انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قدرت مردم : نقد آرنت بر وسیله-غایتاندیشی در سیاست

گاراث ویلیامز ترجمه عباس شهرابی فراهانی

مقدمه مترجم: مطلب حاضر، ترجمه یکی از یادداشتهای بخش «نقل قول هفته» در وبسایت مرکز سیاست و علوم انسانی هانا آرنت است. در این بخش از سایت، هر هفته یکی از اساتید حوزههای نظریه سیاسی، فلسفه، مطالعات فرهنگی، انسانشناسی، زبانشناسی و … یادداشتی درباره یکی از جملات هانا آرنت مینویسد. این یادداشت، تحت عنوان «قدرت مردم» توسط گاراث ویلیامز (Garrath Williams)، استاد دپارتمان فلسفه و سیاست دانشگاه لنکستر (Lancaster University)، نوشته شده است. ویلیامز در حوزههایی چون فلسفه اخلاق، نظریه سیاسی و اخلاق کاربردی تخصص دارد. از جمله موضوعات پژوهشی مورد علاقه وی میتوان به چهرههای گوناگون مفهوم مسئولیت اخلاقی و نقش نهادها در حیات اخلاقی و اجتماعی (در هر سه حوزه مذکور)، اندیشه کانت (در حوزه فلسفه اخلاق)، اندیشه هانا آرنت (در حوزه نظریه سیاسی)، سیاستگذاری عمومی در زمینه سلامت و کودکان (در حوزه اخلاق کاربردی) اشاره کرد. در اینجا می توانید صفحه شخصی ویلیامز را در سایت دانشگاه لانکستر مشاهده کنید. متن اصلی یادداشت «قدرت مردم» نیز از اینجا قابل دسترسی است.

***

“نهادهای سیاسی، فارغ از اینکه تا چه اندازه خوب یا بد طراحی شدهاند، برای تداوم وجود به انسانهای عملورز وابستهاند؛ ماندگاریشان با همان وسایلی دستیافتنی است که این نهادها را به وجود آوردهاند. وجود مستقل، نشانه کار هنری به مثابه محصولِ ساختن است؛ وابستگی مطلق بر عملهای بیشتر به منظور موجود نگه داشتن آن، دولت را بدل به محصول عمل میکند.”

هانا آرنت، «آزادی چیست؟»، در میان گذشته و آینده

مجادلههای آرنت ضد تفکر وسیله-غایت در سیاست در سرتاسر کتاب وضع بشر برجستهاند، و در بسیاری از نوشتههای دیگر او نیز پژواک دارند. بسیاری از خوانندگان وی مایلاند خطرهای تفکر وسیله-غایت را، چنانکه در قضیه “شما نمیتوانید بدون شکستن تخم مرغ، املت درست کنید” آمده است، بپذیرند. از این لحاظ، سخنان آرنت بهراستی غیرقابلپاسخ هستند: “شاید ما اولین نسلی باشیم که کاملاً از پیامدهای مرگبار ذاتیِ خط فکری که ما را به پذیرش این امر سوق میدهد که همه وسایل، به شرط اینکه کارآمد باشند، برای دستیابی به آنچه به عنوان هدف تعریف میشود، مجاز و موجه هستند.”(Human Condition, 229) با این وجود، بسیاری از خوانندگان از این متعجباند که وی تا حدی مصرانه اهمیت سیاسی تفکر تحت هدایت هدف و عمل راهبردی را انکار میکند، چنان که گویی بیش از حد به پودینگ تخم مرغ میزند*.

به نظر من، این پاره متن از «آزادی چیست؟»، ما را قادر میسازد تا مستقیماً به این تردیدهای طبیعی درباره گزارش آرنت از عمل در کتاب وضع بشر پاسخ دهیم. آرنت مینویسد، اشتباه است که “دولت یا حکومت را اثری هنری، نوعی شاهکار جمعی،” بدانیم.(Between Past and Future, 153) کار هنری، برای ماندگاری، تنها به درجه معینی از مراقبت وابسته است. پاکسازی یا نگهداری، یا در اصطلاح آرنت زحمت، کار هنری را حفظ میکند، که – چنانچه از نامش بر می آید – از فعالیت کار منتج می شود. در مورد نهادهای سیاسی، مسئله متفاوت است: “ماندگاریشان با همان وسایلی دستیافتنی است که این نهادها را به وجود آوردهاند” – این وسایل عبارتند از عملِ هماهنگ و موزونِ بسیاری از مردم. به عبارت دیگر، ما شاید به آسانی ماهیت اهداف مورد نظر در سیاست را، با اشتباه گرفتن آنها با غایتهایی که ممکن است کسب یا تحمل شوند، درست نفهمیم – غایتهایی که شاید تنها گاهاً نیاز به کمی “نظم و تشریفات” داشته باشند.

البته، بسیاری از عملهای سیاسی بر این هدفاند که تغییری پایدار در جهان بیافرینند. با این حال، در هر مورد، این هدف نهایتاً با شرایط روابط انسانی مداوم در ارتباط است. هر هدف سیاسیای که ممکن است به آن بیندیشیم – کسی که مقامی سیاسی را به دست میآورد، تغییری در قانون یا بنیانگذاری دولتی جدید، حتی چیزی به مادیتِ بنا کردن یک یادبود یا یک دیوار مرزی – در هر مورد، مردم بهراستی هیچ واقعیتی را به دست نمیآورند، مگر اینکه رفتار و روابطشان را بر حسب این واقعیتهای جدید تعدیل و تنظیم کنند. یک مقام منتخب ممکن است خود را بیقدرت بیابد؛ یک قانون ممکن است وارد اساسنامهها شود، اما یک تکه کاغذ بیروح باقی بماند؛ تاریخ بسیاری از اعمال باطل و بیهوده قانون اساسی را میشناسد. یک یادبود یا دیوار تا حدودی متفاوت است: آنها اشیایی مادیاند که تا حدی بدون فعالیت بیشتر کسی دیگر پیرامونشان، دوام میآورند. البته، تحولیابی آنها بر توافقی برای تصدیشان – که بیشتر بر عمل متکی است تا کار – بنا دارد. اینکه آنها هیچ ربط و معنای سیاسیای دارند یا نه، اینکه خاطرات را زنده یا مرزها را مستحکم نگه میدارند یا نه، اینکه آنها بدل به جاذبههای گردشگری میشوند یا پاره سنگ، همگی بر عقاید و رفتار مردمانی بستگی دارد که کنارشان زندگی میکنند. اگر بسیاری از عملهای سیاسی هدفشان تغییر پایدار باشد، آنگاه هدف بسیاری دیگر از این عملها، حفظ کردن است: “ماندگاریِ [هرگونه دستاورد سیاسی] با همان وسایلی به دست میآید که آنها را به وجود آوردهاند.”

به بیانی دیگر، با وجود اینکه قلمرو سیاسی ممکن است تحت تأثیر ساختارهای مادی و اسناد نوشتاری قرار بگیرند، نهایتاً تنها این را شامل میشود که افراد چگونه رفتار خود را در برابر دیگران هدایت میکنند. یکی از دلایل آرنت برای رد تفکر مبتنی بر وسیله-غایت این است که غایتی برای سیاست وجود ندارد. عمل سیاسیِ ما هیچگاه سفت و سخت به یک نقطه غایی نظر ندارد، برای آن هیچ [پایانی] وجود ندارد مگر پایان خود تاریخ (Understanding and Politics” in Essays in Understanding، ۳۲۰″). دوباره، ممکن است آرنت را به اغراق متهم کنند که اهمیت عملِ تحتِ هدایتِ هدف را در سیاست نادیده میگیرد. اما اشاره ژرفتر وی این است که اهداف و دستاوردهای سیاسی همواره با روابط انسانی مداوم در ارتباط است. این امر ممکن است توسط مقامها یا قوانین، یادبودها یا میادین عمومی ابراز شود؛ اما ممکن نیست جسمیت یابد. هیچ سند نوشتاریای، و نه حتی مستحکمترین و سنگیترین دیوار، آن شرایط را تشکیل نمیدهد. تنها عملِ هماهنگ و مداوم، که با اصول خاصی جان مییابد و فضیلتهای خاصی را نمایش میدهد، میتواند این کار را انجام دهد.

هیچ غایتی در سیاست وجود ندارد، به این دلیل که دستاوردهای سیاسی تنها به شکل عملها، اصول و روابط دوام مییابند. موافقت و حمایت مردم، قدرتی که از آن برمیخیزد، آمادگی مداوم برای پایبند ماندن به قوانین و مقررات مربوطه؛ این پدیدههای مربوط به عملورزی و ارتباط بشری، هدف ذاتی هر پیشگامیِ سیاسی است. “وسیله” و “هدف” ساخته از مادهای یکسان هستند، که این امر هر نظریه سیاسیای را که آنها را از هم جدا میکند، شکست میدهد و بر تباهی هر کنش سیاسیای که به طور جدی عملها یا شخصها را صرفاً وسیلهای برای یک هدف بدانند، میافزاید. هیچ یک از این موارد، به معنای انکار این نیست که دستاوردهای سیاسی پایداری وجود دارند، یا اینکه عمل سیاسی مسئولیتپذیر میتواند به سوی چنین اهدافی رهنمون شود. نکته مهم صرفاً این است که آن دستاوردها تنها به شرطی که توسط “انسانهای عملورز” – و چنانکه آرنت مایل است بیفزاید، در داستانهایی که ما درباره آنها میگوییم – زنده نگه داشته شوند، پاینده میمانند.

 

* over-egg the pudding: اصطلاحی انگلیسی به معنای «زیادهروی کردن در کاری». م

پرونده هانا آرنت :

http://anthropology.ir/node/4498