انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهر: هستی ِ پویا (بخش ۱)

بیش از دوهزار سال پیش افلاطون[۱] فیلسوف یونانی با دعوت از اهل فلسفه به گفتگو و تعامل، کتابی را برای پایه‌ریزی شهر عدالت‌محور تدارک می‌بیند. افلاطون در کتاب جمهور[۲] شهر را خاستگاه فضیلت‌های ناب بشری، شجاعت، عقلانیت، خویشتنداری، عدالت و … دانسته و بر ارتباط آنها با جامعه شهری عادل تاکید بسیار کرده است. (افلاطون، ۳۸۰ق.م.) افلاطون در این کتاب که به شکل گفتگو میان معلمش سقراط[۳] و جویشگران حاضر در آکادمی صورت می‌گیرد، به تفصیل در باره نقش متقابل برپایی شهر و فضیلت‌های ناب بشری صحبت کرده و عدل را تحسین: «عدل سلامت است و ظلم مرض.» و جنگ را نکوهش می‌کند: «منشا جنگ حس طمع است که وقتی بروز کند هم برای جامعه و هم برای افراد بزرگترین بلیه است.». در کتاب جمهور افلاطون، سقراط نیاز به ساختن شهری در گفتار دارد تا ایدۀ کلیدی فلسفی ِ عدالت را بررسی کند. یعنی فلسفه در شهر متولد شد.

شارون میگر در تفسیر آراء افلاطون می‌گوید: وابستگی متقابل فلسفه و شهر توسط سقراطِ افلاطون به خوبی تشخیص داده شد. به عنوان مثال در کتاب فایدروس[۴]، (یکی از مکالمات مهم افلاطون) سقراط می‌گوید: “من عاشق آموختن هستم و درختان و روستاهای رها چیزی به من نمی‌آموزند، در حالی که مردان شهر این کار را به خوبی انجام می‌دهند.”(میگر، ۲۰۰۷)

دیدگاه افلاطون در کتاب جمهور و سایر آثار مهم و خواندنی این فیلسوف و متفکر بزرگ همچنان یکی از بی‌بدیل‌ترین اندیشه‌های فلسفی نسبت به شهر و برپایی عدالت اجتماعی در شهر است که اندیشمندان بسیاری در باره آن سخن گفته و به تاویل و تفسیر آن پرداخته‌اند.

پس از سقراط و افلاطون، ارسطو[۵] شاگرد افلاطون نیز در یکی از مهم‌ترین آثار خود کتاب سیاست[۶] گفته: بشر متمایل است در شهر زندگی کند. وی در این کتاب از شرایط برپایی جامعه سیاسی در شهر صحبت می کند و آن را این چنین تحلیل می‌کند: جامعه سیاسی از اجتماع خانه‌ها و خانواده‌ها پدید می‌آید و هدفش بهزیستی و زندگی کامل و مستقل اعضایش است. به عبارت دیگر همسایگی و همخونی دو شرط لازم برای تشکیل جامعه سیاسی است ولی روح و جوهر یک جامعه سیاسی در همکاری افراد آن بنیاد بهزیستی را فراهم می‌آورد. به همین منظور در شهرها محافل خانوادگی و انجمن‌های برادری و مجامع ویژه آیین‌های دینی و سرگرمی‌های اجتماعی پدید آمده که فرآوردۀ مهر و دوستی است. زیرا دوستی گردآورنده مردمان است. این متفکر بزرگ در تبیین شهر این چنین ادامه می‌دهد: شهر غایت یا کمالی است که همه جوامع به سوی آن حرکت می‌کنند…شهر سرچشمۀ خیر آدمی است. (ارسطو، ۳۲۵ ق.م.)

به این ترتیب در هنگامۀ تکوین و گسترش تمدن بشری در کانون‌های زیستی و سکونتگاه‌های بشری، شهر و نحوه مناسبات شهری، مناسبات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مورد توجه فیلسوفان، اندیشمندان، شهرشناسان و در سال‌های اخیر مورد توجه اندیشه‌ورزان و دغدغه‌مندانِ شهری بوده است. آنچنانکه محسن مهدی متفکر برجسته عرب و نویسنده کتاب ارزنده ابن‌خلدون و علوم اجتماعی می‌گوید: تاریخ بشریت تاریخ دو رویاست. رویای شهروند صاحب حقوق و رویای سلطان عادل. (پیران،۱۳۹۲)

تاملات و تجارب شهری اندیشه‌ورزان شهری در دوران کنونی بر این پایه استوار است که می‌باید دانش شهری را آنچنان ساده بیان کرد که همگان به مسائل شهری آشنا شده، با آن احساس نزدیکی کنند و دغدغه تغییر اجتماعی و الگوهای زندگی روزمرۀ شهری را داشته باشند. چندان که در سده اخیر خانم جین جیکوبز با نوشتن کتاب مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی توانست به این مهم دست یابد. این کتاب به دور از مغلغه‌گویی و تئوری‌بافی آنچنان از زبان یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای به زبان ساده نوشته شده که به راحتی قابل فهم و اندیشه‌پردازی است. بیش از نیم قرن پیش هنگامی‌که جین جیکوبز از مرگ و زندگی شهرها نوشت، مهم‌ترین دغدغه‌اش به مخاطره‌ افتادن زندگی اجتماعی بود؛ اینک می‌توان همان دغدغه را گسترده‌تر در نظر داشت که تهدید زندگی اجتماعی (به عنوان جزئی تعیین کننده در کیفیت زندگی) موجب به مخاطره‌افتادن زندگی شهری در همه ابعاد آن می‌شود. خانم جین جیکوبز در بخشی از این کتاب می‌گوید: به شهر می‌اندیشید و چه چیز به خاطر خواهد امد؟ خیابان‌های آن! هنگامی که خیابان‌های شهر زیبا و جالب باشد آن شهر سرزنده و زمانی که خیابان شهر زشت و خسته‌کننده باشد، آن شهر ملال‌آور به خاطر آورده خواهد شد. (جیکوبز،۱۹۶۱)

 

فضاهای شهری از دیروز تا امروز

رفت و آمد در فضاهای شهری پرتکرارترین و خاطره‌انگیزترین حضور شهروندان و بخشی مهم از زندگی روزمرۀ ما در شهر است. بخشی که در عین روزمرگی، حافظه تصویری و تاریخی ما را می‌سازد. در عین حال که در بدو ورود به یک شهر، کنجکاو ِ حضور در چشم‌انداز‌های شهری هستیم. سوال این است: وقتی وارد یک شهر می‌شوید اولین کاری که می‌کنید چیست؟ پرسه‌زنی[۷] در مسیرهای پیاده‌روی، قدم‌زدن در خیابان‌ها و احتمالا خوردن یک قهوه و حس بوی شهر. حسی از شهر که با فضاهای اجتماعی ِ شهری، فضاهای فرهنگی، تاریخی، طبیعی و زندگی روزمره شهری توام می‌شود و ما را به خود می‌خواند.

اما تحول شهرها در طول تاریخ ناشی از پیشرفت و شتاب در جهش‌های فناوری و ابداع وسایل نوین ارتباطی بوده، و درعین حال حاصل بی‌توجهی بشر به ابعاد دیگر اجتماعی، فرهنگی ِ زندگی شهری همچون استفادۀ بی‌رویه از منابع طبیعی و زیستی، سرپناه نامناسب، اسکان غیررسمی و حاشیه‌نشینی، شکاف اجتماعی و فرهنگی، تهدید هویت و ارزش‌های فرهنگی، فقر و آسیب‌های اجتماعی نیز به شمار می‌رود .

در شهرهای کهن رسیدگی به امور روندی سهل‌تر از امروز داشت و زندگی در آن‌ها ساده‌تر و علایق و همبستگی بین مردم استوارتر و محکم‌تر بود . ولی امروزه میدان کوچکی که مردم در آن گرد می‌آمدند، بازارهای مملو از مردم، خانه‌های مسکونی که در پناه سایۀ درخت‌ها و فضای سبز قرار داشتند، از بین رفته و تدریجا امواج عظیم تاسیسات تجاری، آسمانخراش‌ها، انبوه برج‌های تجاری _ اداری _ خدماتی و یا مجتمع‌های عظیم مسکونی برای پاسخگویی به نیازمندی‌های روزافزون شهری جای آن را گرفته است.

دگرگونی‌های فزاینده درتولید و اشتغال، شیوه‌های نوین تولید، استفاده از تکنولوژی برتر، عصراطلاعات و ارتباطاط نوین، تمرکز روزافزون خدمات و تسهیلات شهری جذاب و …، جمعیت انبوهی را در کانون‌های شهری گرد آورده، ولی در عین حال گرمی ِ الفت و مودت گذشته را _که نمی‌توان از آن بی نیاز بود_  از آن‌ها سلب کرده است. به واقع رشد شتابان جمعیت شهرنشینْ موجب تغییرات آب و هوا، کمبود منابع آب شرب، هدر رفتن منابع انرژی، تهدید امنیت غذایی، افزایش جمعیت، شکاف اجتماعی، پراکندگی و اختلافات قومی، و نیز تاب‌آوری اجتماعی و آسایش مردم را نشانه رفته است.

خانه‌هایی که در گذشته به یک خانواده اختصاص داشت، هم اکنون به ساختمان‌های عظیمی مبدل شده که هر کدام گنجایش ده‌ها و گاه صدها نفر را دارند. اتومبیل‌ها و عابران به خیابان‌ها سرازیر شدند. پل‌ها و گذرگاه‌های عبوری و بدون مکث، فزونی گرفته و رشتۀ ارتباط شهر را از هم گسیخته و آثار جراحات التیام ناپذیری بر پیکر شهر و مناسبات آحاد جامعه بر جای گذاشته است. حس گمگشتگی و تنهایی در عین لولیدن جمعیت شهری در هم از رایج‌ترین آسیب‌های زندگی شهری است که شهروندان در شهرهای پرجمعیت آن را تجربه می‌کنند.

بابک احمدی در کتاب خود مدرنیته و اندیشه انتقادی در باره آراء جورج سیمل این چنین می‌گوید: جورج سیمل نخستین متفکری بود که ناتوانی بیان را نتیجه زندگی در شهر مدرن دانست: نزدیکی جسمانی و تنگی فضا فاصله روانی را چشمگیرتر می‌کند… هیچ کس در هیچ مکانی همچون که در شهر بزرگ احساس تنهایی و گم‌گشتگی نمی‌کند … (احمدی، ۱۳۷۳)

این قرارگیری تنگاتنگ ساختمان ها، منابع و تاسیسات و فشرده ترشدن انسان‌ها در یکدیگر ، جامعۀ شهری را دستخوش نابسامانی‌ها و آشفتگی‌های اجتماعی کرده و  انسان‌ها خود را در میان جمعی ناشناس و بی‌ارتباط، حیران و سرگردان یافته‌اند. واقعیت‌ دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که شهرهای کنونی برخلاف گذشته،  فاقد بستر فضایی مناسب برای تعامل اجتماعی _ به‌مثابۀ یکی از مهم‌ترین نیازهای انسانی _ هستند که به نوبۀ خود معضلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بی‌شماری را موجب شده و در عین حال راه‌حل‌های نوینی می‌طلبند.

لورنا زاراته[۸] در جستار خود با عنوان: حق به شهر برای همه : یک مانیفست برای عدالت اجتماعی در قرن شهری‌شدن می‌گوید: شهرهایی که امروز در جهان داریم ابدا مکان‌های عدالت نیستند. شهرهایی که در آنها زندگی می‌کنیم، چه در جنوب، شمال، غرب یا در شرق، نمود بارزی از افزایش خشونت و نابرابری‌هایی‌اند که جوامع‌مان به آنها مبتلا هستند؛ وضعیتی که محصول مستقیم دراولویت قرار گرفتن سود سرمایه‌ای و محاسبۀ اقتصادی – طمع!- نسبت به حقوق، نیازها، کرامت و سلامتِ افراد و طبیعت است. تمرکز قدرت اقتصادی و سیاسیْ تجلی استثمار، سلب مالکیت، طرد و تبعیض است که ابعاد فضایی آن به‌وضوح مشهود است: شهرهای دووجهیِ تجمل و فلاکت؛ فرایندهای اعیانی‌سازی‌ای که جمعیت‌های کم-درآمد و سنتی را جابجا و بیرون می‌کنند؛ میلیون‌ها ساختمان خالی و میلیون‌ها انسانِ بی‌بهره از جایی مناسب برای زندگی؛ کشاورزان بی‌زمین و زمین‌های بی‌کشاورز، که مورد سوءاستفادۀ سوداگری محصولات کشاورزی، استخراج معدن، و سایر صنایع استخراجی و پروژه‌های کلان مقیاس قرار گرفته‌اند. به عبارت دیگر، بی‌عدالتی از تخریب کالاها و دارایی‌های عمومی و جامعه، ضعف قوانین، سیاست‌های بازتوزیع و رفاه در دولت‌ها پدیدار می‌شود که در عوضْ تخصیص خصوصی و منافع، انباشت جمعی منابع و ثروت را تسهیل می‌کند. (زاراته، ۲۰۱۵)

 

شهرها در عصر جهانی‌شدن

مقدمات عصر اطلاعات، عصرجهانی‌شدن در اواسط هزاره رقم خورد و در آغاز قرن بیست و یکم به سرعت تکوین و گسترش یافت. شارون میگر[۹] در این باره به درستی می گوید: ما در عصر جهانی‌شدن زندگی می‌کنیم. اینکه آیا این عصر یک گسست رادیکال از مدرنیته یا حتی پست مدرنیته، صنعتی شدن یا حتی فراصنعتی شدن را شکل می‌دهد، هنوز مورد بحث است. معنی این دوران حتی بیشتر از چیزی که به نظر می‌رسد و همه بر سر آن توافق دارند این است که ما در عصر شهرنشینی شتابان زندگی می‌کنیم. برای اولین بار در تاریخ، مردم بیشتری در شهرها زندگی می‌کنند تا در مناطق روستایی. علاوه بر این جهانی شدن، به معنای یکپارچگی بازارها در سرتاسر جهان، به وضوح  تنها علت اصلی رشد سریع شهرها است.

ساسکیا ساسن[۱۰] شهر را در خط مقدم و مرکز بحث‌های جهانی‌شدن قرار داده است. علیرغم این واقعیت که فرآیندهای جهانی‌شدن، عصر تمرکز جدیدی را بر شهرها معطوف می‌کند، نه تنها به دلیل رشد سریع آنها، بلکه به این دلیل که شهرها منبع نیروهای جهانی‌شدن هستند. همانطور که ساسکیا ساسن استدلال می‌کند، جهانی‌شدن را  نمی‌توان از منظر جهانی، بلکه باید در سطح شهر درک کرد. شهرهای بزرگ در جهان بسیار توسعه یافته مکان‌هایی هستند که فرآیندهای جهانی‌شدن در آنها اشکال مشخص و محلی به خود می‌گیرند. این اشکال موضعی تا حد زیادی، چیزی است که جهانی‌شدن را شکل می‌دهد. علاوه بر این شهرها محل مواجهه بین نیروهای جدید جهانی‌شدن و اقتصاد قدیمی‌تر، تشکل‌های سیاسی و قدرت و سنت‌ها هستند. “شهر ِ جهانی یک منطقه مرزی است که در آن فضامندی‌ها و زمانمندی‌های قدیمی ملی و جدید عصر دیجیتال ِ جهانی با یکدیگر مواجه می‌شوند.”

پایداری شهرها و همچنین سیاره زمین در خطر است مگر اینکه به نحوی با چالش‌های شهرنشینی کنار بیاییم. همانطور که ادواردو مندیتا[۱۱] استدلال می‌کند: اگر به سه عامل مرتبط نگاه نکنیم، به هیچ وجه نمی‌توانیم بفهمیم چه اتفاقی برای جهان، جوامع، محیط‌های زیستی، دریاها، هوای سراسر سیاره و غیره می‌افتد : تمرکز بی‌سابقه انسان در شهرها، رشد جمعیت انسانی و افزایش برخی از اشکال مصرف. (میگر، ۲۰۰۷)

شارون میگر در جمع بندی جستار بسیط خود با نام: فلسفه در خیابان ها (پیاده‌روی در شهر با انگلس و دوسرتو)، جهانی شدن شهرها و شهرهای جهانی‌شده را اینگونه تحلیل می‌کند: ما نمی‌توانیم از شهرها چشم‌پوشی کنیم، چه به این معنا که دیدگاهی آرمان‌گرایانه داریم که واقعیت‌های زندگی شهری را نادیده می‌گیرد و چه به این معنا که شهرهای صنعتی کوچک را به نفع شهرهای جذاب‌تر “جهانی” فراموش می‌کنیم. در حالی‌که نویسندگان ادبی، هنرمندان و متفکران علوم اجتماعی نقشی را در ساخت معنا ایفا کرده‌اند و باید ادامه دهند، فیلسوفان نیز می‌توانند و باید نقشی به عهده بگیرند. چنین نقشی نمی‌تواند صرفا تکرار فلسفیدن ِ در شهر یونان اولیه باشد که نسبت به شهر نامرئی که از او حمایت می‌کند کور می‌ماند. بلکه مستلزم بازنگری نقش فلسفه با بازبینی مجدد شهرها، قدم‌زدن در خیابان‌های آن، با به خطر انداختن برچسب “خیابان‌گرد” است. فیلسوف به مثابه خیابان‌گرد در کفش کسانی راه می‌رود که طرد و به حاشیه رانده شده‌اند و با زیر ِسوال‌بردن ِ هنجارهای ظالمانه و با تصور امکانات جدید به عنوان وجدان شهر عمل می‌کند.(پیشین)

اما لورنا زاراته در بخش دیگری از جستار خود مفهوم عدالت و دستیابی به آن را به دستان پرتوان کامیونیتی‌ها و مردم می سپارد: در قرن شهری، معنای عدالت لزوما همه ابعاد زندگی اجتماعی را شامل می‌شود: سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، فضایی (سرزمینی) و زیست‌محیطی. شهر عادل ِ قرن جدید، شهری خواهد بود که در آن فرآیندهای تصمیم‌گیری در انحصار تعداد کمی از «نمایندگان» و احزاب سیاسی نیست، بلکه در دستان کامیونیتی‌ها و شهروندان است. زمین، زیرساخت ها، امکانات و منابع عمومی و خصوصی برای استفاده و لذت اجتماعی توزیع می شود. شهر در نتیجه مشارکت‌های سازندۀ دست‌اندرکار مختلف شناخته می‌شود و هدف از فعالیت‌های اقتصادی رفاه جمعی است. احقاق حقوق بشر برای همه محترم، محافظت و تضمین شده است. و ما خود را جزئی از طبیعت و طبیعت را مقدس می‌دانیم که همه باید از آن مراقبت کنیم. در یک قرن شهری، شهر عدالت‌محور نتیجه و در عین حال شرط یک جامعه عادل در یک سیاره سالم خواهد بود. (زاراته،۲۰۱۵)

[۱] Plato

[۲] نام اصلی کتاب به زبان یونانی «پولی تیا» است به معنای «حکومت» یا «تاسیس شهر» یا «جامعه.» اولین کسی که آن را به زبان لاتین ترجمه کرد نام «رس پوبلیکا» را بر آن گذاشت که همان معنی «پولی تیا» به یونانی است. اما به تدریج معنی خاص «جمهور» را پیدا کرد.(از مقدمه کتاب جمهور، روحانی، ۱۴۰۱)

[۳] Socrates

[۴] Phaedrus

[۵] Aristotle

[۶] Politics

[۷]  Flaneur پرسه‌زنی مفهومی مهم در پدیده‌های شهری و مدرنیته است که تنها به قدم‌زنی در خیابان‌های شهر محدود نمی‌شود، بلکه می‌تواند شیوه‌ای از تفکر فلسفی و زندگی باشد

[۸] Lorena Zarate

[۹] Sharon M. Meagher

[۱۰] Saskia Sassen

[۱۱] E. Mendieta