انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مادر شدن ، حق یا محدودیت؟

یادداشت ارائه شده به کلاس نظریه های جدید انسان شناسی، کارشناسی ارشد، نیم ترم اول سال تحصیلی ۱۳۸۷-۸۸، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. نگاه اجمالی به امر مادری در بین زنان از آغاز جنبش های فمنیستی تا به امروز انسان همواره در دنیایی از واقعیت های اجتماعی به سر می برد.

 

واقعیت هایی که شاید خود بنابر موقعیت اجتماعی اش هیچ گاه در خلق آنها فرصت مشارکت نداشته است. این واقعیت های اجتماعی-تحمیلی، قادر به تولید معنا، ارزشها و فرهنگهای حاکم به گونه ای هستند که کردار و ذهنیات اجتماعی کنشگران را تحت تأثیر قرار می دهند.(مردم شناسی جنسیت،ص ۱۴۹).واقعیت اجتماعی همواره جنبه کلی ندارد بلکه همیشه قسمتی از واقعیت است که خود را نمایان می سازد.

 

انسان شناسی فمنیستی به دنبال آن است تا شرایطی را به وجود آورند تا گروه های نابرابر و ضعیف تر از نظر قدرت نیز بتوانند دیدگاه های خود را مطرح کنند.(همان،ص۱۵۰)یکی از مباحث مهم و پایه ای در فمنیسم و جنبش های فمنیستی ، بحث تفاوت های بیولوژیکی میان زنان و مردان است و در این بین اصلی ترین این تفاوت ها به قابلیت باروری و فرزندآوری زنان بر می گرد.زنان در اجتماع همواره بر اساس جنسیت شان به صورت همسر،مادر و دختر ایفای نقش کرده اند و فعالیت های آنها به عنوان زن در سطوح سیاسی، اقتصادی، دینی و دانشگاهی چندان چشمگیر نبوده است.از دیدگاه فمنیستی، زنان (فرودستان جامعه)۱ در زندگی اجتماعی با ایفای نقش های ترکیبی به صورت مادر،همسر،کدبانو،پرورش دهنده نسل جدید و نان آور بازی می کنند و از دیدگاهی دیگر زنان تولید کننده و پروراننده نیروی کار و حامیان و محافظ آن هستند.درجالیکه مردان (فرا دستان و سلطه گران)۱ قادرند تا در جهان بخش بندی شده خود با نقش های اجتماعی منفک شده با احساس امنیت زندگی کنند. شارل فوریه( Charles Fourier)، سوسیالیست فرانسوی اولین کسی بود که واژه فمنیسم را ابداع کرد.(زن بودن ممنوع،ص ۱۳). فمنیست ها معتقدند زن ها به گونه ای اجتماعی می شوند که وجود خود را از دیدگاه مردان ببینند. بنابراین برای زنان “دیگری” نظاره گر موجودی است غریب و با جنس مخالف ولی برای مردان، دیگری نظاره گر موجودی است تقریبا” همسان و هم فرهنگ با خودش. زنان به دلیل وضعیت محدود خود در جامعه ، قادر به کنترل زندگی روزمره بنابر اقتضای منافعشان نیستند، چون در فرآیند اجتماعی شدن، آنها یاد گرفته اند که چگونه همواره نقش تعدیل کننده را بازی کنند.زن ها تحت این مداخلات سعی در حظ و تعدیل منافع دیگران دارند. بنابراین نمی توانند به الگوی الویت بندی خود نمی توانند وفادار بمانند.آنها انجام یک کار را با ملاحظاتی خاص به صورتی انجام می دهند که هم منافع خود و هم منافع دیگران حفظ شود. یکی از مسائل مهمی که در زندگی زنان اهمیت ویژه دارد و به نوعی در رسیدن به هدف و یا اصولا بطلان آن می شود، ازدواج، وضعیت زندگی زناشویی و تأثیر غیر مترقبه فرزندان در طرح های زندگی آنهاست که می تواند در زندگی خارج از خانه،استخدان و کاریابی و یا دست کشیدن از کار تأثیر بگذارد. از آنجایی که نقش طبیعی زن مشمول بازتولید، مادر شدن و ازدواج است و همه این فعالیت ها نیز نهایتا ناشی از شرایظ زندگی در محیط مخصوصی در خانه است، باعش می شود که زن از محیط کار عمومی تصمیم گیری، وضع قانون،تولید فرهنگ و دانش، تولید سیاست و … کاملا باز بماند و یا تأثیر بسیار حاشیه ای داشته باشد.(مردم شناسی جنسیت ،ص۱۸۶) در ساختار اجتماعی کلان ، برخی باورها جنبه فراگیر دارند و می توانند آنچنان همه گیر شوند که جزء بدیهیات اجتماعی پذیرفته شوند درحالیکه جزء مقدمات همه افراد نیستند.یکی از این ایدئولوژی های حاکم، ایدئولوژی جنسی و نقش مادری برای زنان است که به مردان حق اقتدار و تسلط اجتماعی و فرهنگی را می دهد و به زنان یک نقش ثابت و بدیهی برای قسمت عده ای از دوران زندگی اش. این ایدئولوژی اقتدار مردان خود را در سه محور مشخص اینگونه بیان می کند: ۱-بی اهمیت جلوه دادن فعالیت های خانه داری ۲-تقدس و جنبه آرمانی دادن به وظیفه مادری به گونه ای که سایر فعالیتهای زن دیگر نه به حساب می آید و نه قابل تشخیص است. ۳-انکار و بی اهمیت جلوه دادن فعالیت های چندگانه زن در حوزه های خصوصی(خانه) و حوزه عمومی(بیرون از خانه)(همان، ص۱۵۴) بسیاری از زنان نیز از قرن های پیش در کشاکش حوادث تاریخی و اجتماعی با امر مادری و این نوع اقتدار مردان درگیر بوده اند و هر یک بنابر موقعیت فکری که داشته اند برای مسائل مختلف، حکمی صادر نموده داند. آنچه که همواره در جنبش های زنان مطالبه شده است توجه به جسم زن و موقعیت اجتماعی او بوده است.در بررسی وضعیت بیولوژیکی و قابلیت باروری زنان و همچنین نقش و موقعیت اجتماعی آنها ، سه موج تاریخی جنبش ها و اعتراضات فمنیستی را مورد مطالعه قرار می دهیم. در شکل گیری موج اول فمنیسم برخورد سنت گرایی و تجددگرایی در اوایل قرن ۱۹، بسیار مشخص است.دورانی که زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم تحت سلطه شیوه های سنتی بود و در تمامی پیکره بندی اجتماع، وضعیت سنتی پذیرفته شده و زنان نقش مادری و اقتدار از سوی مرد و اطاعت از او را طبیعی می دانستند. این موج اولیه بسیار تحت تأثیر افکار و آموزه های پروتستانیزم، از جمله برابری روح های زن و مرد و بی معنا بودن تسلط گروهی خاص از مردم بر دیگران،چه مرد و چه زن و چه روحانیون و چه مردم، شکل گرفت. همچنین پروتستانیزم با تأکید بر فردیت، برابری انسان ها و سنت اعتراض، راه را برای اعتراض زنان هموار کرد. در فاصله قرن ۱۷ تا ۱۹، اندیشمندان و فلاسفه درباره وضعیت اجتماعی و فکری انسان ها به خصوص زنان آراء مختلفی ارائه کردند از جمله ژان ژاک روسو که معتقد بود زنان به دلیل خصوصیات احساسی قوی تر،از نظر خرد ورزی از مردان فرو دست ترند.اما چون زن می تواند قلب مرد را تکان بدهد پس وظیفه زن خشنود ساختن مرد است.(زن بودن ممنوع،ص۱۱) این بیان درواقع نوعی نگاه ابزاری به زن است که تا پیش از شکل گیری موج های فمنیست وجو داشت.اشخاصی مانند هگل،دورکیم،کانت،پارسون و… این تفکر را به وجود آورده اند که زنها موجودان متفاوتی هستند که به علت ساختار جسم و بدنشانن باید به حوزه خصوصی و حاشیه ای کشانده شوند. در فاصله سال های ۱۸۲۵-۱۷۵۰ ، با انقلاب صنعتی و گسترش روابط سرمایه داری به تدریج تغییرات عظیمی در جنبش های زنان ایجاد گردید و سیستم تولید خانگی جای خود را به تولیدات کارخانه ای داد.پیش از این زنان ، به طریق سنتی در تولید کالا نقش داشتند. در طبقات مرفه تر که معشیت خانواده دچار مشکل نبود، زن در خانه می ماند تا به زیبایی و خوش لباسی خود برسد. و در طبقه کارگر و فقیر ، زن هم مانند مرد در بیرون از خانه برای تأمین مخارج زندگی مشغول به کار بود. اندک اندک نوعی بحران معنویت در میان زنان به دلیل آنکه صرفا” مصرف کننده بودند و کاری جز بچه داری به عهده آنان گذاشته نمی شد، به وجود آمد و این موضوع مقدمه بسیاری از اعتراضات در میان زنان بود.این احساس نارضایتی، در کنار گسترش و افزایش کارخانجات و خطوط تولیدی و نیاز به کارگران بیشتر همراه شد.با شروع جنگ جهانی اول و جذب مردان در میادین جنگ فضای شغلی بیشتری برای زنان فراهم می گردید. در اوایل قرن بیست، حضور زن در جامعه با ظهور مشاغلی چون فروشندگی، اختراع ماشین تایپ،پرستاری،کتابداری،مددکاری اجتماعی و بعدها آموزش عالی و پزشکی و حقوق و … تثبیت شد. در واقع حضور زنان در محیط کار و در سطح اجتماع، به معنای تغییرات بسیار بزرگتر سبک زندگی و موقعیت فردی و اجتماعی آنان بود. تأکید فلاسفه بر لزوم حضور زنان در جامعه و تلاش برای آموزش آنان و رفع کاستی هایشان موجب شد تا اندک اندک زنان نیز به برابری حقوقی با مردان پافشاری کنند.ازجمله سردمداران این گروه مادام رولان و المپ دوگوژ هستند که نقش کلیدی در جهت مباحث آموزش زنان به دنبال آن حضور گسترده تر و فعال تر زنان در جامعه داشتند. رمانتیسم در قرن ۱۹ نیز معتقد بود زنان موجوداتی معنوی تر،آرام تر و عفیف تر از مردان اند.بنابراین با حضور زنان درخانواده می توان فرزندانی سالم تر و درعرصه اجتماعی می توان محیط جامعه را آرامتر، ارزشی تر و معنوی تر نمایند.(همان،ص۱۱) موج دوم فمنیسم: در این دوان با شکل گیری دسته بندی های فمنیستی با عقاید گوناگون روبه و می شویم. لیبرال ها طالب برابری با مردان بودند و لزوما تفاوت های میان دو جنس را نفی نمی کردند اما تأکیدشان بر این بود که شباهت انسان ها به هم بیشتر از تفاوت هایشان است.آنان معتقد بودند که زنان و مردان ذاتا” برابرند و این فرو دستی پیش روی زن ها ماحصل برخوردهای مردانه است.(همان،ص۲۳).اولین بار خواسته های اصلی فمنیسم لیبرال،در نخستین کنفراس سازمان ملی زنان در سال ۱۹۶۷ میلادی تدوین گردید و به تصویب رسید که یکی از بندهای آن شامل: حق زنان برای کنترل باروری و آزادی سقط جنین بود.(از جنبش تا نظریه اجتماعی،ص ۲۴۶) فمنیسم های لیبرال، قوانین حمایتی را به زیان و دستاویزی برای به حاشیه کشاندن آنان می دانستند مثلا روبه رو شدن با مسئله ای همچون بارداری و زایمان، عملا” زنان را از جامعه حذف می نمود و خواستار مرخصی استحقاقی و ایجاد امکانات برای نگهداری کودکان در خانه و یا مرانز عمومی نگهداری کودکان بودند.زیرا کودکان را مانع بزرگی برای حضور زنان در عرصه عمومی تلقی می کردند. بتی فریدن( از نظریه پردازان فمنیسم موج دوم)، معتقد بود که: “مادری، تنها وقتی به یک عمل انسانی لذت آفریت و مسولانه تبدیل می شود که زنان بتوانند با آگاهی و مسولیت انسانی کامل تصمیم بگیرند مادر باشند.” به نظر او این حق زن و فقط حق زن است که بخواهد یا نخواهد بچه دار شود. نماینده این موج را معمولا سازمان ملی زنان یا (NOW) می دانند که در سال ۱۹۶۶، بتی فریدن، آن را بنیان گذارد. فمنیسم رادیکال یا رهایی بخشس از ۱۹۶۰، تنها راه حل مشکل نا برابری جنسی را تغییری انقلابی می دانست و در صدد بود نا با ساز و کارهایی چون “افزایش آگاهی” در میان زنانآ آنها را با ستمی که بر ایشان وارد می شود و راه رفع آن آشنا سازند.این فمنیست ها عموما مارکسیست یا سوسیالیست بودند و اعتقاد داشتند زنان زمانی رها می شمئند که نظام اقتصاد سرمایه داری همراه با استثمار آن از زنان در خانه و کارخانه بر انداخته می شود. در بیانیه جوراب قرمز ها(۱۹۷۰) آمده است: “زنان یک طبقه تحت ستم هستند. ما به عنوان ابزارهای جنسی،عوامل زاد و ولد،خدمه خانگی و نیروی کار ارزان استثمار می شویم.”(زن بودن ممنوع،ص۲۷) مادری از جمله نقش هایی است که برخی از جمعیت های رادیکال خواهان تغییر آن هستند.به اعتقاد آنان، درست است که وضعیت فیزیولوژیک زنان به آنان قدرت باروری و تغذیه نوزاد را در ماه های اولیه زندگی می دهد،اما هیچ دلیل ذاتی وجود ندارد که مادر زیست شناختی و اجتماعی یکی باشند. اوکلی(Oakley) معتقد است مردان می کوشند تا “تحت پوشش اهمیت مادری” زنان را به کودکان گره بزنند. یکی از مسائل مورد تأکید در میان فمنیست های رادیکال،مانند فمنیست های لیبرال، حق زن بر کنترل جسم خود بوده است. زنان در مورد داشتن یا نداشتن فرزند، حق انتخاب دارند و باید بتوانند قدرت کنترل موالید خود را به طور فردی داشته باشند و در نتیجه هر نوع اعمال کنترل اجتماعی تحت سلطه مردان را نفی می کنند. همچنین فمنیست های رادیکال،معتقدند که زنان حق پایان دادن به بارداری خود یا سقط جنین را دارند و این امری شخصی و مربوط به خود زن است و نه دولت.(همان،ص ۲۸) شولامیت فایرستون (Shulamith Firston)، ریشه نا برابری میان زن و مرد را در نابرای اساسی زیست شناختی میان این دو، درنتیجه قدرت باروری زن می داند و بر آن است که اساسا” زنان باید از این وضعیت غیر انسانی رها شوند. فمنیسم موج سوم: هرچند تأکید بر تفاوت های جنسی در فمنیسم معاصر نقشی حاشیه ای دارد، اما برخی ار موثرترین خدماتی که به نظریه فمنیستی شده با همین رهیافت صورت گرفته است.(نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر،ریتزر،ص۴۷۰). با تصویب نسبی قوانین وضعیت زنان توسط فمنیست های لیبرال، در سال ۱۹۶۰، جایگاه زنان تا حدی دگرگون شد.برخی از زنان به مقام فرماندهی رسیدند، وارد آکادمی نظامی شدند و قوانین مربوط به اخراج زنان باردار لغو شدو… تا حدودی نیز مبارزات خود را به کلیشه های جنسیتی فرهنگ پدرسالارانه، جهت دادند. پسامدرنیته ، نقش بسیار بسزایی در شکل گیری موج سوم فمنیسم داشت.فمنیست های مارکسیست نیز تورم و رکود اقتصادی اوایل ۱۹۷۰، را موجب جذب بسیاری از زنان به بازار کار میدانند.در سال ۱۹۸۹، مراکز درمانی عامل سقط جنین در کار خود آزاد گذاشته شدند و همچنین حق کنترل بارداری و پایان دادن به آن به رسمیت شناخته شده بود. (زن بودن ممنوع،ص۳۴) خواسته های فمنیسم موج سوم، مطالبی چون خواست برابری زنان در عرصه های اجتماعی و شخصی، اصلاحیه حقوق برابر، رفع محدودیت پایان دادن به بارداری ،دفاع از همجنسد گرایان، پایان دادن به خشونت علیه زنان و… را دنبال می نمود. فایرستون،فمنیست رادیکال، می نویسد:” بارداری ، بد شکل شدن موقتی بدن فرد به خاطر حفظ نوع انسان است.” و با این عبارت حق تسلط بر باوری و آزادی سقط جنین را تأکید می کند. کمیته رفع تبعیض از زنان، خطاب به روسیه چنین اظهار نگرانی می کند: “زنانی که در سنین باروری هستند از لیست ۴۵۶ شغل محروم می باشند و این امر موجب عدم تساوی اشتغال می گردد. همچنین در جای دیگر ضمن انتقاد به بلا روس و در طرفداری از کاهش حمایت دولت از زنان در دوران بارداری چنین می گوید: ” حمایت های بهداشتی و درمانی و مقررات دوزان بارداری، باعث کاهش استانداردهای حمایتی و رفع تبعیض از زنان در مشاغل می شود.” و با چینین تحلیل هایی مادری را در مقابل اشتغال قرار می دهد و می گوید نقش مادر، قربانی آمار اشتغال زنان شود. گویی مادری ننگی است بر دامان زنان که تنها با ارائه آمار میزان اشتغال برابر زنان و مردان در جوامع می توان آن را پاک نمود.(۱۸دسامبر ۱۹۷۹ ، کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان از تصویب مجمع عمومی سازمان ملل) (همان،ص ۴۲) با نگاهی به مکاتب فمنیستی می توان امر “مادر شدن” یا مبحث تولید مثل زنان را اینگونه مرور کرد: انتظار جامعه از زنها،در مورد پرستاری از فرزندان و برآوردن نیازهای خانواده بیشتر از مردان است.پس مشارکت کامل زنان در نیروی کار معمولا باعث می شود تا زن آنطور که جامعه از او انتظار دارد به کار تیمار خانواده و فرزندان نرسد و به همین دلیل آنها استقلال خود را از نظر اقتصادی و اجتماعی و… از دست می دهند.(مردم شناسی جنسیت،ص۱۸۶) از آنجایی که ساخت مشاغل بر اساس الگوی چرخه زندگی مردان و مدل مردانه و نه زنان ریخته شده،پس زنان با سواد بعد از اینکه چند سالی به بچه داری و تیمار خانواده پرداختند ، بار دیگر که وارد بازار کار می شوند ار نظر زندگی حرفه ای پیر و سالمند محسوب می شوند.بدین معنی که مردان همسال و هم حرفه ای مانند آنها از نظر شغلی به پیشرفتهایی رسیده اند که زنها نمی توانند در فرصت باقی مانده به پای آنها برسند.(همان ،ص۱۸۷)جای دادن زن در محیط خصوصی خانه و خانواده که همراه با وظیفه زناشویی و مادری است موجب شده تا رابطه معرفت و قدرت، عمدتادر دست مردانی باشد که متعلق به محیط عمومی هستند. در این بین تغییرات بسیار زیاد و فاحش نقش زنان در جامعه به حضور پررنگ تر و گسترده تر زنان در عرصه های علمی و اجتماعی و همچنین تغییر جایگاه زن ، از خانواده( مادر، همسر و دختر) به نقش های اجتماعی(دانشجو، فعال اجتماعی، دکتر، مهندس،…) را نباید نادیده گرفت. اما آنچه که مسلم است،نقش و جایگاه مردان و دیدگاه مردسالاری مردها از دیر باز تا کنون همچنان باقی مانده است. ما در ایران با تغییراتی نه چندان گسترده و زیاد ، در جایگاه و نقش مردانه در جامعه رو به رو هستیم. اما رویکرد به فرزندآوری ،پدر یا مادر شدن ، مسولیت ناشی از این نقش های جدید، در بین زنان و مردان امروز جامعه ایران بسیار متفاوت شده است. با تغییر کارکردی نقش زن از خانواده به جامعه، زنان دیگر به مادر شدن و فرزندآوری به عنوان مهمترین و اصلی ترین نقش و وظیفه خود نگاه نمی کنند.دغدغه های زن امروز دیگر صرفا” مسولیت در قبال همسر و فرزندان نیست و پذیرش این بار سنگین را به راحتی نمی پذیرد. اما در دیدگاه مردانه، این مسولیت همچنان از گذشته جایگاه خود را حفظ کرده و فرزند داشتن را یکی از حقوق خود می داند. نتیجه گیری: تابعیت زنان نه از ماهیت زیست شناختی شان، بلکه از تنظیم های اجتماعی و فرهنگی سرچشمه می گیرد که سابقه ای آشکار و قابل پیگیری دارند و می توان آنها را دگرگون کرد. این نگاه که وظیفه مادری است و تربیت فرزند، اصلی ترین و مهمترین وظیفه یک زن است به صورت یک باور فرهنگی در جامعه ما که از گذشته با سیستم پدرسالاری قرین بوده ،شکل گرفته است. این عقاید تا حدودی نیز صبغه دینی و ناشی از ارج و قربی است که در اسلام به مادر و به فرزندآوری و تربیت فرزند صالح توسط مادران داده شده است.اما اینکه امروزه تا چه حد زنان به این قسم از بنیان های دینی باورهای سنتی و عقاید فرهنگی-اجتماعی پای بند هستند جای تأمل و بررسی دارد.پس از سال ها تلاش فمنیست ها در ادوار مختلف، امروزه زنان نسبت به ارزش و توانایی های خود آگاهی و نگاه دیگری یافته اند که با این بخش از باورداشتهای سنتی موجود در جامعه ما سازگار نیست. یکی از آثاری که این تنش و تضاد در پذیرش مسولیت فرزند را را به خوبی نشان داده است، فیلم دعوت،ساخته ابراهیم حاتمی کیا است.در چندین نمونه از خانواده هایی که در این فیلم مورد بررسی قرار می گیرند، مردان فرزند داشتن را حق خود دانسته و بچه دار شدن را یک امر عادی و طبیعی می پندارند اما با مخالفت و واکنش زنان نسبت به این موضوع روبه رو هستند.زن که به راحتی تن به این مسولیت پذیری که درواقع برای او به مثابه بازگشتی به جایگاه و نقش و کارکرد پیشین او( خانواده) تلقی می شود.بنابراین سعی می کند تا از حقوق اجتماعی خود دفاع کند.زیرا زن می داند که مادر شدن او همراه است با پذیرش یک مسولیت سنگین . بزرگ، که وی را از بسیاری نقش ها و کارکردهای اجتماعی اش باز می دارد.حسی که در مردان کاملا متفاوت احساس می شود.زیرا دوران بارداری،شیردهی، تغذیه،بهداشت، پرورش جسمی و روحی کودک از کسی غیر از مادر انتظار نمی رود و این همراه است با کمرنگ شدن او در اجتماع و بازگشتش به خانه و خانواده. یک زن بازیگر که می داند مادرشدن او،تغییر فیزیکی و پذیرش مسولیت پرورش فرزندش همراه است با از دست دادن شغل و محبوبیت و دست کشیدن از جایگاهی که در عرصه فعالیتش داشته است.یک مادربزرگ که می داند بارداری مجدد او همراه است با سرزنش و تحقیرش ( و نه پدر خانواده) توسط اطرافیانش… مادر شدن و پذیرش این نقش را در جامعه ایران می توان از تضاد حل نشده نقش و جایگاه زن در کنار فرهنگ و جامعه مردسالار ایران بررسی کرد.تغییری که زن ایرانی نسبت به جایگاه و نقش و کارکرد خود در جامعه می بیند در کنار الگوی مردانه ای که از دیرباز تاکنون حفظ شده است.در بسیاری از جوامع با وجود آنکه زنان و مردان در مقابل تبلیغات گسترده فمنیسم قرار گرفتند، باز هم عموم زنان و مردان نسبت به حفظ خانواده و بقای آن رویکرد مثبت دارند.(همان،ص۴۰) ۱-مردم شناسی جنسیت،ص۵۳ منابع: -مردم شناسی جنسیت، نرسیسیانس امیلیا، چاپ اول، ۱۳۸۳، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور،نشر افکار -زن بودن ممنوع، ابوالمعالب الحسینی سیده نرگس، چاپ اول، ۱۳۸۷، تهران، نشر روزنامه ایران، موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران -از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمنیسم، مشیر زاده حمیرا،۱۳۸۱، تهران، نشر پژوهش شیرازه -فمنیسم: راز و رمز یک اشتباه، دایان پاستو،۱۹۹۳، feminism: mystique or mistake) -نطریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ریتزر جورج، ثلاثی محسن، چاپ یازدهم،۱۳۸۵،تهران،انتشارات علمی نویسنده: Yasmin.ohadi@gmail.com