انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

عکاسی به مثابه داده ی علوم اجتماعی از نظر داگلاس هارپر

جامعه شناسی مطالعه ی جهانی است که ما در آن زندگی می کنیم و ما در جهانی زندگی می کنیم که در حال مشاهده کردن و دیدن هستیم؛ بنابراین طبیعی به نظر خواهد رسید که ما تصاویر جهان را به عنوان بخشی از روش و چگونگی مطالعه ی جامعه ثبت کنیم. روش های زیادی برای رهیافتن و نزدیک شدن به موضوع عکاسی به عنوان داده در علوم اجتماعی وجود دارد. جهت گیری داگلاس هارپر (Douglas Harper) برای انجام یک پژوهش کیفی به جای تجزیه و تحلیل نشانه شناختی از متون بصری، روشی عملگرایانه و با تمرکز بر کار میدانی می باشد.

از دید او پژوهش های بصری نیز همانند سایرجنبه های تحقیق های کیفی، از طریق عملی بهتر قابل فهم است. این روش نمی تواند همانند پژوهش های پیمایشی یا تحلیل های آماری توصیف شده و آموزش داده شود. به عقیده ی هارپر ما با حوزه ای از جامعه شناسی رو به رو هستیم که علم به هنر نزدیک می شود.

هارپر شرح خواهد داد که چطور ویژگی های بخصوص عکاس بر کار میدانی در علوم اجتماعی تأثیر می گذارد. و همچنین اشکال مختلف جامعه شناسی بصری را بیان می کند و امیدوار است تا جامعه شناسان این رهنمون ها را برای توسعه ی روشهای پژوهش بکار گیرند.

ماهیت تصویر

اگرچه جامعه شناسی بصری می تواند از انواع مختلف بازنمایی بصری استفاده کند، داگلاس هارپر در مقاله ی خود تحت عنوان “عکاسی به مثابه داده ی علوم اجتماعی” صرفاً عکس را مورد مطالعه قرار می دهد. از نظر او عکس ها رایج ترین شکل جامعه شناسی بصری هستند، آنها خاصیت عجیب و غریبی دارند چرا که دارای خصلت دوگانه ای هستند به این معنا که در عین حال که جهان را همانگونه که به نظر می رسد و بدون هیچ تفسیری ثبت می کنند، به طور همزمان این تفسیر با ذهنیت عمیق (عکاس) نیز همراه می باشد. هیچ روش دیگری برای ثبت و ضبط در جهان وجود ندارد که این دارای این تناقض مضحک باشد، و هر چیزی که او در این مقاله در مورد روش های بصری می گوید در واقع کشمکش میان این دو ویژگی رقابتی از تصویر می باشد.
شاید این ضرب المثل که یک عکس ارزش هزار واژه را دارد در این مورد مناسب باشد. یک عکس مقادیر فوق العاده ای از اطلاعات را جمع آوری می کند؛ عکسی از یک رویداد اجتماعی که از اجزای مختلف شکل گرفته است و یا یک واقعیت اساسی پیچیده ممکن است لازم باشد تا با چندین صفحه متن توصیف شود.

یک متن هرگز با تصویر برابری نمی کند، اما تصاویر نیز هرگز به تنهایی و به طور کامل ارتباط لازم را ایجاد نمی کنند. اتصال سنتی تصاویر و متون طولانی، نوشتن شرح تصاویر می باشد در واقع متن کوتاهی هستند به طور خاص با تصاویر ارتباط دارند. در بسیاری از روش های علوم اجتماعی بصری از شرح متن ها برای پیوند متون و تصاویر استفاده می شود، اما شرح متن ها اغلب بخشی از فرآیندی هستند که در آن تصاویر به متن اضافه شده اند.

استفاده از عکاسی برای جمع آوری داده اولین نوع انسان شناسی و جامعه شناسی بصری بود. بهترین مثال این نوع پژوهش، اثر مارگریت مید و همسرش گرگوری بیتسون به نام شخصیت بالیایی (۱۹۴۲) است که در آن محققان از ۷۵۹ عکس (منتخب از بین بیش از ۲۵۰۰۰ عکس گرفته شده در کار میدانی) استفاده کردند، تا تحلیل های قوم نگارانه ی خود را مورد پشتیبانی و توسعه قرار دهند. زنجیره ای از عکس ها، تعاملات رفتاری روزمره و اجرای مناسک و آداب و رسوم اجتماعی بالیایی را نشان می دهند. این تصاویر شبیه کلیپ کوتاه ویدئویی می باشند(آنها چندین فیلم کوتاه هم تهیه کرده بودند). محققان همچنین از تصاویر برای بررسی فرهنگ مادی همچون منازل و تکنیک های کشاورزی استفاده کردند.

جامعه شناسان گاهی اوقات از تصاویر گرفته شده توسط عکاسان مستند استفاده می کنند تا درکشان را نسبت به تاریخ بسط و توسعه دهند. برای مثال، جامعه شناسان عکس های ژاکوب ریس (Jacob Riis) را برای مشاهده شرایط زندگی در شهرهای صنعتی در اوایل قرن بیستم، مطالعه می کنند. این جامعه شناسان اینگونه آغاز می کنند که چگونه صنعتی شدن و فقدان حمل و نقل عمومی به ازدحام جمعیت و سایر مسائل اجتماعی منجر می شود.

هارپر خود نیز از عکس های هوایی برای مطالعه ی ساختارهای مزارع پرورش دام استفاده کرده است. عکس های هوایی که او به وسیله ی یک هواپیمای کوچک گرفته است نشان داد که انواع مزارعی که وی از طریق سایر تجزیه و تحلیل ها بررسی کرده بود از چشم انداز های هوایی متفاوت می باشد. دیدگاه وسیع عکس های هوایی نشان داده است که همه چیز چشم انداز طبیعی نخواهند داشت. از جمله چیدمان مزارع، نوع ساختمان ها و حتی شیوه های معین برداشت. در حالی که این تصاویر کاملا بدون ابهام نیست ولی به راحتی به یک نوع شناسی منجر شد که می تواند در تجزیه و تحلیل ساختار و تغییر در سایر مزارع زراعی استفاده شود.

این نمونه ها نشان می دهد که جامعه شناسی بصری شامل گرفتن عکس هایی با موضوعات جامعه شناختی، و گاهی ایجاد تطابق این تصاویر با تجزیه و تحلیل متنی می باشد. به این ترتیب جامعه شناسی بصری می تواند نسبتاً آسان باشد. این شکل از جامعه شناسی بصری عمدتاً به واسطه ی ارتباط اش با جامعه شناسی تجربی و عکاسی مستند، انتقاد هایی را متحمل شده است.

بخش اعظم انتقادها از جانب پست مدرنیسم به این دلیل است که معتقدند جامعه شناسی تجربی و عکاسی مستند در خدمت اثبات وجود یک واقعیت عینی می باشد و ابزاری برای اندازه گیری این واقعیت هستند. در حالی که بنا بر استدلال پست مدرنیست ها، واقعیت مبنای مبهمی دارد، و عکس ها نیز مانند همه ی سوابق و تجارب زندگی، بیانیه هایی ذهنی هستند نه اسناد و مدارکی عینی. جامعه شناسی بصری و به خصوص عکاسی مستند به طرز جالبی، ایدئولوژی خود را در پشت نقاب عینیت گرایی کاذب پنهان کرده است. هارپر معتقد است که این انتقاد درست می باشد، اما بر این باور است که این انتقاد پیش فرض های جامعه شناسی تجربی و بصری را باطل نمی کند. بلکه آن را تکمیل می کند. اگر ما از چگونگی ساخته شدن عکس مطلع باشیم، می توانیم به طور موفقیت آمیزی از آن استفاده کنیم. بنابراین او بحثش را اینطور ادامه می دهد که چطور جنبه های فنی و اجتماعی در معنای عکس ها تأثیر می گذارد، و به همین منوال چطور ممکن است در پی یک روش بصری علوم اجتماعی تحت تأثیر قرار بگیرد.

ساختار اجتماعی تصویر
عکس دارای ساختاری اجتماعی است، به این معنا که موقعیت اجتماعی عکاس و سوژه نقش مهمی را در ایجاد عکس بازی می کنند. برای مثال مجموعه ی عکس های هارپر برای تحقیق مزارع پروش دام شامل حدود ۴۰ تصویر گرفته شده توسط یک عکاس زن (شارلوت بروکس) و ۷۰ تصویر گرفته شده به وسیله ی چند عکاس مرد بود. مقایسه ی عکس ها بر اساس جنسیت عکاس در این پژوهش بسیار شگفت آور بود. کار زنان زارع چه در بخش های تولیدی و چه در بخش مراقبت، تأمین امور خانه و مراقبت از کودکان تا حد زیادی از دید عکاسان مرد پنهان بود. در عوض عکس های بروکس بسیاری از این موارد استثنا را پوشش می داد. معنای این امر این است که اگر ما به یک مجموعه از این عکس ها به عنوان سندی از زندگی در مزارع در طول دوره ی جنگ جهانی دوم توجه کنیم، در واقع با تصویر ناقصی از این دوره مواجه هستیم. در حقیقت این عکس ها، نتیجه ای از ساختار اجتماعی نوعی زنانه و مردانه در سال ۱۹۴۰ در آمریکا می باشند.

دانشمندان علوم اجتماعی باید به دلایل مختلف از ساختار اجتماعی تصاویر مطلع باشند. در واقع باید اذعان داشت عکاسی تجسمی از روابط نابرابر است که بخشی از اغلب فعالیت های پژوهشی می باشد. هارپر اینطور بیان می کند که: “من می توانم برای وارد شدن به دنیای افراد فقیر به طور موقتی در خیابان زندگی کنم و از چیز هایی که با آنها مواجه می شوم عکس بگیرم، ولی افراد بی خانمان نمی توانند وارد زندگی رئیس دانشگاه من شوند و از آن عکس بگیرند.” این بحثی است که منجر به رها کردن عکاسی توسط بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران علوم اجتماعی می شود، اما برای برخی دیگر این مطلب به عنوان آگاهی هشدار دهنده ایی است که باید به ما کمک کند تا بر تفاوت های اجتناب ناپذیر قدرت محقق و سوژه غلبه کنیم.

منبع:

Harper, Douglas (2004). Photography as Social Science Data. In Uwe Flick, Ernst v. Kardorff & Ines Steinke (Eds.), A Companion to Qualitative Research (pp.231-236). London: Sage.

 

صفحه نویسنده در انسان‌شناسی و فرهنگ:

http://anthropology.ir/node/23985