انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

عادی‌سازی فاجعه

زمانی والتر بنیامین، فیلسوف شهیر آلمانی گفته بود فاجعه امری آخرالزمانی و مربوط به آینده نیست، بلکه تداوم وضع موجود و تغییرناپذیری آن است. امروز که در میانه­ی دومین دهه­ی قرن بیست­ویکم به سر می­بریم، برای فهم سیاست در کل و سیاست­ورزی دولت­ها به­طور مشخص این گفته ی بنیامین بیش از آنچه می­ نماید برای ما حائز اهمیت است. کافی است نگاهی اجمالی به وضعیت کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بیندازیم: ترکیه، سوریه، عراق، لیبی، مصر، نیجریه و غیره. روز به روز دارد به تعداد قوای ارتجاعی-تروریستی تحت حمایت مستقیم و غیرمستقیم کشورهای امپریالیست و نیمه­امپریالیست افزوده می­شود. روز به روز شاهد بروز و وقوع شیوه­های نوین در سلاخی انسان­ها و سرکوب اجتماعات انسانی و نابودی هر آنچه تحت عنوان تمدن و میراث مادی بشری به دست انسان قرن بیست­ویکمی رسیده، توسط تروریسم­های دولتی و غیردولتی هستیم. جنگ­های نوین داخلی در کشورها با نام جعلی مبارزه با تروریسم و افراطی­گری خود تبدیل به عامل سرکوب و نابودسازی هر نوع مخالفت سیاسی-اجتماعی-اقتصادی و محروم کردن بخش­های هر دم فزاینده­ی مردم از حقوق ابتدایی­شان شده است. در کنار جنگ­های داخلی، لشکرکشی بلوک­های شرق و غرب امپریالیست به کشورهایی مثل سوریه و لیبی بهترین موقعیت را برای سرکوب و انهدام نیروهای اجتماعی-سیاسی اپوزیسیون در آن کشورها فراهم کرده تا قوای امپریالیست بتوانند در مصاف با یکدیگر حاکمان و دولت­های مدّ نظر خود را در قدرت نگه دارند یا روی کار بیاورند و در عین حال آینده­ی منافع اقتصادی خود را نیز تضمین کنند. بحران آوارگان و پناهنده­های ناشی از همین «دموکراسی اجباری» به میانجی بمب­افکن­ها و ادوات جنگی به حدی رسیده که دیگر غرق یا کشته شدن چند ده یا صدها نفر از خانواده­ها و افراد آواره «ارزش خبری­اش» را نزد بنگاه­های سخن­پراکنی از دست داده است. دولت­ها هم در این میان با ژست دفاع از آوارگان، کمک­ و امدادرسانی به آن­ها ماهیت بورژوایی­شان را بیش از هر زمان دیگری به رخ همگان می­کشند و جان هزاران نفر را در ازای چند میلیارد یورو مبادله می­کنند. مثلاً اگر در ماه­های اخیر پیگیر اخبار مربوط به پناهندگان سوری در ترکیه و توافقات دولت اردوغان با نمایندگان اتحادیه اروپا بوده­اید، به خوبی می­دانید که اردوغان پس از درخواست ۳ میلیارد یورو در ازای سازماندهی آوارگان سوری وقتی در نوبت نخست فقط ۵۰۰ میلیون یورو دستش را گرفت تنها دو روز طول کشید تا دستور بازداشت ۱۵۰۰ نفر از پناهندگان سوری را بدهد و آن­ها را روانه­ی مناطقی کند که کاملاً بالقوگی این را دارند که تبدیل به نمونه قرن بیست­ویکمی گتوها شوند. کشف چندین و چند انبار و مغازه­ی فروش جلیقه­های نجات تقلبی (برای سفرهای دریایی) که عمده مشتریان آن­ها امروز همین آوارگان و خانواده­هایشان هستند، به خوبی نشان می­دهد که دولتی مثل دولت اردوغان در حال قمار بر سر جان هزاران انسان رانده شده از سرزمین­هایشان است. به طور مثال، در شهر ازمیر ترکیه که یکی از مقاصد پناهندگان است تا بتوانند پس از آن خود را به جزایر یونان رسانده و از آنجا راهی سایر کشورهای اروپایی شوند (البته اینکه چه سرنوشتی در انتظارشان است موضوع دیگری است) «جلیقه نجات» یکی از پرفروش­ترین کالاهای تجاری است که همواره مشتری دارد و در پشت ویترین بیشتر مغازه­ها خودنمایی می­کند.

بحران­های اقتصادی و زیست­ محیطی را هم اگر به فهرست موارد مذکور اضافه کنیم متوجه می­شویم که درک ما از فاجعه تحت تأثیر دستکاری­ کننده­ی رسانه­ ها و دولت­ها به شدت غیرواقعی شده است. هر روز هزاران هزار اتفاق ریز و درشت می­افتد که بشریت را به مثابه یک کل از همه نظر تهدید می­کند اما به یمن وجود رسانه­ها به ما تلقین می­شود که چنین اتفاقاتی گریبان شخص ما، کشور ما، قوم ما یا ملت ما را نخواهد گرفت و دولت­ها هم در این بازی فریب­کارانه نقش مکمل خود را به خوبی ایفا می­کنند. مثلاً می­گویند اگر می­خواهید جنگ درنگیرد یا کشورتان تبدیل به سوریه نشود باید به «ما» یا فهرست مورد تأیید ما در فلان انتخابات رأی بدهید چرا که تنها و تنها ما «در پرتو مدیریت عقلانی» می­توانیم مانع از چنین اتفاقاتی شویم. حال اینکه همین مدیریت عقلانی در حال تخریب چه ساختارها و نیروهای اجتماعی و تقویت کدام اَشکال سازماندهی حیات اجتماعی-اقتصادی جامعه در داخل کشورها و هم­دستی و هم­پیمانی با قوای امپریالیستی شرقی و غربی و مبادله میلیون­های دلار ابزارآلات نظامی با کاربرد سرکوب در سطح بین­المللی است بماند. قرار است که درک ما از فاجعه- چه تحت لوای دولت­های دین­سالار و چه سکولار- درکی معطوف به آینده و آخرالزمانی باشد تا بدین طریق فضا برای رشد و بازتولید قوای ارتجاعی دولت­ها و پیشبرد ضدّاجتماعی­ترین سیاست­های اقتصادی-اجتماعی آن­ها فراهم شود. در این بستر، فاجعه همواره نقش دشمنی فرضی را دارد که با تصور آن، لحظه­ی حال قربانی آینده می­شود. حال آنکه اگر بتوان خود را از زیر سیطره­ی هژمونیک دولت­ها، رسانه­ها و صاحبان سرمایه­های بزرگ خارج کرد آنگاه به وضوح می­توان دید که جهانی که در آن به سر می­بریم خود آبستن فجایعی است که طبیعی جلوه دادن آن­ها و جدی نگرفتن­شان به مثابه فاجعه و به تبع طفره­روی از یافتن راه­حل­هایی برای مقابله با آن تنها یک معنا می­تواند داشته باشد و آن هم­دستی با فاجعه­آفرینان و تأیید وضع موجودی است که قربانی­کنندگان را تقدیس و قربانی ­شدنگان را تقبیح می­ کند.

 

این مطلب قبلا در ویژه نامه نوروزی ۱۳۹۵ و دهمین سالگرد تاسیس انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده بود.