انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شاکله مفهومی (۱)

رابرت دی‌آمیکو ترجمه ابوالفضل رجبی

تصویر: کارناپ

در [سراسر] معرفت‌شناسی اخیر جریانی وجود دارد که می‏توان با نام «شاکله مفهومی» (conceptual scheme) از آن یاد کرد. در این فصل می‏کوشم نشان دهم که چرا «شاکله مفهومی» – مخصوصاً در معرفت‌شناسی و فلسفه علم- به احیای تاریخیگرایی می‏انجامد. شاید واژه «شاکله مفهومی» سرچشمه‏هایی نوکانتی داشته باشد. برای مثال پی. اف. استراوسون (P.F. Strawson) به عنوان بخشی از آنچه مابعدالطبیعه توصیفی می‏خواند، کاربردی مؤثر از این واژه را به مطالعه کانت نیز وارد می‏کند. (۱)
نمونه‏ای دیگر از این دست، در مقاله کارنپ به نام «تجربه‌گرایی، معناشناسی و وجودشناسی» (“Empiricism, Semantics, and Ontology”) به چشم می‏خورد. کارنپ درباره – به اصطلاح خودش- «چارچوبها» یا زبانهایی که برای مطالعه جهان به کار می‏بریم، پرسشهای درونی و خارجی را از هم تفکیک می‏کند. (۲) وی برای مثال از احکام ادراکی متعارف درباره اشیا دقیقاً به عنوان یک چارچوب یا شاکله مفهومی سخن می‏گوید. هر چارچوبی سرمشقها یا قواعدی درونی برای نشان دادن تشخیصهای صحیح و ناصحیح خواهد داشت. کارنپ این قبیل پرسشهای «درونی» درباره یک چارچوب را از آنچه پرسشی خارجی می‏خواند، تفکیک می‏کند. آیا چارچوب زمانی- مکانی برای تشخیص چیزها خود بازنمایی درستی از واقعیت است؟ این پرسش به صحت چارچوب به طور کلی – و نه احکام فردی- مربوط می‏شود. بنابر استدلال کارنپ چنین پرسشی به واسطه شیوه صورتبندیش قابل پاسخگویی نیست. «واقعیت داشتن از حیث علمی، به معنای عضوی از یک نظام بودن است؛ بدینسان کاربرد این مفهوم درباره خود نظام معنایی ندارد.» (۳) به نظر کارنپ پرسش از واقعیت یا حقیقت چارچوبها پاسخی نمی‏یابد، زیرا تنها درون یک چارچوب قابل طرح است. بدینسان پرسشهای خارجی از حیث عملی پاسخ می‏یابند. ما به منظور برآوردن فایده‌مندی و کارایی (efficiency) مخیریم که شاکله‏هایی بدیل بسازیم. زیرا مثلاً پذیرش «چارچوب چیزها» برای حل برخی مسائل، مستلزم باور به واقعیت این هویات ساختگی نیست. «پذیرش جهانِ چیزها صرفاً به معنای قبول صورتی خاص از زبان است.» (۴) تحصل‌گرایی کارنپ در این مقطع به گشایش مسیری امکان می‏دهد که نگرش تحصل‌گرایانه مرسوم را نسبت به علم برمی‌چیند.

به اعتقاد من اولین تمایل تاریخیگرایانه به این عقیده [یعنی شاکله مفهومی] در علم و شعور متعارف (Science and Common Sense) اثر جیمز کونانت (James Conant) بروز یافت. (۵) کونانت می‏خواست تألیفی از تاریخ و فلسفه علم را جایگزین نگرشی به علم کند که مشخصه تحصل‌گرایی کارنپ بود. تصور نمی‏کنم کتاب دیگری اینقدر کم خوانده شده باشد و در عین حال برای فهم نحوه شکل‌گیری و صورتبندی مسایل اخیر در فلسفه این اندازه اهمیت داشته باشد.
از نظر کونانت شاکله‏های مفهومی «بافتهایی» متنوع «از شناخت» هستند که در تاریخِ شناخت علمی و رابطه دیالکتیکی آن با شعور متعارف یافت می‏شوند. کونانت پی‌جوی علم در مقام ترفندی از استدلال است و نه روشی صوری. «علم سلسله‏ای به هم پیوسته از مفاهیم و شاکله‏های مفهومی است که در نتیجه آزمایش و مشاهده بسط یافته‌اند و محصولشان آزمایش و مشاهده بعدی است.» (۶)

رهیافت کونانت موجب می‏شود که علم بیش از آنچه در فلسفه مرسوم [می‌پندارند] نظری باشد. علم بیش از آنکه به یک فرایند صوری تصمیم شبیه باشد، به «تعقیب جنون آمیز مفاهیم» شباهت دارد. کونانت تا بدینجا همنوا با تحصل‌گرایی، واقعگرایی را نفی می‏کند. علم نمی‏تواند به بازنمایی صحیح این [مسأله] دست یابد که «جهان بی‏جان واقعاً» چگونه «ساخته شده است.» اما این تقابل با واقعگرایی بر نظریه‏ای راجع به معنا از جانب کونانت، که گزاره‌های مابعدالطبیعی را نفی کند، مبتنی نیست. استدلال کونانت به تاریخیت (historicity) ساختاری مربوط می‏شود که به عینیت و واقعیت شکل می‏دهد.

کونانت در شرحی پیشگویانه اظهار می‏دارد که برای بحث از تمام لوازم این مفهوم نوین از علم، به «کتابی مجزا» نیاز است که «توسط گروهی از فیلسوفان» نوشته شده باشد. وی از تعهد خود به گونه‏ای تاریخیگراییِ محتاطانه و موقتی، تنها به طور گذرا دفاع می‏کند. سازماندهیهای دوباره و تغییرات تاریخی چشمگیر در علم، نه فقط در تراز قوانین و گزاره‏های کلی، بلکه حتی در تراز مشاهدات و بنیه‏ها، «توجیهی کافی» به دست می‏دهند «که تمام تبیینها و نظریات علمی را بی‏اندازه موقتی بدانیم.» (۷)
در کتاب کونانت این نکته از طریق قصه‏ای از انقلابهای تاریخ علم به اثبات می‏رسد که اکنون مکرر و آشناست. اما احتمالاً در زمان خود برای خوانندگان دقیق بهت آور بوده است. به اعتقاد کونانت در سلسله‏ای از موارد مطالعاتی مربوط به تغییر مفهومی، مشاهدات ثابت‌های بسیط و محض تجربه نیستند، بلکه کاملاً به واسطه ترفندهای نظری و فرضیات متفاوت، از حیث تاریخی شکل گرفته‌اند و قالب ریزی شده‌اند. شاکله‏های مفهومی تجربه‌ها را به وجود می‌آورند و نه برعکس. علاوه بر این شاکله‏های مفهومی به اندازه‏ای عادی می‏شوند که با شیوه «طبیعی» نگریستن به جهان یکسان به حساب می‏آیند. بدینسان میان علم و شعور متعارف پیوند یا ارتباطی متقابل وجود دارد که براساس آن می‏توان توضیح داد که چرا دفع یا نفی برخی از سنتهای علمی دشوار می‏شود. یک شاکله مفهومی قدیمی‌تر یا مورد چالش تا وقتی که بدیلی وجود نداشته باشد، واژگون نخواهد شد. برخلاف تبیین افسانه‏ای از تاریخ علم، هیچ آزمایش تعیین کننده‏ای که نادرستی نظریات قدیمی‌تر را نشان دهد، وجود ندارد و حتی دانشمندان بزرگ از بنیه‏های نامتناسب با شاکله غالب در زمان [خود] غفلت می‏ورزند.

پی‌نوشتها:
۱- P.F. Strawson, Individuals: An Essay in Descriptive Metaphysics (London: Methuen 1959) and the Beunds of sense (London: Methuen, 1966).
استراوسون مرزهای حس را که پژوهشی است درباره کانت. با این عبارت آغاز می کند: «می توان انواع جهانمایی را تخیل کرد که از جهان مالوف ما بسیار متفاوتند. می توان گونه هایی از تجربه را توصیف کرد که با تجربه علمی ما بسیار تفاوت دارند.»(ص۱۵). استراوسون سپس این مضمون کانتی را طرح می کند که «آنچه می توانیم تصور کنیم یا برای خودمان معقول است، مرزهایی دارد. این مرزها ساختار کلی و ممکن تجربه را تشکیل می دهند.» (ص۱۵). اما بعدها چنین اظهار می دارد که برنامه کانت برای یافتن ساختارهای هر تجربه معقولی با شکست مواجه شد.
چه [برنامه] دیگری برای پیشنهاد در اختیار داریم؟ در پاسخ به این پرسش تنها می توانم بگویم هیچ دلیلی در اختیار نداریم که در اینجا اساساً آموزه بالاتری مورد نیاز باشد. البته مجموعه عقاید – یا شاکله های تفکر- که انسانها به کار می گیرند، ماهیت، ضروریات و موقعیتشان را منعکس می کنند…. اما جایی برای این پرسش نیست که آیا دیگرگونیهای تصورپذیر، معقول هستند… در اینجا هیچ چیز ضرورت یا جواز تبیینی همچون تبیین کانت را به دست نمی دهد. (ص۴۴).
۲- Rudolf Carnap, “Empiricism, Semantics, and ontology”, in Meaning and Necessity (Chicago: University of Chicago press, 1956).
۳- Carnap, “Empiricism”, p.207.
۴- Carnap, “Empiricism”, p.208.
۵- James Conant, Science and common sense (New Haven: Yale University Press, 1951).
۶- Connat, Science and common sense, p.25.
۷- Connat, Science and common sense, p.28.

منبع:

Robert D’Amico, Historicism and Knowledge (London: Routledge, 1989), chapter 3

ابوالفضل رجبی: philonousi@yahoo.com