انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

علیه تنفر (۹)

تنفر چگونه زاده می شود؟

امکه

در قطات دیداری پرخاش شعار دهندگان، هیچ اشتباهی از پناهندگان سر نزده، و در گزارشات متعاقب نیز اثری از عمل و امری دال بر نامطلوب بودن آن ها نبود. در چنین مواقعی، تنفر خود انرژی زاست ، دقیقا به این دلیل که از واقعیات فراتر می رود و نیازی به دلیل و یا انگیزه ای واقعی ندارد. فرافکنی کافی است. تنفر، پناهندگان را هدف گرفته و بر آنان می بارد، اما دلیلش اینان نیستند. همچون عشق تیتانیا به باتم، که نه به دلیل شکل و شمایل باتم بلکه گیجی ناشی از شهد عشق است، تنفر شعار دهندگان کلزنتیز نیز به دلیل شخص پناهندگان نیست. همان طور که لازمه احترام و وقع گذاردن شناخت دیگری است، تنفز و دلزدکی از دیگری نتیجه عدم آشنایی دیگری است؛ در مورد تنفر نیز، دلیل و موضوع آن یکسان نیستند. همان طور که تیتانیا می توانست دلایل عشقش به باتم را بشمرد، شعار دهندگان نیز دلایل تنفر خود را از پناهندگان مشخصا می دانند و با این حال ،آنچه بیان می کنند دلایل واقعی آن نیستند؛ بلکه خصوصیاتی است که برای همه پناهندگان قایلند:‌ آنان را « قابل تنفر»،« خطرناک» و« قابل تحقیر» می دانند.

اما این تنفر چگونه زاده می شود؟ نگاه و تفسیری که پناهنده را «قابل تنفر» می داند، از کجا سرچشمه می گیرد؟

تنفر از هیچ زاده نمی شود. نه در کلزنیتز، نه در فریتال، و یا والدشاف. نه در تولوز، نه پاریس یا ارلاندو. نه در فرگوسن، ایسلند وو …. تنفر همواره در زمینه ای مشخص پدیدار می شود. کسی باید انگیزه های آن را در چارچوبی تاریخی و فرهنگی مشخص تولید کرده و استدلال کند چرا گروهی خاص «مستحق» آن است. این دلایل باید بار ها و بار ها اعلام و گزارش شده، وبه اثبات برسند تا به خوبی در ذهن ها رسوب کند. تنفر شدید و عمیق، نتیجه اعمال و اعتقاداتی است که مدت ها، به ارامی به آن دامن زده شده و نسل به نسل منتقل شده باشد.

به گفته کرستفز دمرلینگر و هیلگه لندویز،‌ « پیش شرط های جمعی برای تنفر و انزجار به ایدئولوژی مناسب نیاز دارند که فرد مورد تنفر و انزجار رامنشأ خطر معرفی کند.»
بینشی که در کلزنیتز تولید تنفر کرد، منحصرا در آن محل زاده نشده است. و نه تنها در ساکس نیز!… برخی موارد در انترنت، در فروم ها، در نشریات، در مباحثات تلویزیونی، در اشعار و ترانه ها و هر جایی که اصل نابرابر بودن مهاجرین را با بقیه شهروندان ترویج می دهند، پرداخته می شود. برای تحلیل تنفر و خشونت، باید به تحلیل گفتمان هایی نشست که این افکار و الگو ها را توجیه و لازم و ملزوم یکدیگر می کنند. صفحه فیس بوک « دوبلین از خود دفاع می کند» که برای اولین بار این ویدیو را منتشر ساخت، نیازمند چنین تحلیلی است.
با وچود آن که مخاطبین زیادی ندارد، به راحتی می توان رد پای احساسات منفی و بدنام کردن پناهندگان رادر آن یافت… رد پای نامرئی ساختن این افراد همچو انسان و معرفی/ مرئی کردنشان به عنوان هیولاهای دیوسیرت. این البته یکی از نمونه هایی است که بر بسیاری تارنماهای گروه ها و افراد راست گرا و متمایلین به پگیدا نیز یافت می شود و نیاز مند تحلیلی دقیق اند.
اولین نکته ای که به چشم می خورد کم رنگ کردن مقام و اهمیت واقعیت است: هیچگونه اشاره ای به روحیه ی افراد پناهنده، استعداد های آنان، توان های فکری و هنری و یا احساسی آنان نمی شود. به علاوه از نکات منفی این افراد نیز سخنی نمی رود. در واقع، از افراد، مطلقا خبری نیست، بلکه فقط نمایندگانی مطرح هستند. در این مورد، هر زن و مرد مسلمانی ( و البته اغلب مردان) نماینده همه مسلمانان است. تا زمانی که بتوان از فلان فرد مسلمان و یا بهمان مهاجر، برای بدنام و خوار کردن تمامی آنان استفاده ابزاری شود، فرق نمی کند آن فرد چه کسی باشد.
گویی به تماشای برنامه پرونده مجهول نشسته ایم و بینندگان باید مجرم اصلی را که از پلیس مخفی شده است بیابند. همواره یا اسلام و یا مهاجرت مسلمانان است که بزهکاری بالقوه را در هر فرد پناهنده مأوا داده است. هدف این برنامه قانع کردن ما به این موضوع است که دائما تحت شرایط اضطراری زندگی می کنیم، درشرایطی که برای خوشبختی شخصی، اتفاقاتی غریب ویا پوچ، خلاصه هر آنچه زندگی با دیگران را تشکیل می دهد، جایی نمی شناسد. در چنین دنیایی هنجاری وجود ندارد و به سادگی و تنها فقط استثناهای خارق العاده هنجار شناخته می شوند. چنین دنیایی از هر تکثرفرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی پاک سازی شده است. در این دنیا هیچ برخورد بی زیانی، تجربیات موفقیت آمیز، و حوادث خوش آیندی رخ نمی دهد…و جای هر لذت و سبکبالی خالی است.
چنین دیدی به کجا ره می برد؟ نتیجه تنزل دایمی و مرتب گروهی از مردم به نقشی مشخص، به موضعی خاص، و ویژگی های خاص چیست؟ این امر در ابتدا تنفری ایجاد نمی کند. چنین تنگ نظری خصوصا تخیل را مثله مثله می کند. تأثیر اصلی این فروم ها و انتشاراتی که فقط پناهندگان را به شکل گروه و هرگز فرد مطرح کرده و مسلمانان را تروریست و یا «وحشی/بربری» می نمایانند، ناتوان ساختن شهروندان به تصور پناهنده و مسلمان در وجوه وزوایای دیگر اوست. با محدود و کوچک نمودن عرصه تخیل، توانایی همدردی را نیز کاهش می دهد. امکانات بی نهایت مسلمان و پناهنده بودن را به یک مورد منحصر می کند و بدین ترتیب افراد را در یک گروه باخصوصیاتی مشابه زندانی می کنند. این زنجیره های ارتباط ثابت و مشابه بر ذهن مخاطبین رسانه ها حک شده و به تدریج تصور فرد مسلمان و یا پناهنده به نوعی دیگر از انچه رسانه ها ارایه می کند ناممکن می گردد. تخیل اینان فلج شده و تنها راه تفکر از میان بررسانه هاست.
بیائید لحظه ای این تنگ شدن عرصه واقعیت رابه شکل دیگری بررسی کنیم: صفحه فیس بوک، برنامه ای تلویزیونی و یا نشریه ای را در نظر بگیرید که مسیحیان را تنها زمانی مطرح کند که مرتکب خطا و جرمی شده باشند و یا جرم یک مسیحی را در رابطه علت و معلولی با دینش مطرح کند . هرگز ازعشق یک مسیحی، یک مسیحی وکیل، کشاورز مسیحی، مکانیک رپوتستان، آواز های مذهبی مسیحی، نمایش و هنرمندان مسیحی…. سخنی به میان نیاید. … تنها از کوکلوس کلان ها، مخالفت با سقط جنین، خشونت خانوادگی..، قتل و کودک آزادی جنسی مطرح شود. چنین تصویری دید شما را چگونه تغییر خواهد داد؟
به گفته الن سکاری، « بالاترین توانایی انسان در مجروح ساختن دیگری با پائین ترین حد ظرفقیت تفکری وی درارائه تصویری دقیق از دیگری رابطه مستقیم دارد.» با از دست رفتن این ظرفیت، توانایی همدردی با دیگری نیز رنگ می بازد. کسی که قادر به تصور شباهت های خود با هر دیگریِ مسلمان، پناهنده،‌ تراجنسی و یا سیاهپوست در جستجوی خوشبختی و شرافت انسانی نیست، وجوه لطمه پذیر آنان را نیز نخواهد شناخت و به ناچار به تصویری پیش ساخته و مهیا دست می آویزد؛ تصویری که برای خشونت علیه پناهندگان، مسلمانان، یهودیان، فمینیست ها، روشنفکران و یا رومانیایی ها، دلیل کافی به همراه دارد.
خوانش متون های این فروم ها نا امید کننده است زیرا که چنین نگاهی نه تازه بلکه قبلا وجود داشته است و اصالتی ندارد. همواره موضوعاتی یکسان، تصاویری مشابه، و کلیشه ها یی یکسان تکرار می شوند، تو گویی هیچ کس به خاطر نمی آورد در چه زمینه تاریخی ـ اجتماعی پدید آمده بودند: تنفر از خارجی، منزوی سازی متفاوتین، عربده کشی بر آن ها و افترا زدن در ملا عام، نشر نوشته ها بدنام و مرعوب کننده، اختراع مفهومی جدید از ملت و مردم متشکل فقط از « خودمانی ها »‌ و انزوای دیگران به مثابه «منحرف » و « غیر اجتماعی» .

ادامه در شماره آینده.
***************

یادداشت ها از مترجم

***************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با نگارنده/مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.