انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهر: هستی ِ پویا (بخش ۲)

شهر(city) و کنش جمعی (community action)

اندیشمند معاصر فرانسوی، هانری لوفور[۱] در تمامی آثارش این پرسش ساده را مطرح می کند: در شهری که غوغای پیشرفت مادی و فنی و تخریب محیط زیست، فضای مشوق ِ مصرف انبوه و مصرف زدگی، فضای سرکوب اندیشه‌ورزی انتقادی و هرگونه عمل اجتماعی دگرگون ساز است، برای حقوق انسانی، فردی و جمعی و از جمله حقوق شهروندی، تا چه حد فضای تحقق عملی و واقعی وجود دارد؟ حقوق شهروندی بدون توان انضمامی کردن آنها در فضا و زمان مطلق، هیچ معنایی ندارد. (لوفور،۲۰۰۹)

سخن از دوگونه شهر به میان می‌آید که ما با آن خواه ناخواه مواجهیم، شهری که به دست پرتوان شهروندانی صاحب انواع حقوق انسانی و شهروندی با انجام وظایفی که ناشی از حقوق یاد شده است، ساخته می شود. و شهری که در آن انسان‌ها در غوغای پیشرفت فنی و مادی که البته با نابودی هرچه بیشتر طبیعت همراه است، هر روز از معنای انسانی خود دورتر و هر روز یک بعدی‌تر و عمیق‌تر با خود بیگانه می‌شود.

در این راستا با دو نوع از کنش‌مندی از سوی شهروندان مواجه هستیم: کنش‌مندی در جهت وفاق و تثبیت نظام انباشت سرمایه با مصداق عینی مصرف‌زدگی انباشته ، از خود بیگانگی، مواجهه با بازنمایی فضاهای مورد نیاز برای به تسخیر درآوردن زندگی روزمره و فضای اجتماعی، اقتصاد جهانی، دولت یکپارچه در مقیاس سیاره ،تفوق نظام سلطۀ ابله‍سالاری  (Idiocracy) در فضای مسلط (dominant) است. دیگری کنش‌مندی در تضاد و تقابل و تغییر وضع موجود که با جنبش‌های اجتماعی ، مطالبه حق ، تغییر و دگرگونی در اجزای جامعه؛ در فضای تصرف شده و فضای از آنِ خود شده (Appropriate) برای بوجود اوردن فضای تفاوت، فضای یکرنگی و تعلق است. (جوادزاده، ۱۳۹۵)

تلاش لوفور به عنوان یکی از مهم ترین متفکران در حوزه اندیشیدن فلسفی به شهر این است تا از زوایای مختلف به ما نشان بدهد نقد تمام عیار سرمایه داری مدرن پیش شرط تحقق واقعی حق به شهر[۲] است. شهری نوبنیادین نشات گرفته از پرکسیس به معنای ضرورت عمل اجتماعی دگرگون ساز (praxic) با انسان های دائما نوشونده(citadins) ، و خلق کنشگری آفریننده(oeuvre). (جوادزاده،۱۴۰۱)

به درستی تحقق پویایی ِ هستی ِ شهر در گرو تغییر، خودآگاهی، و میل به عدالت اجتماعی در تک تک شهروندان یک شهر به مثابه یک حرکت مقتدرانه از پایین است که می‌تواند به کنشگری و تقاضا برای خلق فضای عدالت محور شهری بیانجامد. نقش مردم شهر و ساکنان شهری هنوز برجسته و تاثیرگذار است. دیوید هاروی[۳] اندیشمند معاصر در کلام معروف و رایج خود می گوید: حق به شهر حق تغییر خودمان است که به واقع از راه تغییر شهر اتفاق می‌افتد.

دیوید مدوکس[۴] بنا به دیدگاه‌ها و رویکردهای شهر عدالت‌محور در جستار شهرها در تخیل می‌گوید: ما باید برای آنچه که ارزش قائل هستیم تلاش و ممارست کنیم و شهرهایمان را بر اساس آن بسازیم. (مدوکس،۲۰۱۵) و اندیشمند قرن بیستم آلبرت اینشتین[۵] در بیان معروف خود گفته “ما نمی‌توانیم مشکلات را با همان طرز فکری که آنها را به وجود آورده است، حل کنیم”.

به این ترتیب ابتدا بایستی شیوه‌های نهادینه‌شدۀ تفکرمان را تغییر دهیم و سپس طرحی نو دراندازیم. رویکرد نوین اهل فن در مسائل شهری در مواجهه با این چالش بزرگ شهرنشینی شتابان ، پیگیری یافته‌های نو، فراگیری و گسترش آن‌ها و نیز راهکارها و محمل‌های فضایی مناسب برای اجرای آن است. یکی از کارآمدترین آنها باز تقسیم فضای کلان شهر به فضای خرد محله‍های شهر است که راهگشای حل معضلات گفته شده و نهایتا تکوین و گسترش کامیونیتی (اجتماع محله‌ای) در شهر است.

تشکیل واحدهای همسایگی و نزدیک شدن مردم به یکدیگر، برانگیختن حسِ علایق و سرنوشت مشترک، همبستگی و همیاری در عین گوناگونی سلیقه‌ها، هویت محله‌ای، تعلق مکانی، مشارکت اجتماعی، همبستگی جمعی و…؛ تشریک مساعی شهروندان برای گذار از شهر بیگانه به شهر یگانه به شمار می‌رود. ضرورت توانایی بالا در ارتباط برقرار کردن با اجتماعات ،یادگیری اجتماعی و گفتگو برای کسب توافق همگانی نیازمند نهادینه‌شدن پیوندها و همبستگی اجتماعی و توانمندسازی کامیونیتی است که عزم جمعی شهروندی باید فضاساز و تسهیلگر آن باشد. خلق فضای اجتماعی به دست شهروندان مدنی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین عمل اجتماعی دگرگون ساز است که می‌تواند ظرفیت‌های نهفته و هرگز شکوفا نشدۀ مردم یک شهر را به منصۀ ظهور برساند.

با تقویت اجتماع محلی (Community) به‏گونه‏اى که داراى قدرت تصمیم‏گیرى بر سرمایه اجتماعی و سایر منابع خود باشند، اهداف و نیز وسایل دستیابى به اهداف، مردمى شود و توسعه با ایجاد فرصت‏هاى برابر، همه مردم ساکن در یک قلمرو را دربرمی گیرد. از این رو اجتماع محلی/محله‌ای یا «کامیونیتی» واحد مناسبى است که محمل زندگى اجتماعى شهروندان با مدارا و همبستگی بوده و توان ایجاد توسعه‏اى دیگر و متکى به خود را دارد. استقرار جامعه مدنى ـ بر بستر فرهنگ خلاق و بسیج سرمایه انسانی، توان کشف قابلیت‍ها و استعدادهای انسانی (Capability) را به همراه دارد.

خانم جین جیکوبز در سال ۱۹۶۱ در کتاب خود زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکا از سرمایه اجتماعی[۶] در چارچوب همسایگی و محله یاد کرد و آن را برای توسعه و نوسازی مشارکت محور ِ محله‌ای حیاتی خواند. وی تاکید می‌کند: اجتماع محلی (کامیونیتی) فی‌نفسه به عنوان سرمایه اجتماعی تلقی شده است. (پیران، ۱۳۹۲)

لنا دومینلی[۷] فیلسوف انگلیسی در کتاب زنان و کنش جمعی[۸] اگرچه با تاکید بر اقدام اجتماعی زنان تشکیل کامیونیتی را می‌ستاید اما بر همه‌گیر شدن کنش جمعی در جامعه اصرار ورزیده و از پیشینۀ آن در جامعه شهری سخن می‌گوید: کنش جمعی به عنوان اقدام جمعی توسط گروه‌هایی انجام می‌شود که اهداف مشترکی را بر اساس جغرافیا، هویت یا علایق تشکیل می‌دهند و سابقه طولانی دارد. این مسیر به عنوان آغاز از زمانی که انسان‌ها برای اولین بار برای به حداکثر رساندن ظرفیت خود در دستیابی به ا هداف خاص همکاری کردند، توسعه متفاوتی را دارا بوده. اما امروزه در سطح جهانی به عنوان یک فعالیت حرفه‌ای شناخته شده است. کار اجتماعی یکی از سه بازوی کنش جمعی در کنار کار موردی و کار گروهی در نظر گرفته شده. (دومینلی،۲۰۱۹)

وی همچنین در این کتاب به چالش‌های قرن بیست و یکم در بررسی مشکلات پیرامون (باز)تعریف کامیونیتی‌ها، فرآیندهای درگیرکردن مردم در کنش جمعی و پایه‌هایی برای گردهم‌آمدن در اقدام جمعی برای رسیدگی به شرایط زندگی می‌پردازد. بر بحث‌های اخیر در مورد نقش و هدف کار کامیونیتی در جوامع معاصر تمرکز می‌کند، و نتیجه می‌گیرد که اجتماع محلی (کامیونیتی) فعال به جای استفاده از مفاهیم، کارهای زیادی مشتمل بر شهروندی، همبستگی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر، ضمن اذعان به ماهیت متفاوت تجارب زنان از این مفاهیم انجام می‌دهد. در نهایت، با بهبود وضعیت زنان در جامعه، کنش جمعی با حضور زنان، بهگشت ِ همه کسانی را که در کامیونیتی‌های خاص فعالیت می‌کنند افزایش می‌دهد. (پیشین)

 

جان ِ کلام

بر مبنای آنچه در این جستار به آن پرداخته شده، چرخۀ کنش مندی متمرکز بر عمل اجتماعی ِ دگرگون ساز، انسان دائما نوشونده و کنشگری آفریننده است که تطبیق آن در شهر از راه میل به خودآگاهی و تغییر، تکوین و گسترش کامیونیتی و نقش بی‌بدیل مردم انجام می‌پذیرد. بدون شک توجه مبرم به نقش مردم و کامیونیتی نیازمند تمرین رواداری و مدارا، ممارست در گروه‌های مردمی بر حسب محله و یا گروه های کارکردی (مانند جوانان، زنان، طرفداران حفظ محیط زیست، طرفداران خلق ایده های نو، میراث فرهنگی معنوی، نوآوری، ….) در کانون‌های زیستی و سکونتگاه‌های بشری است که از این طریق می‌توان و باید مسئولیت‌ها و وسعت در تعهدات را در نظر گرفت.

چرخه کنش‌مندی شهروندان متشکل از: کنش به مفهوم و در راستای عمل اجتماعی دگرگون‌ساز، کنشگر بر اساس تکوین و گسترش کامیونیتی‌ها، کنشگری بر مبنای خودآگاهی و میل به تغییر؛ از مهمترین یافته‌ها است که بایستی منبع تولید اندیشه و ارزش باشد. برهم‌کنش ِ این سه‌گانه‌ می‌تواند مبنای کنش‌مندی در عصر تفوق شهرنشینی باشد.

چرخۀ کنش‌مندی جمعی در شهر

سخنان اندیشمند نامی مانوئل کاستلز در کتاب سه جلدی عصر اطلاعات مبتنی بر تغییر وضع موجود و برون‌رفت از سردرگمی آگاهانه در قرن بیست و یکم این چنین پایان می‌یابد: من می‌اندیشم پس تولید می‌کنم ….. شکافی هولناک میان توسعه تکنولوژیک بیش از حد و توسعه نیافتگی اجتماعی ما وجود دارد. اقتصاد، جامعه و فرهنگ ما بر پایه منافع، ارزش‌ها، نهادها، و سیستم‌های بازنمود ساخته شده‌اند که بطور کلی خلاقیت جمعی را محدود، محصول تکنولوژی اطلاعات را مصادره ، و انرژی ما را در یک رویارویی خودویرانگر به انحراف می‌کشاند. …. هیچ چیز نیست که نتوان آن را با عمل اجتماعی آگاهانه و هدفمند که از پشتیبانی اطلاعات و مشروعیت برخوردار است، تغییر داد. اگر مردم آگاه و فعال باشند …..اگر فرهنگ از روی تجربه بازسازی شود ؛ اگر آدمیان همبستگی نوع بشر را در سراسر کره حس کنند؛ اگر ما همبستگی نسل‌ها را با زندگی هماهنگ با طبیعت نشان دهیم ؛ اگر پس از برقراری صلح در میان خود، راهی ِکاوش درونِ خویشتن شویم. اگر همه اینها با تصمیم هشیارانه، آگاهانه و مشترک ما ممکن شود، شاید در نهایت بتوانیم زندگی کنیم و بگذاریم زندگی کنند، عشق بورزیم و محبوب ِ کسان باشیم.(کاستلز، ۱۹۹۹)

[۱] Henri Lefebvre

[۲] The Right to the City

[۳] David Harvey

[۴] David Maddox

[۵] Albert Einstein

[۶] Social Capital

[۷] Lena Dominelli

[۸] Women and Community Action

منبع:

احمدی، بابک، ۱۳۷۳، مدرنیته و اندیشه انتقادی، نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۷۷

ارسطو، ۳۲۵ ق.م.، سیاست، ترجمه حمید عنایت، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۱

افلاطون، ۳۸۰ ق. م.، جمهور، ترجمه فواد روحانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و دوم، ۱۴۰۱

پیران، پرویز، ۱۳۹۲، مبانی مفهومی و نظری سرمایه اجتماعی، نشر علم،چاپ اول، ۱۳۹۲

جوادزاده، آذر، ۱۳۹۵، اندیشه‌های فلسفی شهر، فضا زمان، ارائه شده در کلاس درس دکتری شهرسازی اندیشه های فلسفی شهر

جوادزاده، آذر، ۱۴۰۱، فضا و کنشگری آفریننده، تارنمای انسان شناسی و فرهنگ

جیکوبز، جین، ۱۹۶۱، مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی، ترجمه حمیدرضا پارسی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۹۸

کاستلز، مانوئل،۱۹۹۹، عصر اطلاعات، جلد سوم: پایان هزاره ، ترجمه علی پایا و دیگران، انتشارات طرح نو، ۱۳۸۵

لوفور،هانری، ۲۰۰۹، فضا: فرآورده اجتماعی و ارزش مصرفی، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، گردآوری و ترجمه: آیدین ترکمه، نشر تیسا، ۱۳۹۳

Dominelli, Lena, 2019, Women and Community Action, Local and global perspectives, Policy Press, 2019

Maddox, David, 2015, Cities in Imagination, THE JUST CITY ESSAYS, VOL.1

M. Meagher, Sharon, 2007, Philosophy in the streets, walking the city with Engels and de Certeau, City, Vol.11, No.1, April 2007

Zarate, Lorena, 2015, Right to the City for All: A Manifesto for Social Justice in an Urban Century, THE JUST CITY ESSAYS, VOL 1