انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فضا، زمان و مکان

فضا و زمان

در زبان انگلیسی، طبق فرهنگ انگلیسی آکسفورد، واژه ی “فضا”، دست کم از سال ۱۳۰۰م. به این طرف، هر دو معنی زمانی و مکانی را با هم داشته است. تا پیش از آغاز این قرن، این دو معنا، همواره مجزا مفهوم می یافتند.

از زمان شکل گیری نظریه های نسبیت خاص و عام، مفاهیم مجزای فضا و زمان، روز به روز به مفهوم ترکیبی فضا- زمان نزدیک تر شده اند.

(اِسمارت،۱۹۸۸). به گفته هِرمان مینوکوسکی، که در ۱۹۰۸، این مفهوم را مطرح کرد، فضا- زمان یک پیوستگی، چهاربعدی است که سه بعد فضا را با بعد زمان ترکیب می کند. (وین ۱۹۷۵:۲۹۷) بنابراین هر شی ای، نه تنها باید طول، عرض و ارتفاع داشته باشد که باید تداوم زمانی نیز داشته باشد. آلبرت اینشتین که این مفهوم را در نظریه ی نسبیت خاص خود بکارگرفت، معتقد بود که بر خلاف نظریه ی نیوتن، جدایی مطلق فضا و زمان از یکدیگر امکان پذیر نیست و وابسته به انتخاب یک دستگاه مختصات است.”عالم چهاربعدی فضا را با تمام رویدادها و اشیای اش؛ و زمان را با تغییرات و حرکات اش شامل می شود.” (وین، ۱۹۷۵:۲۹۷) اما باید توجه شود که در نظریه نسبیت، فضا و زمان در مقیاس ها و سرعت هایی به هم وابسته می شوند که فرای حوزه ی محدود و آهنگ کند تجربه ی روزمره ی ما است و فراتر از فرآیندهای اجتماعی و تاریخی که حتی کندترند. روشی که می توانیم بُعد چهارم (زمان) را به شکلی معنادار به فضا وارد کنیم، این است که توجه خود را به فرآیند تکامل و تحول فضا معطوف کنیم. دنبال کردن خط سیر ساخته شدن و دگرگون شدن فضا به ما اجازه می دهد که چهارمین بعد را به درک فضایی خود بیفزاییم. تجربه ی زیست در فضا، از مواردی است که زمان در آن نهفته است.

فضا و مکان
در حالیکه فضا را گستره ای باز و انتزاعی می بینیم، مکان بخشی از فضاست که بوسیله شخصی یا چیزی اشغال شده است و دارای بار معنایی و ارزشی است. (گودال، ۱۹۸۷؛ مِیهوو پِنی،۱۹۹۲). بر هم کنش افراد با این محیطِ بلادرنگ است که ویژگی های آن را متمایز از مناطق اطراف می گرداند (کلارک،۱۹۸۵). مکان مرکز “ارزش محسوس” است، همراه با امنیت و پایداری که در آن نیازهای زیست- شناختی برآورده می شود. این نکته با باز بودن و آزادی فضای متفاوت نشده در تضاد است. اگر فضا امکان وقوع حرکت را می دهد، مکان درنگی پدید می آورد. به هر حال صرف نظر از این تضاد میان مکان و فضا، میان امنیت و آزادی، معانی این دو مفهوم در هم ترکیب می شوند و ایجاب می کند تعریف هر کدام را بیاوریم، به این صورت که “به یکی چسبیده ایم و منتظر دیگری هستیم”. (توآن، ۶-۱۹۹۷:۳) از آنجا که روابط اجتماعی عامل تعریف کننده مکان است، “واقعیت یک مکان”، “همواره باز است و پذیرا که تعین خود را در دل یک فرآیند اجتماعی جای میدهد.” (لگان و مُلُچ،۱۹۸۷،۴۷). هویت یک مکان آمیزه ای خاص است از روابط اجتماعی و بدین خاطر، همواره “بدون ثبات، مجادله ای و چندگانه” می شود. مفهوم یابی مکان به عنوان فضایی مجادله ای با هویت های چندگانه، به درک ما از مکان ها پویایی می بخشد. این موضوع به ما امکان می دهد تنوع و تفاوت فضاهای خاص را در چارچوب خودشان و در رابطه با بسترهای گسترده شان درک کنیم. اما باید توجه داشت که الگویی با این پویایی، سیالیت و انعطاف با محدودیت هایی روبه روست و آنچه از درک مکان در مرکز یک شهر جهانی پیش روی ماست با آنچه مرکز یک روستای دوردست در یک کشور غیر پیشرفته پیش روی ما قرار می دهد متفاوت است در این جا شتاب تحول و پویایی دیالکتیک کلانشهر وجود ندارد.
تقریباً مطمئن ایم که برداشت های پویا از مکان، با واقع بینی بیشتری چندگانگی رویه ها و هویت های اجتماعی را انعکاس خواهد داد. اما در هر مقطعی از زمان، ثابت هایی وجود خواهند داشت، همان طور که تحول در طی زمان در ارتباط با چارچوب های موجود قضاوت می شوند. این چارچوب ها ناگزیر تغییر خواهند کرد، اما نه همگی به یکباره. بنابراین هویت مکان ها در ارتباط با تحولات مداوم در طول تاریخ، پیوسته تعریف و باز تعریف خواهند شد.
می توان این طور گفت که مکان بنا بر واقعه تعریف می یابد و خود هویتی مستقل از فضا می گیرد. در واقع مکان همان فضاست اما این بار با سلسله ای از تداعی معانی و با حضوری از وقایع و خاطره ها.

“مفهوم فضا به ویژه برای تجزیه و تحلیل محیط انسانی، امری مناسب به شمار می رود”. “افلاطون در بیان این مفهوم معتقد به دو جهان است، او اشیاء مادی را بازتاب صور جهان مثالی و نمودی از واقعیت می داند و نیز از هندسه به عنوان علم فضا یاد می کند.”
چنین به نظر می رسد که اختلافات و تنگناهای مربوط به شناخت فضا، ریشه در شیوه برقراری ارتباط با آن دارد، یعنی روشی که آن را می فهمیم و سپس آن را دگرگون می کنیم. مباحث مربوط به فضای مطلق و رابطه ای، دو راهی میان فضای فیزیکی و اجتماعی، میان فضای واقعی و ذهنی، میان فضای انتزاعی و دارای تفاوت، میان فضا و مکان، میان فضا و زمان، همگی را می توان نشانه مجموعه هایی از پرسش های فلسفی هنوز نیازمند پاسخ دانست: چگونه فضا را می فهمیم و به آن مرتبط می شویم؟ آیا فرای ادراک مان است یا وضعیت اش بسته به ادراک ما شکل می گیرد؟ با حس هایمان به آن مرتبط می شویم یا با خردمان؟ آیا فضا مجموعه ای است از اشیا و انسان ها یا ظرفی برای آنها؟ فضا و زمان چگونه به هم مرتبط می شوند؟ در پاسخ به این پرسش ها بر سر انتخاب میان خرد گرایی و تجربه گرایی، میان ماتریالیسم و ایده آلیسم، میان درک عینی و ذهنی، میان منطق و احساسات، میان تئوری و عمل، میان یکسانی و تنوع و میان نظم و بی نظمی اختلاف داریم. از این دید، فضا را می توان جانشینی انتزاعی برای جهان اطراف مان دید، برای آنچه عموماً محیط مصنوع و طبیعی مان می دانیم، “هر آنچه در پیرامون وجود دارد و به صورت بالقوه با فرد در ارتباط قرار می گیرد”. (پاکزاد،۱۳۸۵:۵۸) باید توجه داشت که این دو راهی ها و خُردشدن های مفهوم فضا نباید باعث توقف ما در روند شناخت و درک و دگرگون سازی آن باشد. ما نیازمند برقراری ارتباطیم، در تله ی تفاوت افتادن و ندیدن رشته ی اتصال میان انسان ها، ما را از پدید آوردن محیط فیزیکی و اجتماعی بهتر ناتوان می کند. فضا با تمامی مقیاس های ممکن اش و با تمام تفاوت های رویکردی که در ارائه از آن وجود دارد، از فضای جهانی تا ریزفضای رویه های روزمره، پیوسته تغییر می کند، این فضاها در عین حال در متن اجتماعی شان جای دارند و هویت های چندگانه اما به هم مرتبط را امکان پذیر می سازند. چنین برداشت پویایی از فضاست که طراحی متغیر و طراحی برای تغییر آن چه که در بستر فیزیکی و اجتماعی صلب جای گرفته را ممکن می سازد.
در مسیر این شناخت پویاترین کلیت مؤثر و متأثر یعنی اجتماع که برگرفته از مجموعه عوامل انسانی است دارای اهمیت بسزایی است.

پی نوشت ها:
(۱) نوشته حاضر بخشی از پایان نامه کارشناسی ارشد نگارنده در رشته طراحی شهری با عنوان “بازتعریف فضای شهری” در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات می باشد.
(۲) کتبی که در این بخش به عنوان منابع پایه مورد مطالعه قرار گرفته اند به شرح ذیل می باشند:
– نوربری-شولتز، کریستیان، ۱۳۸۴، مفهوم سکونت به سوی معماری تمثیلی، ترجمه محمود امیریار احمدی، انتشارات آگاه
– مدنی پور، علی، ۱۳۸۴، طراحی فضای شهری نگرشی بر فرآیندی اجتماعی و مکانی، ترجمه فرهاد مرتضایی، انتشارات شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری
– پاکزاد، جهانشاه، ۱۳۸۵، مبانی نظری و فرآیند طراحی شهری، انتشارات شهیدی
– حبیبی، سید محسن، ۱۳۷۸، فضای شهری، حیات واقعه ای و خاطره های جمعی، صفه ۲۸، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی