انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فنای رؤیای آمریکایی ، ده اصل تمرکز ثروت و قدرت (۹)

فنای رؤیای آمریکایی

ده اصل تمرکز ثروت و قدرت

اصل هشتم: کنترل مخالفان

نوآم چامسکی ـ برگردان عاطفه اولیایی

تنها یک نیروی سازمان یافته وجود دارد که با همه کمبودهایش پرچمدار مبارزاه برای بهبود شرایط مردم است،‌و آن نیروی کار متشکل است. این تنها سد راه روند جنون آمیز غلبه ی استبداد ابر شرکت هاست که در حال حاضرشاهد آن هستیم.

دلیل اصلی این حمله سازمان یافته به اتحادیه های کارگری آن است که اینان نیرویی آزادی پرورند و نه تنها به حمایت از حقوق کارگران بر می خیزند، بلکه فعالیت آنان به حفظ حقوق همگان می انجامد: امری که با نیاز ها و منافع صاحب منصبان مغایرت دارد.
احساسات ضد اتحادیه ای در ایالات متحده چنان رایج است که حقوق اولیه کارگران و مهمترین اصل سازمان های بین المللی کار، در آمریکا به تصویب نرسیده است. به نظرم ایالات متحده تنها کشور بین جوامع عمده صنعتی است که احترامی برای این حق قایل نیست. در واقع این حقوق چنان خارج از طیف سیاست آمریکاست که هرگزمورد نظر نبوده اند۱.

طبقه سرمایه دار، از آگاهی طبقاتی بالایی برخوردار است و همیشه نگران قدرت مردم بوده است. در این امر تحصیل کردگان نیز با این نظریه که «دمکراسی زیادی» مسأله اصلی است هم عقیده اند. به یاد بیاورید که ایالات متحده آمریکا در مقایسه با جوامع مشابه،‌دارای پیشینه ای است خشن تر در مبارزات کارگری. اتحادیه های کارگری بسیار قوی بودند ولی در دهه ۱۹۲۰، در دورانی که شباهت زیادی به امروزه دارد، بخشا به علت وحشت سرخی که وودرو ویلسون دامن زد و بخشا سایر دلایل شدیدا سرکوب شد. ( دیوید منتگمری، یکی از تاریخ دانان معروف نیروی کار، این روند را در یکی از کتاب هایش: سقوط جنبش کار۲ توضیح می دهد. ( ر. ک به‌«‌مردان فورد، سازماندهندگان اتحایه اویس را لت و پار کردند؛ ۸۰۰۰۰اعتصابی به خیابان ها ریختند؛ در این رودرویی ۱۶ نفر مجروح شدند» نیویورک تایمز، ۲۶ مه ۱۹۳۷)‌

و بدین شکل تا اوایل دهه ۱۹۳۰، جنبش کارگری بسیار ضعیف بود، ولی در اواسط این دهه، بازسازی آن شروع شد. سازمان CIO ( کنگره سازمان های صنعتی)، از مهمترین سازمان های کارگری بود و توانست بسیاری را جذب کند. تأثیر انسجام دهنده این سازمان بر فعالیت های سیاسی و جنبش های دیگر‌بسیار زیاد بود. البته تأثر فوق العاده جنبش کمونیستی، که امروز نمی شود از آن سخن گفت،‌نیز در انسجام جنبش های کارگری، مدنی، سیاسی و اجتماعی و غیره قابل انکار است.

نیو دیل

فرنکلین دلانو روزولت، نظری موافق به قانونگذاری مترقی به نفع جامعه داشت، و در نظر داشت به هر نحوی شده چنین قوانینی بگذراند. وی خطاب به رهبران کارگری و دیگران چنین گفت که : « مرا به این کار وادار کنید، اگر بتوانید مرا مجبور به این کار کنید، با کمال میل انجامش خواهم داد». منظورش این بود که: راهپیمایی کنید، سازماندهی کنید، اعتراض کنید، جنبش کارگری بنا نهید، اعتصاب کنید و غیره و وقتی فشار مردمی به حد کافی برسد، می توانم قوانین مورد درخواست شما را بگذرانم. در آن دوره مجموعه ای از حکومتی همدل با مردم که در پی سبک ساختن فشار های رکود بزرگ بر دوش آنان است (فشاری ناشی از بحرانی مالی که در پی حلش بودند) و نیز گسترش قوه ی مقننه ای متمایل به حفظ منافع مردم، به تصویب قوانینی مترقی انحامید.
در دهه ۱۹۳۰، سرمایه داران در واقع دچار دو دستگی شده بودند. بخش فناوری که جهت گیری بین المللی داشت حامی نیودیل بود و در مقابل پرداخت مزد بیشتر و رعایت حقوق کارگران مقاومتی نمی کرد . اینان جهت گیری بین المللی نیو دیل را می پسندیدند. اما انجمن ملی کارخانه داران که از نیروی کار بیشتری استفاده می کرد و جهت گیری ملی داشتند ، شدیدا مخالف نیودیل بود. بنا بر این ارباب ها متحد نبودند. به عنوان مثال رئیس جنرال الکتریک از موافقان و حامیان روزولت بود، و این امر همراه با جنبش گسترده مردمی، روزولت را در گذزاندن نیو دیل یاری داد. این قانون شرایط را برای رشد اقتصادی پس از جنگ و نیز فائق آمدن بر اثرات شوم رکود بزرگ، آماده ساخت. اما بیکاری تا جنگ دوم جهانی ادامه یافت. (ر.ک به سخنرانی هری ترومن در لوئیزویل در ۳۰ سپتامبر ۱۹۴۸-ـ در مراجع پایانی این فصل).
بنا بر این مجموعه ای از حکومتی متمایل به برنامه های رفاه اجتماعی و نیز درنیمه دهه ۱۹۳۰، کنشگری گسترده در عرصه اجتماع در به ثمر رساندن نیو دیل دخالت داشتند: کنشگری در میدان صنایع، تحصن، اعتصاب های نشسته، و …. امر مالکیت را زیر سؤال برده و صاحبان سرمایه را ترساند. در نظر داشته باشید که از فاصله بین اعتصاب های نشسته تا شعار « کارفرمایان را لازم نداریم‌!ِ خودمان مدیریت را بر عهده می گیریم!» بیش از یک گام نیست. سرمایه داران از این اوضاغ متنفر بودند. انتشارات اواخر دهه ۱۹۳۹ صحبت از «خطرات ناشی از افزایش نیروی توده ها برای صنعت» که می بایست سرکوب شود، می کردند . « باید نبردی دائم برای فتح افکار انسان و روایت داستان سرمایه داری به پیش بریم» و غیره. به نظر نوعی مارکسیسم دست پائین می آید ولی سرمایه داران حاضر بودند مبارزه طبقاتی را ادامه دهند. انتشارات اقتصادی در دهه ۱۹۳۰، در واقع شبیه «یادداشت پاول» بودند: « ویران شدیم! همه چیز در حال نابودی است !» دنیای سرمایه در آن زمان شروع به پژوهش در باره روش های علمی شکستن اعتصاب ها بود. خشونت دیگر راه چاره نبود و نمی شد از آن استفاده کرد، پس می بایست به دنبال روش هایی پیچیده تر برای بیرون راندن جنبش کارگری از صحنه باشند.
رکور بزرگ، تاجنگ دوم جهانی ادامه داشت و به دلیل یارانه های بسیار بالای دولتی به منظور بالا بردن تولید ( چهار برابر) و ایجاد اشتغال خاتمه یافت. رشدی شدید و زیاد به کمک دولت ( اینترنت، کامپیوتر، و بسیاری از خدمات و ابزاری که امروز جزء لاینفک زندگی مردم شده است)، وتوسط بخش دولتی اقتصاد پدید آمد. در واقع روند توسعه فناوری پیشرفته چنین بوده داده است.

حمله سرمایه
طی جنگ دوم جهانی، حملات سرمایه متوقف شد اما بلافاصله پس از آن، مک کارتیسم و لایحه تفت ـ هارتلی حملات خود را به اتحادیه ها، کنترل آموزش و پرورش، لیگ های ورزشی، و غیره شروع کرد و با نفوذ در کلیسا ها و سایر نهاد های اجتماعی تبلیغات گسترده ای را از جانب ابر شرکت ها به پیش برد. پژوهش های بسیار مفیدی در این موارد انجام شده است.
همراه با این روند، ترس و تنفر از حکومت، (ابراز اراده ی مردم)، را میان مردم پراکندند. ابرشرکت ها در پی حکومت هایی هر چه ضعیف تر برای توده ها بودند تا ثروتمندان و قدرتمندان با دست باز به چپاول بپردازند. بنا بر این از یک طرف، مردم می بایست به دیده ی تنفر با دولت برخورد کنند و از طرف دیگر باید از حکومتی که در طیف وسیعی ( از فناوری های پیشرفته و یارانه های کلان گرفته تا حتی نیروی نظامی) به یاری ابرشرکت ها می آید، دفاع کنند.
در دوران ریگان، حملات سرمایه با شدتی هر چه بیشتر ادامه یافت تا جایی که دست ابر شرکت ها در «‌در هم شکستن سازماندهی های کارگری و اعتصاب ها » کاملا رو شد. در واقع حملات غیر قانونی به اعتصابات و نیز اخراج های غیر قانونی، سه برابر افزایش یافت. حتی قبل از ۱۹۷۸، داگ فاستر، رهبر اتحادیه کارگران ماشین سازی آمریکا ( UAW) اعلام کرد « سرمایه جنگی طبقاتی، یک طرفه و تمام عیار را علیه کارگران به پیش می برد.» این وضع در دهه ۱۹۹۰ ادامه داشت و در دوران جرج بوش به اوج رسید. اکنون کمتر از ۷ درصد کارکنان بخش خصوصی عضو اتحادیه هستند و این امر، به شهادت آمار، نه به علت عدم علاقه به عضویت در اتحادیه ها، بلکه عدم امکان آن است. (ر. به نامه استعفای دوگلاس فریزر از گروه مدیریت نیروی کار در ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۸ در مراجع پایانی فصل).

چند سال پیش، شهر مدیسون در ویسکانسین شاهد جنبش حمایت از اتحادیه ها بود و نیز در سال ۲۰۱۱ ایالات دیگر به آن پیوستند. دلیل برآمد این جنبش کوشش های واکر، فرماندار و همدستان فوق العاده ثروتمندش مانند برادران کُخ و قانونگذاران جمهوری خواه، در از بین بردن بقایای جنبش کارگری بود. در مدیسون، ده ها هراز نفر هر روز به راه پیمایی و «اشغال» ساختمان مرکزی اداری دولت پرداخته وطبق آمار از حمایت مردمی بسیار بالایی برخوردار بودند؛ اما نیروی این جنبش برای مسدود کردن لوایح قانونی ضد کارگری کافی نبود. حال اگر این جنبش ادامه یابد، در صورت انتخاب حکومتی متمایل به منافع کارگران، می توان چنان سیاست های اقتصادی گذراند که به حل مسائل واقعی اقتصادی و نه حل مشکلات نهاد های بزرگ مالی بپردازد. در نتیجه در دوران پس از جنگ، نیروی مقابله کننده با حملات سرمایه داران ِبرخوردار از آگاهی طبقاتی، از بین رفته است.

روح جدید دوران

کسانی که در موقعیت قدرت هستند، در پی حفظ آکاهی طبقاتی برای خود و از بین بردن آن برای دیگران اند. در قرن نوزدهم، اوایل انقلاب صنعتی در ایالات متحده، کارگران از این امر بسیار آگاه بودند. آن ها کار دستمزدی را چندان متفاوت از برده داری نمی دانستند؛ تنها تفاوت در موقتی بودن آن بود. در واقع این تفکر چنان شایع و مورد قبول بود که به شعار حزب جمهوری خواه بدل شد. کارگران شمالی با خواست از بین بردن هر نوع برده داری در جنوب، و برده داری مزدوری در شمال، به جنگ داخلی پیوستند. شعار سازمان های بزرگ کارگری که در حال شکل گیری بودند عبارت بود از «اداره کارخانجات به دست کارگران!»
پیشینه این امر در تاریخ صد و پنجاه سال پیش آمریکا، دوران انقلاب صنعتی، زمانی که هنوز مطبوعات آزاد وجود داشت، می رسد و سرچشمه های آن بسیار جالب اند. به عنوان مثال، عمدتا در شرق نیوانگلند، کارگران مطبوعات خود را منتشر می کردند. تکرار برخی موضوعات در این انتشارات نظر را جلب می کند: حمله ای شدید به نظام صنعتی، ‌که به نظر آنان، آمریکایی های آزاد را تبدیل به برده می کرد. کار دستمزدی اساسا با برده داری یکسان برآورد می شد. اما موضوع بسیار قابل توجه این نظریه بود: « روح دوران جدید انباشت ثروت و فراموش کردن همه به جز خود است.» و این قرن نوزدهم بود. طرح چنین موضوعی بدون آگاهی طبقاتی عمیق ممکن نیست. منافع قدرت و سرمایه درپی زدون این افکار از سر مردم بود. آن ها نمی بایست از وضعیت خود یعنی طبقه ای سرکوب شده، آگاهی داشته باشند… و به این طریق به اوضاع کنونی می رسیم که واژه «طبقه» را چنان لوث کرده اند که حتی نمی توان آن را به کار برد.
نخستین بند کتاب ثروت ملل آدام اسمیت را خوانده ایم که چگونه روند تقسیم کار و مشارکت همگان را تحلیل می کند. اما بسیاری تا صفحه ۴۵۰ نخوانده اند… یعنی جایی که تقسیم کار را به علت تبدیل انسان به موجوداتی تا حد ممکن احمق و نادان، که به کار هایی تکراری، آسان، و بری از خلاقیت، به شدت محکوم می کند. بدین لحاظ اسمیت پیشنهاد می کند که در هر جامعه ی متمدنی، دولت باید ازوقوع این امر ممانعت کند.
ما انسانیم و نه ماشین! و این به معنای برخورداری نه تنها از سنن فرهنگی خود بلکه از بسیاری دیگر نیز هست، یعنی نه تنها ماهر بلکه هوشمند تر شدن، برخورداری از تفکری خلاق، مستقل، پژوهشگر و مشارکت در امور جامعه نیز هست. این شرایط، لازمه ی جامعه ای در خور زندگی انسان است، زیرا که در غیر این صورت، جایگرین ساختن شما با یک ربات، به آسانی امکان پذیر است.
واژه قابل توجه دیگر، «بهره» است. بنا بر این وقتی سیاستمداری شعار « اشتغال بالاتر» را سر می دهد، تقریبا همیشه به « بهره بالاتر است» ترجمه می شود. اینان دغدغه اشتغال را ندارند زیرا در آن صورت ، برای کسب بهره ای بالاتر، تولید را به مکزیک و چین منتقل نمی کردند. نظم گفتمان چنان تغییر کرده است که واقعیت امر از دیده مردم پوشیده بماند. البته از صاحبان قدرت جز این انتظاری نیست ولی باید به وقوع این امر آگاه بود.

آگاهی طبقاتی

در واقع، در ایالات متحده تحرک طبقاتی بسیار کمتر از سایر کشور های صنعتی است. طرح مفهوم طبقه، مردم را به تفکر در باره آن می کشاند. یکی از دوستانم در دانشگاهی دولتی، تاریخ تدریس می کند. در پاسخ به این سؤال از دانشجویانش که «چه زمانی به سابقه طبقاتی خود آشنا شدید؟» دو پاسخ استاندارد می شنود: اگر پدرتان در زندان است، متعلق به طبقه ی زیر دست و اگر فراش و سرایدار است، متعلق به طبقه ی متوسط هستید. یعنی فقط از دو طبقه آگاهی دارند. زمانی که از کارکنان صحبت می کنیم، منظورمان طبقه متوسط است. همان طور که گفتم طبقه متوسط، به معنای منحصرا آمریکایی آن، تحت حملات شدید است.
ایالات متحده از معدود جوامعی است که در آن صحبتی از طبقه نیست. در فرم های آمار گیری قبلی، حتی معیاری به نام طبقه وجود نداشت. مفهوم طبقه در واقع، بسیار ساده است: چه کسی دستور می دهد؟ چه کسی از آن تبعیت می کند؟ البته طیفی وسیع تر از عوامل در تعریف این مفهوم داخل است ولی اساسا همین است.
ما با انسان های دهه ۱۹۳۰، از نظر ژنتیکی تفاوتی نداریم. هر آنچه آن زمان انجام شد، حالا نیز قابل انجام است. و به یاد بیاوردید که دوران ما به آن زمان شباهت های زیادی دارد: عدم تساوی شدید، رکودی عمیق، از همپاشیدگی جنبش کارگری، جامعه ای بس فقیر تر از امروز با امکاناتی بسیار کمتر! می توان در آن جهت گام زد. ولی به خودی خود اتفاق نمی افتد و باید در راه تحقق آن کوشید.

مراجع پایانی فصل

« مردان فورد به ضرب و شتم سازماندهندگان اتحادیه لویس پراختند.
۸۰ هزار کارگر در اعتصاب فولاد شرکت کردند؛ ۱۶ نفر در این درگیری مجروح شدند. »۳
نیویورک تایمز، ۲۶ مه ۱۹۳۷

دیترویت، ۲۶ مه: اولین تلاش نمایندگان اتحادیه کارگران متحد خودرو برای سازماندهی کارکنان شرکت فورد به فوران خشونت انجامید و نمایندگان آن مورد مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
ریچارد تی فرانکشتین، مدیر بخش عضویت که از جانب کمیته سازماندهی صنعتی، و والتر رویتر، رئیس منطقه غربی اتحادیه کارگران خودرو، توسط یک گروه از کارکنان در دروازه شماره ۴ کارخانه فورد در دیربورن مورد حمله قرار گرفتند. این دو که به همراه دو مرد دیگر به منظور نظارت بر توزیع اعلامیه های اتحادیه آمده بودند، بارها و بارها مورد حمله قرار گرفته و در نهایت مجبور به دوری از دروازه شدند. با وجود تلاش های فرانکشتین برای مبارزه با مهاجمین ، نتوانستند آن ها را دفع کنند.
ادامه درگیری ها با نمایندگانی که برای توزیع جزوات آمده بودند، منجر به زخمی شدن دوازده نفرشد که هفت نفر آنان زن بودند.
فرانکشتین گفت: «این بدترین کتکی بود که تا کنون خورده ام …. ما را از پله های بتنی به پائین انداختند. سپس از زمین بلندمان می کردند و دوباره پرتابمان می کردند …”
فرانکشتین و ردتر و چند تن از قربانیان دیگر این واقعه، توسط پزشکان تحت درمان قرار گرفتند.

سخنرانی هری ترومن در لوئیز ویل کنتاکی، ۳۰ سپتامبر ۱۹۴۸
همگی از توطئه انجمن ملی کارخانه داران برای فریب مصرف کنندگان آمریکایی با خبریم. یکی از مآموران این سازمان، در مصاحبه ای با افتخار از توطئه ای که به شکست لایحه کنترل قیمت ها انجامید، پرده برداشت.
به دقت گوش کنید: در این مصاحبه، مدیر روابط عمومی انجمن ملی کارخانه داران اعلام کرد که این انجمن برای شکست برنامه کنترل و تثبیت قیمت ها سه میلیون دلار خرج کرده است. انجمن ملی کارخانه داران نیز یک و نیم میلیون دلار برای تبلیغات در روزنامه ها هزینه کرده است. اینان مبلغین خود را به یک هزار سخنرانی، به باشگاه های زنان، کلوب های مدنی، و معلمان ، به ۱۵۰۰۰ سخنرانی برای روحانیون، و ۳۵۰۰۰ سخنرانی برای بخش کشاورزی، و نیز ۴۰۰۰۰ سخنرانی برای رهبران کلوب های زنان روانه کرده اند. اعلامیه ای از طرف انجمن ملی کارخانه داران به ۷۵۰۰ روزنامه و هفته نامه و۲۵۰۰ عدد آن نیز برای سردیبران و ستون نویس ها فرستاده شد.
هرگز یک کارزار تبلیغاتی چنین کثیف و چنین سازمان یافته ای به هدف گمراهی و فریب مردم آمریکا صورت نگرفته بود.

استعفانامه داگلاس فریزر از-گروه مدیریت نیروی کار
۱۷ ژوئیه ۱۹۷۸ ۴

اعضای محنرم گروه مدیدریت نیروی کار

… با تأسف، به این نتیجه رسیده ام که شرکت من در گروه مدیریت نیروی-کار نمی تواند ادامه باید … شرکت در این جلسات دیگر نه برای من و نه یک و نیم میلیون کارگری است که من نمایندگیشان را در UAW، کارگران متحد خودروسازی، تقبل کره ام. معتقدم که رهبران سرمایه، با چند مورد استثنایی، جنگی طبقاتی یک جانبه علیه کارگران، بیکاران و فقرا، اقلیت ها، قشر بسیار جوان و بسیار مسن و حتی بسیاری از طبقه متوسط جامعه ما به راه انداخته اند. رهبران صنعت، تجارت و امور مالی ایالات متحده آمریکا-به ویرانی رشد و پیشرفت ضعیفی که جامعه در گذشته شاهدش بوده، کمر بسته اند.
… به مدتی طولانی، اینان با گروه مدیریت کار به مذاکره نشستند. موفقیت آن روند مدیون تعهد جامعه کسب و کار، به نوعی سرمایه داری ظاهرا خوش خیم بود که به استقلال ، مالیکیت خصوصی،‌خود تنظیمی، و آزادی و سیاست های دمکراتیک مقید باشد.
البته این سیستم بیشتر مدافع «داراها» بوده است تا «ندارها»، با این حال، به دلیل بنیادی ناگفته ای بر جای مانده است: وقتی بخشی از جامعه در مضیقه قرار می گیرد، نخبگان کسب و کار کمی به دولت می پردازند تا به آن به آن گروه کمک کرده و آن را قادر به ادامه زیست نماید. البته این پرداخت معمولا به دلیل مبارزه ای پایدار، مانند جنبش کارگری سال ۱۹۳۰ و جنبش حقوق مدنی در سال ۱۹۶۰ ممکن می شد.
آخرین شکست در رابطه ما احتمالا جدی ترین گسستگی ها نیز می باشد. مبارزه سرمایه علیه لایحه کار، ناعادلانه ترین حمله بر جنبش کارگری طی ۳۰ سال گذشته است. قانون اصلاح کار، به خودی خود سازمانده کارگران نمی شد بلکه آغازی بود بر محدود ساختن رهبران شرکت های بزرگ در ممانعت کارگران از عضویت در اتحادیه ها. این اتحادیه ها با به تعویق انداختن روند عضویت به طور آشکارا قانون کار را زیر پا می گذاشتند…
ظهور شرکت های چند ملیتی که از میهن پرستی و اخلاق بویی نبرده و تنها به منافع شخصی خود می اندیشند، مفهوم مسؤلیت و پاسخگویی را بی رنگ کرده است. در واقع مشخص شده است که سرمایه داران، در پی حکومتی ضعیف و دولتی مطیع و فردگراییِ بی بند و بار شرکت های بزرگ هستند. دوره ای که صنایع در آرزوی اتحادیه ها بودند دیگر گذشته و در حال حاضر آرزوی سرمایه داران، عدم وجود هرنوع اتحادیه ی کارگری است.

«اعلامیه های کارگری» « دختران کارخانه»۵
لوئل ماساچوست ۱۸۴۵

با فروش محصولی که تولید کرده اید، هویت خود را نمی فروشید اما با فروش نیروی کارتان، خود را می فروشید. آزدای را که حق هر فردی است از دست می دهید و به محمل عظیم و اشرافیت پول زده تبدیل می شوید که در صدد نابودی هر آن کسی هستند که عملکرد سرکوب گرانه و برده داری شان را به سؤال می کشد. کارگران کارخانه ها باید صاحب آن باشند نه این که خود تبدیل به ماشینی در چنگ مستبدی گردند که اصول استبداد را بر دمکراسی غالب کرده و آزادی و حقوق، تمدن، سلامت، اخلاق و قدرت تفکر را فدای فئودالیسم تجاری می کنند.

ـــــــــــــــــــــــ

انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.­ـ

پانوشت ها:
۱ـ مترجم: این حق طبق قانون کار ایالات متحده وجود دارد. احتمالا چامسکی به فساد اتحادیه های کارگری اشاره دارد:

https://en.wikipedia.org/wiki/Labor_unions_in_the_United_States

۲ـ مترجم: https://en.wikipedia.org/wiki/The_Fall_of_the_House_of_Labor

۳ـ http://www.encyclopedia.com/history/dictionaries-thesauruses-pictures-and-press-releases/ford-men-beat-and-rout-lewis-26-may-1937-newspaper-account

۴ـ http://www.tinyrevolution.com/mt/archives/003408.html

۵ ـ https://en.wikipedia.org/wiki/Lowell_Mill_Girls

http://collegehistory.info/middle/manuscripts/10-lowell.html

http://industrialrevolution.org/factory-tracts.html