ترجمه ی ملیحه درگاهی
جزئیات تاریخ پیش از اسلام یزد بسیار پراکنده است. اینکه آیا یزدگرد سوم پس از شکست در نهاوند در سال ۴۴۲/۲۱ و پیش از عزیمت به مرو، محلی که در سال ۶۵۱/۳۱ به آنجا رسید، دو ماه را در یزد گذرانده یا خیر، مورد تردید است. داستانِ مرتبط با تاریخ جدید یزد نوشته ی احمد ابن حسین الکاتب در مورد این که وی گنج خود را در سه چاه واقع در منطقه ی یزد دفن کرد، اولین گنج بوسیله ی اتابک عزالدین لنگر، دومی توسط مبارزالدین محمد پسر مظفر و سومی توسط مردم یزد در زمان اسکندر، پسر عمر شیخ که در سال ۶-۱۴۰۵/۸۰۸ حاکم یزد شد، کشف شدند، به احتمال بسیار زیاد افسانه است.
اشاره ای به انتصاب عمربن موغیرا به عنوان حاکم یزد طی خلافت عثمان شده و همچنین برخی از مذاکرات اعراب بر سر قبیله ی بنو تمیم (Banu Tmim)، ارائه گردیده است. بر طبق گفته ی احمد بن حسین الخطیب تغییر مذهب به اسلام طی دوران حکومتی همین خلیفه اتفاق افتاده است. در واقع امکان دارد که گرایش به اسلام تدریجی تر صورت گرفته باشد. افرادی که در پی ابقاء آیین زرتشتی بودند بایستی جزیه یا مالیات سرانه پرداخت می کردند. محتمل به نظر می رسد که در دوران خلافت بنی امیه یزد بخشی از فارس را شکل می داد. با قیام ابومسلم به نظر می رسید که حامیان وی ابو العلا الطوقی، حاکم بنی امیه، را شکست داده باشند. هر چند این واقعه به گونه ای جزئی به عنوان بخشی از تاریخ یزد در اوایل حکومت عباسی شناخته می شود ولی اعتبار آن تا دوران سلجوقی که جزئیات بیشتری در اختیار قرار می گیرد، باقیست، حتی پس از دوره ی سلجوقی اطلاعات در مورد تاریخ محلی یزد (که تاریخ آن به خیلی پیشتر باز می گردد) مغشوش بوده و به لحاظ گاهشماری قابل استناد نیستند.
زمانیکه طغرل بیگ در سال ۱۰۵۱/۴۴۳ اصفهان را از ابو منصور فرامرز کاکایی (Kakuid Abu Mansur Faramurz )باز پس گرفت و این شهر را پایتخت خود اعلام کرد، وی ابو منصور را به عنوان اگتای (iqta) ابرقو و یزد که هر دو توسط کاکایی ها ادره می شدند، تعیین کرد. در سال ۱۰۳۰/۴۲۱ توسط امیر علا الدوله محمد کاکویید در یزد جهت تأیید مقام اربابی خلیفه القدیر، سکه ضرب می شود ( سی. ای. بوسورث (C.E. Bosworth) ، دیلمیان در ایران مرکزی: کاکایی های جبال و یزد در ایران، JBIPS، جلد سوم، [۱۹۷۰]، ۷۷). بوسورث با دقت بسیار مدارک مربوط به حکومت کاکویید ها در یزد را بررسی کرده و دریافته است که مشخص کردن گاهشماری دقیق برای حکومت کاکوییدها در یزد غیر ممکن است (همان، ۵-۸۴).
به نظر می رسد که ابو منصور فرامرز و پسرش معیدالدوله طرفدار سلجوقیان بوده باشند. ابو منصور طغرل بیگ را هنگامیکه در سال ۱۰۶۳/۴۵۵ به بغداد رفت تا همسرش، دختر خلیفه، را ملاقات کند، همراهی کرد. معیدالدوله در سال ۷-۱۰۷۶/۴۶۹ با ارسلان خاتون دختر چغری بیگ ازدواج کرد، همسر اول ارسلان خاتون، خلیفه القائم، در سال ۱۰۷۵/۴۶۹ از دنیا رفته بود. به نظر شهر تحت حکومت کاکایی ها رونق یافته باشد. ابو منصور فرامرز یک کاخ، یک مسجد جمعه و دیواری اطراف شهر یزد، ساخت. جانشینان وی به عنوان حاکمان محلی یزد، در سالهای بعدی این موفقیتها را ادامه دادند. روستاها و قناتهای جدید در منطقه ی شهری ساخته شدند. گرشاسب پسر علی ابن فرامرز، آخرین حاکم کاکایی، با سلطان سنجر در جلگه ی قتوان به نبرد پرداخت (۱۱۴۱/۵۳۶) و در این جنگ کشته شد. طی حاکمیت ارسلان پسر طغرل (۷۶-۱۱۶۱/۷۱-۵۵۶۹)، دو دختر گرشاسب بر یزد حکومت می کردند. رکن الدین سام پسر لنگر به عنوان اتابک یکی از دختران منتصب شد و با یکی از آنان ازدواج کرد. او آشکارا نالایق بود و بدین ترتیب برادرش عزالدین جانشین وی شد، عزالدین کسی بود که پایه گذار واقعی خاندانی که به عنوان اتابکهای یزد شناخته می شدند، بود. احسان و بخششهای دختران گرشاسب در یزد در تاریخهای محلی ذکر شده و قابل ملاحظه به نظر می رسد؛ به علاوه در حکومت اتابکها رونق و توسعه همچنان ادامه یافت.
پس از عزالدین پسرش وردانزور جانشین وی شد که حکومت دوازده ساله ی بدون رویداد مهمی را داشت. قطب الدین جانشین او شد و در زمان حاکمیت وی ساخت و ساز توسعه ی بیشتری صورت گرفت. وی در سال ۹-۱۲۲۸/۶۲۶ درگذشت. بعد از وی به طور متوالی پسرانش محمد شاه و سلغور شاه (Salghur Shah) جانشینان وی بودند، سلغور شاه پیشنهاد تمکینی را برای هلاکو فرستاد و در پاسخ دیپلم یزد را دریافت کرد. پسرش تقی شاه جانشین وی شد، او در حدود بیست سال حکومت کرد و در سال ۲-۱۲۷۱/۶۷۰ درگذشت. در طول حکومت پسر و خلیفه اش، علاء الدوله (علاء الدین)، خشکسالی بزرگ سال ۵-۱۲۴۷/۶۷۳ حادث شد. احمد ابن حسین الخطیب شرح می دهد که وقوع خشکسالی آنچنان علاء الدین را آشفته ساخت که وی در طول یک ماه از دنیا رفت. برادرش یوسف شاه جانشین وی شد.
با نزدیک شدن به پایان قرن ۱۳/۷ یزد به گونه ای فزاینده به موضوعی برای مداخله ی مغولها بدل شد. بر طبق گفته ی مستوفی، پرداختی تمغا (tamgha) یزد و استان در حدود ۲۵۱،۰۰۰ دینار بود. رشید الدین عنوان می کند که در سال ۵-۱۲۹۴/۶۹۴ بیدو (Baydu) پیش نویسی را برای ۱۰۰۰ دینار مالیات یزد به نوروز داد و حکومت یزد نیز همین میزان را به پسر نوروز، سلطان شاه، پرداخت کرد، رشید الدین ذکر می کند که مادر سلطان شاه، سلطان نصب خاتون، دختر علاء الدین، پسر اتابک محمد شاه، بود. در صورتیکه گزارش شجره نامه احمد ابن حسین الخطیب صحت داشته باشد، وی باید نویره ی دختریِ بزرگ و نه نوه ی دختری محمود شاه باشد. هر چند سندی مبتنی بر ادامه ی حکومت وی توسط سلطان شاه موجود نیست.
بر اساس گفته ی رشید الدین، یزد همچون بسیاری مکانهای دیگر از تاخت و تاز مالیات جمع کن های مغول رنج می برد. در موقعیتهای خاص و به هنگام ورود به روستای فیروز آباد، رشید الدین مقدار ناچیزی از اخاذی مغولان را به روستاهای یزد تخصیص می دهد. مالک روستای فیروز آباد از جانب ایوبیان به عنوان سید نظام الدین علی ابن محمود ابن محفوظ ابن رئیس یزدی، دوست و هم عصر رشیدالدین، شناخته شده است. اخاذی که صورت گرفت بسیار محتمل می نمود، اما در همین دوره یافته های شمس الدین جوینی و نماینده ی وی در یزد، شمس الدین محمد تاجیکی، و همچنین کشفیات خود رشید الدین و بویژه سید رکن الدین و سید شمس الدین، شواهدی بر وجود ثروت و رونق در یزدِ نزدیک به قرن ۱۳/۱۷ و سالهای اولیه ی قرن ۱۴/۸ هستند (لمبتون (Lambton)، اوقاف در ایران: قرون ۱۴-۱۲/۸-۶، در ILS، جلد دوم [۱۹۹۷]، ۵-۳۱۳؛ همان، تداوم و تغییر در ایران قرون وسطایی، نیویورک ۱۹۹۸، ۶-۶۵). پس از اینکه غازان در تبریز بنیانگذاری شد، اتابکها ظاهرا هدیه یا پیشکشی سالانه را به اردو فرستادند. یوسف شاه این پیشکشی را ارسال نکرد. غازان، یسودر ( یا طغای ابن یسودر) را به یزد فرستاد تا اگر یوسف شاه خراج را پرداخت کرد حکومت وی را تأیید کند. هنگامیکه یسودر به نزدیکی یزد رسید یوسف شاه خود را در شهر محصور کرد و مادرش را به همراه هدایایی نزد یسودر فرستاد تا وساطت وی را بکند. یسودر رفتار اهانت آمیزی نسبت به مادر او داشت و پیشکشی که آورده بود را نپذیرفت. وی به یزد بازگشت و به یوسف شاه گفت که چه اتفاقی افتاده است. یوسف شاه بسیار عصبانی شد و شبانه به شهر یورش برد، یسودر را به قتل رساند و همسرش را زندانی کرد. غازان با شنیدن این خبر حاکم اصفهان، محمد ایدجی را با ۳۰۰۰ سواره نظام برای سرنگونی یوسف شاه فرستاد. یوسف شاه که دریافته بود مقاومت غیر ممکن است به همراه همسرش، ارتش و زندانیانی که از یسودر گرفته بود، به سیستان گریخت. مردم یزد تسلیم ایدجی شدند، وی امیری را به عنوان داروغه برای شهر منتصب کرد و به اصفهان بازگشت. محمدبن علی ابن محمد شبانکارایی افزوده است که یوسف شاه در خراسان دستگیر و به اردو فرستاده و در آنجا اعدام شد. رشید الدین به جزئیات این واقعه اشاره نکرده است؛ وی صرفا عنوان کرده است که طغای ابن یسودر از اداره ی شهنای (Shihna) یزد اخراج شد.
یوسف شاه آخرین اتابک یزد برای اجرایی ساختن یک حکومت تأثیر گذار بود: پسر وی حاجی شاه سرانجام با اتحاد مظفری ها و اینجوییدها در سال ۱۹-۱۳۱۸/۷۱۸ از حکومت برکنار شد. در سال ۲۰-۱۳۱۹/۷۱۹ مبارزالدین محمد ابن مظفر از سوی آخرین ایلخانی، ابوسعید، به عنوان حاکم یزد منصوب شد. به دنبال ناآرامی هایی که پس از مرگ ابو سعید در سال ۱۳۳۵/۷۳۶ اتفاق افتاد، یزد جایگاهی شد برای جنبشهای متوالی از سوی سربازان (اگرچه احتمالا شمار این جنبشها اندک بوده است). در سال ۱-۱۳۵۰/۷۵۱ ابواسحاق اینجوییدی، مبارز الدین را در یزد محاصره کرد ولی نتوانست شهر را اشغال کند و به هنگام عقب نشینی حومه های شهر را تخریب کرد و راهها را بست. باران و برف نیز مانع جنبشها بودند. هیچ گندم و بذری به شهر نرسید و به دنبال این امر خشکسالی شدیدی آغاز شد. هر چند در سال ۱۳۵۳/۷۵۴ مبارزالدین حاکمیت خود را علاوه بر یزد بر گستره ی وسیعتری بنیان گذاشت. خیلی زود درگیریهای خونینی بین مظفری ها آغاز شد که منجر به عزل مبارزالدین در سال ۱۳۵۸/۷۵۹ گردید. این درگیریها در زمان جانشینان وی نیز ادمه داشت.
با وجود آشفتگی عمومی و جنگ و نزاع داخلی بین مظفری ها، شهر به گونه ای مشهور تحت حکومت آنان به پیشرفت رسید و گسترش یافت. روستاهای جدید و قناتها ایجاد شدند و مدارس و کتابخانه ها احداث گردیدند. یحیی پسر شاه مظفر که مستملکات یزد را پس از عقب نشینی تیمور از اولین حمله به ایران در سال ۱۳۸۱/۷۸۹ از آن خود کرد و دیگر اعضای خانواده اش، تعدادی ساختمان در شهر و محله هایش احداث کردند، از جمله بازار سلطان ابراهیم که توسط پسر خواهرِ شاه یحیی ساخته شد و بازار خاتون در کنار مسجد جمعه که شامل ۶۰ مغازه با حجره های بالای آنان بود و توسط مادر شاه یحیی بنا شد؛ وزیر شاه یحیی، رکن الدین، نیز بازار دلالان را ساخت.
در سال ۱۳۹۲/۷۹۵ شاه منصور ابن مظفر از تیمور شکست خورد و کشته شد، تیمور در سال ۱۳۹۲/۷۹۴ ماوراء النهر را برای آغاز حمله ای جدید به ایران، ترک کرده بود. بقیه ی پادشاهان مظفری به جز دو تن از پسران شاه شجاع (که زودتر نابینا شده بودند) تسلیم تیمور شده و اعدام شدند. بزرگترین پسر تیمور، عمر شیخ، حاکم فارس و یزد شد. او در سال ۱۳۹۴/۷۹۶ از دنیا رفت و پسرش پیر محمود جانشین وی شد. در همین زمان بود که ناآرامی ها در یزد و شهرهای مجاور آغاز شد، پیر محمود عازم یزد شد و در سال ۵-۱۳۹۴/۷۹۷ با موفقیت شهر را محاصره کرد. احمدبن حسین الخطیب عنوان می کند که قحطی شدیدی در شهر وجود داشت و نزدیک به ۳۰،۰۰۰ تن جان باختند، اما این میزان تا اندازه ای نادرست است. در نتیجه ی این وقایع استحکامات جدیدی که در شهر ساخته شده بودند (چنانچه اشاره شد)، در سال ۷-۱۳۹۶/۷۹۹ توسط تیموریان تکمیل گردیدند. در سال ۶-۱۴۰۵/۸۰۸ اسکندر پسر عمر شیخ به یزد آمد و بخشهای بیشتری در برج و باروها ساخت و یک خندق نیز اضافه کرد.
نوشتههای مرتبط
A.K.S. Lambton, “Yazd” in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill; 557-566
Email:malihedargahi@yahoo.com
بخش های پیشین:
شیراز
http://www.anthropology.ir/node/16254
اصفهان
http://anthropology.ir/node/15822
مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533
مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433