انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قلعه ارامنه و کلیسای سورپ میناس

کمی آن سوتر از باشگاه آرارات محله ونک تهران، وقتی وارد خیابان ماهتاب شدم چند قدمی بیشتر تا قلعه ارامنه راه نبود. قلعه‌ای که این روزها به جز چند کوچه و یک کلیسا چیزی از آن باقی نمانده است، اما روزگاری با برج و باروهایش مأمن ارامنه‌ای بود که به آن مکان کوچانده شده بودند.

چراییِ حضور ارامنه در این منطقه به آن‌جا باز می‌گردد که ناصرالدین شاه قاجار وزیر خود حاج میرزا آغاسی را مأمور می‌کند عده‌ای از ارمنی‌ها را به تهران بیاورد. حاج میرزا آغاسی در سال ۱۸۳۰م. سیزده خانواده ارمنی گریگوری را از دهات چهارمحال و بختیاری به اطراف تهران (مکان فعلی قلعه ارامنه) می‌آورد. آن‌ها مردمانی زارع و دام دار بودند. در دست‌نوشته‌های به‌جامانده از میکائیل هارطونیان که حدود هشتاد سال پیش کدخدای قلعه ارامنه بوده، آمده است که از سیزده خانواده حدود چهار خانواده به مناطق اطراف یعنی دروس و تلو و… می‌روند. خانواده‌های باقی‌مانده نیز مدت دو سال در چادر، کنار چشمه‌ای که در محل باشگاه آرارات فعلی قرار داشته به سختی با پرورش گاو و گوسفند زندگی می‌کنند تا این که کم‌کم خانه‌های‌شان را در محل قلعه فعلی می‌سازند. بعد از حاج میرزا آغاسی، میرزا یوسف مستوفی‌الممالک که مالک آن زمین‌ها بوده آن‌جا را به ارامنه می‌بخشد. ارامنه خانه‌های‌شان را با خشت و گل می‌سازند و طبق دست‌نوشته‌های میکائل هارطونیان کنار هر خانه طویله‌ای هم وجود داشته است. زمین‌های اطراف نیز زمین‌های کشاورزی و باغات مستوفی‌الممالک بودند و ارامنه به عنوان رعیت‌های مستوفی در آن زمین‌ها کار می‌کردند. ارامنه دورتادور خانه‌های‌شان دیواری می‌کشیدند که دارای چهار برج در چهار طرف اصلی بوده است. بدین صورت قلعه ارامنه به عنوان اولین روستای ارمنی نشین نزدیک تهران شکل می‌گیرد. داخل قلعه حدود پنجاه خانواده ارمنی زندگی می‌کردند. شب‌ها درِ چوبی قلعه را می‌بستند و هر صبح آن را باز می‌کردند. اهالی قلعه در بیشتر طول سال از آب قنات و در بهار از آب رودخانه اوین ـ درکه استفاده می‌کردند. محصولات آن‌جا غلات و بنشن بوده، و با آن که اکثر اهالی قلعه از راه زراعت روزگار می‌گذرانده‌اند بعدها تعدادی از جوانان‌شان به شغل مکانیکی ماشین روی می‌برند.

با این که این روزها تنها چند کوچه از بافت قدیمی قلعه ارامنه باقی مانده، اما سازه‌ای که عنصر قوام‌بخش طرح اصلی‌ست همچنان در مرکزیت قلعه به حیات خود ادامه می‌دهد. گرچه، بر اثر تغییرات صورت گرفته و ساخت و سازهای گسترده، به سرداری دور از سربازانش می‌ماند؛ انگار از مکانی دیگر پا به این نقطه گذاشته باشد. چرا که هیچ ارتباط منطقی‌ای بین آن و بناهای پیرامونش برقرار نیست (معضلی که تمام ساختمان های تاریخی شهر تهران از آن رنج می برند). بنای آن آجری است با بامی دو شیب، همراه با برج ناقوسی کوچک و حیاطی نسبتا بزرگ که در میان خیل آپارتمان‌های کوتاه و بلند، آرام گرفته: کلیسای ۱۳۸ساله سورپ میناس.

کلیسا دارای پلان مستطیلی شکل با جهت شرق به غرب است، به طول ۱۷ متر و عرض ۵/۹ متر. مصالح به‌کاررفته در آن آجر و خشت است. دیوارهای داخلی آن با گچ پوشانده شده، سقف کلیسا توسط شش ستون که قبلا از جنس چوب بوده محافظت می‌شود. سطح بنای کلیسا از سطح حیاط دو پله پایین‌تر قرار دارد. سازه دارای نورگیرهایی در سه سمت و ورودی‌هایی در سمت غربی و جنوبی است. در بالای ورودی جنوبی، ناقوس‌خانه ی کلیسا قرار دارد.

زمانی که ارامنه تازه به این منطقه کوچانده شده بودند ناصرالدین شاه ۳۰۰ تومان به آن‌ها می‌پردازد تا کلیسایی بسازند. در دست‌نوشته‌های میکائیل هارطونیان آمده که دو پسرعمو به نام‌های گالوس هوسپیان و خدا قلی هوسپیان از قلعه مأمور می‌شوند تا از مکانی دور، انجیلی بیاورند. آن‌ها پای پیاده به خرقان ـ منطقه‌ای بین همدان و قزوین ـ می‌روند. زمان بازگشت پسرعموها، ارامنه با مراسم مذهبی و روشن کردن کندور از آن‌ها استقبال می‌کنند. چون هنوز کلیسا ساخته نشده بوده پسرعموها مدت پنج سال انجیل را در خانه خود نگاه می‌دارند. مردم نیز مراسم مذهبی خود را در اتاقکی روبه‌روی آن خانه انجام می‌دادند. بعدها همزمان با پایان ساخت کلیسا در ۱۸۷۵م. انجیل را داخل کلیسا می‌برند و مستوفی‌الممالک نیز یک صلیب به کلیسا هدیه می‌ کند. روی صلیب حک شده: مستوفی‌الممالک، کلیسای ونک، شهر ذیقعده‌الحرام، سنه ۱۲۷۸٫

در حیاط کلیسا اتاقک‌هایی وجود دارد که مدرسه ارامنه در آن‌جا برگزار می‌شده است. در حال حاضر در کلیسا مدرسه‌ای وجود ندارد و بیشتر اتاقک‌ها خالی هستند. در دو اتاقک آن خادم‌های کلیسا زندگی می‌کنند. در حیاط کلیسا قبور بسیاری از افراد سرشناس ارمنی وجود دارد. پیکر دختر سفیر روس نیز در میان مدفون شدگان داخل این کلیسا است. کلیسای میناس مقدس در سال ۱۳۸۱ش. با شماره ثبت ۴۶۸۰ به آثار ملی کشور پیوسته است.

هنگام خروج از قلعه از کنار آپارتمانی عبور کردم که پنجره‌هایی نزدیک به سطح زمین داشت. از یکی صدای مادری می‌آمد که با فرزندش ارمنی حرف می‌زد، از دیگری صدای مرد جوانی را شنیدم که به فارسی کسی را صدا می‌زد. این روزها بسیاری از ساکنان قلعه ارامنه ارمنی نیستند.

منابع:

۱ـ وب‌سایت آثار تألیفی داریوش شهبازی فراهانی، مورّخ، به نقل از روزنامه همشهری

www.darioush-shahbazi.com

۲ـ وب‌سایت گردشگری کویرها و بیابان‌های ایران، صفحه‌ی کلیسای میناس مقدس تهران

www.irandeserts.com

۳ـ فرهنگ جغرافیایی ایران، ج ۱

 

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی «انسان شناسی و فرهنگ» و مجله ارمنی «عویس» منتشر می شود و در شماره ۱۵۷ دو هفته نامه مزبور، آبان ۱۳۹۲، به انتشار رسیده است.