انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فیلم های روسیه تزاری و اتحاد شوروی از ایران ( ویراست جدید)

در دوران قاجار و پهلوی تعدای فیلم گزارشی، مستند وداستانی توسط فیلم سازان امپراتوری روسیه و کشور شوروی در ایران و یا در باره ایران ساخته شد. این فیلم ها، اسناد و منابع مهم تاریخی از زندگی در کشور ما محسوب می شوند.(همانطور که فیلم های میرزا ابراهیم خان عکاسباشی و خانبابا معتضدی همچنین علف و کاروان زرد نیز اسناد مهمی هستند).

فیلم های روسی: اسنادی از علائق و نظریه های هنری سازندگانشان به ثبت واقعیت، امر واقع، توجهات مردمنگاری در سرزمین ها ی دور و احیاناً اگزوتیک و داستان پردازی در باره ایران است. همچنین نمایانگر جهت گیری سیاسی و ایدئولوژیک سازندگان ( و نهاد های تولیدکنندۀ معنا) در باره کشور ما نیز هست. قطعه فیلم (فوتیج) های قمه زنی، قطار تبریز جلفا ، قرار داد ۱۹۲۱، مردم شهر همدان، تیمورتاش و فوتیج های کنار گذاشته شده و یا اضافات فیلم کشور شیرو خورشید) که برای اولین بار امروز در این جلسه (دوم اردیبهشت ۹۵،تالارموزه ملی ایران)، معرفی می شود، چند سال پیش، توسط آقای علیرضا قاسم خان، هنگام حضور در کنفرانس قاجار در دانشگاه سنت اندروز از یک دانشجوی انگلیسیِ دکترای تاریخ (الکساندر فیشر)گرفته شد ( که در اینجا عجالتاً نسخۀ ف. نامیده می شود). سه سال پیش، قطعه فیلم ها در اختیار من قرار گرفت و آنچه در این جلسه مطرح می شود، جدا از تحلیل فیلم کشور شیرو خورشید، حاصل پژوهش من روی فوتیج های نسخۀ ف. و اشاره ای به سایر تکه فیلم ها و مستند های مهم تاریخی نیزهست. تمام قطعه فیلم ها دارای میان نویس روسی بودند. روش من در این پژوهش؛ درک مطلب با کوشش در خواندن عناوین و شناسایی چهره های تاریخی، بعد هم رجوع به منابع مکتوب و اطلاعات و تحلیل های فرامتنی بود. سرانجام هر کدام در متن تاریخی خود قرار گرفتند و تحلیل شدند. این مطلب برای آمادگیِ حضور در جلسه نمایش فیلم کشور شیرو خورشید در جشنواره فیلم فجر فراهم آمد.

فیلم های روسیه تزاری:

محمد علی شاه و لیاخوف

این قطعه فیلم از دهه پنجاه در ایران دیده شده است. قدیمی ترین جهت گیری و تصویری است که توسط یک فیلمبردار روس در ایران ثبت شده، تصویر محمد علی شاه قاجار (احتمالاًدر باغ شاه – ۱۹۰۹/۱۲۸۸خورشیدی) را نشان می دهد. لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق از برابر شاه رژه می رود. بعید نیست که متعلق به روزهای به توپ بستن مجلس باشد که شاه در باغ شاه اقامت گزیده و شمشیر را از رو بسته بود. ( این قطعه ، در فیلم خانه ملی ایران موجود است)

زندگی مردم در خیابان ( کوچه پس کوچه) های همدان

قطعه فیلمی بسیار قدیمی در کوچه پس کوچه های همدان است. اسم این قطعه فیلم” خیابان های همدان” است، ولی فضا های تنگ و باریک، بیشتر کوچه پس است تا خیابان. مردان کلاه های نمدین بلند بر سر دارند و زن ها تماماً روبنده زده اند. در صحنه ای از فیلم یک نظامی انگلیسی دیده می شود که رو به دوربین پیش می آید ولی فیلم دارای میان نویس روسی است. متأسفانه تاریخ ندارد ولی هیچ منظره ای قدیمی تر از این فیلم در شهر ایرانی سراغ ندارم. گود بودن شهر کاملاً مشخص است. نهری در آن پائین جریان دارد. ( نسخۀ ف.)

راهزن ها

در ادامه فیلم فوق تکه فیلمی از یک دسته افراد محلی هست که میان نویس به راهزن بودن آنها اشاره دارد. (نسخۀ ف.)

افتتاح قطار جلفا – تبریز

( سال ۱۹۱۶ میلادی/۱۲۹۵ خورشیدی. محصول شرکت فیلمبرداری خبری “committee skobelev پتروگراد)[i] و متعلق به آخرین سال های حکومت قاجار و یک سال پیش از انقلاب اکتبر است. تأسیس راه آهن در ذات خودش نشانگر شوق ایرانیان به راه اندازی تأسیسات مدرن می تواند قلمداد شود. این راه آهن در بحبوحه جنگ جهانی اول[ii]و طبق قرارداد با بانک استقراضی روس ساخته شد. قطار از داخل روسیه براه می افتد، از ارس(در مرزایران وروسیه) می گذرد و از جلفا به سوی تبریز به پیش می رود. سر راه و بر پل های آهنین، کاغذ های رنگی(؟) و پرچم های ایران و امپراتوری روسیه را آویخته اند.[iii] قطار در ایستگاه های سر راه خود در داخل کشور روسیه مورد استقبال نظامی قرار می گیرد. قطار از روی رودخانه ها می گذرد. دشت ها را پشت سر می گذارد و در میان استقبال اهالی و رؤسای دولت قاجار به شنب غازان تبریز می رسد. از مهندسان قطار و نمایندگان دولت روسیه با عملیات سوارکاری استقبال می شود. همین قطار، در جنگ مورد استفاده روس ها قرار گرفت و بخشی ازآن توسط نیروهای عثمانی تخریب شد. ( نسخۀ ف.)

تیمورتاش وزیر دربار پهلوی در روسیه (۱۳۰۵)

مرداد ۱۳۰۵ تیمور تاش به عنوان نماینده فوق العاده ایران به روسیه رفت. این سفر در آغاز سلطنت پهلوی برای حل و فصل مسائل فیمابین ایران و شوروی صورت گرفت و در داخل مخفی نگه داشته شد. می توانم بگویم قدیمی ترین فیلم موجود در دوره پهلوی توسط روس هاست که من می شناسم. تیمورتاش در این سفر، هنوز کلاه پهلوی به سر ندارد. چند تصویر کوتاه از او در خیابان، درون اتومبیل و درایستگاه راه آهن دیدم. ( نسخۀ ف.)

امضای قرار داد ۱۹۲۱ وقرار داد تجارتی۱۳۰۶

در نسخۀ ف. با قطعه فیلمی( فوتیج) مواجه شدم که بدنبال فیلم کشور شیرو خورشید، قرار گرفته بود و به همان ترتیب نیز برای نمایش در جشنواره فیلم فجر، اندکی کوتاه شد.

در این قطعه فیلم با دو واقعه روبرو هستیم که بخش اصلی اش در وزارت امورخاجه روسیه و وزارت امورخارجه ایران در مسکو رخ می دهد. این قطعه ها بدون ترتیب زمانی ( همانطور که بود) پشت سر هم شد. فرض من این است که تصاویری که در ابتدا قرار گرفته متعلق به سال ۱۳۰۶ یعنی قرار داد تجارتی و تصاویر بعدی متعلق به قرار داد ۱۹۲۱(۱۲۹۹ خورشیدی) است. در تصاویر ابتدای این قطعه فیلم ها، وزیر امور خارجه روسیه و کاراخان مسن تر هستند. وزیر امور خارجه روسیه عصا بدست دارد. در مجموعه دوم، چیچرین عصا ندارد. کاراخان هم کاملا جوان است. در صورتی که در تصویر قبلی کاراخان موهایش جو گندمی است. قرارداد ها کاملا با هم متفاوت هستند و کارمندانی که قرار داد ها را لاک ومهر می کنند نیز همان ها نیستند. فرض من این است که با دو قطعه فیلم متعلق به دو ملاقات تاریخی در مسکو روبرو هستیم.

امضای قرار داد ۱۹۲۱( ۱۲۹۹شمسی): سندی تصویری از یک لحظه مهم تاریخی است. علی قلی خان مسعود انصاری سه سال پس از انقلاب اکتبر توسط احمد شاه به روسیه فرستاده شده تا مسائل فیمابین را با زمامداران حکومت جدید در میان بگذارد. سفر علی قلی خان مسعود انصاری به روسیه در اواسط سال ۱۲۹۹ صورت گرفت و بیش از پنج ماه بطول انجامید.[iv] فیلم امضای قرارداد بسیار مفصل و از نزدیک است. در نخستین صحنه ، وضعیت سفارت ایران در مسکو را می بینیم. نقشه ایران بدیوار نصب است. مشاورالملک، پشت میز کارش نشسته و کاغذ هایی را می خواند و یا با کارکنان دفترش رد و بدل و گفتگو می کند. فیلم، بخوبی محیط و محل کار ایرانیان را نشان می دهد. نماینده ایران با اتوموبیل به وزارت امور خارجه برده می شود. “طرفین معظمتین متعاهدتین”، تعهداتی را ( در۲۶ فصل) در برابر یکدیگرپذیرفتند. طی قرار داد مودت ۱۹۲۱ ، قرارداد استعماری ۱۹۰۷ و تمام امتیازها و تعهداتی که استقلال و آزادی ایران را خدشه دار می ساخت لغو شد. آشورا ده به ایران بازگردانده شد. و یا اموال شرکت راه آهن تبریزجلفا به ایران تعلق گرفت. ممنوعیت بحریه ایران در دریای خزر(موضوع فصل هشتم عهدنامه ترکمان(ترکمن) چای) ، حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) لغو شد. حق اداره کردن قریه زرگنده از روسیه سلب شد. یکی ازموضوعات اصلی گفتگو های علی قلی خان انصاری ( مشاور الملک) و گروه همراهش، با مقامات وزارت امور خارجه شوروی، مسئله گیلان و خروج نیروهای سرخ و حق حاکمیت ایران بر گیلان بود. در صحنه ای ازهمین فیلم چیچرین و علی قلی خان هردو سر میز، سخنرانی می کنند. کاراخان و علی قلی خان مسعود انصاری و بعد هم وزیر امورخارجه شوروی، روز ۲۶ فوریه۱۹۲۱ در مسکو قرار داد را امضا می کنند. این قرار داد دارای ۲۶ فصل است که پنج روز پس از کودتای رضا خان توسط مشاورالملک، وزیر امور خارجه شوروی و کاراخان در مسکو امضاء شد. به وضوح می بینیم که دو نسخه قرار داد امضاء شده توسط منشی ها بوسیله شمع روشن، لاک ومهر می شود. قرارداد ۱۹۲۱ در چهارم بهمن ۱۳۰۰ توسط احمد شاه قاجار تنفیذ شد. نکته مهم در فیلم مذکور این است که نشان می دهد، یک تیم، مشاورالملک را همراهی می کند که هیچگاه نامی از آنها برده نشده است.

امضای توافقنامه تجارتی ۱۳۰۶: که در ابتدای این بخش قرار گرفته( مربوط به توافقنامه ۸ ماده ای تجارتی است که هشت ماده بودن در قرار داد مشخص است). آناستاس میکویان که همان سال مسؤل تجارت خارجی شد نیز در وزارت امورخارجه حضور دارد.

براساس این توافقنامه: اصل توازن در تجارت فیمابین پذیرفته شد، بدین معنی که در برابر هر محموله کالایی که تجار ایرانی به شوروی صادر می‌کردند، ۹۰ درصد ارزش آن به صورت کالاهای روسی وارد ایران می‌شد.[v]

پس از امضای قرارداد تجارتی (۱۳۰۶)، علی قلی خان انصاری از مؤسسات تجاری از جمله” حق العمل ایرانیان” دیدار می کند و به سفر تفریحی بر روی رودخانه ولگا می پردازد که در این راش ها هم در آخر قرار دارد.(نسخۀ ف.)

نشستن هواپیمای یک موتوره ایسکرا در تهران

و استقبال از خلبان اش.( خبری)

خزپوش

( اوایل دهه ۱۹۲۰/۱۳۰۰شمسی. کارگردان: عمو بک نظروف، بنیانگذار سینمای ارمنستان است که مدت ها رئیس بخش دولتیِ تولید فیلم در (گاسکینپروم) و کارگردان ناکرومپروسِ گرجستان هم بود).

خز پوش فیلمی داستانی در هفت بخش است که از سال ۱۸۹۱(۱۲۷۰شمسی- سرآغاز جنبش تنباکو) و اعطای انحصار تنباکو به انگلیس در کاروانسرا و روستایی نزدیک تهران، شروع می شود و به شهر تهران و صدر اعظم و دربار ناصرالدین شاه و تعارضات و نقش استعمار انگلیس وروسیه[vi] و طغیان های اجتماعی می کشد و تفسیر خاصی از جنبش تنباکو دارد. در این فیلم یک گروه یا قشر ابداعیِ اجتماعی به نام خز پوش ها هم هست که در تاریخ اجتماعی ایران وجود خارجی ندارد و از این نظر ساختگی و یا سمبولیک بنظر می رسد. خس پوش ها ویکی از آنها به اسم احمد خس پوش که زانو بند بسته، به مردم در مبارزه با انگلیس و فرمانِ شاه یاری می رسانند. از نظر خصلت های اجتماعی شاید بتوان آنها را با پهلوانان و لوطی ها شبیه دانست که قدرت های اجتماعی مترصد جذب آنها بودند. ناصرالدینشاه( هم که نشان زانوبند از ملکه ویکتوریا داشت)، درخدمت شرکت انگلیسی[تالبوت] است. فیلم خز (خس) پوش، در عصری دیگر که حکومت قاجار وتزاری هردو ساقط شده بودند، ساخته شد. فیلم، با آرزوی اضمحلال حکومت ناصرالدین شاه بپایان می رسد و در واقع خشنودی اش را از پایان قاجار اعلام می کند.

دختر گیلان

(۱۳۰۷ در بادکوبه ساختۀ یوری اسلابوزکین) فیلم داستانی / مستند در باره نهضت میرزا کوچک خان جنگلی با حضور احسان الله خان دوستدار است. در این فیلم میرزا کوچک خان را در جنگل و بر بلندایی در حال سخنرانی می بینیم. ولی قهرمان فیلم زن جوانی است.

قمه زنی (شاخصی – واخصی)

این قطعه بدون صدا، پیش از ممنوعیت قمه زنی (۱۳۰۸) گرفته شده است. در عنوان بندی روسی دو کلمه” شاخصی – واخصی” نوشته شده که این کلمات مورد استفاده در عزاداری و قمه زنی آذربایجان است[vii]. “مراسم “شاخصی – واخصی” یا “شاه حسین وای حسین”، در یک میدانگاهی وکوچه ای با دیوار های بلند چینه ای برگزار می شود و افراد نظامی مراقب هستند. چند نفر در حین اجرای مراسم قمه زنی، خون را از چهره ها پاک می کنند و یا حتی پیشانی قمه زن ها را می بندند. همین فیلم کوتاه، در ذات خود یک اثر مردمنگاری است. در آخرین میان نویس می خوانیم که برخی افراد وضعیت وخیمی پیدا کرده اند.( نسخۀ ف.)

سخنرانی درهزاره فردوسی و شاهنامه ( ناطق – سال ۱۳۱۳)

بزبان روسی و نمایش چاپ هایی از شاهنامه و کتابی به نام ” ابوالقاسم فردوسی سراینده شاهنامه” در مسکو ۱۹۳۴ . همچنین سخنرانی در باره فردوسی بزبان روسی با نقشی از فردوسی و خط فارسی و کتاب چاپ مسکو که دارای مینیاتور و تاریخ ۱۳۱۳ است. همزمان اشیاء باستانیِ بخش ایران در موزه نشان داده می شود. تمثال فتحعلیشاه قاجار نیز در موزه هست.( نسخۀ ف.)

ایران (مناظر ایران)

(۱۳۲۲ساختۀ یوسپ بوسلز) در دوران اشغال در داخل ایران ساخته شد. از هدیه ایرانیان به ارتش سرخ تجلیل به عمل آورده است. این فیلم به شاه ایران تقدیم شد. فیلم را ندیده ام.

ورود و خروج ارتش سرخ به/ از ایران

مجموعه فیلم های خبری از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ (نگا. نظم بخشی به خاطره بصری)

ملاقات قوام السلطنه با مولوتف

( بهمن ۱۳۲۴ مسکو ( فیلم خبری) قوام پالتو پوست بتن دارد. (نگا. نظم بخشی به خاطره بصری)

درآن سوی ارس

ناطق بزبان ترکی آذربایجانی– مونتاژ فیلیمونووا. سناریو وکارگردانی: ز. شوب[viii] (1326/1947). خانم ازفیر( اسفیر)ایلیه نیچنا شوب، در آن سوی ارس را به شیوه فیلم های مشهور خودش، با استفاده از تصاویر گرفته شده در تبریز (دردوره حکومت پیشه وری)و کردستان ، در استودیوی باکو ساخته است. فیلمی گرد آوری است که جزئیاتش نخستین بار در “نظم بخشی به خاطره بصری از تاریخ معاصر ایران”، معرفی شد.

کشور شیروخورشید

سابقه آشنایی من با فیلم کشور شیرو خورشید، متأسفانه ازیازده سال پیش جلو تر نمی رود. ۲۵ تا ۲۷ مهرماه ۱۳۸۴ جشنواره ای از فیلم های مستند باستان شناسی ایران، در خانه فرهنگ های جهان در برلین برگزار شد. در آن برنامه ، مجموعه ای از فیلم های باستان شناسی و قوم شناسی در باره ایران بنمایش در آمد. در میان فیلم های خارجی فیلمی روسی در باره ایران وجود داشت. آقای پژمان مظاهری پور مستند ساز که در آن جشنواره حاضر بود یک کپی ازفیلم کشور شیرو خورشید را تهیه کرد و به ایران آورد. از همان سال، نماهایی از این فیلم، در برخی مستند های گرد آوری(کمپایلیشن) مورد استفاده قرار گرفت. آشنایی من با این فیلم و کارگردانش بسیار تدریجی صورت گرفت و به مقایسه اروفی یف و ژیگاورتوف کشید. هیچ مترجم زبان روسی را نمی شناختم و خودم شروع کردم به فهمیدن. اولین چیزی را که فهمیدم این بود که نام اصلی فیلم”ایران سرزمین شیر و خورشید” نیست. بلکه کشور شیرو خورشید است.در آلمان گفته شده بود، فیلم متعلق به سال های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۵ است. [ix] ( بعد ها فرض کردم که فیلم سال ۱۳۱۲ فیلمبرداری شده و تدوین اش تا دوسال یعنی ۱۳۱۴ بطول انجامیده است. ولی ابتدا این برداشت را نداشتم و این دو تاریخ برایم حاکی از عدم یقین بود. بنابراین روشن شدن جزئیات روزهای حضور فیلمسازان در ایران اهمیت پیدا کرد وروال تحقیق به این شکل پیش رفت:

الف ـ کلاه لبه دار محدوده فیلم را تعیین می کند. فیلم نمی توانست متعلق به بعد از سال ۱۳۱۴ باشد چون کلاه پهلوی در خرداد آن سال متروک اعلام شده بود. این کلاه در سال ۱۳۰۶ اجباری شده بود و در این فیلم همه جا مردم ایران کلاه لبه دار به سر دارند .

ب ـ فیلم نمی تواند متعلق به پیش از سال ۱۳۱۲ باشد ، زیرا در فیلم سرود رسمی شنیده می شود و این سرود به نوشته حسینعلی ملاح در مجله هنرو مردم ۱۳۵۲) در سال ۱۳۱۲ برای سفررضا شاه به ترکیه ساخته شد[x]. و این محدوده ای است که در آلمان هم برای فیلم در نظر گرفته شده بوده شاید هم محقق آلمانی از فهرست آرشیو فیلم مسکو بدست آورده بود .

در فیلم چند نشانه وجود دارد که از طریق آنها می بایست زمان فیلمبرداری را تعیین می شد:

۱ – شاهدیم که ساختمان کارخانه سیمان ری در حال احداث است.

۲ – یکی از خیابان های اطراف ارک وناصریه آسفالت می شود.

۳- هیئت نمایندگی شوروی به تهران وارد می شود ومورد استقبال قرار می گیرد.

۴ـ و آخرین نشانه ، نمایش حاجی مراد با شرکت ماژوخین در سینما ایران لاله زار است که فیلمسازان تصویر درشت ماژوخین ( بازیگر قبل از ۱۹۱۷ و مقیم فرانسه ) را بر سردر سینما ایران لاله زار ، ثبت کرده اند.

با این نشانه ها، کار پژوهش کتابخانه ای باید آغاز می شد.

اولین خبر: مقدماتِ آسفالت ریزی خیابان ها متعلق به ۹ خرداد ۱۳۱۲ است

چون بر حسب اعلان منتشره، بلدیه طهران در نظر گرفته است که اقدام به ساختمان و آسفالت ریزی خیابان های اطراف ارک و خیابان ناصریه ، سپه ، علاءالدوله بنمایدو کلیه پیاده روها نیز آسفالت ریزی خواهد شد. ماشین های آسفالت ریزی که خریداری شده بود تحویل گردیده است و حالیه چند روز است مأمورین در قسمت خیابان اطراف ارک مشغول مقدمات کار شده اند.

بنابراین اگر مقدمات آسفالت ریزی ( زیر سازیِ خیابان ) ارک در نهم خرداد شروع شده باشد تا به خیابان های دیگر برسد مدتی وقت می گرفت.

* کارخانه سیمان ری پای چشمه علی ۸ دیماه ۱۳۱۲ افتتاح شد.[xi] در فیلم شاهد ساختمان کارخانه هستیم و در میان نویس خوانده می شود که : « در دامنه کوه ودره کارخانه تأسیس می شود .» بنابر این دامنه دستیابی به زمان تولید فیلم دائمأ باریک تر می شد.

* در اواخر فیلم شاهد حرکت چهار ماشین تشریفاتی در جاده های شمالی کشور به سوی تهران هستیم. در میان نویس می خوانیم که آنها هیئت نمایندگی شوروی هستند . براساس خبر روزنامه شفق:

(روز هفتم مهر ۱۳۱۲)کارا خان قائم مقام کمیساریای خارجه دولت اتحاد جماهیر شوروی با تشریفات رسمی وارد تهران شد و روز ۱۳ مهر از تهران رفت.[xii] بنابراین از آنجایی که آخرین صحنه فیلم ، دور شدن کشتی از بندر پهلوی( انزلی )است، فیلم سازان روسی هم روز ۱۳ مهر ماه سال ۱۳۱۲ ایران را ترک کرده اند. هرچند فیلمسازان ممکن است مدت ها قبل از هیئت وارد ایران شده بودند.

فیلم کشور شیرو خورشید در دانشکده سینما وتئاتر ، دانشگاه صدا وسیما و دانشگاه سپهر اصفهان بنمایش در آمد. از سال ۱۳۸۷ مقاله هایی در معرفی کشور شیرو خورشید در ماهنامه سینمایی فیلم و سایت انسان شناسی وفرهنگ منتشر شد. یک کپی از سی .دی نیز در اختیار فیلم خانه ملی ایران قرار دارد. اقدام شایسته اخیر در نمایش عمومی کشور شیروخورشید، حق این فیلم مهم را که همزمان با فیلم حاجی آقا آکتور سینما در ایران ساخته شده، به آن بازمی گرداند و از این پس بیشتر مشاهده خواهد شد.تکه فیلم های استفاده نشده و یا اضافات فیلم نیز ( در همان نسخۀ ف.) موجود است که شامل تصاویری از، دوربین روی شتر و حرکت با شتر در بیابان ، کاخ مرمر، کاشی های کاخ گلستان، کارخانه وطن اصفهان و شخص کاراخان است که سوار کشتی می شود. ویا بر کشتی سوار است.

فیلم کشور شیرو خورشید که روی تمام جزئیات توجه دارد، به یک شخصیت وهمراهانش عنایت تصویری نداشته است؛ این شخصیت کاراخان است.که فیلم، تنها از طریق میان نویس به معرفی او می پردازد:

مسافرت هیئت نمایندگی جمهوری شوروی به ریاست لِو میخائیلوویچ کاراخان

در صورتی که روی صورت و دست و ابزار موسیقی اعضای گروه ارکستر نظامی تأکید می شود، چرا هیچ تصویری از کاراخان در باغشاه و یا دربندر انزلی و روی کشتی موجود نیست؟ نیمی از صورت او را فقط لحظه ای بسیار کوتاه (در دو فریم) در باغشاه و در پشت سر رضا شاه می بینیم. در صورتی که در اضافات، نماهایی از چهره کاراخان ( که دیگر نسبت به صحنه امضاء قرار داد۱۹۲۱ موهایش اندکی سفید شده) وجود دارد. فرض من این است که چون کاراخان در سال ۱۹۳۷ (۱۳۱۶) در جریان تصفیه های استالینی بقتل رسید، تصویر او در آرشیو از فیلم خارج شده است.

گفتار/ نوشته ، سازندۀ معنا

کشور شیرو خورشید، نوعی از فیلم توضیحی- مشاهده ای است. در فیلم های مشاهده ای، واقعیت در برابر دوربین اتفاق می افتد. فیلم های توضیحی هم بحث بوجود می آورند. تصاویری که از واقعیت خارجی گرفته می شود با گفتار( در این مورد، میان نویس) در جهت خط سراسری فیلم معنا می شوند. به عبارت دیگر تصویر، بخشی از معنای تاریخی و کل تفسیرش را از میان نویس بدست می آورد. حرکت سراسری فیلم؛ پیش از تاریخ تا دوران معاصر است. بعد از حرکت ابر ومه روی کوه ها و دشت ها و نمایش اقلیم ، با یک کاروان شتر و تصاویری بسیار نزدیک از شتر بانان و شترها و در سیر تاریخی اش به تخت جمشید و حکومت هخامنشیان می رسد:

گفتار:در جنوبِ دریای کاسپین، ایران( پرسیا) کشور شیرو خورشید قرار دارد که در عهد باستان نیزبه این نام خوانده می شد.

طی قرن ها و هزاره ها، فاتحان کوشیدند تا کوهستان باستانی وجاده های صحرایی به سوی هندوستان وعربستان را زیر سلطه خود در آورند.

دوهزار وپانصد سال پیش، شاه داریوش گشتاسب ، شهری را ساخت که به تخت جمشید ( پرسپولیس) مشهور شد.

ارتش اسکندر کبیر و گذشت زمان پایتخت باستانی ایران را ویران ساخت.[xiii]

در روزگار حضور فیلمبرداران روسی، تخت جمشید هنوز بطور کامل حفاری نشده بود و به تدریج ، پلکان ها و مجسمه ها توسط گروه هرتسفیلد از دل خاک بیرون می آمد( در همان زمان نیز فیلم دیگری توسط آمریکائیان در تخت جمشید ساخته می شد). در کنار این یادگارهای کهن، مردمانی عشایری و یا روستائیانی زندگی می کنند که تمامشان کلاه پهلوی بر سر دارند. کثرت وجود این کلاه در دورترین روستاها بر سر کشاورزان، چنان است که می شود فرض کرد تمام آنها برای حضور در برابر دوربین، کلاهدار شده اند. تأکید اساسی فیلم بر کار، نیروهای مولده و شرایط تولید است. در عین حال نشان می دهد، در سال ۱۳۱۲(۱۹۳۳) کشور ما دوران ورود به عصر مدرن را تجربه می کرد و انوع تولیدات پیش از مدرن و مدرن رابا هم دارا بود؛ از صنایع دستی گرفته تا صنایع ماشینی و کارخانه و از گاو چاه تا گرامافون و ماشین و سواره رو و خیابان آسفالته. ضمن این که اعلام می کند تهران شهر تضاد هاست.

تهران، پایتخت ایران ( پرسیای) مدرن.

-یک شیوه حمل و نقل ارث رسیده از قرن گذشته( ماشین دودی)

– قلیان قدیمی و چای غلیظ دست کمی از یک تفریح ملی ندارند.

– تهران که سریعاً رشد می کند شهر تعارض های غیر منتظره است

و این اولین اعلام نظری سینما درباره تهران است؛ ضمن این که می گوید کشاورزان و مردمان ایلات به کارگران کارخانه ها تبدیل می شوند. سراسر فیلم جز یک صحنه که پسرکی روزنامه فروش در میدان توپخانه ، روزنامه ایران را فریاد می زند صدای انسان ندارد و روی سراسر فیلم موسیقی گذاشته شده و در صحنه باغشاه، دسته موزیک سرود ملی شوروی و ایران را می نوازد.

اهمیت وافر فیلم مکث روی زندگی روزمره، در شهر و روستا و مردمنگاری رفتار های عادی وروزمره در حین کار است؛ از جمله بالابردن ناوۀ کاهگل از نرده بام، پرتاب آجر از پائین برای بنّا، نماهای ثابت از کوچه ها، دهانه بازار، فروشندگان دوره گرد و هنرمندان و نقاشی های روی قلمکارها ، خیابان های بی پیاده رو و پیاده رو دار و فریاد روزنامه فروش، و زنان چادری و تنها زن بی حجاب که از گوشه خیابان می گذرد، مورد توجه فیلمساز بوده، آنها را در نمای “باز” و ثابت و گهگاه طولانی، ثبت کرده است. در این حد اش مبتنی بر نظریه سینما حقیقت ورتوف است.

افسر ایرانی در کنار فیلمبردار و کارگردان روسی

مرحوم ابراهیم مرادی ( در باره ماجرای فیلمبرداری فیلم انتقام برادر ( محصول ۱۳۱۱ ) به من گفت که در اداره نظمیه به او گفتند:” داستان شما تصویب شده بشرط این که در تمام صحنه ها یک مأمور باید همراهتان باشد” . صحنه هایی از این فیلم مرا به یاد آن گفته انداخت. ظاهراً در این فیلم با موارد مشابهی روبرو هستیم: یکی در بازار اصفهان است که مأمور شهربانی در نمای عمومی می آید کنار دوربین واز ویزور نگاه می کند. قطع به نمای درشت مأمور که چشم به دوربین دارد، چشمش را بر می دارد و به فیلمبردار سر تکان می دهد. قطع به کارگاه نقره کاری، قطع به نمای دونفره از پشت سر فیلمبردار و مأمور شهربانی که مثل کارگردان کنار دست فیلمبردار ایستاده است.

صحنه دوم در تهران است؛ دقیقه ۳۲ همان مأمور شهربانی در حالی که فیلمبردار کنار دستش ایستاده، در بالکن ساختمانی چشم به ویزور، دوربین را pan می کند. در نمای بعد (رو به پائین) درشکه ای در خیابان رد می شود. (در این صحنه هم مأمور را سه بار روی بالکن طبقه دوم یک ساختمان کنار دوربین می بینیم). البته از حق نمی توان گذشت که فیلمبردار ها در تصویربرداری از روستائیان و کار دشوارشان آزادی عمل داشته اند.

سه خانم نا بازیگر

از صحنه های یادمان فیلم‌، میدان نقش جهان اصفهان با زمین خاکی و درختچه ها ودرخت های ناهمگون در حاشیه میدان است. در اصفهان، فیلم به نماز در مسجد شاه می پردازد و لی شگفتا که نماز گزاران فقط پیر مردان هستند و البته گفتار، از زبان خیام، معنایی ثانوی به آن می افزاید. بنظر می رسد فیلم چندین مشاور و راهنمای ایرانی داشته که ( لااقل به افسر همراه گروه)، هیچ اشاره ای نشده است. پس از اصفهان، دوربین به تهران می آید. گرد میدانی می چرخد. حضور آنها در تهران، حکایت نوسازی است: سه خانم چادریِ جوان، همراه گروه فیلمبرداری هستند که بنظر می رسد نابازیگراند و آنها را سوار بر ماشین دودی، اتوبوس و در خیابان می بینیم. در یک صحنه از فیلم، کفش بسیار شیک وزیبایی که بنظر می رسد صورتی رنگ ویا بنفش باشد پشت ویترین مغازه ای دیده می شود و بلافاصله پاهای سه خانم را با سه نمونه از همان کفش می بینیم که در نمای متوسط، ( و برای دوربین ) در خیابان قدم می زنند. آنها در خیابان و از پشت پنجره اتوبوس و داخل درشکه و ماشین دودی با تیکه یا نقاب های بالا زده هم مشاهده می شوند. ( تیکه چیزی است که بعد از روبنده استفاده می شد و خانم های تهرانی آن را زیر چادر با کش دور سرشان محکم می کردند و اگر می خواستند صورتشان دیده شود ، آن را بالا می زدند [xiv]. در سراسر فیلم ( بویژه در داخل ماشین دودی ) خانم های فوق را با تیکه یا نقاب بالا زده می بینیم .

در آخرین صحنه فیلم ” هیئت نمایندگی از طریق بندر پهلوی به سواحل شوروی باز می گردد” و همان طور که با تشریفات وارد شده بودند گارد احترام آنها را بدرقه می کند. دوربین درون کشتی است، پرچم بر افراشته می شود و از آن زاویه، باتصویرمتحرک و زیبای بندر و تعدادی قایق بادبانی، فیلم بپایان می رسد.

اروفی یف و ژیگا ورتوف

ولادیمیر اِروفی یِف (۱۸۹۸-۱۹۴۰) مستند ساز، منتقد، روزنامه نگار، از بنیانگذاران ودبیر روزنامۀ کینو( با نیکولای لِبِدف) و تا سپتامبر ۱۹۲۵ سردبیر آن بود. در میانۀ دهه ۱۹۲۰ اروفی یف ( با مستند هایش از ۱۹۲۷)، از مخالفان جدّی نظریه ژیگا ورتوف بر شمرده می شد. [xv] به این نحو که به شیوه سینما حقیقت کار می کرد، به زندگی های روزمره عنایت داشت، اما به سینما به عنوان وسیله ای قدرتمند برای مشاهده نگاه نمی کرد، بلکه آنرا ابزاری ضعیف می دانست که قادر به نفوذ عمیق و کامل در واقعیت نیست. [xvi] از این رو ولادیمیر اروفی یف تولید معنا به وسیله گفتار( میان نویس) را مورد توجه قرار داد. و به گریرسون نزدیک شد. نقد آثار ورتوف، او را به سوی تولید مستند هایی سوق داد که بر خلاف آثار ورتوف ، توجهی به تروکاژ و جلوه های مونتاژی ندارد و با حضور دوربین خدشه دار نمی شود.

اروفی یف و همکارش (آناتولی گولوونیا که به عنوان فیلمبردار با پودوفکین کار کرده بود) در فیلم کشور شیرو خورشید، تصاویری از سرزمین ما و زندگی های روزمره در سال ۱۳۱۲را ثبت کردند که به سرعت محو می شدند. ضمن این که فیلم به مدد میان نویس (گفتار- نوشته)، به تفسیر تاریخی و اجتماعی می پردازد، سندی از هنر مستند سازان روسی و شرایط سیاسی واجتماعی کشور آنها و نگاه ایدئولوژیک شان به جهان اجتماعی ما است. در معرفی ولایمیر اروفی یف گفته شده:” در زمانه ای می زیست که پیام ایدئولوژیک الزامی بود. اما او بیشتر دارای نگاه بیطرفانه به فرهنگ هایی است که با چالش مدرنیته مواجه می شدند.”

این یادداشت سخنرانی نویسنده در جشنواره بین المللی فیلم فجر درتالار موزه ملی ایران است و توسط ایشان در اختیار انسان شناسی و فرهنگ قرار داده شده است.

نویسنده عضو شورای عالی انسان شناسی و فرهنگ است.

[i] – سایت راشین آرشیو آن لاین: این شرکت فیلمبرداری دارای دپارتمان نظامی بود.

[ii] – جنگ جهانی اول ۱۹۱۴تا ۱۹۱۸

[iii] _ این تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۵ ذکر شده است ( به نقل از وب سایت رسمی محله شنب غازان)

[iv] – مشاورالملک، بار دوم در سال ۱۳۰۶برای مذاکره درباره توافق بازرگانی به شوروی رفت.

[v] – رضا خان ودرد سر رابطه با روسیه. به نقل از پایگاه جامع تارخ معاصر ایران. (منبع پورتال نور)

[vi] – در این فیلم روس ها در مبارزه با انگلیس، ورود نان به ایران را قطع می کنند و گرسنگی ببار می آورند و می دانیم که روس ها اعطای امتیاز انحصارتنباکو ( به شرکت رژی) را بر خلاف قرارداد ترکمن چای می دانستند و در این مورد هم حقی برای خود قائل بودند.

[vii] – .шахсй-вахсй در آذربایجان از کلمات شاخصی واخصی استفاده میشود. ( سایت اهل بیت. پرسمان دانشجو. فلسفه شاه حسین وای حسین)

[viii] – .з

[ix] – در گزارش پژمان مظاهری پور ، به نقل از پژوهشگر آلمانی ، تاریخ تولید فیلم ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۵ ذکر شده است .

[x] – رضا شاه در۱۲ خرداد ۱۳۱۳ به دعوت آتاتورک به کشور ترکیه رفت و ۲۰ تیرماه بازگشت.

[xi] – به نقل از جلد اول کتاب باقر عاقلی ، روزشمار تاریخ معاصر ایران

[xii] – کاراخان قائم مقام کمیسر امور خارجه شوروی در سفرش به ایران (هشتم مهرماه ۱۳۱۲) درخواست عفو تیموتاش را هم مطرح کرد که در همان روزها تیمورتاش مسموم شده و در گذشته بود.(مرکز اسناد انقلاب اسلامی – درگذشت تیمور تاش وزیر دربار)

[xiii] – گفتار از متن انگلیسی ترجمه شد. متأسفانه نام مترجم روسی به انگلیسی، در متنی که برای ترجمه به فارسی از طرف جشنواره فیلم فجر در اختیار من قرار گرفت ثبت نشده بود. متن فارسی روی فیلم اصلی قرار گرفت.

[xiv] – به گفته خانم مهر آفاق تهامی نژاد ( مفاخری )، برخی خانم های تهرانی، در اواخر دوره با حجابی ، علاوه بر تیکه که آن را به صورت چهار گوش با موی اسب می بافتند ، بالای چادر های خود را تور هم می زدند و با سوزن دوزی ، زیبا سازی می کردند و لی عزیز ما خدا بیامرز ، روی همان تیکه ( یا نقاب که خودشان می بافتند ) فقط چادر ساتنِ مشکیِ کمری بر سر می کردند.

[xv] – کتاب خطوط مقاومت،(resistance lines) ژیگا ورتوف وفیلمسازان دهه بیست نوشته یوری تسیویان – ۲۰۰۴( گوگل بوکز. یاداشت شماره ۶ ص۱۲۲)

[xvi] – ورتوف انسان را در مقایسه با ماشین ( و دوربین فیلمبرداری) ضعیف می پنداشت. ورتوف در شیوه سینما پراوا معتقد بود، قطعه ها یا تکه هایی از امر واقع، هنگامی که با هم ترکیب شوند و از طریق تدوین سازمان یابند، حقیقت عمیق تری را بروز می دهند که با چشم غیر مسلح دیده نمی شود. به امر ساختنی بودن واقعیت سینمایی اعتقاد داشت و تماشاگرش را به ساخته شدن فیلم واقف می کرد. ورتوف بر تجربه زندگی روزمره و اجتناب از علائق بورژوایی تأکید می ورزید. در عوض به فیلمبرداری از بازار ها، کافه و مدارس می پرداخت. گاهی هم دوربین مخفی داشت ولی قبلاً اجازه می گرفت. و به دنبال تصاویر شکوهمند فیلم داستانی نبود.