نویسنده این کتاب-ریچارد فلوریدا- کتاب شهرها و طبقه خلاق را حاصل ۳۰ سال پژوهش مداوم میداند. این در کتاب از طبقهای متفاوت با تعاریف معمول صحبت میکند یعنی طبقه خلاق این طبقه همان شهرنشینان هستند.فلوریدا معتقد است با کاهش فشار فیزیکی بر ساکنان شهرها امکان خلاقیت بیشتر برای آنها بهوجود آمده است. نویسنده این کتاب را پیشدرآمدی بر کتاب رشد طبقه خلاق که دوسال پیش از این کتاب منتشر شده میداند. کتاب حاضر پلی است برای فهم مفاهیم بنیادی آن کتاب.
سالها در آمریکا بحث برسر این بود که آیا آمریکا کشوری بدون طبقه است یا خیر؟آمریکا در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ یک جامعه طبقه متوسط محسوب میشد. پیش از این نیز در سال ۱۹۳۰ تعداد کمی از سرمایهداران این کشور سهم اعظمی از ثروت ملی را در اختیار داشتند. دلیل اینکه آمریکا در دهه ۵۰ و ۶۰ قرن بیستم بهجامعهای طبقه متوسط میل کرد، بحرانهای سالهای ۱۹۳۰ و اتمام جنگ جهانی دوم بود که باعث تمرکززدایی از منابع و توزیع ثروت کشور از معدود ابرثروتمندان به مردم جامعه شد. شدت بروز طبقه متوسط تا دهه ۱۹۷۰ ادامه داشت ولی از همین دهه به این سو شکاف درآمد بین طبقات بشدت افزایش یافت. مطالعاتی نشان میدهند در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ فاصله طبقات ثروتمند و دیگر طبقات در آمریکا عمیقا افزایش یافته است.
نوشتههای مرتبط
معمولا طبقه اجتماعی در آمریکا را با سه سنجه ارزیابی میکنند:
-اعتبار شخصی در اجتماع،سبکزندگی
-از طریق شناسایی خود
-از طریق پایگاه اقتصادی-اجتماعی
اما نیاز است با نگاهی عمیقتر به سنجههایی منعطفتر و پیچیدهتر به شناخت طبقه بپردازیم زیرا معیارهای اجتماعی و پیچیدگیهای اجتماعی فزونی بسیار بیشتری یافتهاند.
ما بیشک در یکی از بزرگترین دورههای تغییرات اقتصادی-اجتماعی قرار داریم.با مهاجرت وسیع از حواشی شهرها به شهرها در اواخر ۱۹۵۰ کشاورزی بسیار کمتر شد و حدود ۱۵ درصد از جمعیت آمریکا به کارکنان خلاق پیوستند؛ منظور از کارکنان خلاق آنانی است که در بخشهای چون علوم مهندسی، تحقیق و توسعه، صنایع تکنولوژیک،هنر،موسیقی،فرهنگ،زیباییشناسی و کارهای طراحی یا در حرفههای دانش مراقبت بهداشت، مالی یا حقوقی مشغولیت دارند. این کارکنان حدودا ۴۷٪ درآمدها را ازآن خود کردهاند. فلوریدا، معتقد است با استفاده از اصطلاح طبقه خلاق قصد تنها پرداختن به طبقه حاکم و ثروتمند را ندارد و هرکسی بالقوه توانایی ورود به این طبقه و کارکنان را دار است زیرا او اساسا معتقد است تمام ابناء بشر خلاق هستند و این منحصر به گروه خاصی نمیشود از آن رو که خلاقیت مایملکی نیست که فردی آن را بهمانند دارایی پولی یا ملکی بهارث ببرد بلکه باید آن را در شرایط برابر با کاری فکری اکتساب کند.
نظر فلوریدا درباره خلاقیت و شهرها بر محور فرمولی ساده است: سه عامل مهم رشد اقتصادی: تکنولوژی، توانایی(استعداد) و تحمل؛ از نظر نویسنده تکنولوژی مهمترین عامل رشد اقتصادی است به همین دلیل در مقام نخست قرار میگیرد.
.این حرف که شهرها خلاق هستند البته مفهومی نو نیست و این کتاب نیز چنین داعیهای ندارد و درواقع هدف آن پیگیری اقتصادی-اجتماعی این مفهوم است. فلوریدا معتقد است فقط یکسوم از کارکنان خلاق در آمریکا به کار گرفته شدهاند و دوسوم آنها مشغول نیستند. او استدلال میکند هرچه شهرها این کارکنان را بیشتر بهکار بگیرند و شرایط را برای کار آنها تسهیل کنند آن شهرها ثروتبیشتری تولید میکنند و تولید این ثروت، مالیات بیشتری به دست میاورد که قاعدتا به رشد اقتصادی-اجتماعی آن شهر میانجامد.اعضای این طبقه خلاق بهخصوص آن شغلهایی که «فوق خلاق» هستند (مثل طراحی نرمافزار) ترجیح میدهند در شهرهایی حضور داشته باشند که از لحاظ زیرساختهای تکنولوژیک پیشرفته باشند. با حضور افراد خلاق با عقبه متفاوت در شهرهای پیشرفته، تنوع و تحمل در این شهرها افزایش مییابد و ظهور مخترعان و خلاقان عجیب (مثل استیو جابز) را در خود پذیرا میشوند. بنابراین امکانات فرهنگی در این شهرها محیا میشود و امکان گفتگوهای خلاق و امکان شبکههایی اجتماعی(مثل گالریها یا بازارهای اجناس هنری و …) فراهم میشود. آنها ترجیح میدهند در مکانهایی ساکن باشند که خلاقیت آنها تشویق شود و رفتارهای غیرسازشکارانه آنها درست دانسته شود. فلوریدا با ارجاع به کتاب مرگ و حیات شهرهای آمریکای بزرگ اثر کلاسیک جیکوب استدلال میکند این شهرها چون آمیزهای از مکانهای تجاری و مسکونی هستند جای بهتری برای قدم زدناند و انبوهی از فرصتهای کنشهای متقابل خلاق هستند.
فلوریدا روایتهای مختلفی از شهرهایی مانند آستین،سانفراسیکو و سیاتل پیش میکشد که تا حدود زیادی این ادعای فلوریدا را ثابت میکنند.این شهرها به امکانات و فرهنگ تحملپذیر و خلاقانه شهره هستند. این کتاب رابطه مستقیمی بین رشد اقتصاد شهری و حضور این طبقه مییابد. او همچنین رابطهای بین حضور این طبقه و حضور همجنسگرایان و «بوهمینها» مییابد.(بهعنوان افرادی که در کارهای هنری مشغول هستند.) این رابطه حتی با یافتن متغیرهای دیگر مستحکمتر نیز میشود. این رابطهبرخلاف روال معمول درواقع باعث میشود که افراد خلاق با دیدن این تحملپذیری، هرچه بیشتر به سمت این شهرها کشیده شوند. فراتر از آن این بوهومینها با ورود خود امکانات فرهنگی مثل گالریها را افزایش میدهند که باعث جذب جمعیت بزرگتر بیشتری میشوند.
این کتاب شامل سه بخش و نه فصل میشود:
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: شهرها و طبقه خلاق
بخش اول: توانایی(استعداد)
فصل سوم:رقابت در عصر توانایی
فصل چهارم: جغرافیای اقتصادی توانایی(استعداد)
بخش دوم: تحلیل(مدارا)
فصل پنجم:جغرافیای اقتصادی و بوهمین(نوگرا)
فصل ششم: تکنولوژی و تحمل(مدارا)
بخش سوم: مکان، محل
فصل هفتم: دانشگاه، توانایی و کیفیت مکان
فصل هشتم:مکانسازی بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱
فصل نهم:پرسشهای سرگشاده