هفتۀ گذشته در بحبوحۀ اظهارات ترامپ دربارۀ ایران، در همایش ملی “زن، خانواده و سلامت ” در نیشابور اتفاقی افتاد که بصورت گسترده در فضای مجازی و رسانهای کشور بازتاب یافت.
مشاجره ای درباره اظهارات معاون استاندار در جلسهای در نیشابور در اشاره به غرب خراسان رضوی که در آنها از عبارت خراسان غربی استفاده کرده است. عبارتی که در همان جلسه از سوی معاون استاندار اصلاح شده است. بیان این عبارت توسط معاون استاندار از سوی فضای رسانهای نیشابور به منزلۀ عینیت یافتن هرچه بیشتر مطالبۀ مردم سبزوار و غرب خراسان رضوی در ارتقا به استان تلقی شده، نمایندگان نیشابور و بویژه نمایندۀ درگیر در روز همایش واکنشهای جدی از خود در مجلس شورای اسلامی و فضای رسانهای و مجازی نشان دادهاند. در این یادداشت کوتاه فارغ از اینکه به دنبال تحلیل انگیزهها و اهداف افراد درگیر در این رخداد باشیم، به دنبال ارائه تحلیلی از معانی و رویکردها به توسعه در دو شهرستان نیشابور و سبزوار هستیم.
نوشتههای مرتبط
دو شهر سبزوار و نیشابور از جمله شهرهای تاریخی و فرهنگی خراسان هستند که در طول ادوار تاریخی بویژه از دوران اسلامی همواره هرکدام از جهاتی برای حکام و والیان خراسان حائز اهمیت بودهاند. این دو شهر در پیشینۀ تاریخی خود بواسطۀ پیوستگیها و تشابهات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ارتباطات گسترده و سازندهای را تجربه کردهاند. با این وجود، به صورت تاریخی همواره بر سر برخی مسائل بویژه مسائل سیاسی اختلافاتی با یکدیگر داشتهاند. البته اختلافات و مناقشات صرفاً میان این دو شهر بایکدیگر نبوده، بلکه مناقشات و اختلافاتی نیز همواره با سایر شهرهای مجاور مطرح بوده است. با وجود چنین اختلافاتی شواهدی وجود ندارد که گسترش این اختلافات را به سطح عمومی جامعه و میان مردم نشان دهد و میتوان گفت اختلافات عمدتاً محدود به امرا و بزرگان بوده است. در ایران معاصر نیز با شکلگیری نظام جدیدی در تقسیمات سیاسی کشور و تقسیم مناطق کشور به استان و شهرستان و غیره، این اختلافات پایان نمیپذیرد و به صورتهای دیگر تداوم مییابد. در این دوران بویژه در پنچاه سال اخیر که درآمدهای نفتی کشور نقش تعیین کنندهتری در روند توسعه و آبادانی مناطق کشور مییابد، در تلاش و رایزنی جهت کسب اعتبارات و منابع بیشتر برای شهرستان رقابتی میان شهرستانهای کشور از جمله دو شهرستان مورد نظر شکل یافته است. در این دوران که توسعه و آبادانی شهرها کشور تاحد زیادی به تصمیمات مرکز و پایتخت وابسته میگردد، الگوی مطلوب و آرمانی توسعه، توسعۀ استانی و شهرستانی در نظر گرفته میشود. در این میان شهرستانهای بزرگ و پرجمعیت نیز به جهت مزایای و اعتبارتی که استان بودن برای ایشان به ارمغان میآورد، سودای ارتقا به استان را در سر میپرورانند. در این موارد مردم راه برون رفت از محرومیتها و مشکلات ناشی از توسعۀ نیافتگی را در توسعۀ سیاسی و اداری شهرستان خود تلقی کرده، ایدۀ استان شدن را به مطالبهای عمومی خود بدل مینمایند. در این شرایط ارتقا به استان مطلوبیتی عام و به منزلۀ هدف توسعۀ شهرستان تلقی میگردد. این موضوع خود موجبات شکلگیری نوعی رابطۀ دیگری و غیریتسازی میان شهرهای رقیب در این زمینه را فراهم میکند. چنین دیگری و غیریتسازی در روابط دو شهر همسایه و مجاور سبزوار و نیشابور نیز امروز قابل مشاهده است که صورت خشونتآمیز خود را در سطح نخبگان سیاسی دو شهر در اتفاق مورد نظر در هفتۀ گذشته به همگان نمایان ساخت. آنچه برای ما محل تأکید و توجه است، معنا و درکی است که از توسعه دو شهرستان در اندیشۀ کنشگران این دو شهر نقش بسته است. معنای که بیش از آنکه مبتنی بر همکاری و همگرایی منطقهای باشد، مبتنی بر توسعۀ شهرستان محور است. موضوعی که موجب شده است بسیاری از بسترهای مشترک همکاری دو جانبه کم رنگ جلوه نماید. این کم رنگ شدگی، منجر به سوخت فرصتها و ظرفیتهای بسیاری برای توسعۀ هر دو شهرستان و استان و در نهایت کشور گردیده است. بنابراین جهت کاهش تنشها و جلوگیری از چنین اتفاقاتی بیش از هر چیزی شاید نیاز به تأمل و بازاندیشی در معانی و طرز تلقی از توسعۀ در میان آحاد مردم هر دوشهرستان باشد. این بازاندیشی ممکن است منجر به نائل شدن به رویکردهای بدیل در برداشت از توسعۀ دو شهرستان گردد. باید توجه داشت، شاید پارادایم توسعۀ شهرستانمحور و استان شدن بتواند بخشی از مشکلات شهرستانهای بزرگ را حل کند اما به علت محدودیت منابع دولتی نمیتوان چندان به پایداربودن آن امیدوار بود؛ لذا شاید مناسبتر آن باشد که از پارادایم توسعۀ منطقهای به مثابه رویکردی بدیل سخن به میان آورد. رویکردی که مبتنی بر شناخت ظرفیتهای منطقهای و کاربست آن در مسیر رشد و توسعۀ درونزا و پایدار مناطق کشور از جمله منطقۀ مورد بحث است.