انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهر، موسیقی و آیین مذهبی

در محرم امسال، خانه هنرهای شهری با همکاری نگارخانه سبز،آیین زنده سنچ و دمام بوشهری را با اجرای گروه لیان از خیابان مجاور نگارخانه، به فضای گالری آورد.یک رویداد کم نظیر که با رویکردی پژوهشی درباره آیین های مذهبی بوشهر خاتمه یافت. مراسم سنچ و دمام در عاشورای بوشهر،به عنوان اعلان برگزاری مناسک عزاداری برگزار می شود. یادداشت زیر بر اساس این رویداد و به عنوان طرح آن نوشته شده است:

آیا کسی که در آیینی شرکت می کند،در بازنمایی جادویی اسطوره های پنهان در آن، نقش یک مدیوم ظاهر کننده را ایفا خواهد کرد؟ اگر این مطلب صحت داشته باشد، موسیقی و مجریانش ، از مهمترین عوامل احضار روح آیین ها هستند. موسیقی از ارکان مهم اجرای آیین است. در مناسک آیینی و مذهبی، ذات شفاهی و میرای موسیقی، به آن حضوری فراتر از اشیاء می دهد.گرچه به طور کلی جسم بیجان در آیین وجود ندارد و جانبخشی آیین به ابزار ، بخشی از ویژگی آن تلقی می شود.

آیین به شدت به انسان و رفتار و باور جمعی او وابسته است. به این ترتیب اشیاء و ادوات مورد استفاده در آن، در فضای دوگانه کارکرد آیینی از یک سو و شیء مستقر در موزه از سوی دیگر، معنا می یابند. در موزه ها ، ابزارهایی که پشت ویترین ها بیننده را به دیدنی با فاصله و از بیرون تشویق می کنند، می توانند همزمان در یک فرهنگ زنده، وسیله ای برای کشتن ،جادو و یا یک مراسم عمیق مذهبی باشند. با این حال «موسیقی های آیینی» بخصوص در فرهنگ های قومی کمتر از سایر ادوات آیین، دچار «تجسد موزه ای» شده و از گزند تغییرات نیز بیشتر مصون مانده اند. آیین ها رفته رفته از خاستگاه اولیه فراتر می روند و با تسلط سیاسی و اجتماعی جوامعشان و سرایت فرهنگی ناشی از آن ،قلمرو حضور خود را توسعه می بخشند.بسیاری از آیین ها در عبور از تاریخ از میان رفته اند و برخی نیز به دوران معاصر رسیده اند. این حضور ، بخصوص در فضاهای شهری، مستلزم نوعی بازتولید بوده است.

شهر با معنایی که از مدنیت می گیرد، مکانی است که آیین ها جای خود را به قواعد و نظام های زیستی شهری می دهند و شکل معاصر خود را بازتولید می کنند . این آیین ها به جای آنکه ارتباط نمادین با اسطوره ها داشته باشند، روح قواعد و مقررات را احضار می کنند. اگر آداب رانندگی و تبعیت از قوانین آن را، نوعی رسوم آیینی در مناسبات شهری فرض کنیم، آیین ها جای خود را به مقررات و «آیین نامه» داده اند. با این حال در بسیاری از شهرهای امروزی، با اینکه مکانیسم اجتماعی و قواعد زیستی در آنها معاصر شده است، آیین های متصل به اسطوره ها ، هنوز به شکلی قطعی و بارز اجرا می شوند و قواعد تعقل گرایی شهری و عوامل بازدارنده رفتار جمعی،قومی و فرهنگی در شهر را به چالش می کشند. علت این حضور، دیرینگی فرهنگی و یا وابستگی های قومی و مذهبی ساکنان شهر است. تهران از جمله این شهرهاست و بدیهی است که در چند دهه گذشته، با همسویی نظام سیاسی-مذهبی حاکم با اعتقادات فرهنگی و مذهبی مردم، آیین ها در قواعد شهرنشینی این شهر ، حضوری رسمی تر و پررنگ تر نیز یافته اند.

شهر با ساختمانهای بلند مرتبه امروزی،اتوبان ها،مترو،دکل های بزرگ برق،ماشین های متنوع،علائم راهنمایی و رانندگی،ویترین های مغازه ها،بیلبرد ها و نئون های رنگی بزرگ و نقش کالاهای متفاوتی که تبلیغ می کند، ماشین ها و یونیفورم های دولتی و غیره، همه و همه ناگهان میزبان آیین های کهنی می شوند که روح همه این اشیا و ادوات را نیز در متفاوت جلوه دادن آن به خدمت می گیرد و درنتیجه اسطوره ها یا شبه اسطوره های جدیدی را نیز به وجود می آورند. شهروندان امروزی در یک مراسم آیینی کهن، عموما با صورت ها و لباس های معاصر خود حضور می یابند، اما موسیقی معمولا شکل قدیمی تر خود را حفظ می کند. عوامل انسانی با عناصر امروزی، اعم از تیپ اجتماعی، لباس، ساعت ،موبایل، عینک و… در مراسم حضور می یابند و با تکیه بر نقش نمادین موسیقی و باورهای درونی شده ای که کلام و موسیقی هردو، در یادآوری آن نقش اساسی را ایفا می کنند، به بازتولید آیین می پردازند.

ناظر شهری که شاهد برگزاری یک آیین کهن در فضای عمومی شهرهای امروزی است، تنها در فضایی خالی از این عناصر متضاد می تواند بیننده ای با نگاهی منفرد و بیطرف باشد؛ صداهایی را بشنود و رفتارهایی را ببیند و در نهایت آیینی را تا حدودی تمام قد و کامل نظاره کند. بازتاب یک آیین زنده در فضای یک گالری،پلی میان شهر و این فضای خالی از عناصر است. اجرای آیین در گالری، امکانی را مهیا می کند که در فضای عمومی، از ناظر منفرد سلب می شود. فضای پرهیاهوی شهری، نگاه های منفرد به آیین را با تسلطی که روح جمعی بر فردیت افراد دارد، از میان می برد . چرا که «بیننده»، خود جزئی از ادوات آیین است، اما برگزاری آیین در فضایی تعمدا سرد و بی روح؛ به نام گالری ، فردیت بیننده را در امر دیدن به او باز می گرداند. ناظر آیین در این فضای بی روح، الزامی به مشارکت در مناسک و رعایت آداب آن ندارد. اما اگر همه عوامل شکل دهنده یک آیین از محتوای آن فاصله بگیرند،بازتولید آیین در یک شمایل نمایش گونه،چه سمت و سویی پیدا می کند؟

*این یادداشت ابتدا در روزنامه بهار؛یک شنبه ۱۲ آذر۱۳۹۱ منتشر شده است.

– اگر دیدگاهی درباره گروه صدا و موسیقی در پایگاه انسان شناسی و فرهنگ دارید و یا مایل به همکاری با این گروه هستید، با مدیر این بخش به آدرس shahrnazdar@yahoo.com تماس بگیرید.