انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

غذا برای تفکر

غذا برای تفکر

(ویلیام آر. لئونارد، استاد انسان شناسی دانشگاه نورس وسترن، متخصص در تغذیه و انرژی جمعیت های معاصر و پیش از تاریخ و گروه های انسانی در اکوئادور، بولیوی، پرو و سیبری)

ویلیام لئونارد می گوید: جست و جو برای تهیه غذا، مصرف و در نهایت چگونگی استفاده از آن در فرایندهای بیولوژیک تمامی جنبه های مهم بوم شناسی یک موجود زنده هستند. او در این بخش، سه روش که نوع بشر را از نمونه های اولیه متفاوت می کند شامل روی دوپا راه رفتن، مغز بزرگ، و گسترش ما در سراسر جهان می‌داند. وی برغذا و عوامل مرتبط با آن، که در صدد توضیح تطور هستند نیز، متمرکز می شود. همچنین وی، رابطه سلامت نوین با تغذیه در دیدگاه‌های جدید را درنظر می گیرد.
شما همانطور که [این متن را] می خوانید سوالات زیر را نیز در نظر داشته باشید:

۱. چطور لئونارد اهمیت غذا در تکامل موضوعات جامعی نظیر؛ روی دوپا راه رفتن، مغزهای بزرگ و مهاجرت را توضیح می دهد؟
۲. او چه شواهد علمی ای برای هر یک از این تجزیه و تحلیل ها ارائه می دهد؟
۳. چگونه غذا به آنچه که لئونارد سرگردانی های مدرن ما می گوید، مربوط می شود؟

ما انسان‌ها، نخستی‌های عجیبی هستیم. ما روی دو پا راه می رویم، مغز بزرگی داریم و هر گوشه ای از جهان را تحت استعمار خود درآورده‌ایم.
انسان شناسان و زیست شناسان از مدت ها به دنبال درک این [مسئله] هستند که چطور خط تطوری اصل و نسب ما عمیقا از نمونه های اولیه فاصله گرفته است. و سالهای زیادی است که فرضیه های مختلفی با هدف توضیح این چیزهای عجیب مطرح شده است که
اما شواهد رشد جسمی نشان می دهد که این خصلت های گوناگون و عجیب انسانی در حقیقت یک ویژگی مشترک دارند: آنها تاحد زیادی ناشی از اقدام انتخاب طبیعی در به حداکثر رساندن کیفیت رژیم غذایی و کارآیی و سودمندی جست و جو برای تهیه غذا هستند. تغییرات به وجود آمده در دسترسی به مواد غذایی در طول زمان، به نظر می رسد که اجداد ما را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین، در یک نگاه تکاملی، ما بیشتر آن غذایی هستیم که می‌خوریم.
براین اساس، آنچه ما می خوریم هنوز هم راهی است که در آن خود را از دیگر نخستی های هم نوع مجزا کنیم.
جمعیت های معاصر انسانی در سراسر جهان، رژیم غذایی غنی تری از نظر کالری ها و مواد مغذی نسبت به پسرعموهای ما دارند. بنابراین چه زمانی و چگونه عادت های غذایی اجداد ما از نخستی های دیگر مجزا شد؟ علاوه براین، تا چه اندازه انسان های مدرن از الگوهای رژیم غذایی اجدادیشان فاصله گرفته اند؟
تمایل به مطالعه تطور نیازهای غذایی بشر دارای سابقه طولانی ست اما بعد از سال های ۱۹۸۵، زمانی که اس. بوید ایتون و ملوین جی. کونر از دانشگاه اموری مقاله مهمی را در مجله پزشکی نیوانگلند تحت عنوان تغذیه در پارینه سنگی منتشر کردند این تحقیقات شتاب بیشتری یافت. آنها بحث کردند که شیوع بسیاری از بیماری ها مانند چاقی مزمن، فشارخون بالا، بیماری عروق کرونر قلب و دیابت در جوامع مدرن تحت تاثیر عدم تطابق الگوهای مدرن رژیم غذایی با نوع رژیم غذایی ای که گونه های ما به عنوان جوامع شکارچی- گردآورنده ماقبل تاریخ برای خوردن داشتند، است. از آن زمان، نیازهای غذایی بشر رشد روزافزونی پیدا کرد و یک تصویر متنوع تری پدید آمد. اما امروزه، ما می دانیم که انسان ها فقط با امرار معاش و رژیم غذایی پارینه سنگی، تکامل نیافته اند بلکه منعطف بودن در تغذیه در بردارنده پیامی است که نتایج مهمی بر سر آن چه مردم امروزه به منظور سالم بودن باید بخورند ، دارد.
برای درک نقش رژیم غذایی در تکامل انسان، ما می بایست به یاد داشته باشیم که جست و جو برای غذا، مصرف آن و در نهایت، چگونگی استفاده از آن در فرایندهای بیولوژیکی، تمام جنبه های بوم شناختی یک موجود زنده هستند. انرژی رد و بدل شده بین موجودات زنده و محیط‌شان- که خود، انرژی صرف شده در رابطه با انرژی بدست آمده است- پیامدهای مهم سازگاری برای بقا و تولیدمثل دارد. این دو مولفه سازگاری داروین در روش هایی که ما سهم انرژی حیوانی را تقسیم می کنیم، منعکس شده است.
انرژی نگهدارنده آن چیزی ست که یک حیوان را روزانه زنده نگه می دارد. انرژی تولیدی، به عبارت دیگر، با تولید و پرورش فرزندان برای نسل های بعدی همراه است. برای پستانداران شبیه ما، این[قضیه] می بایست افزایش هزینه هایی که مادران در دوران بارداری و شیردهی متحمل می شوند را پوشش دهد.
نوع محیط زیست جانور سکونت یافته، در توزیع انرژی بین این اجزا، با وجود رسیدن به سطح نیازهای بالاتر موثر خواهد بود. با این حال، هدف همه موجودات یکسان است؛ [یعنی]اختصاص سهم کافی به تولیدمثل برای اطمینان از به ثمر رسیدن و بقاء طولانی مدت گونه ها.
بنابراین، با نگاه کردن به روش های حیوانات در مورد اخذ و سپس تخصیص انرژی موادغذایی ما می توانیم بیشتر درک کنیم که انتخاب طبیعی چطور تغییرات تطوری را ایجاد می کند؟