بردِ نشانده و مسجد سلیمان
ایران جنوب غربی از قرن هشتم قبل از میلاد تا قرن پنجم بعد از میلاد
رومن گیرشمن ترجمه اصغر کریمی
نوشتههای مرتبط
فصل چهاردهم
نقش تمام رخ انسان در هنر پارتی
کشفیات ما بر روی دو محوطه کاوش شده مجموعه منحصر به فردی را تشکیل می دهند که از شهر، به معنی واقعی کلمه، ایران به دست آمده اند، جائی که تمام بناهای از زیرخاک در آمده ، بدون هیچ نوع استثنائی، با قانونی منطبق می شوند که حا کم بر هنر پارت بوده است و به معرفی شخصیت هائی می پردازد که مستقیما با معاآن رو در رو بوده اند.تنها همین اثر می طلبد که به مسئله نقش تمام رخ انسان ، اصالت و جایگاه آن در هنر ایرانی و گسترش آن بپردازیم- مسئله ای که با صلاحیت ترین پژوهشگران با آن موافق نبوده اند.
بررسیهای ما امکان می دهند که از پایه ای شروع کنیم که گسترده تر از پایه ای است که در خدمت پیشینیان ما بوده است، زیرا ما آثار تاریخی برجسته تر، متنوع تر و تاریخ گسترده تری در اختیار داریم تا دانشمندانی که به این مسئله، که در ارتباط با هنر شرق و همچنین هنر رومی است ، پرداخته اند.
دید جدیدی برای حل مسئله نقش تمام رخ انسان را برای آخرین بار کوشلنکو، یکی از متخصصان روسی هنر پارت معرفی کرده است. این سهم که در یک جلد «کشکول» منتشر شد، توانست از اختیار پژوهشگران غربی دور بماند ، به همین دلیل فکر کردیم وارد پرونده کنیم مفید باشد.
کوشلینکو چهار فرضیه مختلف مربوط به خاستگاه نقش تمام رخ انسان را از سر می گیرد با شروع از :
-۱) قدیمترین نظریه که حدود نیم قرن پیش، هرتسفلد پیشنهاد کرد و ویل با اعتقاد از آن دفاع نمود. ویل در نظر می گیرد که ، از آن جائی که هنرهای ایرانی عصر هخامنشی و ساسانی شناختی از ارائه نقش انسان به صورت تمام رخ نداشته اند ، که در دورا اوروپوس و پالمیر تایید شده است، این گونه ارائه خاستگاه پارتی نخواهد داشت. از طرف دیگر، ترکیب های تمام رخ در هنر یوانی شناخته شده¬اند که از آن جا به هنر هلنی و رومی گذر کرده است. برا ساس گفته ویل، ارائه تمام¬رخ در هنر آسیای مرکری قدیم غایب است؛ در هنر پارت وجود ندارد، برعکس، در هنر یونان وجود دارد؛ بنابر این، تمام¬رخ باید در جائی ظاهر شود که سکونت تعدادی یونانی در آنجا مورد تایید قرار گرفته است ، یعنی در بین النهرین پارتی ها و سوریه رومی ها.
کوشلنکو این نظریه را رد و اثبات می کند ترکیب تمام رخ مستلزم سکون با صلابت و فقدان روابط مرئی بین عناصر آن است، بنابر این مستلزم تمام چیزهائی است که عمیقا ساختارهای موضوعات با شکلهای متعدد خاص هنر یونانی است، که در آن این عناصر در جنب و جوش هستند و بطور تنگاتنگی به یکدیگر مربوطند. به این ترتیب ، فرسک (دیوارنگار) کونون در دورااوروپوس ، از نظر کومون، فقط ردیفی از شکل های پشت سرهم است که دارای ضرباهنگی با ارزش تزئینی هستند .
کوشلنکو با این نوع تایید و تصدیق که هنر پارت از تمام رخ بی اطلاع بوده است مقابله می کند و مورد مربوط به ریتونی ساخته شده از عاج نیسا را ذکر می کند که تاریخ آن مربوط به قرن دوم قبل از میلاد است. بر روی این ریتون دو گروه تمیز داده می شوند. گروهی با ویژگی «هلنی»، و گروهی با ویژگی «بربری شده». شکل های الوهیت های گروه اول بطور انفرادی نشان داده شده اند؛ برعکس، روی گروه دوم فقط یک نوع چهره وجود دارد، بیحرکت، منجمد، و بعلاوه در این گروه دوم اوائل یک ارائه تمام رخ ملاحظه می شود.
باز هم گویاترین آن coroplastique مارژیان قرنهای دوم و اول قبل از میلاد است. قدیمی ترین شکلهای این تاحیه ایزد بانوئی را نشان می دهد که بطور آزادانه ای در فضا تغییر موضع می دهد؛ نوع بعدی که متاخرتر و ارائه آن از تمام رخ است، بیحرکت و بطور عجیبی متقارن است . نتیجه این که : هنر آسیای مرکزی گذر به تمام رخ و صلابت را مصور کرده است. نظریه خاستگاه «یونانی» یا «غربی» تمام رخ نمی تواند قابل پذیرش باشد.
متن کامل فصل چهاردهم به همراه پانویس ها و منابع در فایل پیوست: