انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فرصت طلبی ایدئولوژیک جنبش ۵ ستاره در ایتالیا: نه راست نه چپ… نه میانه

نویسنده: Luca Manucci

پژوهشگر عموم سیاسی دانشگاه زوریخ

برگردان: شهباز نخعی

 

انتخابات مجلس قانون گذاری ایتالیا در ۴ مارس، کشور را در دوره ای از بی ثباتی فروبرده است. دو تشکل سیاسی که خود را «ضد سیستم» می خوانند، بیشترین آراء را به دست آورده و خواهان به دست گرفتن قدرت هستند اما هیچ کدام از آنها اکثریت لازم برای تشکیل دولت را ندارد. «جنبش ۵ ستاره» که طی چند سال به صورت نخستین حزب کشور در آمده، در منظر سیاسی فراسوی آلپ و اروپا حکم بشقاب پرنده را پیدا کرده است.

 

نتیجه آرای «جنبش ۵ ستاره» (S 5 M) در انتخابات اخیر مجلس قانون گذاری ایتالیا انبوهی از واکنش های باورنکردنی پدیدآورده است. این درحالی است که این نتیجه ثمره قابل پیش بینی بحرانی سیاسی و اقتصادی است که تداوم دارد. انگشت وسط (در فرهنگ غرب یک ژست دستی مستهجن برای نشان دادن نفرت است.م.) که نماد این حزب است و به سوی طبقه سیاسی، روزنامه نگاران و نهادهای اروپایی نشانه رفته، در حکم ابزاری برای ابراز خشم میلیون ها رای دهنده است. به نظر می آید که بُعد «تصفیه گر» این جنبش به مذاق ایتالیایی ها خوش آمده است.

در پژوهشی که درسال ٢٠١۶ منتشر شد، دو اقتصاددان به نام های جولیلمو بارونه و سورو مونچتی نشان دادند که ثروتمندترین خانواده های کنونی فلورانس دارای همان نام و تبار خاندان های مشهور ثروتمند قرن پانزدهم میلادی هستند (١). پابرجائی صاحبان قدرت اقتصادی شاید بخشی از توضیح چرایی دادن ١١ میلیون رای به «جنبش ۵ ستاره» (S 5 M) باشد. تشکل های سیاسی بزرگی که از ٢٠ سال پیش دولت را در ایتالیا در دست دارند، مسئول بی رمقی رونق اقتصادی ، بیکاری زیاد (به ویژه در میان جوانان) و بدهی عمومی مهار گسیخته هستند (٢). این ترازنامه فاجعه بار، به همراه رسوایی های پی درپی ناشی از حضور همه جانبه «مافیا»، اعتماد مردم به رهبران را ازبین برده است. ازاین رو، «جنبش ۵ ستاره» برای بسیاری یک گریزگاه و وعده انتقام گیری از دستگاهی سیاسی است که در آن یک دار و دسته تنها به فکر امتیازات خویش است.

 

بحث و نظر خواهی آنلاین

آقای جیوزپه («پپه») گریو، بنیانگذار جنبش در سال ٢٠١۴ در وبلاگ خود پیش بینی کرده بود که «جنبش ۵ ستاره» می تواند سه دسته از حریفان را از میدان به در کند: «روزنامه نگارانی که برای حفاظت از “طبقه” (و درآمدهای شخصی خود) به هم نان قرض می دهند؛ صاحبان صنایع وابسته به رژیم، که همواره آماده پشتیبانی (یا تامین منابع رای) در برابر حق دستیابی به بازارهای عمومی و گرفتن امتیازات دولتی هستند و بالاخره سیاستمدارانی که از روسپیان نیز کم ارزش ترند». آقای لوییجی دی مایو، ٣١ ساله، نامزد سمت نخست وزیری، از نتیجه انتخابات ۴ مارس ابراز خرسندی و پیش بینی کرده که این امر موجب تشکیل «جمهوری سوم شهروندان» بر روی ویرانه های «جمهوری دوم» کنونی شود. جمهوری دومی که خود بر روی خاکسترهای به جا مانده از رسوایی های فسادی بنا شد که تاریخ سیاسی ایتالیا را تا زمان فروپاشی احزاب سیاسی بزرگ تاسیس شده پس از جنگ جهانی دوم تا سال ١٩٩۴ رقم زده بود و به دستیابی آقای سیلویو برلوسکونی به قدرت منجر شد.

هنگامی که «جنبش ۵ ستاره» در سال ٢٠١٣ برای نخستین بار در سطح ملی در انتخابات حضور یافت، وعده می داد که مجلس را «مانند یک قوطی کنسرو ماهی تن» باز کند تا محتوای مخفی آن را بیرون بریزد و از زد و بندها و دوز و کلک های آن پرده بردارد. امروز، آقای دی مایو اعلام می کند که جنبش او آماده اداره دولت است و تشکل های سیاسی دیگر باید با آن مذاکره کنند. درسال ٢٠٠۵ آقای گریو وبلاگی ساخت که ۴ سال بعد تبدیل به یک جنبش سایبری شد که امروز نخستین حزب کشور شده است.

توضیح گر این پدیده در درجه نخست یک سیستم ابزارهای اطلاع رسانی است که حزب برای تسهیل مشارکت هواداران خود و برقراری دموکراسی مستقیم طراحی کرده و این امکان را پدیدآورده که نامزدها و نمایندگانش بتوانند موضع حزب درمورد مسایل گوناگون را تشریح نمایند یا به همه پرسی بپردازند. «جنبش ۵ ستاره» مفهومی از دموکراسی را ترویج می کند که بر پایه اصل بحث و نظرخواهی آنلاین قراردارد و به تصمیم هایش مشروعیت بیشتری می دهد. آرمانشهر رقومی جنبش – که بحث و نظرخواهی های شهروندان در تالارهای اینترنتی را سازماندهی می کند – اکنون زندگی سیاسی را دگرگون کرده است. حالا هر ایتالیایی می تواند با یک کلیک ساده نظر یا پسند خود را، بدون واسطه های الزاما نامطلوب یک حزب، سندیکا یا روزنامه بیان کند.

نکته دیگر درخور توجه این است که «جنبش ۵ ستاره» دستکم اکنون، تنها حزب در ایتالیا است که می تواند مدعی باشد پرونده قضایی اش (تقریبا) سفید است. ماجراهای سیاسی – مالی تا حدی در کشور رایج است که تنها اثری که افشاگری این حزب بر علیه آن حزب دارد این است که بیش از پیش اعتبار همه احزاب را ازبین می برد. جذابیت «جنبش ۵ ستاره» عمدتا ناشی از این نتیجه گیری ساده است که یک شهروند بدون تجربه سیاسی همواره درستکارتر از هریک از حرفه ای های نظام سیاسی پیشین است. در هیچ یک از گردهمایی های «جنبش ۵ ستاره» نیست که شعار «درستکاری، درستکاری» ( Onestà, onestà ! ) که به صورت شعار جنبش درآمده سرداده نشود. می توان رونق یافتن کار «جنبش ۵ ستاره» را به وعده برقراری یک حداقل درآمد همگانی نیز نسبت داد. این حداقل درآمد از نظر مبلغ (٧٨٠ یورو) و طول زمان پرداخت آن چندان چشمگیر نیست، ولی موفقیت انتخاباتی جنبش ارتباط تنگاتنگی با شمار بیکاران دارد. در جنوب کشور که نرخ بیکاری جوانان در میان بالاترین ها در اتحادیه اروپا است، جنبش ۴٠ درصد از آراء را به دست آورده است. در سطح ملی، بیشترین رای را در میان بیکاران، کارگران، کارمندان، زنان خانه دار و دانشجویان کسب کرده است. به علاوه، برنامه اعلام شده جنبش در زمینه اجتماعی سخاوتمندانه تر – پول بیشتر برای مدارس و بیمارستان ها، افزایش مقرری بازنشستگی و غیره – همراه با وعده کاهش مالیات بود هرچند این وعده ها برای متمایز شدن از رقبا کافی نبود. در انتخابات ماه مارس، همه احزاب بزرگ وعده افزایش هزینه های عمومی و کاهش مالیات را می دادند.

گرایش پسا ایدیولوژیک حزب نیز می تواند به نفعش عمل کرده باشد. «جنبش ۵ ستاره» درحالی که دارای یک خط ازپیش ترسیم شده یا یک نظام عقیدتی دست و پاگیر نیست ، از نرمش برنامه ریزی شده فوق العاده ای برخوردار است و می تواند با وزش باد به هرسو بچرخد. این انعطاف به آن امکان می دهد رای دهندگان گوناگون با دیدگاه های متضاد را زیر چتر خود گردآورد (نمودار بالا را ببینید).

راهبرد تبلیغاتی حزب این گرایش را تسهیل می کند. درحالی که آقای گریوی پر جوش و خروش و دستیارش آقای آلساندرو دی باتیستا به جذب رای دهندگان رادیکال تر مشغولند، آقای دی مایوی جدی و آشتی جو اطمینان خاطر رای دهندگان میانه رو را تامین می کند. ایلوو دیامانتی «جنبش ۵ ستاره» را به اتوبوسی تشبیه می کند که در ایستگاه اول مسافران چپ را سوار می کند و سپس در ایستگاه بعدی برای سوارکردن مسافران راست و راست افراطی توقف می کند و به این ترتیب تبدیل به خودروی جمع آوری اعتراضات سیاسی می شود (٣).

آقای گریو در سال ٢٠١٣ در وبلاگ خود نوشته بود: «جنبش ۵ ستاره نه چپ است نه راست. همسوی شهروندان است. به شدت مردم گراست. اگر قانونی خوب باشد ما به آن رای می دهیم، اگر بد باشد رای نمی دهیم». در این جهان بینی، فاشیسم و کمونیسم هردو از منظر تاریخ محکومند. احزاب سنتی که تبدیل به اشیاء عتیقه شده اند نیز به همین گونه اند. شمار زیادی از ایتالیایی ها این دیدگاه را قبول دارند، تاجایی که خود مفهوم «ایدیولوژی» در کشور گنده گویی به حساب می آید. این ایده که باید با «گذر از چند دستگی ها» چیزهای دیگری را آزمود بی وقفه هواداران بیشتری می یابد.

«جنبش ۵ ستاره غالبا از موضع گیری روشن درمورد موضوع های حساس مانند همجنس گرایی یا مهاجرت پرهیز می کند. در پژوهشی که توسط میشی آمسلر انجام شده کوشیدیم میزان انعطاف جنبش ۵ ستاره برمبنای مطالب منتشر شده در وبلاگ آقای گریو، که مجرای رسمی ارتباطی اوست، درطول ١٠ سال را بسنجیم (۴). انبوه محتوای این وبلاگ – یک متن در هر روز – به موضوع هایی با گوناگونی فراوان می پردازد. بیشتر آنها گفتمانی درباره مفهومی از دموکراسی مستقیم است تا موضع گیری درباره موضوع هایی که مطرح می شود. غالبا، قبولاندن جهان بینی ای است که برپایه اصل تقابل خیر و شر مردم را دربرابر نخبگان فاسد قرارمی دهد.

حتی پنج «ستاره» ای که قرار است نماد اولویت های جنبش باشد – خدمات عمومی آب، حمل و نقل، توسعه پایدار، دستیابی به اینترنت رایگان برای همه وحفاظت از محیط زیست – به تدریج معنای خود را از دست داه است. این نمادها که درسال های ٢٠٠۵ و ٢٠٠۶ در کانون گفتمان جنبش قرارداشت، باردیگر در سال های ٢٠١١ و ٢٠١٢ به کار گرفته شد و بعد باز ناپدید شد.

به ویژه درباره مسئله اروپا است که «جنبش ۵ ستاره» توانایی تطبیق خود را اثبات می کند. این موضوع که درسال های بین ٢٠٠۵ و ٢٠١٣ بی اهمیت به نظر می آمد، در آستانه انتخابات اروپایی سال ٢٠١۴ – که جنبش خود را به کارزار انتخاباتی تحمیل کرد و خواستار خروج ایتالیا از حوزه پولی یورو شد- به صورت موضوعی عمده درآمد. خواستی که در فردای رای گیری به فراموشی سپرده شد. درآن زمان، خود آقای گریو توضیح داد که از آنجا که «جنبش ۵ ستاره» «دکترین و پشتوانه ایدیولوژیک» ندارد، موضع گیری آن «خیلی روشن و قابل تطبیق است، ما هم می توانیم یورو را قبول و هم رد کنیم، این بستگی به منافع ملی مان دارد».

 

قابلیت های تردیدبرانگیز

تغییر جهت های بی وقفه، که از نظر انتخاباتی در کوتاه مدت سودمند است، با نظرخواهی های آنلاینی توجیه می شود که در دراز مدت چندان امکان پذیر به نظر نمی آید. اگر «جنبش ۵ ستاره» در شرایط اداره دولت قرار گیرد، می باید از موضع گیری هایی که موجب تفرقه در افکار عمومی می شود خودداری کند زیرا این خطر وجود خواهد داشت که بخشی از رای دهندگانش را از دست بدهد. ازسوی دیگر، اصل گزینش نامزدها برمبنای درستکاری تا قابلیت یا تجربه همواره یک مزیت نیست. خانم آلسیا دالساندرو، «اقتصاد دان» برگزیده آقای دی مایو در گروه کارشناسان جنبش می باید روزی توضیح دهد که او در واقع هیچ عنوان یا مدرک تحصیلی اقتصادی ندارد، بلکه دراین زمینه دارای علاقه مبهمی است. او در این مورد گفته: «من در وقت آزادم نشریه “اکونومیست” را می خوانم». کارهای نادرست پی درپی خانم ویرجینیا راجی و رسوایی هایی که از زمانی که در ژوئن ٢٠١۶ شهردار رم شده در آنها نقش داشته، نیز تایید می کند که چند کلیک روی اینترنت برای برگزیدن بهترین نامزدها و تامین شفافیت کامل کفایت نمی کند.

رای دهندگان «جنبش ۵ ستاره» با دیدن وضعیت کشور خود کاملا حق دارند خود را خیانت دیده یا ناراضی احساس کنند. این احساس مختص ایتالیایی ها نیز نیست. درکشورهای دیگر اروپا نیز تشکل های سیاسی پسا ایدیولوژیک صاحب نفوذ می شوند. کم و بیش در همه جا، حزب های سوسیال دموکرات پژمرده شده اند، درحالی که محافظه کاران نیز شاهد گرایش بخشی از رای هایشان به سوی راست افراطی اند. دراین مرحله تاریخی، روی برگرداندن از هرگونه ایدیولوژی می تواند فرمولی جادویی برای کسب بیشترین آراء باشد.

طبقه بندی حزب ها برمبنای منطق راست – چپ روز به روز دشوارتر می شود. یک حزب می تواند در عرصه هویتی یا فرهنگی راست باشد و در کارزار خود علیه مهاجرت یا ازدواج همجنس گرایان تبلیغ کند اما در عرصه اقتصادی و اجتماعی پیشنهادها و تدابیری پیشرو داشته باشد. در حال حاضر «جنبش ۵ ستاره» موردی یگانه در اروپاست .هیچ حزب دیگری در گوهره خود این حد بالای پسا ایدیولوژی را ندارد. «پودموس» در اسپانیا نیز از یک جنبش مشارکتی علیه نابرابری و فساد («معترضان») متولد شد و با «جنبش ۵ ستاره» در تحسین دموکراسی مستقیم هماهنگ است. با این حال، این حزب آشکارا چپ است. در جهت مخالف «جبهه ملی» خانم مارین لوپن در فرانسه یا حزب استقلال انگلستان (UKIP) آقای نیگل فاراج مکرر می گویند که نه راست و نه چپ هستند درحالی که گفتمان ملی گرای آنها بدون تردید در جایگاه راست افراطی قرارشان می دهد.

در نهایت، «جنبش ۵ ستاره» را می باید بیشتر با حزب های فرصت طلبی که مدتی در سوئد، آلمان، جمهوری چک و ایسلند رونق یافتند مقایسه کرد. آنها نیز لاف دموکراسی مستقیم، شفافیت، آزادی اطلاع رسانی و مبارزه علیه فساد می زدند و بعد در اثر نداشتن جهت گیری نیرومند و منسجم، و نیز فقدان پایگاه اجتماعی به قدر کافی گسترده و مردمی دچار فروپاشی شدند. ایتالیا همواره آزمایشگاهی برای بقیه اروپا بوده است (فاشیسم درسال های دهه ١٩٢٠، بی ثباتی سیاسی در سال های دهه ١٩۶٠ و دولت کارشناسان در سال های دهه ١٩٩٠…)، کشورهای دیگر می باید، خوب یا بد، از راهبرد «جنبش ۵ ستاره» الهام بگیرند.

 

١-
Guglielmo Barone et Sauro Mocetti, « Intergenerational mobility in the very long run : Florence, 1427-2011 », Working Papers, no 1060, Banque d’Italie, Rome, avril 2016.

٢-
Lire Andrea Fumagalli, « “Jobs Act”, le grand bluff de Matteo Renzi », Le Monde diplomatique, juillet 2016.

٣-
Ilvo Diamanti, « M5S, né destra né sinistra : il partito “pigliatutti” che punta ai delusi della politica », La Repubblica, Rome, 10 avril 2017.

۴-
Luca Manucci et Michi Amsler, « Where the wind blows : Five Star Movement’s populism, direct democracy and ideological flexibility », Italian Political Science Review, vol. 48, n° ۱, Cambridge (Royaume-Uni), mars 2018.