انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فاشیسم با واژه جوانه می زند.

هانری ژیروـ برگردان عاطفه اولیایی

چه روند های بلندمدتی به ظهور ترامپ منجر شد؟ تأثیر ملی و جهانی آن چیست؟ و برای مقاومت چه باید کرد؟ کرنل وست (۱) فیلسوف، کنشگر، منقد اجتماعی، و نویسنده در باره کتاب هانری ژیرو تحت عنوان جامعه ای در خطر: ترامپ و تهدید استبداد آمریکایی می گوید: «این کتاب شجاعانه که به موقع ضروری نگاشته شد، شکل گیری نئو فاشیسم ترامپ را توضیح می دهد.».

جرج ارول در کتاب ۱۹۸۴،هشدار داد که استبداد با کاربرد زبان خاص خود آغاز می شود. هم اکنون، عملکرد واژه های به عنوان مثال سرخط خبرها دستکاری در زبان به منظور فریب و اغوای عموم و ویرانی قوه تحلیل و تفکر آزاد و نقاد،است. با قدرت گیری استبداد، فرهنگ آموزشی، عرصه های عمومی و نهاد های مشوق تفکر نقاد مورد حمله قرار می گیرند.

واژه های بیانگر حقیقت و افشارگر عدم عدالت محو می شوند و بررسی قدرت حاکم بسیار دشوار می گردد. مفاهیم درستکاری، شرف، احترام و نوع دوستی ایجاد حساسیت کرده و مدافعان و مبلغان آن مورد تنبیه قرار می گیرند. می توان به درستی گفت که دید اورول از کابوس آینده، دیگرداستانی تخیل نیست. وزارت حقیقت آن داستان همان وزارت «اخبار جعلی» نظام ترامپ است، و زبان «سر خط خبر ها» نیز در پلاتفرم های مختلف تبدیل به ماشین اطلاعات جعلی تبلیغات، خشونت، تعصب، تنفر و جنگ شده است.

با بر سر کار آمدن ترامپ، زبان دگرگون شده است(۲): اکنون مخالفان و مبارزان، داده های علمی و نیز رسانه های منقد را از انواع «اخبار جعلی» و رسانه ها را نیز «دشمن خلق» می نامد و چنان مکررا این موضع را تکرار کرده است که طبق آمار پوینتر، حدود یک سوم آمریکائیان به آن باور آورده و محدودیت رسانه ها را لازم می بینند. زبان از تحلیل و خرد نقاد، مباحث پخته و شواهد علمی جدا شده و در رابطه ای تازه با قدرت شکل می گیرد و به کار می رود. چارچوب جدید آن نیز، مراسم پر زرق و برق توخالی، نمایش های سیاسی، احساسات عمیق ضد روشنفکری، فرهنگ سلبریتی، تشویق نا اگاهی، فرهنگ ترشیده مصرف گرایی، کالایی شدن رسانه های تحت اختیار ابرشرکت ها، خشونت ، و روحیه خود محوری شده است. زبان آموزش و دانش دمکراسی جا به زبان ناجی، سقوط، تعصب و تنفر داده است. یکی از نتایج این وضعیت، محو اخلاق و مسؤلیت اجتماعی، وگسترش بی عدالتی است و استفاده از زبان به عنوان ابزار سرکوب دولتی. وزارت « اخبار جعلی» بدون وقفه در پی محدود کردن آنچه قابل تفکر است بوده و خرد و منطق و شواهد دیگررا نه در خدمت حقیقت بلکه ایپئولوژی های ورشکسته ای می دانند در دست دشمنان دولت. آنچه در دیستوپیای اورول « جرم فکری» نام داشت، اکنون «اخبار جعلی» نام گذاری شده است. ترامپ رئیس جمهور،مفهوم حقیقت را وسیله ای در دست رسانه های نقاد معرفی می کند که طفره رفتنش را از حساب و کتاب به پرسش می کشد، به خصوص در باره حملاتش به قضات، دادگاه ها، وسایر نهاد هایی که به طور کامل و کورکورانه به وی اعلام وفاداری نکنند. برای ترامپ،ریاست جمهوری بیشتر برنده شدن به هر طریق و بیتشر ارعاب و خود ستایی است تا حکومت. دیوید اکسلرد، مشاورارشد اوباما حق داشت:« علیرغم آن که هر رئیس جمهور از محدودیت هایی که دمکراسی بر آن ها می نهد مستأصل است اما به تدریج بر آن ها گردن می نهد. اما نه ترامپ. وی از همان ابتدا جنگی فرساینده علیه تمام نهاد های دمکراتیک به پیش برد. » پیتر بیکر، نویسنده نیویورک تایمز، استدلال می کند که ترامپ، شیفته قدرت مطلق و استبداد، از زبان و قدرت به عنوان اسلحه ای در حمله بر اولین الحاقیه قانون اساسی،دادگاه ها و مسؤلان امور استفاده می کند. تحسین ترامپ برای دیکتاتور ها پنهان نیست، اما آنچه غالبا نادیده گرفته می شود، تقلید از زبان آن هاست. به عنوان مثال، خواست وی در برقراری «قانون و نظم»، دست پلیس را در اعمال خشونت باز گذاشته است و تمایلش به نظامی گری، بازتاب ایدئولوژی و زبان رئیس جمهور فیلیپین، دورته است که خواستار قتل عام شد و با وقاحت به « خواست کشتن مجرمین با دست های خود» افتخار می کرد.
فاشیسم با واژه ها جوانه می زند. ترامپ از زبان و رسانه ها در به راه انداختن نمایش های سیاسی، تبلیغات، ممیزی و سرکوب استفاده می کند. در عین حال نمی توان گفت که جریان استبداد فعلی با ترامپ آغاز شده و یا زمینه صعود وی به قدرت لحظه ای متمایز در تاریخ ایالات متحده است. همان طور که هوارد زین در تاریخ مردم ایالات متحده نگاشته است، ایالات متحده با سیاست کشتار جمعی، بومی گرایی و خشونت دائم سفید برتری گرایان زاده شده است. به علاوه این تاریخ صحنه بازی سیاستمدارانی فریبکار ، ازهویی لانگ و جو مکارتی گرفته تا جرج والاس و نیوت گینگریج است. استبداد در عمق این تاریخ ریشه دارد ودر حال حاضر ترامپ، به سادگی قطب انتهایی این روند فعالیت های ضد دمکراتیک است.

با صعود کازینو ـ سرمایه داری، روحیه « تصاحب همه چیز توسط برنده» ایالات متحده را به ملتی بد سرشت و ظالم تبدیل کرده است که به فقرا، محرومین و« اقلیت های نژادی و دینی دور انداختنی» پشت کرده است. باید توجه داشت که در عرض چهل سال گذشته، شاهد دیکتاتوری مالی روز افزون توأم باتمرکز قدرت و مالکیت در مورد رسانه ها نو و فرهنگ عام بوده ایم. دستگاه سنتی آموزشی و نیز دیجیتالی در قرن ۲۱، مردم را به مصرف کننده ، و شهروندی را به وسواس نو لیبرالیسمی در جهت احراز منافع خود و مفهومی پوچ از آزادی کشانده است. با توجه به تلفیق قدرت و فرهنگ و عملکرد آن ها به عنوان نیروی سیاسی و آموزشی مسلط، عرصه نمود های دیداری ( از هر نوع متن) قابلیت نفوذی بی سابقه ای دارد. نظام فرهنگی چنان قوی شده است که به سختی بتوان نقش آن را در انتخاب ترامپ منکر شد. استیون لویتسکی و دنیل زیلبات تفسیری از قدرت سیاسی و آموزشی رسانه های قدیم و جدید ارایه می دهند: «بدون شک ترامپ به عنوان سلبریتی نقشی در این انتخاب داشته است. ولی اهمیت تغییرات در افق دید رسانه ها به همان اندازه مهم بوده است… به عنوان مثال، توئیت های ان ام ان بی سی ، سی ان ان، سی بی اس، و بی بی سی، که به هیچ عنوان از ترامپ طرفداری نمی کنند، دو بار بیشتر در مورد ترامپ بوده است تا هیلاری کلینتن. پژوهشی دیگر حاکی از برخورداری ترامپ از مدتی معادل دو بیلیون دلار به طور رایگان در رسانه ها طی کارزار انتخاباتی بوده است. ترامپ احتیاجی به خرید کارگشایان جمهوری خواه ندارد و در ۲۰۱۶، دروازه کارزار انتخاباتی کاملا بر وی باز بود.
طبق نظر روت بن قیات، فاشیسم با واژه زاده می شود. وی در باره ممنوعیت مرکز کنترل بیماری ها در استفاده از بعضی واژه ها می نویسد: « قدرتمندان می دانند که همه چیز با واژه شروع می شود… بدین لحاظ کسانی که رژیم های استبدادی را مطالعه کرده و یا بد شانسی زندگی تحت چنین نظام هایی را داشته اند، می دانند که سیاست ترامپ، صاحب منصبان مرکز کنترل بیماری ها ( سی دی سی) را از استفاده از برخی واژه ها همچون «شکننده، حق برخورداری، تنوع، تراجنسی، نطفه، بر اساس شواهد،بر اساس علم » مانع شده است. عدم ارایه دلیلی برای این حکم و فشاری که بر کارمندان این مرکز وارد می شود، مفهومی سیاسی دارد که نه مختص به این شرایط خاص … بلکه به تاریخ استفاده از زبان به عنوان حربه سرکوب مربوط است. مستبدین همواره از زبان برای به راه انداختن کیش شخصی تو اعمال قدرت بر زندگی روزانه مردم استفاده کرده اند. هدف این سیاست ها فقط عبارت از ممنوعیت آنچه می توان خواند، نوشت و گفت نیست بلکه دید افرارد را از خود و دیگران متحول می کند. هر چه احساسات همبستگی و انسانیت افراد کمتر، تأثیر این سیاست در احتمال سازش با قدرت حاکمه و همکاری با آن بیشتر است. تحت رژیم های فاشیست، زبان خشونت و فرهنگ سنگدلی با پراکندن استعاره های جنگ، اخراج، نژاد خالص، خبث وشر، هنجار شد. طبق نوشته های مورخین آلمانی، ریچارد ج. اوانز و ویکتور کلمپرر، دیکتاتور هایی همچو هیتلر تنها به فساد زبان بس نکرده و ابتدا بسیار واژه ها را نیز ممنوع کردند؛ به زودی پس از آن نوبت کتاب ها و نویسندگان شد. منقدین ایدئولوژی نازی و پایمالی نظام مند حقوق بشر را زندانی کردند و در نهایت به همه گیر شدن گفتمان طرد و پیدایش اردو های کار، سیاست خلوص و یکدستی نژادی و پاکسازی اجتماعی انجامید.

هم اکنون دوباره شاهد بازتاب چنین سیاست ها و نشانه های فاشیسم نو آمریکایی، که طی سال های سیاه نضج می گرفت، بر جامعه هستیم. تحت چنین شرایطی، اولین خط مبارزه، به پرسش کشیدن چگونگی تسلط چنین فساد و برهم ریختگی زبانی بر هر عرصه زندگی روزانه است.در آغاز، به پرسش کشیدن زبان لازم است زیرا مستبدین ایدئیولوژی، تنفر، سیاست محو و نادیده گرفتن را از طریق زبان القا کرده و می پراکنند. ترامپ نیز مانند بسیاری از مستبدین مورد علاقه اش، در عین استفاده از زبان در خدمت خشونت وسرکوب ، از آن نیز به عنوان نماد هویت، نقد، همبستگی و مبارزه جمعی وحشت دارند. هیچکدام از آن ها برای شیوه حاکمیتی مسؤلانه، حقیقت را امری ضروری ندانسته، بلکه همگی معتقدند که دروغ به طرفداری از قدرت لازمه روند حاکمیت است،حال هر چند غیر دمکراتیک!

با سقوط در سیر قهقرایی زبان فاشیسم، ترامپ بار ها خود را تنها ناجی توده ها خوانده است.

در تاریخ آمریکا، دروغ ، که انگ و نشان حکومت های مستبد است، سابقه طولانی دارد. ویکتور کلمپر در کتابش، زبان رایش سوم ، یا دآور می شود که «هیتلر ترسی عمیق از متفکرین و تنفری شدید از روشنفکران داشت.» ترامپ نه تنها جنون دروغ دارد بلکه بار ها ابراز داشته تا چه اندازه به تحصیل نکرده ها را علاقه دارد. علیرغم آن که واشنگتن پست و نیویورک تایمز فهرست دروغ های وی را منتشر کرده اند، گفتار ترامپ هیچ تغییری نکرد و به دروغ هایش ادامه داد. در مصاحبه ای ۳۰ دقیقه ای با واشنگتن پست روز ۲۸ دسامبر ۲۰۱۷، ترامپ به طور متوسط هر ۷۵ ثانیه دروغی گفت و یا ادعایی ناروا داشت. هدف زبان ترامپ، کودک وار کردن،اغوا و غیر سیاسی نمودن مردم، نادیده گرفتن حقیقت و داده ها، از طریق توئیت ها، مصاحبات و اعلان های عمومی است. هدف مهم تر وی، ویرانی اساس و پایه حقیت و جایگرینی آن با دروغ و بدیلی برای دنیای سیاسی است که عرصه جولان کوبه های نمایشی / تخیلی و تحریک احساسات مردم است. وی بیش از هر رئیس جمهور پیشینی، واژه ها و منابع ، مأخذ و شواهد را بی اهمیت کرده است. رابطه حقیقت را با شهروندان متعهد قطع کرده ونمایش هایی از ارعاب و تهدید را جایگرین بحث و مجادله ساخته است.
زبان دیکتاتور ها(۴) نامیدن بی عدالتی،ارایه تعریفی برای سیاست،ورای حکومت قدرتمندان ،مشروعیت قوانین عادلانه، مشارکت در قدرت،و سیاستی دمکراتیک و قوی را ناممکن می سازد. عملکرد زبان فاشیسم ورای هنجار سازی دروغ و نا آگاهی رفته و فرهنگ عدم توجه، ناتوانی دقت، بی حوصلگی و هیجانی نمودن هر امری را پراکنده و دامن می زند. در این شرایط، ترس و نگرانی سکه رایج تعاملات می شود. ماشا گین، به درستی ابراز می دارد که دروغ های ترامپ نه دروغ هایی عادی ، بلکه «دروغ قدرت» اند که « نه برای قانع کردن مخاطبان بلکه برای نشان دادن قدرت گوینده آن است.
استبداد در صدد پاک نمودن خاطره هاست تا آینده را نسبت به جنایات گذشته بی تفاوت سازد. به گفته پیتر بیکر و مایکل ماکت،که پس از تهیه فهرستی از توئیت های بی پروا وبی مسؤلیت ترامپ قبل از مراسم سال نو، می نویسند: « رئیس جمهور دوباره افق جنک با کره شمالی را به میان کشید،و همچو نوجوانان قلدر به تسلیحات کشار جمعی خود که {بسیار بزرگتر} و { قوی تر} از تسلیحات «مرد راکتی» است، نازید:« آیا کسی از آن رژیم بیچاره و قحطی زده کیم جان اوون می تواند او را را مطلع کند که شاسی اتمی من هم بزرگتر و پر قدرت تر از شاسی اوست و هم بهتر کار می کند؟» و به دنبال آن سری توئیت های دیگری مبنی بر لزوم محبوس کردن دستیار های هیلاری، قطع کمک به فلسطین، بی لیاقتی دمکرات ها در مورد مهاجرین، افتخار به کارنامه مثبت خود (به دلیل آن که سال پیش کسی در سوانح هواپیمایی کشته نشد)، و اعلام در نظر گرفتن جایزه ای برای فاسد ترین و دروغگو ترین رسانه ها، فرستاد. سلاح ترامپ،عدم حساسیت و بی شعوری است. در اجلاس کمیته ملی حمهوری خواهان سال ۲۰۱۶ ابراز کرد: « من صدای شما هستم و من به تنهایی نظم و قانون را برقرار و اوضاع را بهتر خواهم کرد.» به گفته مورخ سدریک ج. رابینسون، این سخنان ترامپ بازتاب سیاست « باز سفید سازی آمریکاست.» به علاوه، استفاده مداوم ترامپ از واژه های مبالغه مانند «تاریخی، بهترین، بزرگ ترین، فوق العاده و زیبا» حاکی از عدم برخورداری وی از ذخیره ای گسترده از واژگان و اصطلاحات زبانی است. این مبالغه ها فقط اغراق بازتاب خود بزرگ بینی وی نیست به عنوان مثال، ابراز این که در مورد داعش از ژنرال هایش بیشتر می داند، و یا بیشتز ازمتخصصین در مورد بازیابی انرژی اطلاع دارد، به گفته ی ریچارد ج. اونس، یاد آور گفتار دیکتاتور رایش سوم است: « زبان آلمانی، به زبان مبالغه تبدیل شد تا هر کاری که رژیم کرد بهترین، موفقیت هایش بی نظیر،تاریخی و غیر قابل مقایسه وانمود شوند… به گفته کلمپرر، زبان مورد استفاده برای صحبت از هیتلر، مملو از استعاره های مذهبی بود: مردم به وی « ایمان داشتند»، او « ناجی، تاوان پس دهنده، ابزار سرنوشت بود و روحش در ملت آلمان می زیست…» نهاد های نازی، از ورای استفاده از زبان، چنان همه جا حاضر بودند که زندگی روزانه بدون فکر کردن به و در نظر گرفتن آن ها غیر ممکن بود. تحت حاکمیت ترامپ،خاطره های متناقض با منافع استبداد،در زبان اهلی شده ی مبالغه، زدوده و محو می شود تا امکان تفکر و تصور حکومتی بدیل ناممکن شود. به عنوان مثال ترامپ با بی توجهی به نقش برده داری و زایش ، چنان در باره جنگ داخلی سخن گفت که گویی مورخین هنوز در باره علل آن پژوهشی نکرده اند. طی ماه بزرگداشت سیاهان، ترامپ با صحبت از فردریک دوگلاس (مبارز ضد برده داری) چنان که گویی وی هنوز زنده است، عدم آگاهی خود را از تاریخ به نمایش گذاشت و توئیت نوـ نازی «خاک و خون» وی ، همراهیش را با سفید برتری گرایان ، مستتر در شعار «به عظمت رساندن دوباره آمریکا» و شعار ضد یهودی « اول، آمریکا»، مربوط به طرفداران نازی در جنگ دوم جهانی،عریان ساخت. آوردن استیو بنن سفید برتری گرا و جف سشن ( هر دو سابقه طولانی در اتخاذ مواضع نژاد پرستانه) به کاخ سفید و انتصاب آن ها در مقام های برجسته؛ باز توئیت ویدیویی ضد اسلام که در ابتدا در « بریتانیا، نخست!ا»، گروهی دست راستی افراطی منتشر شده بود، از شواهد دیگر نژاد پرستی ترامپ اند. ترزا می، نخست وزیر بریتانیا در این مورد از ترامپ انتقاد کرد. با چنین برخورد ها و چنین زبانی، به گفته هاروی کی « پیروزی فاشیسمی آمریکایی و سلطه حکومتی مستبد بر رژیم لیبرال دمکراسی، دیگر نه امکانی قابل تصور بلکه واقعیت است.»

اگر قرار است فاسیشم شکست بخورد باید آموزش مقامی مرکزی در سیاست یابد.

زبان مورد استفاده ترامپ بخشی از برنامه ای وسیع برای زدودن همدردی و همبستگی است. سیاست بومی گرایی و عدم آگاهی ترامپ، رو به «هنجار کردن فاشیسم» دارد و یادآور رژه کوکلوس کلان ها در ایالات متحده و فرای کورپس ها (۵) در آلمان نازی، شکنجه تبعید، کتابسوزی ( تنفر از روشنفکری)، ملی گرایی مفرط ، بی تفاوتی به امنیت محیط کار و نیز محیط زیست، اختصاص بودجه به مدارس خصوصی به هزینه مدارس دولتی، و نظامی کردن جامعه در رژیم پینوشه در شیلی است.
تاریخ فاشیسم می آموزد که زبان آن در خدمت خشونت، پراکندن تنفر، نومیدی و یأس،با بی اهمیت شمری مفاهیم حقیقت، اعتبار، ایدئولوژی ، واژه های سیاسی لازم برای تسهیل مشارکت مردم، مسؤلیت پذیری، و ارزش های دمکراتیک، آن ارزش ها را را از عرصه عمومی خارج و به ایجاد تیره ترین شرایط تاریخی یاری می دهد. بدون شهروندان آگاه، دمکراسی پا نمی گیرد و بدون زبانی نقاد بی عدالتی، نشانی از عدل نمی تواند باشد. هر مقاومتی در مقابل استبداد جدید آمریکا باید با تحلیل زبان آن، داستان هایی که بهم می بافد، سیایت هایی که تولید می کند، و نهاد های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که آن را ممکن می سازند، آغاز گردد. نحوه شکل دهی به مفاهیم هویت، خواست، ارزشها ، و سرمایه گذاری احساسی درگفتمان های کازیو سرمایه داری، سفید برتری گرایی، فرهنگ سنگدلی توسط دستگاه آموزشیِ فرهنگی راست گرایان باید به پرسش کشیده شود. زبان ترامپ هم حامل و هم مولد سیاست هایی است که بر زندگی مردم تأثیراتی بسیار قوی دارد و به هدف پنهان ساختن قدرت سرکوبگر استفاده می شود. به جای برخورد به دروغ ها و ارعاب های ترامپ به عنوان ابراز افکار شخصی فریبکار و خطرناک، باید به یافتن ریشه های آن، و تحلیل نهاد هایی که به آن مشروعیت می دهند، مبلغین آن و تأثیر آن ها بر زندگی روزمره افراد جامعه پرداخت. این زبان تنها متعلق به ترامپ نیست، بلکه زبان فاشیسم نوپایی است که ازمدتی پیش در نضج است. زبانی که به دنیا همچو میدان جنگی می نگرد که باید غارت شود و «دیگری» را نابود شدنی و یا دلیل ارعاب می داند. ترامپ، وسیله ای برای جنبش پوپولیست مستبدی است با هدف « محو نظام مند هنجار های سیاسی، اخلاقی، و اجتماعی» که محور دمکراسی است. زبان ترامپ اسلحه ای زهر آهنگی برای «وندالیسم فرهنگی » است که به تبلیغ تنفر، حمایت از دولت ـ زندان، با حاکم سازی سفید برتری گرایان و ماشین تولید نابرابری های غیر قابل تصور در ثروت و قدرت، در جامعه می پردازد.

واکنش روشنفکران/کنشگران
زبان بدیلی که به جنگ زبان حاکم/ترامپ می رود باید امید پرور، قابل رؤیت کننده قدرت، ارایه دهنده حقیقت،و با به چالش کشیدن نادرست و دروغ، در پی ایجاد فرهنگی آموزنده و تحلیلی باشد که مقاومت جمعی در برابر شیوه های متفاوت و متنوع ترسرکوب را ممکن سازد. پیشروان نیاز به زبانی دارند که هم پتانسیل های سیاسی فرم های نژادی، جنسیتی، و هویت جنسی را در بر گیرد و هم « اشکال سرکوب، به انزوا کشیدن و به حاشیه راندن » را آشکار سازد؛ تا در عین حال موفق به ایجاد چنان جنبش اجتماعی گسترده و تشکیل حزب سیاسی شوند که در پی به چالش کشیدن ارزش ها و نهاد های پایه ای فاشیسم آمریکایی باشد؛ این زبان باید قادر به روایت چه بودگی سوسیال دمکراسی آمریکایی باشد.
روشنفکران، هنرمندان، دانشگاهیان و سایر کارگران فرهنگی می بایست به آموزش، و افشای روند های سرکوب پرداخته و از هنجار شدن گفتمان کازینو سرمایه داری و سفید برتری گرایان و فاشیسم جلوگیری کنند. بدون محوری نمودن آموزش در سیاست، و امید به امکان نظامی بدیل، فاشیسم شکست نمی خورد. زبان نقاد، رابطه بین عوامل قدیمی فاشیسم و زایش آن ها را در اشکالی نو آشکار می کند.(۶)استفاده از چنین زبانی باعث تحکیم و تسریع کنش جوانان در ایجاد عرصه های اجتماعی به منظور درگیراندن گفتگو های تحلیلی و تبادل درک جدیدی از سیاست است. تمرکز بر زبان به عنوان استراتژی مبارزه، تنها در باره معنا، نقد و جستجوی حقیقت نیست، بلکه شکل گیری چنین زبانی و پیدایش امکانات،نظریه و پراتیک ،در روند درک نحوه عمل قدرت، و شیوه استفاده از آن در روند مبارزه نهفته است. بدون ایمان به شعور، آموزش تحلیلی و قدرت استقامت، انسانیت قادر به مبارزه با خطر جهانی فاشیسم و پوپولیسم راست گرا نمی باشد. همه اشکال فاشیسم در پی ویران کردن معیار های حقیقت، همدردی، خرد آگاه و نهادهایی که آن ها را ممکن می سازد است. مبارزه فعلی علیه فاشیسم نو در ایالات متحده، تنها بر سر ساختار های اقتصادی و یا صاحبان قدرت های ابرشرکتی نیست؛ بلکه مبارزه ای است علیه جهان بینی، ایده ها، آگاهی و قدرت تغییر فرهنگ. به چنان دیدی نیازمندیم که سرمایه داری را معادل دمکراسی، نظر تنگی و رقابت شدید را هنجار، و منافع شخصی را ورای هر چه و بالاترین انگیزه انسان نسازد. چنین زبانی باید از ورای همکاری ، نوعدوستی، حمایت، محبت، تساوی و احترام برای «دیگری»،آموزش را به تغییرات اجتماعی و ایجاد عاملیت در فراگیران و شهروندان مربوط کند. «چنانچه درس های گذشته سیاه آموخته نشده و به راهکرد های سازنده منجر نشود»،و بدون بینشی برای آینده پسا سرمایه داری، مبارزه برای دمکراسی سوسیالیست مثمر ثمر نیست (۷). آریل دورفمن معتقد است: «باید به خردی که به مبارزه با مرگ رفته، موفق به اکتشافات پزشکی و مهندسی گشته ، به ستاره ها دست یافته، معابدی خارق العاده بنا کرده و داستان هایی پیچیده خلق کرده است، ایمان بیاوریم و بدانیم که باز انسانیت را نجات خواهد داد. باید به یاری علم و خرد نشان دهیم که حقیقت به این آسانی قابل محو کردن نیست و به منکران هوش و خرد: « شما پیروز نخواهید شد، راهی برا قانع کردنتان می یابیم.» در پایان ،دمکراسی بدون شهروندان آگاه و عدالت بدون زبانی نقاد بی عدالتی ممکن نیست.

http://www.truth-out.org/news/item/43159-challenging-trumps-language-of-fascism

یادداشت ها

(۱https://en.wikipedia.org/wiki/Cornel_West

(۲) https://theconversation.com/scientific-information-is-the-key-to-democracy-88620?utm_medium=email&utm_campaign=Latest%20from%20The%20Conversation%20for%20January%204%202018&utm_content=Latest%20from%20The%20Conversation%20for%20January%204%202018+CID_c92244b9da5fa91dfaa10c6cbd4fe095&utm_source=campaign_monitor_ca&utm_term=waging%20a%20war%20against%20scientific%20information

(۳) https://www.washingtonpost.com/news/democracy-post/wp/2017/12/21/beware-of-president-trumps-nefarious-language-games/?utm_term=.dc9e11b2d2c9

(۴)https://thinkprogress.org/when-everything-is-a-lie-power-is-the-only-truth-1e641751d150/

(۵)https://fa.wikipedia.org/wiki/فرای_کورپس

(۶) https://medium.com/quote-of-the-week/american-politics-and-the-crystallization-of-totalitarian-practices-464e1f02f514

(۷) https://www.opendemocracy.net/can-europe-make-it/nicola-bertoldi/are-we-living-through-new-weimar-era-constructive-resolutions-for

**************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با نگارنده/مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.