باومن، زیگموند (۱۳۸۴) عشق سیال (در باب ناپایداری پیوندهای انسانی)، ترجمه: عرفان ثابتی، نشر: ققنوس
کتاب موجود، با ارائه داستانی در رابطه با قهرمان بدون صفات رمان بزرگ رابرت موزیل آغاز شده است. مورد توجه قرار دادن این قهرمان در این کتاب بیشتر به دلیل عدم تعلق هویتی این شخصیت مانند اغلب انسان های مدرن بوده است. در واقع قهرمان کتاب، ساکن جامعه سیال مدرن ما محسوب می شود که فاقد هر گونه پیوند ناگسستنی و همیشگی هستند.
نوشتههای مرتبط
پیشگفتار:
کتاب موجود، با ارائه داستانی در رابطه با قهرمان بدون صفات رمان بزرگ رابرت موزیل آغاز شده است. مورد توجه قرار دادن این قهرمان در این کتاب بیشتر به دلیل عدم تعلق هویتی این شخصیت مانند اغلب انسان های مدرن بوده است. در واقع قهرمان کتاب، ساکن جامعه سیال مدرن ما محسوب می شود که فاقد هر گونه پیوند ناگسستنی و همیشگی هستند.
کتاب عشق سیال با پرداختن به روابط ناپایداری که در دوران نوین پدید آمده و هر روز شکل متفاوتی به خود می گیرد در واقع دست بر مسئله حساس و در عین حال بدیهی گذارده که بیش از پیش روان شناسی را به انسان شناسی نزدیک می کند. زیرا جنبه های فردگرایی این رشته را با بخش های اجتماعی-فرهنگی انسان شناسی عجین می نماید.
این کتاب شامل یک پیشگفتار و چهار فصل با عناوین زیر بوده است:
۱. عاشق شدن و از عشق فارغ شدن
۲. زیروبم جعبه ابزار اجتماعی بودن
۳. در باب دشواری عشق ورزیدن به همسایه
۴. نابودی مودت
توضیحات:
۱. عاشق شدن و از عشق فارغ شدن
در ابتدای فصل متنی انتقادگونه از شارل بودلر به عنوان معرفی خشم پاریس ارائه شده که تاکید بسیاری بر این جملات داشته است؛ «قطعات زیادی را جدا کن، آن وقت خواهی دید که هر یک می تواند به تنهایی وجود داشته باشد.» با گفتن این مطلب در ادامه نویسنده خواسته است که عشق تحقق یافته در جهان امروز را با مرگ شبیه نماید و تنها جنبه ای از غافلگیری در هر دوی این پدیده ها مهم است. البته نکته دیگر بااهمیت در آن خود را به دست تقدیر سپردن و دیگر، رابطه ای بوده که آن می تواند با زیبایی داشته باشد. در این فصل از عشق با مفهوم اروس یاد می شود که با تملک و قدرت فرق دارد؛ اروس نه پیکار است و نه یکی شدن و ادغام و نه شناخت. در ادامه نیز رابطه عشق و شهوت را برمی شمرد.
۲. زیر و بم جعبه ابزار اجتماعی بودن
زیرعنوانی که برای این بخش انتخاب شده بسیار جالب به نظر می رسد؛ انسان دارای جنسیت: یتیم و عزادار در واقع با بیان این عنوان شروعی هیجان انگیز برای فصل انتخاب شده است، یعنی تضاد بدیهی که همیشه و در همه عرصه های زندگی انسان(طبیعت/فرهنگ) به چشم می خورد و بسیاری بر آن معتقدند. کلود لوی استروس گفته- ملاقات زن و مرد بنیانی است که اولین ملاقات فرهنگ و طبیعت بر اساس آن رخ داد. به این منوال که جنسیت نخستین جزء سازنده استعداد طبیعی انسان هوشمند بود که بر مبنای آن تمایزهای مصنوعی، قراردادی و دلبخواهی کار اصلی فرهنگ یعنی اولین حکم آن ممنوعیت زنا با محارم به وجود آمد. در ادامه اشاره کرده به یتیم بودن انسان که دلیل آن از دست دادن اروس است. وی عزادار آینده است به علت از دست دادن انتظار و تعهد که دارایی مشروع و انحصاری آینده هستند. به علت از دست دادن شبح پدر بودن یا مادر بودن، آن دو پیام آور ابدیت و جهان روحانی که بر فراز مواجهات جنسی در پرواز بودند و… . با آغاز چنین بحثی نویسنده تمایل دارد که بچه ها را پیش از هر چیز، ابژه ای برای مصرف عاطفی بداند.وقتی پای ابژه های مصرف به میان می آید، رضایت خاطر مورد انتظار را با توجه به قیمت می سنجند، انسان به دنبال ارزش در ازای پول می گردد. در ادامه متن برای اولین بار می توان واژه عقلانیت سیال مدرن را مشاهده نمود که اشاره می کند به نکوهش این عقلانیت از غلاف های فولادی. در واقع تاکیدی که در این فصل به مصرف گرایی شده است می خواهد این امر را ثابت نماید که مصرف گرایی به معنای انباشت کالاها نیست( کسی که کالاها را جمع آوری می کند باید تحمل چمدان های سنگین و خانه های شلوغ را هم داشته باشد) بلکه به معنای استفاده از آن ها و دورریختن آن ها پس از استفاده است تا جا برای دیگر کالاها و استفاده از آنها باز شود. در واقع نویسنده می خواد عشق های امروزی را اینگونه مقایسه نماید.
۳. در باب دشواری عشق ورزیدن به همسایه
تمام این فصل را تاحدودی می توان در جملات نخستینی که آورده شده خلاصه نمود؛ در واقع، فقط کافی است بپرسیم: چرا باید این کار را بکنم؟ برای من چه فایده ای خواهد داشت؟ تا بی معنایی و پوچی درخواست عشق ورزیدن به همسایه را- هر همسایه ای، فقط به این دلیل که همسایه است- احساس کنیم. اگر به کسی عشق می ورزم، حتما به نوعی شایستگی اش را داشته است… او در صورتی شایستگی اش را دارد که از جنبه های بسیار مهمی به من خیلی شبیه باشد، همان جنبه هایی که با توجه به آن ها می توانم به خو عشق بورزم و او در صورتی شایستگی اش را دارد که از من بسیار کامل تر باشد تا بتوانم به کمال مطلوب خودم در او عشق بورزم… ولی اگر او غریبه ای باشد و نتواند به وسیله ارزش ذاتی خود با اهمیتی که در زندگی عاطفی من پیدا کرده مرا به سوی خود جذب کند، عشق ورزیدن به او برایم دشوار خواهد بود. چیزی که در تمامی این فصل محوریت خود را حفظ نموده دوست داشتن خود است یعنی عشق به خود. البته می بایست این نکته را فراموش نکرد، جوانانی که در ابتدای قرن بیست و یکم به دنیا می آیند، رشد می کنند و به بلوغ می رسند، توصیف آنتونی گیدنز از رابطه ناب را آشنا خواهند شمرد. امروز رابطه ناب شکل رایج مودت انسانی است. هر کس به خاطر منافع حاصل از آن وارد این رابطه می شود و رابطه ناب فقط تا جایی ادامه می یابد که هر دو طرف فکر کنند باقی ماندن در آن برای هریک از آنها به اندازه کافی رضایت بخش است.
۴. نابودی مودت
نکته ای که این فصل را متمایز می کند کلان دیده شدن عشق است به گونه ای که در سراسر جهان گستره اش را پهن نموده است و چیزی که بیش از پیش مهم است شبح بیگانه هراسی بوده که از مفاهیم محوری انسان شناسی ست.