شریف ماردین (۱۹۲۷-۲۰۱۷) سیاستپژوه و جامعهشناس بلندآوازه ترک و «پیشکسوت جامعهشناسی ترکیه» در روز ششم سپتامبر ۲۰۱۷ (پانزدهم شهریور۱۳۹۶) در استانبول درگذشت. ماردین پژوهشهای خود را با غوررسی در تاریخ اندیشههای اجتماعی و سیاسی عثمانی سده نوزدهم آغاز کرد و در گذر زمان به پهنههای فراختری چون رویارویی سنّت و تجدد، نسبت دین و دولت در امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید و بازبینی سنجشگرانه سکولاریسم کمالیستی توجه پیدا کرد. ماردین استادی کوشا و پژوهشگری پرمایه بود. رهیافت همدلانه او به دین و میراث سعید نورسی (۱۸۷۸-۱۹۶۰)، بنیادگذار فرقه نورجو، ناخشنودی گروهی از روشنفکران و پژوهشگران سکولار ترکیه را برانگیخت. برخی او را در شمار کسانی دانستند که زیر پوشش پژوهش به رواج اندیشههای اسلامی یاری رسانده است. شماری از شخصیتهای سیاسی ترکیه ازجمله احمد داود اوغلو، نخستوزیر پیشین ترکیه، از دانشجویان او بودند.
شریف ماردین در سال ۱۹۲۷ در استانبول چشم به جهان گشود. نسب او از دو سو به خانوادههای بلندپایه ترکیه میرسید. مادرش از خاندان احمد جودت، بنیادگذار روزنامه اقدام، و پدرش شمسالدین ماردین از کارمندان بلندپایه وزارت امور خارجه ترکیه بود که در مقام سفارت در کشورهای مختلف خدمت کرده بود. شریف ماردین سالهای نخست تحصیل را در استانبول گذراند و دوره دبیرستان را در ایالات متحد به پایان رساند. او مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۹۴۸ در رشته علوم سیاسی از دانشگاه استنفورد (کالیفرنیا) گرفت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه جان هاپکینز ( مریلند) رفت. ماردین در سال۱۹۵۰پس از پایان دوره کارشناسی ارشد در رشته روابط بینالملل به استنفورد بازگشت و در سال ۱۹۵۸ دوره دکترا را با نگارش رسالهای درباره اندیشههای نوعثمانیان (که در اروپا عثمانیان جوان نامیده میشدند) به پایان رساند. نخستین کتاب ماردین همین رساله بود که در سال ۱۹۶۲ توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شد.
نوشتههای مرتبط
ماردین از میانه دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه آنکارا تدریس میکرد و از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ استاد مهمان در دانشگاههای پرینستون و هاروارد بود. او پس از بازگشت به ترکیه تا سال ۱۹۷۳ در دانشگاه آنکارا علوم سیاسی درس میداد و سپس به دانشگاه بغازچی استانبول (۱۹۷۳-۱۹۹۱) رفت. ماردین از ۱۹۹۱ به بعد عضو هیئت علمی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه سابانچی استانبول بود. او همچنین در مقام استاد مهمان در دانشگاههای کالیفرنیا (لسآنجلس و برکلی)، کلمبیا (نیویورک)، آکسفورد و مدرسه مطالعات عالی در علوم اجتماعی (پاریس) تدریس کرده بود.
در نیمه نخست دهه ۱۹۶۰ میلادی انتشار سه کتاب پیدایش ترکیه مدرن (برنارد لوئیس)، تکوین اندیشه عثمانیان جوان (شریف ماردین)، و توسعه سکولاریسم در ترکیه (نیازی برکس) افقهای تازهای را پیشاروی پژوهشگران تاریخ عثمانی و ترکیه جدید گشود. بُنمایه هر سه کتاب بررسی زوال نظام سنّتیِ عثمانی در پی رویارویی با تمدن جهانگستر غرب و پاسخهای نخبگان سیاسی و فرهنگی امپراتوری عثمانی به چالشهای تمدن جدید بود. لوئیس و برکس دگرگونی نهادهای اجتماعی و سیاسی را همروند با رواج اندیشههای جدید در چشمانداز بلندمدّت تاریخی (سده شانزدهم تا سده بیستم میلادی و قدرت گرفتن مصطفی کمال) و بر اساس تقابل سنّت و تجدد بررسی کردند و جا افتادن نهادهای جدید غربی را نشان پیشرفت در جامعه عثمانی دانستند. پیشفرض هر دو کتاب، بهویژه کتاب پیدایش ترکیه مدرن، نظریه مدرنیزاسیون بود که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در علوم سیاسی کشورهای انگلوساکسون رایج بود و فرایند بغرنج و پرپیچوخم تجدد را به مراحل شکلگیری جامعهه مدرن در غرب فرو میکاست و الگوی تحول جامعههای غربی را یگانه الگوی دستیابی به تجدد میدانست. ماردین با این نظر موافق نبود زیرا به گمان او جامعه عثمانی با جامعههای غربی تفاوتهای بنیادی داشت. کتاب ماردین به واکاوی در اندیشههای گروه کوچکی از متفکران نیمه سده نوزدهم چون نامق کمال و علی سعاوی میپرداخت. اغلب این روشنفکران در عین دلبستگی به مدنیت جدید غربی بر آن بودند که عثمانیان نمیتوانند یکباره از سنّتهای دیرینه و ریشهدار خود دست بکشند. نامق کمال میگفت: «مرگ یک لحظه طول میکشد، حالآنکه سنّت ابدی است.» ماردین با این روشنفکران همداستان بود و برخلاف برنارد لوئیس و نیازی برکس ستایشگر بیچونوچرای اندیشهها و نهادهای جدید نبود. او ایدئولوژی ترکان جوان و کمالیسم را ایدئولوژیهای بی بر و باری دانست که نمیتوانند برای آدمیان مفاهیم نیک، درست و زیبا را تعریف کنند. در دهه هشتاد میلادی، ماردین در سمینار خود در مدرسه مطالعات عالی در علوم اجتماعی (پاریس) اغلب از اینکه جوانی خود را در راه بررسی اندیشههای ترکان جوان به هدر داده، ابراز تأسف میکرد. به گفته او این اندیشهها تقلید سترونی از پوزیتیویسم فرانسوی بودهاند. او بر آن بود که نواندیشی واقعی را باید در آثار شخصیتهایی چون سعید نورسی، شیخ نقشبندی، جستوجو کرد زیرا نوعی شخصباوری (پرسونالیسم) در آموزشهای او وجود دارد که به فردی شدن دین منجر میشود. البته همه پژوهشگران با این تفسیر همداستان نیستند و برخی بر این عقیدهاند که نواندیشی جنبش نورجو پیامد بازاندیشی مفسران بعدی از رهیافتهای شیخ است.
شریف ماردین بر آن بود که ساختار اجتماعی عثمانی شباهتی با اروپای غربی نداشته و از همین رو دگرگونیهای سیاسی و فرهنگی عثمانی و سپس جمهوری ترکیه همانند اروپای غربی نبوده است. به گمان ماردین نبود «جامعه مدنی» در عثمانی یکی از تمایزهای اساسی ساختار اجتماعی آن با غرب است. با تکوین «جامعه مدنی» که به گفته هگل بر اساس «نظام وابستگی متقابل» بنا شده، جامعه از حالت پاشیدگی و تفرقه در میآید، میان اجزای آن پیوندهای متقابل بر قرار میشود و مجموعهای از لایهها و نهادهای اجتماعی رابطه میان شهروند و دولت را تنظیم میکنند. به گفته ماردین نبود «جامعه مدنی» سبب شد که جامعه عثمانی به رغم وجود دولت متمرکز و دیوانسالاری دامن گسترده همواره در حالت تفرقه و پاشیدگی باقی بماند. ماردین ساختار سیاسی ترکیه را در الگوی مرکز- پیرامون خلاصه میکرد. رقابت میان گروه کوچکی از دیوانسالاران که میکوشند قدرت را دست خود متمرکز کنند خواه زیر پوشش دفاع از دین و شریعت و خواه به اسم پیشرفت و تجدد (کمالیستها) و گروههای حاشیهای که راهی جز پیکار برای مقابله با قدرت مرکزی ندارند، مشخصه زندگی سیاسی دولت عثمانی و جمهوری ترکیه بوده است. به تعبیری پیروزی حزب عدالت و توسعه را بر احزاب غیردینی در سالهای اخیر میتوان چیرگی پیرامون بر مرکز دانست. ماردین بر آن بود که جامعه عثمانی نهتنها با جامعههای اروپایی بلکه با جامعههای مسلمان نیز تفاوت دارد. او به یکتایی جامعه ترکیه باور داشت و ترکیه را استثنائی در سرزمینهای اسلامی میدانست. به باور او رابطه دین و دولت در ساختار اجتماعی- سیاسی عثمانی و نظارت دولت بر دین مهمترین مشخصه اسلام در ترکیه است. ماردین همچنین بر نقش اساسی طریقت نقشبندی در پاسداری از سنّتهای اسلامی در ترکیه و بازاندیشی این سنّتها تاکید میورزید.
کتابشناسی گزیده شریف ماردین:
Religion and Social Change in Modern Turkey: The Case of Bediuzzaman Said Nursi, Albany, NY: State University of New York Press, 1989.
The Genesis of Young Ottoman Thought: A Study in the Modernization of Turkish Political Ideas, Syracuse, NY: Syracuse University Press, July 2000.
Laicism in Turkey, İstanbul: Konrad Adenauer Foundation Press, March 2003.
Center and periphery in the Ottoman Empire, New York: Syracuse University Press, 2005.
The nature of nation in the late Ottoman Empire, Leiden: ISIM, 2005.
Religion, society, and modernity in Turkey, Syracuse, NY: Syracuse University Press, July 2006.
Jön Türklerin siyasî fikirleri, 1895-1908 , Ankara: Türkiye İş Bankası Kültür Yayınları, ۱۹۶۴.
Din ve ideoloji : Türkiyeʾde halk katındaki dinsel inançların siyasal eylemi etkilendirmesine ilişkin bir kavramlaş tırma modeli, Ankara: Sevinç Matbassı, ۱۹۶۹.
Türk modernleşmesi IV, İstanbul: İletişim yayınları, ۱۹۹۱.
Türkiye’de toplum ve siyaset I, / 2. Baskı, İstanbul: İletişim yayınları, ۱۹۹۱.
این مطلب در راستای همکاری با جهان کتاب منتشر می شود.