میرنا گورانسکی برگردان آذر جوادزاده
هدف این مقاله به اشتراک گذاشتن ملاحظاتی دربارهی معنای شهر عدالتمحور از دیدگاه حقوقدانی است که به اصلاح نظام عدالت و بهویژه طراحی سیستمهایی که باعث ترویج، تشویق و تسهیل رویکرد عدالت برای مردم میشود، میپردازد. دیدگاهی که از نظر تاریخی نه تنها به معنای تغییر در قوانین و فرهنگ است، بلکه به معنای تغییر در طراحی فضاهایی است که عدالت در آن اجرا میشود.
نوشتههای مرتبط
این مقاله همچنین از دیدگاه یکی از ساکنان شهر بوئنوسآیرس نوشته شده، شهری که بیش از ۳ میلیون نفر در آن زندگی میکنند و هر روز ۱.۲ میلیون خودرو و ۱.۲ میلیون نفر در وسایل حمل و نقل عمومی از حومه شهر وارد میشوند. تخلفات رانندگی و ترافیکی یکی از جدیترین معضلات شهری است که زندگی روزمره ما را به طور چشمگیری تحت تاثیر قرار میدهد.
معنای این بازخوردها این است که یک شهر عدالتمحور تنها زمانی حاصل میشود که ساکنان آن احساس تعلق به شهر داشته باشند و به حقوق دیگران و مکانی که در آن زندگی میکنند احترام بگذارند. شهری که در آن بیتوجهی به قوانین نه تنها هزینههای هنگفتی برای زندگی انسانها به همراه دارد، بلکه بهراحتی میتواند به بار بسیار سنگینی در زندگی روزمره تبدیل شود که در آن خشونت و قانون شکنی امری عادی محسوب میشود. به عنوان مثال در آرژانتین، قوانین راهنمایی و رانندگی رعایت نمیشود و سالانه بیش از ۷۰۰۰ نفر در تصادفات رانندگی جان خود را از دست میدهند و بیش از ۱۲۰۰۰۰ نفر به درجات مختلف مجروح میشوند. این یکی از بالاترین نرخهای مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی است و در مقایسه با نرخ سایر کشورها نسبت به جمعیت و تعداد خودروها به طور قابل توجهی بالاتر است.
وقتی به یک شهر عدالتمحور فکر میکنم، مسائل کلی مطرح میشود که در توسعه آن نقش اساسی دارند. اول، نیاز به توزیع عادلانه منابع بین همه مردم و محلهها مطابق با انصاف و عدالت است. عدالت لزوما به معنای مقادیر مساوی پول در همه جا نیست، بلکه به معنای وجود مقدار کافی از منابع برای اطمینان از برخورداری مردم از تمام نقاط شهر از فرصتهای یکسان برای بهرهمندی از مزایای زندگی اجتماعی، از جمله دسترسی به آموزش، بهداشت، امنیت، عدالت و غیره است.
از سوی دیگر، اطمینان از مشارکت همه ساکنان در مدیریت و اداره شهر مهم است. یک شهر عدالتمحور همیشه راه های مختلفی برای تشویق شهروندان خود به مشارکت در بحث مشکلاتی که آنها را در فرایند تصمیم سازی تحت تاثیر قرار میدهد، در نظر میگیرد. بنابراین فضاهای عمومی قابل دسترسی، طراحی شدهاند تا مردم محله را جذب کنند و زندگی اجتماعی را تقویت کنند.
به ویژه، شهر عدالتمحور شهری است که در آن همه به قوانین عمومی همزیستی احترام میگذارند، جایی که احترام به دیگران و محیط زیست یک ارزش مشترک است. این به معنای رعایت برخی موارد اساسی است، همچون محدودیت های سرعت در خیابانهای شهر، ریختن زباله در سطلهای زباله و موارد بسیار پیچیدهتر.
اما آنچه مهم است این است که مردم از قوانین شهر پیروی کنند، زیرا شهر و قوانین آن را متعلق به خود میدانند. به همین دلیل داشتن سیستمی که به مردم اجازه میدهد در یک محیط دوستانه رفتو آمد کنند بسیار مهم است. در غیر این صورت شهری خطرناک، تهاجمی و فاسد خواهیم داشت—فساد با رشوههای کوچک به آژانسهای ترانزیتی شروع میشود.
شهر عدالتمحور همچنین مکانی است که همه در آن در امنیت زندگی میکنند و حقوق همه رعایت میشود. این بدان معناست که تضمین امنیت نباید به قیمت نادیده گرفتن حریم خصوصی و صمیمیت تمام شود. با فناوریهای نظارتی جدید در دسترس، مرزهای بین حریم خصوصی و امنیت در هم میپیچد، در حالی که داشتن دوربین روی داشبورد ِ وسیله نقلیه پلیس ایده خوبی به نظر میرسد. اگر میخواهیم شهری عدالتمحور بسازیم، گسترش بیش از حد نظارت باید در مرکز بحث بین سیاستمداران و ساکنان شهر باشد. گاهی اوقات چراغهای باکیفیت، روشنایی بیشتر، همهی آن چیزی است که ما نیاز داریم تا خیابانهایمان را امنتر کنیم و مردم را به قدمزدن در شب دعوت کنیم.
و یک شهر عدالتمحور برای مردم آن تصور و طراحی شده که دسترسی ساده، اقتصادی و سریع به حوزه های مختلف مدیریت عمومی داشته باشند. به ویژه، مسئولین اجرای عدالت: پلیس، دادگاهها، دادستانها، مدافعان، زندانها، و غیره. طراحی هر دادگاه، هر اداره پلیس و هر زندان سزاوار توجه ویژه است تا اطمینان حاصل شود که آنها به هدف خود عمل میکنند. به عنوان مثال، دادگاهها باید به مردم اجازه دهند که راحت بنشینند و نحوه اجرای عدالت را ببینند. مکانهای زندان باید حیثیت و منزلت زندانیان را تضمین کند. ادارات پلیس به مکانهایی نیاز دارند که بتوان به درستی به حرف های قربانیان جنایات گوش داد، از آنها محافظت کرد و به کمک آنها شتافت.
اغلب ساختمانهای قضایی توسط وکلایی انتخاب و طراحی میشوند که در سیستمهایی شکل میگیرند که عدالت از مردم دور نگه داشته میشود. در نتیجه ساختمانها برای پاسخگویی به نیازهای کسانی که عدالت را اجرا میکنند طراحی شده و نه در دسترس کسانی که به عدالت نیاز دارند، قرار میگیرد. اغلب این ساختمان ها و دفاتر، هزارتوهای واقعی هستند که برای مردم عادی غیرقابل دسترس هستند. به عنوان مثال در بوئنوسآیرس، ساختمان فدرال خیلی دور از همه چیز قرار گرفته و ساختمانی در اطراف آن وجود ندارد – جایی برای ملاقات با مردم، نوشیدن قهوه، که در شب بسیار خطرناک است. کاخ عدالت بوئنوسآیرس هزارتوی پیچیدهای است که بازدیدکنندگان به طور معمول در آن گم میشوند. تنها چند سال پیش یک سازمان مردم نهاد در پروندهای پیروز شد که دستور ساخت رمپهایی برای افراد معلولی که وارد ساختمان میشوند را صادر کرد.
در شهر عدالتمحور، عدالت در خدمت مردم است و به همین منظور شبکهای از حمل و نقل عمومی وجود دارد که تمامی خدمات عمومی را در مناطق مختلف شهر بهم ارتباط میدهد و دارای علائم قابل فهم برای تسهیل دسترسی به ادارات مختلف است. دارای سیستمهایی است که امکان دسترسی افراد با توانمندیهای مختلف را فراهم میکند. به همین دلیل تمرکززدایی دادگاهها و دادسراها بسیار مهم است. سالها پیش، من مسئول واحدی بودم که برنامههایی را برای ارتباط دادستانها با جامعه، سازماندهی مجدد نهاد دادستانی و راهاندازی اولین دفتر دادستانی غیرمتمرکز در بوئنوسآیرس را هدایت میکرد. هدف اصلی همه این پروژهها تقویت این ایده بود که عدالت یک خدمت عمومی است و همکاری با افراد دیگر رشتهها برای طراحی موسساتی که نیازهای همه را برآورده میکند، ضروری است.
و در آخر، شهر عدالتمحور شهری است که انتخاب میکند تاریخ خود را به خاطر بسپارد و با نسل های بعدی به اشتراک بگذارد و گذشته خود را در مکانهای خاطره ساز، در مکانهای عمومی که در عین حال ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشر در آنها رعایت میشود، به نمایش بگذارد. در آرژانتین مکانهای زیادی وجود دارد که میتوانیم درباره آنچه در دوران دیکتاتوری که از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ بر کشور من حکومت کرد، یاد بگیریم. مراکز بازداشت مخفی که در آن افراد بازداشت، شکنجه و کشته میشدند، اکنون موزهها یا مکانهای یادبودی هستند که به ما امکان میدهند بدانیم چه اتفاقی افتاده و بگوییم که این اتفاق دیگر هرگز تکرار نخواهد شد.
منبع:
GORANSKY, MIRNA D., 2015, Justice that Serves People, Not Institutions, THE JUST CITY ESSAYS, VOL.1