ادوارد سوجا [۱] برگردان: آذر جوادزاده
واژهی عدالت فضایی تا همین اواخر خیلی مورد استفادهی همگان قرار نگرفت و حتا امروز در جوامع معاصر مناقشه بین جغرافیدانها و برنامهریزها برای امتناع استفاده شفاف از صفت فضایی در توصیف جستجو برای عدالت و دموکراسی همچنان وجود دارد. اگرچه فضامندی عدالت انکار میشود یا اگر مقبول میافتد (اغلب از ویژگی آن تهی میشود) به مفاهیم مرتبطی مانند عدالت سرزمینی، عدالت زیستمحیطی، شهریشدن بیعدالت، کاهش نابرابریهای منطقهای، یا حتی به طور گستردهتر در جستجوی عمومی برای یک شهر عادل و یک جامعه عادل وصل میشود.
نوشتههای مرتبط
همه این تغییرات در موضوع اصلی مهم و مرتبط هستند، اما اغلب تمایل دارند که توجه را از کیفیتها و معنای خاص و صریح مفهوم فضایی عدالت به سمت فرصتهای جدیدی نه فقط برای نظریهسازی و تحلیل تجربی، بلکه برای کنش اجتماعی و سیاسی آگاهانهی فضایی فراهم کنند.
هدف من در این ارائه مختصر، توضیح این موضوع است که چرا در تئوری و در عمل تاکید بر فضایی بودن عدالت و بیعدالتی، نه فقط در شهر، بلکه در همه مقیاسهای جغرافیایی از محلی تا جهانی، حیاتی است. من دغدغهی خود را در یک سری مقدمات و گزارهها بیان میکنم، با توضیح اینکه چرا واژه عدالت فضایی به معنای واقعی کلمه در پنج سال گذشته پدید آمده و چرا احتمالا در آینده به عنوان واژه ترجیحی ادامه خواهد یافت.
چرا فضایی؟ چرا اکنون؟
۱. علایق شما هر چه باشد، می توان با اتخاذ دیدگاه فضایی انتقادی، آنها را به طور قابل توجهی ارتقا داد. این فرضیهای است که عملا در پس هر آنچه در چهل سال گذشته نوشتهام، نهفته و اولین جملهی کتاب “درجستجوی عدالت فضایی” است که اکنون در حال نوشتن آن هستم.
۲. تفکر فضایی درباره عدالت نه تنها درک نظری ما را غنی میکند، بلکه میتواند بینشهای مهم جدیدی را آشکار کند که دانش عملی ما را به اقدامات موثرتر برای دستیابی به عدالت و دموکراسی بیشتر گسترش دهد. بالعکس با نبود صراحت و قاطعیت مفهوم فضایی، این فرصتها چندان مشهود نخواهد بود.
۳. پس از یک قرنو نیم که تحت زیرمجموعهی غالب تاریخ باوری اجتماعی قرار گرفتیم، تفکر فضایی در دهه گذشته تقریبا در همه رشتهها تسری فوقالعادهای را تجربه کرده است. پیش از این هرگز دیدگاه فضایی انتقادی در شناخت و کاربرد پدیدهها تا این حد گسترده نبوده – از باستان شناسی و شعر گرفته تا مطالعات مذهبی، نقد ادبی، مطالعات حقوقی و حسابداری.
۴. این چرخش به اصطلاح فضایی دلیل اصلی توجهی است که اکنون به مفهوم عدالت فضایی و فضاییسازی گستردهتر ایدههای اساسی از جمله به دموکراسی و حقوق بشر معطوف شده و احیای مفهوم لوفور از “حق به شهر” در اینجا در نانتر (فرانسه) از اهمیت خاصی برخوردار است. در حالی که این مفهوم حتی پنج سال پیش به راحتی قابل درک نبود، امروزه توجه مخاطبان بسیار گستردهتری را نسبت به رشتههای سنتی فضایی جغرافیا، معماری، برنامهریزیشهری و منطقهای به خود جلب میکند.
۵. تفکر در مورد فضا در سال های اخیر به طور قابل توجهی تغییرکرده است، از تاکید بر مفاهیم نقشه برداری مسطح از فضا به عنوان ظرف یا مرحله فعالیت انسان یا صرفا ابعاد فیزیکی شکل ثابت، به نیروی فعال شکل دهنده زندگی انسان تا تاکید بر علیت فضایی ویژه شهری برای بررسی اثرات مولد تراکم شهری نه تنها بر رفتار روزمره بلکه بر فرآیندهایی مانند نوآوری تکنولوژیکی، خلاقیت هنری، توسعه اقتصادی، تغییرات اجتماعی و همچنین تخریب محیطزیست، قطبیسازی اجتماعی، افزایش درآمد، شکافها، سیاست بینالملل، و به طور خاص تولید عدالت و بی عدالتی رخ مینماید.
۶. امروزه تفکر فضایی انتقادی حول سه اصل است:
الف) فضای هستی شناختی (همه ما موجودات فضایی، اجتماعی و زمانی هستیم)
ب) تولید اجتماعی فضا (فضا به طور اجتماعی تولید میشود و بنابراین میتواند از نظر اجتماعی تغییر یابد).
ج) دیالکتیک فضایی- اجتماعی (فضایی به همان اندازه اجتماعی را شکل میدهد که اجتماعی به فضایی شکل میدهد)
۷. جدی گرفتن دیالکتیک فضایی- اجتماعی به این معنی است که میدانیم جغرافیایی که در آن زندگی میکنیم میتواند پیامدهای منفی یا مثبت بر روی هر کاری که انجام میدهیم داشته باشد. فوکو این مهم را با نشان دادن اینکه چگونه تلاقی فضا، دانش و قدرت میتواند هم ناسازگار و هم توانمند باشد، به تصویر کشید. ادوارد سعید بنا بر نظر فوکو، موارد زیر را بیان می کند:
“همانطور که هیچ یک از ما فراتر از جغرافیا نیستیم، هیچ یک از ما کاملا از مبارزه بر سر جغرافیا آزاد نیستیم. این مبارزه پیچیده و جالب است زیرا نه تنها در مورد سربازان و توپ ها، بلکه در مورد ایدهها، فرمها، تصاویر و تصورات است. ”
۸. این ایدهها علیت فضایی عدالت و بیعدالتی و همچنین عدالت و بیعدالتی نهفته در فضای جغرافیایی چند مقیاسی که در آن زندگی میکنیم، از فضای بدن و خانواده، تا شهرها، مناطق و ملتها تا ایالات و مقیاس جهانی را آشکار میکند.
۹. تا زمانی که این ایدهها به طور گسترده درک و پذیرفته نشوند، ضروری است که فضای عدالت تا حد امکان صریح و فعال باشد. تعریف مجدد آن به عنوان مفهومی دیگر به معنای از دست دادن نکته و فرصتهای جدیدی است که برای شما گشوده میشود.
دربارهی مفهوم عدالت/بی عدالتی فضایی
۱. در معنای وسیع، عدالت فضایی به تاکید عمدی و متمرکز بر جنبه های مکانی یا جغرافیایی عدالت و بی عدالتی اشاره دارد. به عنوان نقطه شروع، شامل توزیع عادلانه در فضای منابع با ارزش اجتماعی و فرصتهای استفاده از آنها است.
۲. عدالت فضایی به عنوان جانشین یا جایگزینی برای عدالت اجتماعی، اقتصادی یا سایر اشکال نیست، بلکه راهی برای نگریستن به عدالت از منظر فضایی انتقادی است. از این منظر، همیشه یک بعد فضایی مرتبط با عدالت وجود دارد، در عین حال که همه جغرافیاها، میزانی از عدالت و بیعدالتی را در خود گنجانده است.
۳. عدالت (غیر) فضایی را میتوان هم به عنوان نتیجه و هم به عنوان فرآیند، به عنوان جغرافیا یا الگوهای توزیعی که به خودی خود عادلانه/ ناعادلانه هستند و به عنوان فرآیندهایی که این نتایج را ایجاد میکنند، در نظر گرفت. کشف نمونههایی از بیعدالتی فضایی به صورت توصیفی نسبتا آسان است، اما شناسایی و درک فرآیندهای زیربنایی که جغرافیاهای ناعادلانه را ایجاد میکنند بسیار دشوار است.
۴. تبعیض مکانیابی، ایجاد شده از طریق تعصبات تحمیل شده بر جمعیت های خاص به دلیل موقعیت جغرافیایی آنها، در تولید بیعدالتی فضایی و یا ایجاد ساختارهای فضایی پایدار، امتیاز و مزیت اساسی است. سه نیروی آشنا که به تبعیض مکانی و فضایی شکل میدهند، طبقه، نژاد و جنسیت هستند، اما تأثیر آنها نباید تنها به تفکیک تقلیل یابد.
۵. سازماندهی سیاسی فضا منبع قدرتمندی از بیعدالتی فضایی است. با نمونههایی از هجوم حوزه های انتخاباتی، اشباع سرمایهگذاریهای شهری، اثرات منطقه بندی طرد شده تا تبعیض سرزمینی، تفکیک مسکونی نهادینه شده، ردپای استعمار و/ یا جغرافیای نظامی کنترل اجتماعی و ایجاد سایر ساختهای فضایی هسته-پیرامون از مقیاس محلی تا جهانی از آن جمله است.
۶. کار عادی یک سیستم شهری و فعالیتهای روزمره عملکرد شهری، منبع اصلی نابرابری و بیعدالتی است، زیرا انباشت تصمیمات فضایی در اقتصاد سرمایهداری منجر به توزیع مجدد درآمد واقعی به نفع ثروتمندان میشود. فقر، نژادپرستی، مردسالاری، و بسیاری دیگر از تبعیضهای مکانی و فضایی، این بیعدالتی بازتوزیعشده را تشدید میکند. توجه داشته باشید که این فرآیندها می توانند بدون اشکال سخت تفکیک فضایی عمل کنند.
۷. توسعه ناهمگون جغرافیایی و توسعه نیافتگی چارچوب دیگری را برای تفسیر فرآیندهایی که بیعدالتی ایجاد میکنند، فراهم میکند. اما مانند سایر فرآیندها تنها زمانی که این ناهمگونی به ساختارهای پایدارتر امتیاز و مزیت تبدیل شود، مداخله ضروری میشود.
۸. توسعه کاملا یکنواخت، برابری کامل اجتماعی – فضایی، عدالت توزیعی ناب و همچنین حقوق جهانی بشر هرگز قابل دستیابی نیست. هر جغرافیایی که در آن زندگی میکنیم درجاتی از بیعدالتی را در خود جای داده است که انتخاب دستگاههای مداخله را به یک تصمیم بسیار مهم تبدیل میکند.
چرا عدالت؟ چرا اکنون؟
۱. تلاش برای افزایش عدالت یا کاهش بیعدالتی یک هدف اساسی در همه جوامع، یک اصل اساسی برای حفظ کرامت و انصاف انسانی است. بحثهای حقوقی و فلسفی مرتبط، که اغلب حول نظریه عدالت راولز[۲] میچرخد که در مورد فضایی بودن عدالت و بیعدالتی بسیار کم میگوید.
۲. مفهوم عدالت و ارتباط آن با مفاهیم مرتبط دموکراسی، برابری، شهروندی و حقوق شهروندی به دلایل مختلف معنای جدیدی در زمینههای جاری معاصر پیدا کرده است که شامل تشدید نابرابریهای اقتصادی و قطبیسازی اجتماعی مرتبط با جهانیسازی نئولیبرالی، اقتصاد جدید و همچنین انتشار فرا رشتهای دیدگاه فضایی انتقادی است.
۳. در مقایسه با جایگزینهایی مانند «آزادی» با محافظهکاری شدیدالحن کنونی، «برابری» با توجه به تأثیر سیاستهای فرهنگی متفاوت، و جستجو برای حقوق بشر جهانی، جدا از زمان و مکان خاص؛ اصطلاح خاص “عدالت” روی تصور سیاسی و عمومی بسط و توسعه یافته است.
۴. در جهان معاصر عدالت تمایل دارد بهعنوان بدیلهای ملموستر و مستدلتر نسبت به آلترناتیوها دیده شود، بیشتر به شرایط امروزی گرایش داشته باشد، آغشته به نیرویی نمادین باشد که بهطور موثر علیه شکافهای طبقاتی، نژادی، و جنسیتی کار میکند تا آگاهی سیاسی جمعی را تقویت کند و حسی از همبستگی مبتنی بر تجربه مشترک را بدست دهد.
۵. جستوجوی عدالت به یک فریاد جمعی و بسیج نیرو برای جنبشهای اجتماعی جدید و ائتلافسازی در طیف سیاسی تبدیل شده و مفهوم عدالت را فراتر از جنبههای اجتماعی و اقتصادی به اشکال جدید مبارزه و کنشگری گسترش میدهد. علاوه بر آن در عدالت فضایی واژه های اصلاحکنندهی دیگر عبارتند از: سرزمینی، نژادی، محیطی، کارگری، جوانان، جهانی، محلی، اجتماعی، صلح، پولی، مرزی و جسمانی؛ تاثیر و دخالت دارند.
۶. ترکیب دو اصطلاح فضایی و عدالت، گسترهای از امکانات جدید را برای کنش اجتماعی و سیاسی، و همچنین برای نظریهپردازی اجتماعی و تحلیل تجربی باز میکند، که اگر این دو اصطلاح با هم استفاده نمیشدند، چندان واضح نبودند.نگاه ژئوتاریخی به مفهوم عدالت فضایی به شهر یونانی و ایده ارسطویی برمیگردد که شهری بودن جوهر سیاسی بودن است. این گزاره با نشانیترین و نمادینترین لحظات آن در نانتر، ما را به ظهور لیبرال دموکراسی و عصر انقلاب میبرد و در نهایت توجه را بر بحرانهای شهری دهه ۱۹۶۰ متمرکز میکند. پاریس در دهه ۱۹۶۰ و به ویژه حضور مشترک هانری لوفور و میشل فوکو که هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته، به مولدترین مکان برای ایجاد مفهومی کاملا جدید از فضا و فضامندی تبدیل شد و برای مفهوم خاص شهری و فضایی از عدالت که بیشتر آن را در برگرفت، در فراخوان لوفور برای بازپسگیری کنترل بر مفهوم حق به شهر و حق تفاوت، نمایان شد. مسیر این تحولات از دیدگاه فضایی انتقادی توسط کتاب عدالت اجتماعی و شهر دیوید هاروی که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد، متمرکز شده و گسترش یافت. هاروی استفاده از اصطلاح عدالت سرزمینی را با وام گرفتن از برنامه ریز ولزی بلدین دیویس[۳] برای توصیف نسخه خود از فضایی بودن عدالت انتخاب کرد. هاروی در «فرمولبندی لیبرال» خود، مفهومسازی فضایی عدالت را پیش برد و دیدگاه او تمام بحثهای انگلوفونیک درباره عدالت و دموکراسی را از آن زمان تاکنون شکل میدهد. مارکسیسم هاروی علیرغم به رسمیت شناختن مشارکت لوفور به عنوان یک فیلسوف مارکسیست فضا، او را از علیت فضایی و تمرکز بر خود عدالت دور کرد و به ندرت بار دیگر از واژه عدالت سرزمینی یاد کرد. اگرچه مفهوم شهری شدن بی عدالت را بسط و ادامه داد و اخیرا دوباره در مورد حق به شهر نوشت.
اولین استفاده از اصطلاح خاص «عدالت فضایی» که میتوانم پیدا کنم در پایان نامه دکترای منتشر نشده جغرافیدان سیاسی، جان اولافلین[۴] با عنوان عدالت فضایی و رأی دهندگان سیاه پوست آمریکایی: بُعد سرزمینی سیاست شهری است که در سال ۱۹۷۳ تکمیل شد. اولین اثر منتشر شدهای که در استفاده از این اصطلاح در انگلیسی پیدا کردم، مقاله کوتاهی از پیر[۵] ، “درباره عدالت فضایی” در سال ۱۹۸۳ است، اگرچه در سال ۱۹۸۱ کتابی از جغرافیدان فرانسوی آلن رینود[۶] با عنوان: جامعه، فضا و عدالت؛ نابرابریهای منطقهای و عدالت فضایی- اجتماعی از دهه ۱۹۸۰ تا پایان قرن وجود دارد. استفاده و بسط اصطلاح عدالت فضایی تقریبا منحصرا با کار جغرافیدانان و برنامهریزان مرتبط شد. در لس آنجلس … و من را به نتیجهگیری رساند.
جمع بندی
لس آنجلس مرکز اصلی، نه تنها در نظریهپردازی عدالت فضایی، بلکه به طور قابل توجهی در انتقال این مفهوم از بحث عمدتا آکادمیک به دنیای سیاست و عمل بوده است. به اعتقاد من اگرچه تقریبا غیرممکن است به طور قطعی بتوان ادعا کرد که دیدگاه فضایی انتقادی و درک تولید جغرافیای ناعادلانه و ساختارهای فضایی، با موفقیت بیشتری وارد راهبردها و کنشگری گروه های کارگری و اجتماعی شده لیکن لس آنجلس بیش از هر منطقه شهری دیگر ایالات متحده آماج کنشگری بوده است. استراتژی های فضایی نقش کلیدی در تبدیل لس آنجلس به لبه پیشرو جنبش کارگری آمریکا و یکی از پر جنب و جوش ترین مراکز برای سازمانهای نوآور مبتنی بر جامعه ایفای نقش کرده است. ایدههای جدید در مورد منطقهگرایی مبتنی بر جامعه، تبعیض مکانی، تقسیم مجدد انتخاباتی و عدالت زیستمحیطی سازمانهایی مانند (اقدام استراتژیک برای یک اقتصاد عادلانه[۷])، اتحاد لس آنجلس برای اقتصاد جدید، عدالت برای زحمتکشان، و کارگر/جامعه را پیش برده و مرکز استراتژیک و خط مقدم مبارزه معاصر بر سر عدالت فضایی و شهر بوده است. شاید دراماتیک ترین نمونه از تأثیر رویکردهای فضایی خاص در جستجوی عدالت، اتحادیه اتوبوس سواران[۸] باشد، سازمانی از مهاجران فقیر کارگر وابسته به حمل و نقل که با موفقیت، تعصبات فضایی مقامات حمل و نقل شهری و برنامههای آنها برای ایجاد یک سازمان را به چالش کشید. سیستم راهآهن ثابت چند میلیارد دلاری که در درجه اول به جمعیت نسبتا ثروتمند حومه شهر کمک میکند و به قیمت نیازهای فوریتر افراد فقیر شاغل در داخل شهر، که با توجه به مشاغل چندمنظوره و چندمکانی خود به شبکه اتوبوسرانی انعطافپذیرتری وابسته هستند، خدمت میکند. حکم دادگاهی در سال ۱۹۹۵ صادر شد که از اتحادیه خواسته بود که اولویت اول بودجه را برای خرید اتوبوسهای جدید، کاهش جرایم ایستگاه اتوبوس، و بهبود مسیریابی اتوبوسها و زمان انتظار قرار دهد. پروندههای مشابه حقوق مدنی بر اساس تبعیض نژادی در شهرهای دیگر به دادگاه کشیده شده بود و شکست خورد.در لس آنجلس مفهوم تبعیض مکانی و فضایی، ایجاد جغرافیای ناعادلانه حمل و نقل جمعی، به استدلالهای تبعیض نژادی اضافه شد و به پیروزی در پرونده کمک کرد. این داستان پیچیدگیهای زیادی دارد، اما نتیجه نهایی تغییر میلیاردها دلار سرمایهگذاری عمومی از یک طرح ریلی بود که همانطور که معمولا در شهرهای سرمایهداری اتفاق میافتد، بیشتر به نفع ثروتمندان میشد تا فقرا. اما بطور تقریبا بیسابقه تبدیل به طرحی شد که بیشتر به نفع فقرا باشد تا ثروتمندان. امروزه شبکه اتوبوسرانی یکی از بهترین شبکههای کشور است و به عنوان الگوی کارایی در شهرهای دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. لسآنجلس اخیرا و در اینجا اهمیت ویژهای دارد، بهویژه دپارتمان برنامهریزی شهری در دانشگاه کالیفرنیا[۹] در لس آنجلس به مکانی برای ایجاد یک جنبش ملی با تمرکز بر مفهوم حق به شهر تبدیل شده است. با اطلاع لوفور و دیگرانی که از دیدگاه فضایی انتقادی حمایت میکنند، جنبش محلی در مقیاس جهانی توسط انجمن جهانی اجتماعی که در سال ۲۰۰۵ منشور جهانی حقوق را به شهر ارائه کرد، پیوست.
امیدوارم در توضیح اینکه چرا پس از سی یا چند سال غفلت نسبی از ایدههای پرشور لوفور در مورد حق به شهر، اکنون تا این حد فعالانه احیا شده است، کمک کرده باشم.
SOJA, Edward W, 2009, The City and Spatial Justice, www.jssj.org
[۱] این متن در کنفرانس عدالت فضایی،نانتر،فرانسه،۱۲-۱۴مارس ۲۰۰۸ ارائه شده است
[۲] Rawls
[۳] Bleddyn Davies
[۴] John O’Laughlin
[۵] G.H. Pirie
[۶] Alain Reynaud
[۷] SAJE
[۸] MTA
[۹] UCLA