انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

عوامل مؤثر در تعیین شکل خانه از دیدگاه ایموس راپاپورت

تمام تلاش راپاپورت آنست که نحوه ی نگرش جبرگرایانه و یکسویه را تغییر دهد. وی با بیان فرضیه های مختلف در باب عوامل مؤثر بر شکل خانه و ارائه ی مثال های انسان شناختی ناقض این فرضیات، درپی اثبات پیچیدگی پدیده ی اجتماعی است. به نظر او تا زمانی که محقق بیشترین تعداد متغیرهای ممکن و اثرات هر یک را بررسی نکرده و به پیچیدگی پدیده ی اجتماعی پی نبرده باشد، تحقیق وی نتیجه ای جز فروکاستن تمامی عوامل دخیل به تنها یک عامل نخواهد داشت.

در مطالعه ی عوامل مؤثر در تعیین شکل خانه شش متغیر عمده مطرح هستند که اغلب نظریات جبرگرایانه یکی از آنها را برجسته می سازند. این شش متغیر عبارتند از ؛ عوامل فیزیکی، مصالح و تکنولوژی ساخت و ساز، سایت و موقعیت، اقتصاد، دفاع، دین.

عوامل فیزیکی

شکی نیست که عوامل فیزیکی یکی از مهمترین عناصر تأثیرگذار در شکل بناها و بویژه خانه ها است. توجه به اقلیم و موقعیت آب و هوایی محل استقرار بنا تأثیر مستقیم در انتخاب شکل آن داشته است. یکی از مهمترین کارکردهای خانه تأمین نیاز انسان به سرپناه است. انسان همواره در تلاش برای محافظت از خود در برابر تغییرات جوی بوده از اینرو ساخت خانه هایی متناسب با اقلیم سکونت گاه انسان ها اجتناب ناپذیر بوده است. گرچه امروز بهبود تکنیک ها و مصالح ساختمانی تا حدی جبر فیزیکی را تحت الشعاع قرار داده اما نتوانسته است آنرا از فهرست عوامل مؤثر در شکل بنا خارج کند. از گذشته تا کنون مثال های گویایی از معماری خانه های منطبق بر شرایط اقلیمی را می توان برشمرد. خانه هایی با بام های شیب دار در اقلیم های پرباران ، خانه هایی آفتابگیر با دیوارهای ضخیم در اقلیم سرد، خانه هایی با بام های بلند گنبدی شکل در کویرهای سوزان و … همه فرم هایی هستند که در جهت سازگاری هرچه بهتر با طبیعت انتخاب شده اند. اما سئوال اساسی این است که آیا سازگاری با اقلیم اجتناب ناپذیر است یا می توان نمونه هایی خلاف این ادعا یافت؟ پاسخ راپاپورت به این سئوال در خور تأمل است. راپاپورت با ارائه ی مثال هایی نشان می دهد که ساختن خانه نه عملی طبیعی است و نه جهانشمول. در آسیای جنوب شرقی، امریکای جنوبی و استرالیا به قبایلی برمی خوریم که دارای خانه نیستند. مثلاً اقوام اونا (Ona) علیرغم زندگی در سرزمینی با اقلیم سرد، صرفاً از یک بادشکن به عنوان سرپناه استفاده می کنند. در حالیکه وجود بناهای مناسکی مخروطی شکل و آراسته تسلط آنها به فنون ساخت و ساز را آشکار می سازد. ( ص۴۰) از سوی دیگر تنوع شکل خانه در اقلیم های مشابه و شکل های مشابه در اقلیم های متفاوت، این تفکر را ایجاد می کند که ممکن است عوامل فیزیکی در حدی کمتر از آنچه تصور می شود بر شکل بنا تأثیر داشته باشند. گاه تغییر شکل معیشت و شیوه ی زندگی می تواند سبب تغییر شکل بنا شود در حالیکه اقلیم تغییری ننموده است. تا زمانی که بختیاری ها به شیوه ی کوچ زندگی می کردند و به دامداری می پرداختند از سیاه چادرهای نمدی استفاده می کردند در حالیکه پس از یکجانشینی و آغاز کشاورزی در همان اقلیم پیشین، اقدام به ساخت خانه های روستایی کاهگلی و آجری نمودند. حتی یک تغییر سیاسی عمده نیز می تواند بر شکل بنا تأثیر گذار باشد. نگاهی به خانه های ویلایی بازمانده از پیش از انقلاب اسلامی این تأثیر را به خوبی نشان می دهد. اغلب این خانه های ویلایی دارای حیاط یا باغی هستند که حصار آنها صرفاً نرده های چوبی یا فلزی بوده است در حالیکه پس از انقلاب نرده ها با دیوارهای بلند جایگزین شده اند حتی گاه شاهدیم که حصار باغ با حلبی ها یا تخته ها پوشیده و مانع دیده شدن داخل باغ شده است. این در حالی است که ساکنان این خانه ها پیش از انقلاب نیز مسلمان بوده اند و تغییر ایجاد شده یک اثر سیاسی است. مطالعه در اشکال خانه های جوامع ابتدایی و جوامع روستایی نشان داده است که نه فقط جبر فیزیکی غیرقابل اجتناب نیست بلکه در برخی موارد عواملی چون باورهای مذهبی، قدرت و منزلت اجتماعی و … سبب ایجاد اشکال غیر عقلانی در سازگاری با اقلیم شده است. یکی از مثال های راپاپورت خانه های ژاپنی است. خانه های کرکره ای چندان تناسبی با هوای سرد شمال ژاپن ندارد. البته در همین بحث، موضوع جالب توجهی مطرح می شود. به نظر راپاپورت مهاجران الگوی فرهنگی خود را به همراه می برند. از اینرو در مثال ژاپن می بینیم که خانه های مستحکم اقوام بومی شمالی تحت تأثیر فاتحان ژاپنی با خانه های کرکره ای جایگزین شده است. از دیگر عواملی که زمینه ساز راه حل های ناسازگار با اقلیم می شود می توان به باورهای مذهبی اشاره کرد. مثال نویسنده باور کامبوجی ها به بدیمنی رشد ریشه های درخت در زیر خانه است که سبب اجتناب از ساختن خانه ها در سایه ی درختان شده است. گاه انسان ها با انگیزه ی نمایش قدرت اقتصادی و برتری اجتماعی خود به اشکال نامتعارف خانه که با اقلیم متناسب نیست روی می آورند. در حالت کلی باید توجه داشت که معماری سنتی هر منطقه تا حد زیادی هماهنگ با اقلیم آن منطقه است. اما تنها عامل تعیین کننده ی شکل خانه، مطابقت با آب و هوا نیست بلکه چنانکه در ادامه خواهد آمد عوامل چندی در شکل بنا مؤثرند.

مصالح و تکنولوژی ساخت و ساز

بشر در طول هزاران سال از مصالحی چون سنگ، خشت، چوب، حصیر و نمد و … برای ساختن خانه استفاده کرده است. گرچه یافته های باستان شناسی نشان می دهد که گاهی مصالح مورد نیاز برای بناها و به خصوص بناهای تشریفاتی و مناسکی، از سرزمین های دوردست منتقل می شده اند اما در اغلب موارد از مصالح در دسترس استفاده شده است. آشنایی با مصالح و نحوه ی استفاده از آنها برای ساختن خانه ای مناسب ضروری است. اما آیا می توان گفت شکل بنا صرفاً به مصالح استفاده شده در آن بستگی دارد؟ شکل بنا حاصل روند تدریجی مهارت انسان ها در بهره گیری از مصالح و بهبود تکنیک های ساخت و ساز است. البته نمی توان شکل بنا را تنها به مصالح یا تکنیک های به کار رفته نسبت داد. راپاپورت در بهترین حالت از تکنولوژی، شیوه ی ساخت و مصالح به عنوان “عوامل تغییر دهنده” و نه تعیین کننده ی شکل یاد کرده است. یافته های انسان شناسی نظر وی را تأیید می کند. به عنوان مثال در چین به رغم عمومیت استفاده از سفال و تکنیک واحد، ممکن است شکل پوشش سقف خانه های یک روستا به دلیل باور به پدیده ی فنگ شویی، با یکدیگر تفاوت داشته باشند. (ص ۴۹)

رابطه ی مصالح با تکنیک استفاده از آنها حائز اهمیت است. نحوه ی استفاده از مصالح یکسان می تواند بسیار متنوع باشد. عامل تعیین کننده فرهنگ است. به همین دلیل است که شکل خانه های کاهگلی کویری ایران با پوئبلوهای کاهگلی بومیان امریکا تفاوت دارد. دیده شده است که در یک فرهنگ شکل بناهای مناسکی با خانه های عادی تفاوت چشمگیری دارد حال آنکه غالباً از یک نوع مصالح و حتی تکنیک یکسان استفاده می شود. به عنوان مثال استفاده از خشت و ساخت گنبد در ایران بویژه نواحی مرکزی متداول بوده است اما نمی توان گنبدهای خشتی خانه های عادی را با گنبدهای خشتی مساجد یکسان فرض کرد. از سویی تغییر در مصالح ممکن است به تغییر قابل توجهی در شکل بنا نیانجامد. مثال نویسنده جزیره ی یونانی سان تورن است که علیرغم جایگزینی بتن با سنگ، شکل خانه ها تغییری نکرده است.

سایت و موقعیت

منظور از سایت و موقعیت، محل قرارگرفتن بنا است. موقعیت می تواند با توجه به جغرافیا و توپوگرافی در نظر گرفته شود یا مقصود از آن مکان قرار گرفتن بنا در همسایگی سایر بناهای مجموعه ی زیستی باشد. در این مورد نیز نمی توان قائل به جبر اکولوژیک بود و ادعا کرد که شکل بنا را موقعیت آن بر زمین یا موقعیت آن در شهر یا روستا تعیین می کند اگرچه این موضوع اهمیت دارد اما هرگز به تنهایی برای توجیه اشکال متنوع بناها کافی نیست. ” زمین های با مشخصات مشابه می توانند مولد شکل های بسیار متفاوت خانه ها باشند و شکل های مشابه می توانند در سایت های بسیار متفاوت ساخته شوند.” (ص ۵۳) راپاپورت سرخپوستان پومو در جنوب غرب کالیفرنیا را مثال می زند. زمانی که این بومیان از سواحل به کوهستان کوچ می کردند علیرغم تفاوت فاحش دو طبیعت، شکل خانه های خود را تغییر نمی دادند.
در حالت کلی موقعیت طبیعی عامل تعیین کننده ی شکل بنا نیست اگرچه برخی اشکال در سایت های خاص نمی توانند به وجود آیند. یعنی گاهی سایت تحقق پاره ای از اشکال را ناممکن می سازد. مثلاً نمی توان در محلی که پهنه ی آبی ندارد خانه ی شناور ساخت. در برخی موارد نیز طبیعت موقعیت ویژه ای در اختیار انسان ها قرار می دهد و سبب به وجود آمدن اشکال خاص بنا می شود مانند دامنه های تخته سنگی کندوان.
اما موقعیت در مفهوم محل قرارگرفتن بنا در مجتمع زیستی غالباً در راستای ساختار سلسله مراتبی است و یک تأثیر فرهنگی است تا فیزیکی. ساماندهی فضا در سیستم اجتماعی امری فرهنگی و مستقل از سایت است. مثلاً گرچه در شهرها غالباً از ساختن خانه در نزدیکی قبرستان ها یا در محله های بدنام اجتناب می شود اما این امر لزوماً در شکل بنا تأثیری ندارد.

دفاع

دفاع یکی از مؤلفه های اجتماعی مؤثر در شکل بنا است. حصارها، پرچین ها، دیوارهای بلند و … همه به منظور ممانعت از ورود دیگران و گاه حتی به منظور استتار از انظار دیگران ساخته شده و به بناها شکل داده است. خانه به خصوص بنایی است که باید قابلیت برآوردن حداکثر امنیت و نیز احساس امنیت را داشته باشد. به نظر می رسد سازماندهی فضایی بر اساس عامل دفاعی مستلزم توجه به سبک زندگی و به ویژه شیوه ی معیشت و باورهای انسان ها است. چراکه عامل دفاع با توجه به آنها مفهوم می یابد. به عبارتی این عوامل مشخص می کنند که چه چیزی بیشتر شایسته ی دفاع است. خانه ی جنگجویان ماسایی بر محوریت توجه به حیوانات بنا می شود و نه دفاع. در شیوه ی زندگی بختیاری نیز از سیاه چادر محل اسکان افراد دفاع نمی شود بلکه محل تجمیع گله اهمیت دارد که با پرچین های بلند در نزدیکی سیاه چادر برپا می شود تا از حداکثر مراقبت دفاعی برخوردار باشد. در جوامعی که ارزش غلات بیش از دام است شکل خانه به نحوی سازماندهی می شود که از انبار مواد غذایی مواظبت بهتری به عمل آید. حتی آداب و رسوم خویشاوندی نیز می تواند در شکل خانه از منظر دفاعی اهمیت داشته باشد. اینکه تشکیل خانواده بر اساس تک زنی یا چند زنی استوار است در شکل خانه تأثیر دارد. با وجود این می توان مثال های دیگری ذکر نمود که اهمیت نقش دفاع را در تعیین شکل خانه کمرنگ می سازد. می توان اقوامی را یافت که در یک سرزمین با یک فرهنگ مشترک زندگی می کنند اما در خانه هایی با اشکال متفاوت ساکن می شوند. به عنوان مثال در حاشیه ی دریاچه ی ماراکه بو در ونزوئلا دو شکل بارز مسکن وجود دارد. خانه هایی ساخته شده روی پیلوتی بر سطح آب با حداکثر محافظت در برابر هجوم انسان و حیوانات و خانه هایی ساخته شده بر پیلوتی کوتاه در خشکی. در حالیکه دسترسی به نوع اول تنها با قایق یا پل میسر است، ورود به خانه های نوع دوم توسط نردبانی کوتاه یا پله صورت می گیردکه چندان در برابر هجوم متجاوزان محافظت نشده است. در نهایت راپاپورت اظهار می دارد ” هرگز عامل دفاع، شکل خانه و یا بنا را توجیه نکرده است.” (ص۵۷)

اقتصاد
نظریات بیشماری وجود دارد که اقتصاد را یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده ی شکل بنا و بلکه مهمترین آنها معرفی می کند. شواهد زیادی در دست است که انسان ها در همه ی ادوار خانه هایی متناسب با شیوه ی معیشت و توان اقتصادی خویش بنا نموده اند. اما شواهدی نیز موجود است که شکل بنا را از انحصار عامل اقتصاد خارج می کند و تأثیر بی قید و شرط آنرا زیر سئوال می برد. شیوه ی اقتصادی مشابه می تواند سازمان های فضایی مختلفی ایجاد کند. به عنوان مثال اگرچه غالب کوچ نشینان دامدار از خانه های سبک قابل حمل یا کلبه های موقت استفاده می کنند، سرخ پوستان دامدار کوچ نشین شمال غرب اقیانوس آرام خانه های چوبی سنگین و حجیمی می سازند و با خود حمل می کنند. خانه ی کشاورزان روستایی با محوریت انبار ساخته می شود اما این مسئله هرگز منجر به اتخاذ یک شکل مشترک میان همه ی کشاورزان نشده است. چنانکه روستاییان شمال ایتالیا و فرانسه گرچه از شیوه ی معیشت دامداری – کشاورزی تبعیت می کنند و به لحاظ اقلیم و بیشتر عناصر فرهنگی مشابهت چشمگیری با یکدیگر دارند، به اشکال مختلفی فضای مزرعه را ساماندهی می کنند. و این هردو با چیدمان مزرعه ی سوییسی متفاوت است. راپاپورت چنینن نتیجه می گیرد که ” اقوام با نظام های اقتصادی مشابه می توانند دارای نظام های ارزشی و جهان بینی های متفاوت باشند و از آنجا که خانه جلوه یا بیان فلسفه ی زندگی یا جهان بینی می باشد، در نتیجه نظام اقتصادی اثر تعیین کننده ای بر شکل خانه نخواهد داشت.” (ص ۶۲)
رابطه ی اقتصاد و سازماندهی فضایی لزوماً عقلانی نیست. بسیار اتفاق می افتد که با ورود به شهر یا روستایی بی درنگ متوجه بناهای مجلل و با عظمت می شویم که منطقاً باید بیانگر ثروت مالکان آنها باشد. در حالیکه پس از چندی در می یابیم از چنان ثروت عظیمی برخوردار نیستند. نکته آنجاست که بنای مجلل نمادی از پرستیژ و حیثیت یا به عبارتی سرمایه ی اجتماعی مالک است نه لزوماً سرمایه ی اقتصادی وی. با نگاهی به فهرست بلندترین برج های جهان، در می یابیم اکثر این برج ها که نیازمند صرف هزینه های گزاف هستند، در کشورهای در حال توسعه و نه کشورهای ثروتمند ساخته می شوند.

مذهب
بارزترین شکل اجبار غیر فیزیکی التزام به باورهای دینی است. افراطی ترین دیدگاه درباره ی تأثیر مذهب بر سیمای خانه آنست که خانه را به عنوان یک معبد و محلی برای عبادت می داند. این نظریات خانه را نمود سازماندی فضا به دو قسم مقدس و نامقدس معرفی می کند. خانه فضای درون را از بیرون، خودی را از دیگری جدا می سازد و مأمنی برای توسل به نیروهای ماوراء طبیعی فراهم می کند. این قبیل نظریه ها تلاش دارند همه چیز را در خانه به عامل مذهب نسبت دهند. شاید با نگاهی سنجیده تر بتوان عامل مذهب را در شکل دادن به یک مجموعه، شکل کلی شهر و … مؤثر دانست.
در بیان اهمیت عامل مذهب و رابطه ی آن با خانه مثال های فراوانی قابل طرح است. وجه تقدس خانه در فرهنگ های مختلف دیده شده است. معمولاً ورود به خانه با نوعی مناسک تشرف همراه است. کسب اجازه ی ورود برای “دیگران” یا نامحرمان مستلزم طی مراحلی خاص است. مراسم بسیاری برای دفع ارواح خبیث از حریم خانه در فرهنگ های مختلف وجود دارد. شکل خانه و جهت قرارگرفتن آن با توجه به باورهای دینی تعیین می شود. ارجحیت خانه ی رو به قبله در میان مسلمانان و رعایت جهات کیهانی در خانه های اقوام ترانو (Trano) در ماداگاسکار نمونه هایی از ارتباط دین و خانه است.
تمام آنچه گفته شد حاکی از اهمیت بعد دینی در سازماندهی فضایی است. اما آیا می توان ادعا کرد یگانه عامل مؤثر در شکل خانه مذهب است؟ پاسخ راپاپورت منفی است. وی با استناد به مثال هایی نقش دین را به عنوان تنها عامل شکل دهنده ی تقسیمات فضایی و شکل خانه زیر سئوال می برد. مثلاً به نظر او حصار خانه صرفاً به منظور جداکردن حریم مقدس خانه از فضای نامقدس بیرون نیست بلکه می تواند کارکردی دفاعی داشته باشد. خانه های خشتی یزد با دیواری بلند از فضای کوچه جدا می شوند. ممکن است چنین به نظر آید که تعالیم محرمیت دین اسلام این شکل معماری را ایجاب می کند اما علل دیگری را نیز می توان برشمرد. دیوارهای بلند علاوه بر ایجاد مانعی دفاعی توجیه اقلیمی نیز دارد. چراکه باعث گسترده شدن سایه بر فضای کوچه در آفتاب کویری یزد می شود. در نهایت نگاه جبرگرایانه باید کنار گذاشته شود. می دانیم واقعیتی وجود دارد، اینکه خانه نیز مانند تمام تولیدات فرهنگی دیگر دارای بار ارزشی و سمبلیک است. لذا در تعیین عوامل مؤثر بر شکل خانه لازم است ضمن بررسی فاکتورهای مادی به دین به عنوان فاکتور غیر مادی تأثیرگذار در روند سازماندهی فضایی نیز اشاره شود. ” دین به عنوان عامل بیان شکل خانه بیشتر امکان گراست تا تعیین کننده” (ص ۷۱) همانند عوامل مادی که پیش از این بحث شد.

نتیجه گیری
موضع راپاپورت به عنوان یک دانشمند نسبی گرا و طرفدار اتخاذ دیدگاه اعتدالی در مطالعه ی پدیده های پیچیده ی اجتماعی، روشن است. به نظر او تأثیر عوامل مختلف بر شکل بنا نسبی است. ضمن اینکه با نقل قولی از مکتب امکان گرایی منسوب به لابلاش، لوفبور و دیگران، جبر فیزیکی را نقد می کند. مکتب فوق تأکید دارد که ” جا یا مکان جغرافیایی تنها امکان پذیری را عرضه می دارد نه دستورالعمل یا احکام را. این انسان است که باید تصمیم بگیرد نه سایت یا آب و هوا ” (ص ۷۲) تنوع در شکل بناها نشان می دهد که موقعیت، اقلیم، مصالح یا معیشت هیچ یک سازماندهی فضایی را تعیین نمی کنند. به عبارتی شکل خانه حاصل جبر نیروهای فیزیکی نیست.
راپاپورت در اهمیت توجه به عوامل غیر فیزیکی، اشاره ای به مامفورد دارد آنجا که گفته است انسان قبل از آنکه موجود به وجود آورنده ی ابزار باشد به وجود آورنده ی سمبل بوده است. به عبارتی تخصص در فرهنگ معنوی مقدم بر تخصص در فرهنگ مادی بوده است. لذا توجه به امور سمبلیک به عنوان عامل غیر فیزیکی می تواند در درک تنوع اشکال خانه و نحوه ی سازماندهی فضا مفید باشد.

منبع اصلی
راپاپورت، ایموس (۱۳۸۸) انسان شناسی مسکن ، ترجمه خسرو افضلیان، مشهد، آستان قدس رضوی

roya_asiaei@yahoo.com