئیس گروه کودتاچیان در نظر گرفته میشد، نیروهایش را در رأس سیستم امنیتی کشور قرارداد که این کار خیلی سریع با مخالفت کشورهای دوست مالی دردنیا مواجه شد. او که حالا لقب «رئیس کمیتهی دفاعی برگرفته از نیروی دفاعی- امنیتی» را یدک میکشید دور از هم قطارانش به سر میبرد و مقامش تنها در فوریه سال گذشته یعنی ۶ ماه پس از انتصاب به این عنوان رسمیت یافت. در این مدت وی تنها یک بار به «سواره» (١٧)، پایگاه اصلی کشور رفت. تنها کمی پس از نبرد کونا که در طی آن نیروهای ارتش مالی پس از مقاومتی دلاورانه شکست خوردند، در ١١ ژانویه سال ٢٠١٣، او دست به اعطای عناوین نظامی جدید زد بدون اینکه از اقتدار لازم برخوردار باشد و همین امر باعث شد تا این اعطای عناوین از نظر سربازانی که در شمال ساکن بودند کاملاً نامعتبر شناخته شود.
ماجرا از همینجاآغاز شد. بوکار (١٨) از اهالی باماکو نظر خود را اینگونه بیان میکند: «کسی که منطقهی شمال را با صحرایش دودستی تقدیم شورشیان و قاچاقچیان مواد کرده است نمیتواند درک درستی از شرایط داشته باشد». از سیزده سال پیش تاکنون که به عضویت ارتش درآمده است اکثر دوران خدمتش را در شمال گذرانده است که خدمت در آنها نسبت به خد مت در پادگانهای جنوبی مثل سیکاسو (١٩)، کاتی (٢٠) یا سواره خیلی سختتر میباشد. از زمان کودتای ماه مارس سال ٢٠١٢ به این طرف، پاداشی معادل ۵٠ هزار فرانک CFA (در برابر ۶٠٠٠ فرانکی که قبلاً بوده) به سربازانی که بیشتر از ٢۵ روز را در مناطق عملیاتی سپری میکردند اختصاص داده شده است.
اما از نظر بوکار، مشکل مالی نه پول که بی عدالتی است، سلسله مراتب نظامی به درستی رعایت نمیشود. ٩ نفر از ١٠ نفر افسر فرزندان یا وارثان افسرهای قدیمی هستند که در جلب احترام زیردستان خود که از این پارتی بازی خسته شدهاند مشکل اساسی دارند. آقای سر میلر بوبی میگا (٢١) یکی از وزرای سابق دفاع، میگوید این تفرقه و نفاق در بطن ارتش خیلی زود نتیجه ی خود را نشان داد: ارتش مالی بخش اعظم توانایی عملیاتی خود را از دست داد و نتوانست در خط اول علیه شورشیها مبارزه کند و به گروهی کارمند که توانایی عملیاتی نداشتند و حقوق مناسبی هم دریافت نمیکردند و خرج خود را از قاچاقهای جزئی یا عمدهای که صورت میدادند در میآورند تبدیل شد (٢٢).
ابراهیم داهیرو (٢٣)، کنلل ارشد ارتش، به نوبهی خود به این مسأله اشاره میکند که گاهی ارتش با دارالتأدیب یا مرکز آموزشی به جای محل جذب نیروهای نظامی اشتباه گرفته میشد. افسرهای ارشد آنقدر برای خود احترام دست و پا نکرده بودند که بتوانند حقوق زیردستان خود را مطالبه کنند، با این حال خودشان افراد قانعی بودند. یک افسر درجه دو کار خود را با ۵۵ هزار CFA معادل ٨٠ یورو آغاز میکرد در صورتی که یک کنلل ارشد بعد از ١٣ سال خدمت مبلغی جز ١٣٠ هزار فرانک CFA دریافت نمیکرد.
حمایت از خویشاوندان و نبود امکانات: بدون مشروعیت در نزد سربازان، فرماندهان دائماً زیر سوال میرفتند. بدون وجود مدرسهای نظامی یا مدرسهی تربیت افسر، امر تربیت کادر جدید به خوبی انجام نمیگرفت . برای مثال یکی از آموزگاران نظامی میگوید افراد تحت آموزشش اکثرا توانایی خواندن مختصات یا محاسبهی فاصلهها را نداشتند.
علاوه بر این، گوناگونی مراحل مختلف آموزش نیروها- در فرانسه، ایالات متحده، چین یا حتی مالی- که همیشه در ارتباط با نیروی خارجیست، به آنها در اکتساب روحیه و نظری یکسان کمکی نکرد و به نظر هم نمیرسد که مأموریت سازماندهی به راه انداخته شده توسط اتحادیه اروپا که آوریل آغاز شده و وظیفهی آموزش ۴ گردان در کولیکورو در مرکز کشور را بر عهده دارد بتواند تغییر خاصی در این روند ایجاد کند. مردم شمال مالی آنقدر به ارتش بی اعتماد شده اند که خودشان گروههای دفاعی تشکیل داده اند. برای مثال میتوان از کولیکورو (٢۴)، گاندا ایزو (٢۵)، یا جبهه ی آزادی بخش شمال مالی (٢۶) نام برد. بسیاری از افراد این گروهها- زن و مرد- آمادگی خود را برای پیوستن به ارتش- مثل طوارق ها در سال ٩۴- بدون در نظر گرفتن محدودهی سنی که خیلی از آنها آن را پشت سر گذاشته بودند اعلام کردند. آ.ت.ث برای تثبیت قدرتش ارتش شمال را در برابر جنوب و همچنین سبزپوشان- که نیروهای ساناگو بودند- را در برابر قرمزپوشان کودتاچی- که ژنرال سابق فرماندهیشان را بر عهده داشت- قرار داد.
قرمزپوشان به علت تجهیزات بهتر، پول بیشتر و آمادگی بالاتری که به لطف برنامههای آماده سازی که از سال ٢٠٠۶ توسط آمریکا و فرانسه به اسم مبارزه با تروریسم انجام شده بود، داشتند حسادتها را نسبت به خود برانگیختند. دو گروه در سی ام آوریل سال ٢٠١٢ در جریان تلاش برای کودتا که در باماکو توسط پیراهن قرمزها انجام گرفت با هم روبرو شدند که نتیجه آن دهها کشته و زندانی بود. اگرچه نیروهای ویژه به طور رسمی منحل شدند، اما نبرد لباس رنگیها، ورای صلحی نمادین ، کاملاً آشکار بود. پس از یکسال تحریم، گروهانی از نیروهای «پاراس» (٢٧) زیر فشار نیروی خارجی مجدداً تشکیل شد.
در گائو، همه نظامیانی که پا به فرار گذاشتند را به یاد میآورند
اعدام گروهی از سربازان در پادگانهای شمال کشور پس از پیروزی شورشیان در ماه ژانویه سال ٢٠١٣ (٢٨) حسن انتقام جویی نسبت به شورشیان جهادگرا – خائنین تاماچکی که مسبب این کشتار بودند-، هم چنین نسبت به برخی از سنگائی (٢٩)ها (قومی که اکنون در شمال مالی سکونت دارند) که شریک جرم محسوب میشدند برانگیخت. برخی هم همان کینهای را که نسبت به جهادگراها ابراز کرده بودند در برابر دولت ابراز میکردند. حسی متقابل: در گائو، همه سربازانی را که در ٣١ مارس ٢٠١٢ با درآوردن لباسهای خود از شهر گریخته بودند و مردم را به حال خودشان واگذار کرده بودند به خاطر میآوردند… اما در ٢۶ ام ژانویه سال ٢٠١٣، این نوبت نیروهای شورشی «نهضت اتحاد و جهاد در غرب آفریقا» بود که دست به فرار بزنند. عقب نشینیهای تاکتیکی پی در پی ارتش در برابر شورشیان در این ماههای اخیر به قیمت نابودی شهرتش در بین مردم تمام شد. طوفانی که در نوردیده است آرام نخواهد گرفت مگر با پارهای تغییرات اساسی در رفتار ارتشیان. اول باید بتوانند دوباره بدون اینکه به وسوسهی رهایی تن در دهند به خودشان اعتماد کنند. اما اگر پیروزیهای این چندماههی اخیر را کنار بگذاریم، بدون فرآیند صلحی قابل قبول با حضور ارتش، چشم انداز مالی متحد که در آن صلح جریان دارد تنها به سرابی میماند.
حضور نیروی فرانسوی و آفریقایی و کمی دیرتر، دوازه هزار و ششصد نفر از نیروهای کلاه آبی در چارچوب نیروی آیندهی حافظ صلح سازمان ملل در مالی ممکن است به طول بیانجامد…
١- Kidal
٢- Dorothée Thiénot
٣- Gao
۴- Serval
عملیاتی که در ١١ ژانویه سال ٢٠١٣ برای آزاد سازی شمال مالی از چنگال جهادگراهای اسلامی توسط ارتش فرانسه آغاز شد.
۵- Tamanrassetبه لطف میانجیگری الجزایر ، معاهده ی صلح تامانراست در ششم ژانویه سال ١٩٩١ ، شرایط را برای غیر نظامی کردن سه منطقه ی کیدال ،گائو و تمبوکتو فراهم کرد.
۶- Les Touaregs این گروه علاوه بر مالی در الجزایر و نیجریه هم فعالیت میکنند و چهار درصد ازجمعیت مالی را تشکیل میدهند.آنها به جز شهر کیدال ، در سایر مناطق شمال مالی در اقلیت هستند.
٧- Iyad Ag Ghali
٨- Ançar Dine
٩- Amadou Toumani Touré
١٠- مراجعه کنید به مقاله «زوال و نابودی رویای دمکراتیک در مالی » نوشته ی Jack Delcroze چاپ شده در
Le Monde diplomatique سپتامبر سال ٢٠١٢
http://ir.mondediplo.com/article١٨٨۵.html
١١- این لغت هم معنی طوارق است که در عین حال معرف زبان و جمعیت این ناحیه به شمار میرود.
١٢- Abdourhamane Dembélé
١٣- Aguelhoc
١۴- A.T.T.
١۵- رجوع کنید به مقاله ی آیا جنگ ساحلستان به وقوع خواهد پیوست؟! نوشته ی Philipe Leymairie ترجمه ی حوا بختیاری ،لوموند دیپلوماتیک ژانویه سال ٢٠١٣.
http://ir.mondediplo.com/article١٩٣۵.html
١۶- Bamako
١٧- Sévaré
١٨- Bokar
١٩- Sikasso
٢٠- Kati
٢١- Soumeylou Boubey maiga
٢٢- مراجعه کنید به مقاله ی سه زخم مالی ، لوموند ، فوریه سال ٢٠١٣
٢٣- Ibrahima Dahirou
٢۴- Koulikoro
٢۵- Les Ganda Izo
٢۶- FLNM
٢٧- Paras
٢٨- مراجعه کنید به گزارش دیده بان حقوق بشر با عنوان Mali, Les soldats ont torturé les Détenus à Léré
٢٩- Songahais
صفحه لوموند دیپلماتیک در انسان شناسی وفرهنگ
http://anthropology.ir/lmd
پرونده «لوموند دیپلماتیک» در انسنا شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007