انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فروپاشی قلمروها یا بازگشت مرزها؟(بخش سوم)

فروپاشی قلمروها یا بازگشت مرزها؟(بخش سوم)

آیا فرایند جهانی شدن دچار رکود شده است؟

«ژوستَن وَییس»: دیگر اصراری بر طرفداری از جهانی باز و متصل به هم وجود ندارد. بی‌شک موتورهای فن‌آوری جهانی شدن –حمل ونقل، ارتباطات- باز و متصل به هم هستند؛ در دوره بحران اقتصادی ۲۰۰۸، اقدامی برای بستن درهای کشورها همانند دوران ۱۹۳۰ در جهت اجرای اقتصاد protectionniste انجام نشد. ولی مانع از آن نمی‌شود، از ده سال پیش روند تجارت جهانی به دلایل اقتصادی از قبیل اهمیت روزافزون خدمات مرتبط با کالا، پایان سرعت گرفتن چین و شاید هم، رکود قرن خیلی کند شده است. از طرف دیگر، بازهم جهانی شدن از طریق دیوارها و موانعی که پوپولیست‌ها می‌خواهند برپا کنند و همچنین به وسیله رقابت‌ ژئوپولوتیکی بین دولت‌ها (تنش‌ها، جنگ‌ها، تحریمات) تهدید می‌شود. خلاصه اینکه، دیگر در آرمان‌شهر سال‌های ۱۹۹۰ نیستیم. و آنچنان که «توماس فریدمن» ادعا می‌کرد مردم دیگر به چیزی جز«کره زمین مسطح است» اعتقاد ندارند.

«دِلفین اَلِس»: جهانی شدن نه آرمان‌شهر است و نه پدیده منحصراً اقتصادی، فرایندی اجتماعی است که دامنه آن به جریان اطلاعات و انتشار نظرات و آرمان‌های افراد است. با این حال رفت و آمد آزاد در خارج از فضای دو سوی آتلانتیک به بم‌بست خورده است و نابرابری در امکان جابجایی به منبع سرخوردگی روزافزون تبدیل شده است. اگر تفاوت بین انتظارات و دست‌آوردهای افراد زیادتر شود به خصوص در کشورهای در حال توسعه، خطر انفجار به واقعیت نزدیک‌تر می‌شود.

چرا هنوز مرزها مشکل‌زا هستند؟

«ژوستَن وَییس»: اگر ترامپ پیشنهاد ساخته شدن دیوار بین ایالات متحده و مکزیک را مطرح می‌کند به این دلیل است که رأی‌دهندگان به او، احساس می‌کنند که فریب تجارت آزاد سال‌های ۱۹۹۰ و مهاجرت همراه آن را خورده‌اند، به عبارت دیگر، بازندگان اقتصادی و فرهنگی جهانی شدن هستند که آنتی‌بادی‌های مربوط به خود، یعنی مرزها را به وجود آورده است. به نظر می‌رسد که اگر پوتین در امور اوکراین دخالت می‌کند، این برخلاف «قدرت نرم» اتحادیه اروپاست که تا ۲۰۱۳ توسط او نادیده گرفته شد و نفوذ مسکو و به عبارتی قدرت فردی پوتین را تهدید می‌کند.

«دِلفین اَلِس»: هر وضعیتی به تحرکات محلی بسیار خاص اشاره دارد، ولی می‌توان حالتی را که دائم و ادامه‌دار است انتخاب کرد. برای رژیم‌هایی که به زیر سؤال رفته‌اند سیاست خارجی کارکرد استحکام‌بخشی داخلی را دارد، و تنش‌های مرزی و هویتی نمونه‌هایی از این سیاست‌ها هستند.

قدرت‌های نوظهور از بازگشت دیپلماسی سنتی که بر پایه خودمختاری است حمایت می‌کنند. این بازگشت مرزها علی رغم منتطق پسااستعماری و این قدرت‌طلبی علائمی خطرناک برای صلح جهانی هستند؟

«ژوستَن وَییس»: می‌توان علی‌رغم تغییرات جامعه جهانی اطمینان داشت که قدرت‌های نوظهور نوعی گرایش «قرن نوزدهمی»در پیش گرفته‌اند که هدف آن تضمین حاشیه مانور در دنیایی است که توسط غربی‌ها در دوران ضعف این کشورها بنا نهاده شده است و آن‌ها این حق را برای خود محفوظ می‌دارند که در صورت لزوم این هنجارها را زیر پا گذارند. روایت جایگزین واقعی جز یک ضد-روایت درباره چگونگی اداره جهان توسط کشورهای نوظهور وجود ندارد که همراه با حق نظارت و بلوکه کردن است و در این میان کشوری مثل چین ظهور می‌کند که توان ایجاد مؤسساتی مثل «بانک سرمایه‌گذاری آسیایی» به عنوان جایگزین مؤسسات «برِتون وودز» را دارد.

«دِلفین اَلِس»: گفتمان‌های خودمختاری نوین درکشورهای نوظهور تناقضات سیستم پایه‌گذاری‌شده بر اساس تأیید یک هنجار مساوات‌طلبی-خودمختاری را محکوم می‌کنند، در حالی که این سیستم به طور غیرمساوات‌طلبانه عمل می‌کند. آن‌ها بدون ابعاد هنجاری که قدرت‌های غربی می‌خواهند به آن بدهند از همان ابزار قدرت‌های کلاسیک مثل دیپلماسی کلوب‌ها و اجلاس BRICSیا IBSA برای ادعای بازگشت به خودمختاری کاربردی(برابری و عدم دخالت به عنوان اساس همکاری بین‌المللی) استفاده می‌کنند. باید این چالش را شناخت چون یکی از موضوعات بحران تطبیق سیستم بین‌المللی است. با این حال قدرت‌های نوظهور جایگاه‌های متفاوتی دارند. به عنوان مثال، چین و روسیه تمایل دارند جایگاه ویژه عضویت در شورای امنیت سازمان ملل را حفظ کنند. دیپلماسی مخالفت نباید ماسکی بر چهره واقعیتی به نام جنبش‌های اجتماعی باشد که اکثر این دولت‌ها در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستند و جهانی شدن ابزار رهایی را در اختیارشان قرار می‌دهد.