انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قهوه خانه، سیاست و گفتگوی اجتماعی

مکان، خالق فرهنگ است و به شکل گیری تعاملات معنادار انسان ها کمک می کند. قهوه خانه هم از این قاعده مستثنی نیست و می تواند در شکل گیری تعاملات خاصی موثر باشد. این فضای فراغتی، خود بخش کوچکی از جهانی است که می توانند به عنوان نهادهای بزرگتر شکل دهنده چنین فضایی شناخته شوند. در حقیقت، مکان فضایی است که از هجمه ی چندین نهاد برای شکل گیری عمل ساخته می شود. قهوه خانه، فضایی است که از هجمه ی اعمالی چون استراحت، نوشیدن و کشیدن قلیان به عنوان مواد مصرفی تخدیر کننده و بازار جهانی آن، رفت و آمد مردم در فضای بزرگتر مجاور ان اعم از محله و بازار و نیاز مردم به بحث، تبادل نظر و یا شکل دادن تجمع شکل گرفته است. پس نهادهایی چون استراحت، بازار مصرف، محله و تفاهم در شکل گیری قهوه خانه دخیل هستند.

اما وضعیت فعلی قهوه خانه، نشان می دهد که این مکان در جامعه ما بیش از این که مورد اجماع جامعه باشد، مورد توجه گروه های مختلف فرهنگی ای می باشد که به آن شکل می دهند. گروه های مختلف مردم اغلب تحت تأثیر تبلیغاتی که علیه قهوه خانه شکل گرفته است، از آن تبری می جویند و معتقدند قهوه خانه جای آدم های نیک نیست. لذا گروه های فرعی در جامعه به این فضا می روند و در آن جا تجمع های خود را شکل می دهند. در نتیجه می توان به شکل گرفتن فرهنگ های فرعی یا خرده فرهنگ در متن قهوه خانه ها توجه کرد. گروه های فرعی که به قهوه خانه می روند، در سپهر فرهنگ عمومی طرد می شوند و همین موجب میشود که قهوه خانه به فضایی طرد شده تبدیل شود.

طرد فضا، اگر که بتواند فرهنگ های موجود را هم طرد کند، تبدیل می شود به فرهنگ پنهان و در نتیجه می تواند موجب شکل گرفتن تعاملات خارج از نظارت رسمی و مخاطره آمیز شود. به این صورت که مدت ها نفی قشرهای فرهنگی و شکل گرفتن مکان های خارج از فرهنگ رسمی، باعث شد فراغت روزمره گروه های روستایی و قرار کارگران که در حاشیه های شهر در قهوه خانه ها شکل می گرفت به محلی برای آمد و شدهای نامناسب تبدیل و حتی پاتوق فروش اشیاء مطرود شود. در نتیجه می توان آن چهره افیونی قهوه خانه را در فرهنگ امروز به خوبی درک کرد و متوجه شد که چگونه این مکان در مسیر طرد تبدیل به فضای مخاطره شده و میدان نمایش مصرف مواد مخدر تبدیل شد. حال می توان گفت نهاد زیرزمینی قاچاق، در خلال مصرف و فراغت مرسوم مردم از این فضای کنترل نشده سود برده است.

موج جدید قهوه خانه های شیک، با عنوان کافی شاپ و سفره خانه که برای جذب جوانان و گروه های جدید خرده فرهنگی شکل گرفته، خارج از این مسئله نیست. باز هم این فضا، با توجه به گسستی که میان جوان و جامعه هست، تبدیل به محل تجمع گروه های فرعی جامعه شده و فرصت شکل گیری بازاری برای نهادهای زیرزمینی جدید ایجاد شده است. آن چه می توان آن را دستآورد مخرب توصیف کرد، این است که ما به راحتی برای آسیبهای اجتماعی مکان می سازیم و فرصت های پنهان شدن شبکه های غیر رسمی را خلق می کنیم و از سوی دیگر مدام ناله و نفرین می کنیم که چرا مشکلات دامن گیر جامعه ما شده است. در نتیجه قهوه خانه به جای این که تبدیل شود به مکان گفت و گوی رسمی مردم، به مکان گفت و گوی فرعی و چه بسا مخاطره آمیز تبدیل می شود.

تاریخ قهوه خانه در ایران، گویای این است که این فضا می توانست همچنان غرب موجب شکل گیری مدرنیته و گفت و گوی اجتماعی شود. قهوه خانه، جایی برای نمایش هنر و ادب بوده و در غرب از همین شکل که در صفویه خودمان هم شاهد بودیم، نشست و برخاست ها و گفت و گوهای عمومی شکل گرفته و در نهایت منتهی به شکل گرفتن حوزه عمومی برای رایزنی سیاسی عموم مردم شد. رفته رفته این حوزه عمومی تبدیل به حوزه ای متنی شد که گفت و گوهای حضوری را به گفت و گوی متنی تبدیل می کرد. حال می توان جامعه ای را متصور شد که به جای تمرین گفت و گوی عمومی و شکل دادن به فرهنگ تفاهم، با طرد شکل گیری فضای حضوری، ناگهان با ادبیات مکتوب سیاسی در قالب روزنامه و مجلات هم آشنا شود. طبیعی است که بدون تمرین گفت و گو، نشریات معنایی عمومی برای تفاهم نمی یابد.

قهوه خانه در دنیا خالق سیاست مدرن شده و در ایران از حوزه رسمی طرد شده و تبدیل به محل سیاست ورزی برای انحراف و فراغت شده است. هجو اشیاء مفید همچون فوت کردن تلفن و تخریب فضای شهری ویژگی فرهنگی ما است. هجو مکان گفتگو هم موجب شده است که این مکان تبدیل به فضایی برای شکل گیری فرهنگ هجو و مخاطره شود. عموم هجو و جک را رفتاری خنده دار می دانند، اما در این جا هجو به معنای مسخرگی و زوال معنای یک شیء می باشد. به همین دلیل گفت و گو و تفاهم هم در ایران تبدیل به فضایی مخاطره آمیز و پر از مجادله شده است و روزنامه های سراسری به تولید سیاست پر افت و خیز مشغول شده اند. در واقع این نه ذاتی حزب و سیاست است که میزان جدل در آن زیاد باشد، بلکه این از معنای بافتی گفت و گویی است که بدون تمرین حضوری به حوزه نوشتاری کشیده شده است.
سقراط، در سکوهای وسط شهر نشسته و با مردم گفت و گو می کرد و قهوه خانه هایی که در اروپا وجود داشتند، بازی سقراطی را مکانمند نمودند. لذا از خلال همین فضاها، می توان فرهنگ سقراطی و گفت و گوی اجتماعی را در ارتقای تجربه قهوه خانه های غربی دید. در حالی که در کشور ما، قهوه خانه، که در روستاها و دوران صفویه تقریبا چنین معنایی داشت و به عنوان محل استراحت و تفاهم مردم و شکل دادن حرکت های دسته جمعی و هنروری به شمار می رفت، با ورود فرهنگ شهری به ایران و طرد این مکان ها، که در گذاری حدود یک صد ساله رخ داده است، به مکان هنروری یا سیاست ورزی فرهنگ پنهان تبدیل شده و از مرکز شهر به حاشیه و از تعاملات جدی مردم به گفت و گوهای هجو آلود و بی معنی و فارغ از سیاست رسمی تبدیل شده است.
قهوه خانه مکان شکل گیری آسیب های اجتماعی، روابط غیر اجتماعی و مناسبات ناپسندیده تبدیل شده و در نوع کافی شاپی آن نیز بیشتر روابط فانتزی و ارتباطات دوستانه فارغ از “امر سیاسی” که می تواند گفت و گو و زندگی مردم را هدفمند کند، دیده می شود. قهوه خانه، در جامعه ما طرد شده و فرصت گفت و گو و سیاست ورزی را هم طرد نموده است. در عوض، همین مکان طرد شده تبدیل شده است به مکان حضور بی معنا و ایجاد فرهنگ فراغت و چه بسا محل عرض اندام گروه هایی که از غیاب آدم های مشروع جامعه استفاده کرده، برای اجناس نامرغوب خود در این فرصت بازاریابی می کنند. معنای واقعی قهوه خانه، بسیار با ارزش و همزاد سقراط و مکانیت گفتگوی اجتماعی است، اما وقتی مکان و حتی تاریخ گفتگو طرد می شود، از درون آن، خرده فرهنگ های اعتیاد بیرون می آیند.

منبع
نشریه کلید ملی، شماره ۳۲