انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهر آینده (۳)

برگردان علیرضا نجف زاده

بخش سوم

 

مدل و واقعیت

مدل طرحِ کلّیِ تیپیک از یک پدیده ی معین ،از یک قانون معین است. پیشامدِ یک شکلِ وقایع اجازه می­دهد که برایشان قانونی وضع کنیم، که ازشان طرحی کلی در بیاوریم و مدل­هایی بسازیم. تا زمانی که به این انتزاعاتِ خِرد ارزشی مطلق داده نشود، سودمندیِ تربیتی قابل ملاحظه­ای دارند: به گونه­ی معجزه آسایی به موفقیت در جایگیری در مرکز خودِ عملِ پدیدار که در جریان است کمک می­کنند و روی تمام امکاناتِ پدیده و گرایش­های غایت­باورانه­اش کار می­کنند. و بعد از موفقیت در به سرانجام رسانیدن این عمل آغازین، دیگر قسمت اعظم کار حل شده است: خِرد موفق به غافلگیریِ “شدنِ امر واقع” می­شود، در تمامیتش و بنابراین در فردیتش درکش می­کند. مدل، قانون و طرح در اصل تدابیر متودولوژیکی هستند که به تصاحب واقعیت کمک می­کنند، تدابیر انتقادی­ای برای آغاز آگاهی و شناخت دقیق هستند.

یکی از این مدل ها را بسازیم. جامعه را در طرحی کلی متصور شویم. ۱۰۰ خانواده، در دو طبقه­ی تاریخی که اکنون ابتکار عمل در سیاست، تولید و توزیع را در دست دارند. کودکان، سالخوردگان و زنان: کارگران و بورژواها. ۷۵ خانواده با دستمزد زندگی می کنند، ۱۰ تا با حقوق (بوروکراسی در معنای عام اش)، ۱۵ خانوار با درآمد سرمایه دارانه. ثروت کلی ۳ میلیون است، به عبارتی ۶۰۰۰ برای هر ساکن (برحسب اینکه هر خانواده از پنج عضو تشکیل شده باشد: پدر، مادر، دو فرزند، یک عضو سالخورده و یا مریض که به هیچ وجه توان تولید نداشته باشد). درآمد این ثروت محصول کار پرولتاریاست. ارزش پولی­اش ۲۲۵۰ لیره در روز است، که به این شکل تفکیک شده­اند: ۷۵۰ لیره به خانواده­های دستمزد و حقوق بگیر و ۱۵۰۰ لیره به ۱۵ خانواده­ی سرمایه­دار. در زمان عادی دو قسمت مدام نوسان می­کنند: تولید افزایش می­یابد، ارزش پول بالا می­رود، به درد اخذ کالای بیشتر می­خورد، رفاه نسبی افزایش می­یابد، نیازها رشد می­کنند، آگاهی از این نیازها رشد می­کند و به طبع آن تقاضای بهبودِ­شان. بورژوازی سرمایه دار برای ممکن ساختن همه­ی این­ها اندیشه­اش را بُرّنده می­کند، تکنیک را بهبود می­بخشد و تولید را چند برابر می­کند: تز و آنتی تز، بازی قدرت­شان را گسترش می دهد و سنتزشان در شتاب­های بعدی­ای است که به ریتم کار می بخشد: این شتاب­ها مراحل تاریخی جامعه­ی بورژوازی است که مدام در حال پیشی گرفتن از خود است با گسترش افق دیدش، با بی رمق کردن تضادها تا جای ممکن، با سعی در- در چارچوب حفظ خویش- برآورده کردن تمام تقاضاها، تمام امیال، همواره رفاه بیشتری طلبیدن، با استقلال و خودمختاریِ فردیِ روزافزون.

اما روابط حقوقی طبقاتی بی تغییر باقی می­مانند، چراکه قانون ریاضی است که با تغییر متناسب اعضای یک معادله، معادله تغییری نمی­کند. پرولتاریا در ۱ و سرمایه دار در ۱۰۰ است، اگر پرولتاریا به ۲، ۳، و ۴ و غیره تبدیل شود و روابط هموراه یک به صد باشد، پرولتاریا پرولتاریا و سرمایه دار سرمایه دار باقی می ماند {…} (چند خط سانسور شده).

مدل یک طرح کلی است، درست است ؛ ایرادات و محدودیت­های خودش را دارد، درست است. اما آیا اینقدر از واقعیت به دور است؟ آیا در دنیای واقعی بیماری اسکوروی یک استثناء است؟ استثناست بی سوادی، زندگی در زیرزمین­های مرطوب و عفونی جنوب ایتالیا؟ استثناء اند موارد سل در میان ریسندگان، فقدان هرگونه امکانی برای یک زندگی روحی، لزوم روانه­ی کار کردن کودکان، و هر بدبختی دیگری که هرکس می­تواند به تنهایی در اطراف خویش ببیند؟ خوب، برای هر یک از این بدبختی­ها مدل است که عمل می­کند، که قوانین­اش را دیکته می­کند، که قسمتی از انسانیت را می­کّند، که با خون سرخش رگ­های له شده­گان آن سمت دیگر را جان می­دهد، امکان وجود می­دهد به تباهی، به مرض پرخوری، برای آنانِ آن سمت دیگر. واسه همین است که پرولتاریا {…} (چند کلمه ی سانسور شده) همینطور یک وظیفه­ی اخلاقی جمعی است.

جنبش جوانان سوسیالیست
شور و حرارت، مبارزه­جویی حداکثری و خاموش نشدنی وجه تمایز جنبش جوانان در ایتالیا بوده است؛ چه این جنبش مساله­ی گرایشات را با پوزیشنِ باز و روشنش در قبال تزهایی سازش ناپذیر، غیرتجربی و افراطی- طوری که سن ایجاب می­کند و می­طلبد (وای بر جوانان پیر!)- زیرِ ضربه بگیرد؛ چه بپردازد به ظریف­ترین مسایل زندگی ایتالیایی، مثل مساله­ی دموکراسی مسیحی که با غرور از همان بدو تولد مورد مخالفت و دشمنی قرار گرفت؛ چه با تحریک و به طریقی تحمیل مساله­ی فراماسونری که سرطان تحلیل برنده­ی اجماع و استقلالِ سوسیالیسم قدیمیِ مردمی و همکاری جویانه بود.

همینطور پیشروئی مصمم و مطمئن در کمپین ضدجنگ لیبی۱۲ و برای بی طرفیِ ضدجنگ۱۳ در نبرد تراژیک حال حاضر اروپایی بود. در میان من­من کردن­های اولیه­ی رهبران که غافلگیر پیچیده­گی­های این پدیده­ی تاریخی حاضر شده بودند، جنبش همچون یک انسانِ واحد عمل کرد، و تنها جنبشی در اروپا شد که حتی اقلیتی به جنگ افسونگر! نداد.

آرتورو ولّا۱۴ این چنین جنبش جوانان را در “سالنامه­ی سوسیالیست” وصف می­کند. خیلی بیش از این می­شد گفت اگر سانسورِ همیشه حاضر هرچیز خلاف جریان را از ته نمی­زد.

در ایتالیا حوالی سال ۱۸۹۸ است که جنبش جوانان بر می­خیزد. و این سال تاریخ مهمی در تاریخ ایتالیاست. نیروی جدیدی است که در بازی نبردهای سیاسی جای می­گیرد. نیرویی غیرانتفاعی و پر از انرژی اخلاقیِ عمیق که تاثیر بسزایی در تحول روح مخاطب ایتالیایی­اش گذاشت، در جدی­تر، متفکرتر و منظم­تر کردنش. مخصوصا در جنوب ایتالیا.

جنبش جوانان به خصوص در پیمونته، لومباردیا، امیلیا و در توسکانا شایع و تنومند است. امّا در این استان­ها پدیده انقدر با معنا نیست که در جنوب ایتالیا می­تواند باشد. اینجا در شمال، زندگیِ سیاسی خود به خود پیچیده است. فعالیت سیاسی به بخش­های تحتانی جامعه هم نفوذ کرده است. در عوض در جنوب ایتالیا، جایی که مرام سیاسی وجود ندارد، جایی که تمام روسای مجلس زمین­های انتخاباتی­شان را برداشت می­کنند که به درد پرکردن شکم نماینده­ها و ایجاد اکثریت­ها می­خورد، اینجا جنبش جوانان معنای نخستین خیزشِ یک نسل جدیدِ آزاد را می­دهد. نسلی رها از پیش داوری­ها که سنّت می­شکند و زمینِ باتلاقیِ سیاست را حاصلخیز می­کند.

اینجا فهرستی مختصر از ثبت نام کنندگان فدراسیون جوانان ایتالیایی:

 

تعداد اعضا همکاران سال

۱۱۴۹ ۴۰ ۱۹۰۷

۲۹۵۵ ۱۴۲ ۱۹۰۸

۳۳۶۲ ۱۴۱ ۱۹۰۹

۴۴۰۳ ۱۸۶ ۱۹۱۰

۵۳۶۱ ۲۲۷ ۱۹۱۱

۵۸۱۰ ۲۷۳ ۱۹۱۲

۶۰۴۰ ۲۸۰ ۱۹۱۳

۶۱۴۵ ۲۸۳ ۱۹۱۴

 

هنوز نمی توان ارقامی رسمی از دو سال آخر ارائه کرد. ولی می­توانیم بگوییم اگر جنگ نصف اعضاء را از سازمان کنده و با خود برده باشد باز هم بر تعدادشان افزوده شده است. تعدادشان قطعا از ۰۰۰ ۱۰ نفر بیشتر است. همتی معجزه­ساز صورت گرفته است. عمل جنگ خیلی از نامصممان را تکانی داد، آگاهی­شان را با خشونت در مقابل واقعیت قرار داد و مجبورشان کرد تصمیمی بگیرند، چیزی که در واقع ابتدایی­ترین وظیفه­شان بود.

فقط پیمونته حدود ۲۰۰۰ عضو دارد. در تورینو ۹ بخش بالای ۵۰۰ ثبت نامی وجود دارند که منظم به کارشان ادامه می دهند. این جوانان وزن نگرش­شان را به زندگی سوسیالیستی و سیاسی شهر می­برند.

این هم از فهرست:

Fascio Centro, Corso Siccardi 12

Borgo San Paolo e Cenisia, Via Virle 9 bis

“Andrea Costa”, Via Massena 103

“Augusto Bebel”, Via Pomaro 4

” Carlo Marx “, Via Nizza 222

” Amedeo Catanesi”, Via Feletto 5

Borgo Vittoria, Casa del popolo

“Avanguardia”, Via Lessolo 31

Pozzo Strada, Via Freidour

 

هنوز بخش­های دیگری در حال تشکیل شدن­اند. گامی صعودی است که کماکان متوقف نمی­شود. عمل تربیتی­ای که جنبش جوانان صورت می­دهد پر از افسون و جذابیت است. تعداد همواره بیشتری از جوانان نیاز به ساخت و شکل­دهیِ آگاهی­ای را حس می­کنند که بتواند تمام مشکلاتی که زندگی تحمیل می­کند را به خوبی درک و حل کند. عطر تازگی در هوا حس می­شود. جهان در اثنای تحولی مهم است. همه حس می­کنند که لازم است قرص و محکم ایستاد تا بتوان در مقابل سقوط مقاومت کرد، تا بتوان بنای کهنه را با بنایی نو جایگزین کرد، بنایی روشن از نور خورشید و پر از هوایی ایده­آل و نامیرا.

شهر آینده
عنوانی را برای این برگه انتخاب کردیم که تنها به ما تعلق ندارد. قبل از اینکه در دنیا جنگ با تازیانه­ی غیرقابل مقاومتش به جریان بیافتد، با بعضی از دوستان تصمیم گرفته شد که نشریه­ای سوسیالیستی راه بیاندازیم که چون منبعی از انرژی­های اخلاقی تازه باشد، چون آتش­دانِ روحِ ایده آلیست جوانی ما. می­بایست همچون جهش و تاملی می­بود، ترغیبی به کنش و تفکر. در اوج ایمان به شور و حال سرشار از جوانی ما، در فکر ایجاد سنتی کاملا ایتالیایی بودیم، سنت ماتزینی۱۵ بازپرداخته شده از سوی سوسیالیست­ها. این انگیزه رها نشد. قسمت­هایی از جانمان را که جنگ کند و برد به منبع بازخواهند گشت. و نشریه وجود خواهد داشت. این تک شماره قطعا مقاله نیست. دعوتی به تحریک است. هر کسی معتقد است که هنوز برای فکر و تربیت سوسیالیستی خیلی کارها باید صورت گیرد، که یک صدای تازه­ی جوانان بتواند هنوز خیلی چیزها بگوید، همبستگی، پیشنهادات و نظراتش را به این آدرس بفرستد: “شهر آینده”، خیابان سیکّاردی۱۲، تورینو. می­خواهیم ایمان آوریم که کارمان در جواب نیازی است و می­تواند مخاطبی را پیدا کند که با همکاری گرم خود حمایتش کند و بهبودش دهد.

 

یاد­داشت­ها

* “فریاد مردم”۱۶، شماره­ی ۶۵۵، ۱۱ فوریه­ی ۱۹۱۷، و “به پیش”۱۷، سال بیست و یکم، شماره­ی ۴۳، ۱۲ فوریه­ی ۱۹۱۷. در نشریات تورینو با تیتر “یک تک شماره­ی جونان” و توضیح تیتر “شهر آینده”.

** مفهوم پرداخته شده از سوی فیلسوف فرانسوی ا. فوله۱۸.

*** رجوع شود به فیشته، “حکومت از نظر منطق و یا حکومت بازرگانی بسته. مقاله­ی علم حقوق و سیاستی برای آینده”، ترجمه­­ی بوکّا، تورینو ۱۹۰۹.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پانویس

 

* بازخوانی این متن را مدیون همکاری پوریا مرادی هستم. طبعا تمام اشتباهات احتمالی در ترجمه و متن برعهده­ی اینجانب است. تصمیم گرفتم هیچ گونه مقدمه­ای بر متن اضاقه نکنم هرچند گقتن این نکته خالی از لطف نیست که در سیر اندیشه ی گرامشی این “تک شماره” چون نقطه­ی عطفی است. خود او بعدها، خاطر نشان می کند: “… در آن زمان مفهوم وحدت تئوری و عمل، فلسفه و سیاست در من روشن نبود و من تقریبا کروچه­ای بودم”.

 

 

۱- Piemonte

۲- veliti در روم باستان سربازانی که جلوی لشکر ارتش و با تجهیزات سبک قرا می­گرفتند و صف شکنان جنگ بودند.

۳- اشاره ای است به “انقلاب باشکوه” انگلستان در سال۸۹- ۱۶۸۸

۴- David Lloyd George

۵- Friedrich Hebbel

۶- Rudyard Kipling

۷- La critica

۸- Armando Carlini

۹- اشاره­ای به ماجرای کریستف کلمب و عمودی نگه داشتن تخم مرغ روی میز. منظور راه­ حل بدیهی سوالی است که جواب دادن به آن ناممکن به نظر می­رسد.

۱۰- Claudio Trevi

۱۱- Homonculus فرمی افسانه ای از حیات در نزد کیمیاگران باستان که به شکل انسانی کوچک امّا با قدرتی ما فوق بشری تجلی می­یافت.

۱۲- جنگ عثمانی و ایتالیا در سال­های ۱۲- ۱۹۱۱

۱۳- در مقابل طرفداران شرکت در جنگ جهانی اول اینان قرار می­گرفتند.

۱۴- Arturo Vella

۱۵- Giuseppe Mazzini

۱۶- Il Grido del Popolo هفته­نامه­ی سوسیالیستی

۱۷- Avanti روزنامه­ی رسمی حزب سوسیالیست ایتالیا

۱۸- Alfred Fouillée