مستند کوتاه « از زندان تا باغ » یا « زندان قصر» به کارگردانی و نویسندگی مینو بیگی با موضوع تاریخچه زندان قصر، اولین زندان متمرکز تهران، در آبان ماه ۱۳۹۱ با مدت زمان سیزده دقیقه و چهل و هشت ثانیه ساخته شده است. این زندان که سال ها تعطیل شده بود در سال های اخیر توسط شهرداری تهران به باغ موزه تبدیل شد و در حال حاضر به عنوان باغ موزه زندان قصر مورد بازدید عموم است.
عوامل ساخت این مستند که از تولیدات موسسه ی تصویر شهر به شمار می رود، شامل؛ مدیرتولید: بابک رضوانی، تصویر بردار: پیروز جابری، دستیارتصویر بردار: سعید غلامی، عکاس: نرگس مرادی و مجری طرح : موسسه هنر برتر فیروزه ای می باشد؛ شگفت آن که در سایت ها و منابعی که به معرفی ساخت و عوامل دخیل در این فیلم اختصاص داده شده است، از گویندگان این فیلم نامی برده نشده است.
نوشتههای مرتبط
لازم به ذکر است که ساخت مستند «از زندان تا باغ» یکی از پنجاه اثر کوتاه اعم از داستانی، مستند و انیمیشن است که با موضوعات مختلف شهری و تحت عنوان « شهری انسانی برای انسان شهری» توسط پنجاه فیلمساز کوتاه به تهیه کنندگی محمد آفریده در موسسه تصویر شهر ساخته شده است. اما
تهران، پایتخت نو با هزاران دروازه ای به سوی گذشته ای پر رمز و راز خود .
تهران بانوشهری مهربان است که هیچ کس را از خود نمی راند، وقتی نمی تواند محبتش را آشکار کند، غمگین می شود.
سال ها بود که این بانوشهر بخشنده در چهره و نگاه شهروندانش شاهد پرسشی بود بی پاسخ، تا کی این خرابه همسایه ی ماست؟
بانوشهر تهران همراه با چشم های بهت زدهی فرزندانش، سال ها خستگی امارتی ویران را بر سینه ی خود تحمل می کرد، اما می دانست که هر شب را عمر تازه ایست.
روزیکه پتک ها و کلنگ ها، آواز برباد رفتن لانه ی موشها و زباله ها را سر دادند بانوشهر تهران تلألؤ روزی روشن را در طالع این قصر فراموش شده دید. گویا قرار بود محیط آکنده از خاک ریزها و دورریز ها و نخاله ها و ساختمان های فرتوت، تداعی گر استخوان پوسیده ی شاهزادگان قاجار و قزاقان پهلوی، هوایی تازه را احساس کند.
این جملات در وصف بنایی بیان شده است که فرمان ساخت آن را فتحعلی شاه قاجار در سال دوم سلطنتش، سال۱۱۷۷ ه.ش، داده بود. این بنا قرار بود قصری در خارج از تهران برای این شاه قاجار باشد.
محل قصر در جایی انتخاب شد که در آن زمان به اراضی خرم آباد معروف بود. آن محل در آن هنگام در دره ماهور بود، لذا ناگزیر شدند بعضی از قسمت ها را بتراشند و قسمت های دیگر را پرکنند. آن گاه در آن جا یک عمارت بزرگ شامل بیرونی، اندرونی، کلاه فرنگی و استخر بنا کردند.
این قصر به تدریج از دوره ناصرالدین شاه با کم توجهی از رونق اولیه افتاد. ناصرالدین شاه امرکرد که فوج قزاق اردوی سالیانه خودرا در این محوطه برپا کند که این شروع کاربری نظامی این منطقه بود. در دوره مظفرالدین شاه نیز اداره باغ قصر قجر به دست ژاندارمری افتاد تا جایی که باغ به تدریج کاربری اولیه خود را از دست داد و قصر نیز متروکه و به ویرانه تبدیل شد.
در ادامه ی این ویرانگی، بخش های زیادی از قصر قاجار در سال۱۲۸۴ ه.ش بر اثر بارش شدید باران و وقوع سیل، تخریب شد. با این حال بقایای ساختمان قصر قاجار تا ۱۳۳۷ ه.ش باقی بود که حدود یک صد و سی سال پس از ساخت قصر قاجار شالوده های اولین زندان نوین ایران بر پای ویرانه های قصر و زمین های پایین دست آن بنا نهاده شد؛ که از آبان ماه سال ۱۳۰۸ ه.ش «زندان قصر» نامیده شد.
اما تهران هم می بخشد، هم نگه می دارد، در پس هر سهمی که به شلوغی و رفت و آمد ها و جنب و جوش های به ناچار دارد، سهمی هم برای حضور گذشتگان نگه داشته است.
فالواقع بازنمایی واقعیات که از اهداف رسانه می باشد به وفور در بازگویی توجه مدیران در نشان دادن رنگ های روشن و زلالی که قبل از جایگزینی این مجموعه (زندان قصر) موجود نبوده، شاید نخستین هدفی باشد در این فیلم نمایش داده شده است، تا جایی که مخاطب با دیدن و شنیدن قسمت هایی از آن چون؛
((تهران لباس دومیست که هر شهروند تهرانی هر روز برتن خود می کند. زیبایی و پاکیزگی این لباس رسالت همه ی ماست.))
نه تنها حس غرور را تجربه نمی کند بلکه کارگردان به وضوح احساس تحقیر و تمسخر شدن و روبه رویی با جهانی دیگر را برای مخاطب نمایان می سازد.
مینو بیگی در این فیلم سعی خود را بر این داشته که وظیفه شناسی و اهتمام مسئولین در توجه به خواسته های مردم را نشان دهد و برای تایید صحت ادعای خود، در دقایق ۱۱:۴۲ تا ۱۲:۵۳ فیلم را به جویاشدن نظر مردم قبل و بعد از تبدیل زندان قصر به باغ موزه اختصاص می دهد به این صورت که؛
– ما قبل از این که این جا این جوری بشه، از این جا می ترسیدیم بیایم. همین الآن بچه های زیادی هستند که تو پارک مشغول بازیند و بهتر از اینه که وقتشون به بطالت بگذره.
– اثرات خیلی منفی و بدی داشت رو مردم، این جای خوشحالیه. شهرداری خیلی سنگ تمام گذاشته و بسیار زحمت کشیده.
– دیوار بزرگی بود ما چیزی نمی تونستیم ببینیم. فقط یک دیوار می تونستیم ببینیم.
– من خودم یکی از کسایی هستم که فکر می کنم فرهنگ محله با همین محدوده ی زندان که تبدیل شده به باغ موزه، مطمئنا در سال های آینده متحول میشه.
این که مدیران سعی در تبدیل زشتی ها به زیبایی ها و تبدیل مدینه ی فاسقه قاجار و پهلوی به مدینه ای فاضله در این دوران را دارند تحسین برانگیز است اما به راستی فقط بایستی زشتی های دوران قبل را زیبا کرد یا خود عاملی باشیم برای ایجاد آن!
با این حال تبدیل زندان قصر یکی از بزرگی ترین مکان های مخوف دوره ی پادشاهان قاجار و پهلوی بنا به گفته های تاریخ به قصری بی عیب و نقص، نشان از تمام شدن این خوف ها و آسیب ها دارد یا رویه بر این گذاشته شده است که اگر ما ندامتگاه یا مکانی برای تنبیه داریم خوش ساخت و دل بازتر از گذشته می باشد. آیا با تغییر مکان ها و جابه جایی آن ها به مناطقی دیگر به بهشت برین وصف شده در فیلم خواهیم رسید؟