انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

لاماسوهای آشوری و تاثیر آنها بر لاماسوهای هخامنشی

برگردان علی اصغر سلحشور

بالغ بر صد مورد حجاری یادمانی به شکل گاوهای بالدار با سر انسانی یا لاماسو (Lamassu) از پایتختهای آشوری به دست آمده که بیشتر از ۴۰ مورد از آنها از نینوا کشف شده است. هنگامی که این پیکره های غول پیکر بین النهرینی دوباره ظاهر می گردند، در دوره آشور نو به عنوان نمادی از قدرت محسوب می شوند. این پیکره ها به عنوان نگهبانان شهر و ورودی های کاخ به حساب می آمدند. قدیمی ترین نمونه پیکره گاو با سر انسانی از کاخی قدیمی در آشور و مربوط به دوران حکومت تیگلات پیلسر اول (Tiglat – Pileser) به دست آمده است. گاوها با پیکره های انسانی به صورت کاملتری از کاخهای نیمرود و خورس آباد نیز به دست آمده اند. نمونه نیمرود با کلاهی گرد و سه جفت شاخ بر روی آن قابل تشخیص می باشد و پیکره کاخ خورس آباد ظریف تر حجاری شده است. این پیکره دارای کلاهی استوانه ای و دو جفت شاخ بر روی آن و تزییناتی از روزت بر کلاه می باشد. هر کدام از پیکره ها پنج پا دارند. این تلاش در جهت واقع گرایی که توسط هنرمندان اوایل آشوری به کار می رفت، در نینوا با به کارگیری برخی از پیکره های حجاری شده با چهار پا ترک گردید. به طور کلی پیکره های گاو با سر انسانی نیمرود از نمونه های خورس آباد الهام گرفته شده اند. از نظر تناسباتی این پیکره ها کمی کوچکتر، ولی از نظر پویایی و دینامیک گامها و نوع راه رفتن پیکره ها با ظرافت بیشتری شکل گرفته است و توجه بیشتری به بالها و پیچش موها و حلقه کردن آنها صورت داده اند. استفاده هنرمند از هنر نیم برجستگی در دوره سناخریب با جزئیات به کار می رفت.

اصطلاحات لاماسو و شدو (eduš) به عنوان اصطلاحی رایج برای نامیدن گاوهای بالدار با سر انسانی توسط باستان شناسان استفاده می شود. در متون سومری نشانه کال (kal) می تواند به عنوان آلاد(alad) و لاما تعبیر شود. وان سودن (Von Soden) کسی است که تلاش کرده تا ریشه سامی برای کلمه لاماسو و شدو بیابد. او معتقد است آنها نمادی از قدرت اساسی و حیاتی هستند. هر چند لندزبرگر (Landsbrger) اصطلاح لاما/ لاماسو را به عنوان الهه زن در مقابل خدای مرد الاد (Alad)/ شدو به کار می برد. در هر صورت این اصطلاحات همه دارای مفهوم حفاظت و مراقبت هستند. پیکره ها در اطراف دروازه شهر برای حمایت و حفاظت به کار برده می شدند. از قبل از دوره سارگن تا به این طرف، اصطلاح لاما و لاماسو موجود حمایتی زن را در بر می گرفت که الهه ای در هیبت انسانی را با دستان به هم متصل به نشانه عبادت و نیایش نشان می داد که به عنوان واسطه ای بین مردان و خدایان و با حالتی از نیایش و اهدای پیشکش در نظر گرفته می شد. آیین الهه لاما در بابل بسیار محبوب و رایج بود و تا دوره کاسی ادامه یافت. در دوره آشوری تغییراتی بنیادین در تصویرسازی لاماسو صورت گرفت و بخشی از ویژگی دافع شر بودن این موجودات با نقش حمایتی آنها در اطراف دروازه ها با هم در نظر گرفته شد. این تغییرات هنری در هزاره اول ق.م دنبال شد و شمایل نگاری مذهبی بر سنتهای نوشتاری مسلط گردید و در تصویرسازی، موضوعات دافع شر بودن و پیشگیری از بیماری توسط این پیکره ها به کار رفت. دلبستگی به ترکیبهای این پیکره در هزاره اول ق.م موجب گردید تا هنرمندان آشوری به سنتهای بین النهرینی بازگردند. نخستین پیکره مربوط به گاوبالدار با سر انسان احتمالاً مربوط به نیمه اول هزاره دوم ق.م می باشد که در گوشه بالایی بخشی از استل یافت شده از ابلا (Ebla) دیده می شود. به نظر نمونه اولیه این نوع جانداران ترکیبی باشد. نقش روی اثر مهر پیدا شده از نیپور و دوران کاسیها (۱۴۰۰ ق.م) نمونه بعدی آن می باشد که پیکره دارای بدن حجیم و احتمالاً گاو مانند و با دمی در انتهای بدن خود است و نیز مهری از قرن ۱۴ ق.م از دوران آشور میانه. در موردی مشابه مربوط به هزاره اول ق.م، هیولایی گاو مانند را میان دو قهرمان به تصویر کشیده شده که به او حمله و او را روی زمین می کشند. تعبیری و تفسیری که برای آن به کار می برند، مبارزه گیلگمش (Gilgamesh) در مقابل گاو نر آسمانها است. این موجود با نام گود. آن. نا (Gud. An. Na) ایجاد شد تا شهر اوروک (Uruk) را به درخواست دخترش ایشتار به خونخواهی از گیلگمش نابود کند و مرتبط با گاو نر آسمان است که به اوروک حمله کرد و پس از آن به گیلگمش و انکیدو (Enkidu) یورش می برد ، ولی شکست می خورد و این دو پهلوان قلب او را به خدای خورشید و شاخهای آن را به لوگالباندا (Lugalbanda)اهدا کردند. هر چند متون در مورد سر انسانی این پیکره توضیح نمی دهند ولی بخش گود (Gud) دلالت بر این دارد که او متعلق به خانواده گاوسانان می باشد. در مهری دیگری صحنه مبارزه یک قهرمان به صورتی متفاوت، ولی با تم و موضوع یکسان نشان داده شده است. این تفاوت در نوع تصویرگری در دوران آشور نو و بابل نو رایج بود.

گاو بالدار با سر انسان در هنر آشور نو در زمینه ها و حوزه های مختلف، تصویرسازی ( از جمله در نقش برجسته ها) شده است که متاثر از سنتهای محلی بود. در یک صحنه از کاخ سارگن دوم در خورس آباد (Khorsabad) گاوبالدار با سر انسانی در برابر پس زمینه ای از دریا نمایش داده شده است و به عنوان پیکره های محافظتی از جریان و روند انتقال سدرهای لبنانی به وسیله نیروی دریایی مراقبت می کردند. توالی نقش برجسته در کاخ سِناخریب در نینوا روشن می سازد، مراحل مختلف انتقال سنگهای غول پیکر برای حجاری این گاوهای بالدار از معدنی در بالاتای (Balatai) به نینوا صورت می گرفته است. در موزه بریتیش یک لوح سنگی از کاخ تیگلات پیلِسِر سوم در نیمرود با سر انسانی از یک گاو بالدار که منحصر به فرد حجاری شده است. پیکره یادمانی گاو بالدار با سر انسانی از دیواره های کاخ همین پادشاه در تل بارسیپ (Barsip) سوریه نیز به دست آمده است که بین راه ارتباطی اتاق ۲۴ و ۲۵ دیده می شود. نقش این موجود ترکیبی همچنین از یک مهر استوانه ای مربوط به قرن ۸ ق.م به عنوان پیکره دفع نیروهای شر به دست آمده است. پیکره گاوبالدار با سر انسانی به وضوح از هنر آشوری وام گرفته شده است و اشیای فلزی با این ترکیب توسط مانایی ها و مناطق غربی ایران دوباره تولید شده است. این پیکره دارای همان معنی بودند که در هنر آشوری تولید می شدند، البته دارای جنبه های زیبایی شناسانه نیز بودند.

با حفاری صورت گرفته در تل نبی یونس در موصل عراق ، پیکره دو گاوبالدار با سر انسان از نینوا کشف شد. کتیبه ای که از آن به دست آمده آنها را به دوران اِسارحادون (Esarhaddon) و یا آشور بانی پال، شاهان آشوری منتسب می کند. از نظر شکل کلی مانند پیکره های کاخ سناخریب هستند، ولی دارای تفاوتهایی هم می باشند. این پیکره ها بر روی تخته سنگ یکپارچه حجاری نشده است و روی بلوکهای سنگی با ابعاد متفاوت ایجاد گشته اند و با خاصیت نرینگی و مادگی به هم چفت و قفل شده اند. این پیکره ها به عنوان آخرین نمونه از این نوع ترکیب ها در ابعاد بزرگ نقش شده اند. هر چند که به نظر این پیکره ها بعد از آشور بانی پال از بین می روند، ولی سریعاً پارسی ها و هخامنشی ها از آن در هنر خود بهره گرفتند. که می توان دو نمونه از آن را بر دو طرف دروازه F پاسارگاد که در دوران کوروش بزرگ ساخته شده، مشاهده کرد. همچنین در دروازه ورودی موسوم به دروازه ملل در تخت جمشید که توسط داریوش بزرگ و خشایارشا بنا شده اند نیز لاماسوهای دیده می شوند که در اینجا ( تخت جمشید) پیکره ها دارای تناسبات عالی و نیز متعادل و متوازن با به کارگیری ظرافت و زیبایی در شکل بالها بوده است. هدف اصلی از ساختن این پیکره ها به وسیله‌ی برنامه های سیاسی و ایدئولوژیک در هاله ای از ابهام قرار می گیرد. انتخاب پیکره های غول پیکر گاو بالدار با سر انسان که در ساختار های آشوری نمادی از جلال و شکوه پادشاهی آنها بود، تصادفی نبود. با تصویرسازی دوباره این پیکره، پادشاهان هخامنشی در پی بازسازی هاله مقدس و اعتبار و پرستیژ شاهان بزرگ آشوری بودند. در دوره آشوری کامل ترین لاماسوها در نینوا حجاری شده و در دوران حکمرانی آشور بانی پال ناگهان پیکره تراشی این چنینی متوقف می شود و پیکره های دیگری جایگزین آن می شود. گاهی دلیل این ناپدید شدن را نبود بلوکهای بزرگ سنگی در دوران آشور بانی پال می دانند. هر چند مشکل است که دلیل این اتفاق را روشن ساخت، ولی شاید مرتبط با تحول تدریجی نماد گرایی مذهبی در اواخر عمر شاهنشاهی آشور باشد.

منابع:

Amandry, P., 1996. A propos du tresor de Ziwiye. Iranica Antiqua 6, 109-29.

Botta, P.-E. and Flandin, E., 1849-50. Monument de Ninive. Paris.

Caubet, A., 1994. (ed.) De Khorsabad a Paris. Paris.

Collon, D., 2001. Catalogueo f the WesternA siatic Seals in the BritishM useumV . London.

Danrey, V., 2004. Le taureau aile androcephale dans la sculpture monumentale neo-assyrienne: Reflexions sur un theme iconographique. Aegeo-Anatolica (TMO 39). Lyon (in press).

De Clercq,L ., 1903. CollectionD e Clercq.C ataloguem e’thodiquera isonne. Antiquitesa ssyriennesI I. Paris.

Falkenstein, A., 1943. Keilschriftforschung: Review of N. Schneider, Die Gotternamen von Ur III in OrientalistischeLi teraturzeitung46 , cols. 350-5.

Galter, H. D., Levine, L. D. and Reade, J., 1986. The Colossi of Sennacherib’s Palace and their Inscriptions. AnnualR eviewo f the Royal Inscriptions of MesopotamiaP roject4 , 27-32.

Godard, A., 1950. Le tresor de Ziwiye. Haarlem.

Herzfeld, E., 1938. Altpersische Inschriften (AMI erganzungsband 1). Berlin.

Herzfeld, E., 1988. Iran in the Ancient Near-East. New York.

Kuihne, H. and A., 1988. Die Ausgrabungen auf dem Tell Agaga/Shadikanni (DaM 3). Mainz.

Landsberger, B. and Bauer, T., 1927. Nachtrage zu dem Artikel betr. Asarhaddon, Assurbanipal usw. o. S. 61 ff. ZA 37, 217-22.

Layard, A. H., 1849a. Monuments of Nineveh. London.

Finch, J. P. G., 1948. The Winged Bulls at the Nergal Gate of Nineveh. Iraq 10, 9-18.

Layard, A. H., 1849b. Nineveh and its Remains. London.

Layard, A. H., 1853a. A Second Series of the Monuments of Nineveh. London.

Layard, A. H., 1853b. Discoveries in the Ruins of Nineveh and Babylon. London. Legrain, L., 1925. The Culture of the Babylonians from their Seals in the Collection of the Museum. Philadelphia.

Lieberman, S. J., 1977. The Sumerian Loanwords in Old-Babylonian Akkadian I (Harvard Semitic Studies 22). Missoula, Montana.

Madhloom, T. A., 1970. The Chronology of Neo-Assyrian Art. London.

Mahmoud,A ., 1992. Eine neue Lamassu-Figura us Tell Agaga/Shadikanni.V on Urukn ach Tuttul- eine Festschrift fur Eva Strommenger – Studien und Aufsdtze von Kollegen und Freunden. Munich, 101-2.

Matthews, D. M., 1992. The Kassite Glyptic of Nippur (Orbis Biblicus et Orientalis 116), Freibourg (Switzerland)a nd Gottingen.

Matthiae, P., Pinnock, F. and Scandone Matthiae, G., 1995. Ebla. Alle origini della civilta urbana – trent’anni di scavi in Siria dell’Universita di Roma. Rome.

Offner,G ., 1951. Le 0 GUD-AN-NA o dans l’iconographie. RA 45, 117-19.

Offner,G ., 1954.L ‘epopeed e Gilgamesha -t-ellee te fix&ed ans l’art?I n P. Garelli( ed.), Gilgamese t sa legende (Compter endud e la VIIeR encontreA ssyriologiqueI nternationale), Paris, 175-81.

Osten, H. H. von der, 1957. Altorientalische Siegelsteine der Sammlung Hans Silvius von Aulock (Studia EthnographicaU psaliensia1 3). Uppsala.

Pittman, H. and Aruz, J., 1987: Ancient Art in Miniature: Near Eastern Seals from the Collection of Martin and SarahC herkasky(M etropolitanM useumo f Art), New York. Place, V., 1867-70. Ninive et l’Assyrie, avec des essais de restauration par Felix Thomas. Paris.

Preusser, C., 1955. Die Paldste in Assur (WVDOG 66). Berlin. Russell, J. M., 1991. Sennacherib’s Palace without Rival at Nineveh. Chicago/London.

Seidl,U ., 1994.D er Thronv on Toprakkale. Ein neuerR ekonstruktionsversuch.Ar chaeologische Mitteilungen aus Iran 27, 67-84.

Thompson, R. C. and Hutchinson, R. W., 1929. A Century of Exploration at Nineveh. London.

Thureau-Dangin, F. and Dunand, M., 1936. Til Barsip.P aris. Tournay,R . J. and Shaffer,A ., 1994. L’epopeed e Gilgamesh. Paris.

Von Soden,W ., 1964.D ie SchutzgenienL amassuu nd Shedui n der babylonisch-assyrischenLi teratur. BagM 3, 148-56.

* این ترجمه چکیده ای است از مقاله با عنوان “گاوهای بالدار با سر انسان از نینوا؛ تکوین نقش مایه ای شمایل نگارانه”

– Winged human – headed of Nineveh: Genesis of an iconographic motif, (2004), Iraq,British institute for the study of Iraq, Vol. 66.

نویسنده:

V. Danrey,Arche Orient, Lyon