مقدمه
از موسیقی باستانی ایرانی اطلاع دقیقی نداریم، اما آثار آن در حجاریها و اشعار قدیم و کتابهای لغت باقی مانده است. نام نویسندگانی مانند باربد و نکیسا و اسم آوازهای و لحنهای موسیقی که در اشعار فارسی و کتابهای لغت دیده میشود و نقش سازهای قدیم و نوازندگان درباری در حجاریها همه حکایت از عظمت و جلال موسیقی دارد.
نوشتههای مرتبط
بعد از اسلام تا یکی دو قرن، از سرنوشت موسیقی خبری در دست نیست، بعدها که شرایط برای فعالیتهای علمی و هنری مساعد شد،پیشرفت موسیقی خیلی کندتر و نامحسوستر از دیگر رشتههای هنر صورت گرفت. اما از زمان فارابی به بعد موسیقی در ایران به صورت علمی و مدون درآمد و دارای کتاب و صبغه علمی شد(مراغی،۱۴:۱۳۵۶). در این مقاله به سیر موسیقی در ایران پس از اسلام پرداخته میشود.
موسیقی در ایران پس از اسلام
دوره چهارصد ساله موسیقی ایران در حکومت ساسانیان، دوره مجد و عظمت و اعتلای موسیقی است و هنوز به عنوان دوران طلایی این هنر در فرهنگ و تمدن ایرانی نام برده می شود.
تنوع موسیقی و ساز در عصر ساسانی، رونق این هنر و از طرفی حرمت و عزت هنرمند موسیقی در آن عصر را معلوم میکند. همچنین این دوره تنها دورهای از تاریخ ایران است که موسیقی در کتابهای آن نیز ردپایی دارد؛ در کتابهایی مثل یادگارنامه زریران، منظومه درخت آسوریک، متون نیایشی مانوی و «گات»های اوستا، میتوان رد پای موسیقی و جایگاه این هنر را پیدا کرد و تا حدودی به قدر و منزلت این هنر در دوران ساسانی پی برد.
سنت دیرپای عصر ساسانی در ابعاد متنوعی چون موسیقی بزمی، موسیقی نظامی، موسیقی مراسم تشریفات و رسمی، موسیقی کار، موسیقی مذهبی و… در عصر اردشیر تا خسروپرویز به نهایت رشد و شکوفایی رسید و دنباله آن تا قرون بعد نیز تداوم یافت؛ در واقع شاید بتوان موسیقی ایران در دوره ساسانی را سرمنشاء فرمها و شکلهای موسیقی ایران در قرون بعدی دانست(جوادی،۱۳۸۰، ۱/۱۳۰،۱۳۱)
موسیقی دوره اسلامی
پس از سقوط سلسله ساسانی و استقرار خلافت اسلامی و رویدادها و حوادث ناشی از این دگرگونی تاریخی تا مدتها فرصتی برای پرداختن به موسیقی نماند. با این همه، پیشینه غنی موسیقی و رواج پردامنه آن در عهد ساسانیان مانع از آن شد که موسیقی یکباره و به دست فراموشی و نابودی سپرده شود(مشحون،۱۳۸۰: ۷۷).
یکی از مواردی که کاملاً تحت تأثیر و نفوذ ایران قرار گرفت، موسیقی عرب میباشد که تا پس از برچیدهشدن دستگاه خلافت عباسی(۶۵۶ه.ق) این نفوذ و تأثیر برقرار ماند. به طوری که پس از این تاریخ سه چیز در اثر تحول عظیم ششصد ساله اسلام بهجا ماند: دین مبین اسلام، تأثیر زبان عرب در زبان فارسی و برعکس و اختلاط و تأثیر موسیقی ایران در موسیقی عرب. با این توصیف که در همان اوقات در روستاها و بیرون از شهرها، بهویژه مردمانی که در پناه کوهستانها و کرانههای دریای مازندران بسر میبردند، موسیقی اصیل و خاص خود را تا حدودی دستنخورده و دور از این درهمآمیختگی نگاه داشتند که بعضی از آنها به همان وضع به ما رسیده است(سامی، مجموعه مقالات،۱۰۵،۱۰۶).
از این رو موسیقی کشورهای اسلامی که اکنون در کشورهای باختری به موسیقی عرب معروف است به وسیله ایرانیان پایهگذاری شد و عرب در آغاز به تمدن و صنعت و هنر توجهی نداشت. پس از اسلام نیز اشتغال به صنعت و هنر را دون شأن خود میدانست، آنها را از کارهای موالی میشمرد و از مباشرت به آن پرهیز داشت و چون با تمدن و زندگانی شهری خو گرفت و خود را محتاج به علوم و صنایع دید، ناگزیر دست به دامن موالی زد و چون بیشتر اهل هنر و صنعت ایرانی بودند، صنایع و هنر ایران، از جمله موسیقی میان عرب رواج یافت و به تدریج توسعه پیدا کرد و در زمان خلفای عباسی موسیقی اسلامی ایران جانشین موسیقی عرب گردید.با آنکه بر اثر مرور زمان و عوامل محلی و اجتماعی، موسیقی کنونی کشورهای عربی رنگ خاصی به خود گرفته است، هنوز آثار موسیقی ایرانی در آن کاملاً مشهود و نمایان است، زیرا اساس آن از موسیقی ایران اقتباس شده و موسیقی آن بر پایه موسیقی ایرانی استوار گردیده است(جوادی،۱۴۰:۱۳۸۰). چنانکه از میان پنجاه و دو «مقام» معمول در موسیقی کشورهای مصر، سوریه و لبنان سی «مقام» آن در بین «آوازها» و «گوشههای» ردیف ایرانی موجود است(مشحون،۹۰:۱۳۸۰).
نشانه دیگری که از موسیقی ایران زمان ساسانی در سرزمین عرب میتوان یافت سازهای گوناگون است که در آن سرزمین متداول است. زیرا اعراب پیش از اسلام به احتمال از آلات موسیقی جز طبل و شاید نی و بوق چیزی دیگری نداشتند. تاریخ اختراع سازها به واسطه قدمت زمان روش نیست و ابونصر فارابی در کتابهای خود (نک: مروجالذهب، چاپ قاهره، ج۲، ۴۵۳)، هر جا که از موسیقی و پیشینه سازها گفتگو میکند، این نکته را متذکر شده است(مشحون، ۹۸).
دوره پس از اسلام عصر بررسیهای نظری موسیقی
بیتردید نوشتههای نظری موسیقی مهمترین بخش موسیقی در دوره اسلامی است و آثار باقیمانده، از نظر اسامی الحان، سازهای متداول، طرز پردهبندی سازها و درجات گام، راهنمای محققین است. در این دوره هنوز در ایران نغمهها و وزنهای قدیم و هفت طرق ملوکیه (مقامات ملوکیه) و سازهای قدیم مانند عود و چنگ(بهویژه در خراسان) و تنبور(در طبرستان و ری) رواج داشته است(سپنتا،۴۵:۱۳۸۲).
در این دوره تألیفات و رسالات دانشمندان ایرانی و اسلامی در باره موسیقی ایرانی چشمگیر است. در قرن دوم هجری ابراهیم ایرانی(معروف به موصلی) کتاب «النغم و الایقاع» و ابنخردادبه کتاب «الادب و السماع» و کتاب «اللهود الملاهی»، و در قرن سوم ابوالعباس سرخسی کتاب «الموسیقی الکبیر» و ابوبکر اهوازی پزشک و دانشمند شهیر ایرانی کتاب «فیالجهل الموسیقی» را تألیف کردند.
همچنین ابوالفرج اصفهانی متوفی ۲۸۶ه.ق کتاب«الاغانی»، محمد زکریای رازی متوفی ۳۱۱ه.ق یک کتاب در موسیقی و یک کتاب در آواز، ابونصر فارابی متوفی ۳۳۹ه.ق کتابی به نام «الموسیقی» و ابوالحسن برمکی کتابی راجع به نوازندگان طنبور دارند؛ خواجه نصیرالدین طوسی رسالهای در موسیقی، صفیالدینبن عبدالمؤمن ارموی متوفی ۶۵۶ه.ق دو تألیف مهم، یکی رساله شوقیه در خواص موسیقی و دیگری کتاب ادوار راجع به دستگاهها نوشتهاند. محمد آملی متوفی ۷۱۶ ه.ق صاحب کتاب نفائس الفنون، قطبالدین محمود شیرازی پزشک معروف متوفی ۷۱۰ه.ق در درهالتاج و عبدالقادر مراغهای، همه در باره موسیقی ایران ضمن تألیفات خود، مطالب و اطلاعاتی ضبط کردهاند(سامی،۱۲۵،۱۲۴).
عبدالقادر حافظ مراغهای معروف به ابنغیبی متوفی ۸۳۸ه.ق چند تألیف مهم در موسیقی دارد: جامع الالحان، شرح ادوار[۱] که در آن کتاب ادوار صفیالدین را تشریح کرده است. دو کتاب مختصر دیگر به نام مقاصد الالحان و دیگری مختصر الالحان، کتاب پنجم او به کنزالالحان تاکنون بدست نیامده است و از پسرش عبدالعزیز نیز دو کتاب موسیقی باقی مانده است که در کتابخانه نور عثمانیه اسلامبول مضبوط است(برکشلی،۶:۱۳۵۵).
ابونصر فارابی در یکی از تألیفات خود در باره طنبور خراسانی مینویسد: این طنبور که در دربار خلفای عباسی و سایر اقوام رواج داشت در کشورهای مجاور به نام «طنبوره»، در چین«تیپولا» و در آلبانی که بدانجا از راه یونان راه یافت به نام «تامورا» معروف گشت. فارابی از یک ساز سیمی کاملی سخن میگوید که توسط یک ایرانی به نام ابن احوص السغدی در قرن سوم هجری اختراع شده و نام آن «شاهرود» بوده است.
در قرن هفتم هجری صفیالدین ارموی دو کتاب به نام الادوار و رساله الشرقیه نوشت. وی از پیشگامان فرضیه تقسیم ابعاد موسیقی به هفده قسمت میباشد و قطبالدین محمود شیرازی تاریخ موسیقی ایران را به نام «درهالتاج» در قرن هفتم هجری نوشت.
در میان این نویسندگان، نخستین دانشمندی که به زبان فارسی در باره اصول موسیقی کتاب نوشت ابوعلی سینا میباشد (۳۷۰ تا ۴۲۸ه.ق) و کتاب او «النجاه» پس از ترجمه شاگردش به نام دانشنامه علایی نامیده شد. همچنین یکی دیگر از شاگردانش در قرن چهارم کتاب «الکافی فی الموسیقی» را نگاشت که در آن اطلاعات جالبی از اصول موسیقی ایرانی و خراسانی میدهد. ابوعلی سینا همچنین در دوازدهمین رساله الشفا قسمتی در باره موسیقی دارد (همان).
کتاب کنز التحف نیز در نیمه قرن هشتم به فارسی نوشته شده و در آن صورت و شرح و شکل آلات موسیقی داده شده است. در این کتاب و کتاب ابنغیبی مخصوصاً متذکر شده که ایرانیان نخستین ملتی هستند که شرح آلات و ادوات موسیقی را به تفضیل بیان کردهاند.
از جمله دانشمندان دیگر ابونصر محمدبن فارابی است که در حدود ۲۶۰ه.ق(۷۸۰میلادی) در خراسان بزرگ بهدنیا آمد. او در نواختن عود تبحر بهسزایی داشته و از دانشمندان بزرگ زمان خود بوده است. او رسائلی در منطق و اخلاق و سیاست و ریاضیات و شیمی و فلسفه و موسیقی نوشته است. این آثار به زبان لاتین ترجمه و در مدارس و دانشگاههای اروپا تا دیرزمانی تدریس میشده است. فارابی را پس از ارسطو معلم دوم دانستهاند. کتابهای معروف او در موسیقی «الموسیقیالکبیر»، «کلام فی الموسیقاء»، «احصاء الایقاع» و کتاب «فیالنقره مضاف الی الایقاع» میباشد. از این تألیفات کتاب اولی فقط در دست است. کتاب دیگری هم به نام احصاء العلوم در باره موسیقی نوشته که در قرون وسطی به زبان لاتین و عبری ترجمه و مورد استفاده دانشجویان و دانشمندان اروپایی بوده است.
ابن خردادبه دانشمند شهیر ایرانی نیز تألیفاتی در موسیقی دارد. او ضمن فنونی که فرا گرفته بود موسیقی را نیز در بغداد نزد اسحق موصلی یاد گرفت و رسالاتی در باره این فن دارد، مانند کتاب الادب و السماع و کتاب اللهو و الملاهی که رساله آخری در دست میباشد.
ابوزیدعبدالرحمنبنخلدوندربارهنفوذموسیقیایراندرعربواسلاممینویسد:«عربهاپیشازاسلامقبلازاینکهبهموسیقیوسایرهنرهایزیباآشناییپیداکننددرشعروساختنقطعاتمنظومدستداشتندوهنگامیکههنوزچادرنشینبودندموسیقیشانمحدودبهآوازهاییبودکهبرایتهییجوراهنمایشترهابکارمیبردند. بعدهاکهشهرنشینیگزیدهواسلاماختیارکردند،آنچهازعاداتورسومشانکهبرخلافدستورهایقرآنبودترکگفتندوآنچهمطابقآنوممدوحبود،نگاهداریکردند. چونخواندنقرآنباصوتنیکو،پسندیدهومستحببود،آوازهایبومیشانرابرایخواندنآنبکاربردند. بعدهاکهبهسایرکشورهادستیافتندوهنرهایزیبابویژهموسیقیرادرنهایتکمالدرایرانویونانمشاهدهکردند. ذوقشانتحریکشدهتاآنجاکهموسیقیدانانکشورهایدیگرجلبوتشویقنمودندوبزودیبینآنانخوانندگانینظیرخوانندگانایرانیتربیتشدکهازآنجمله «نشیط»کهاصلاوایرانیبودو «سائبخائر»اهلمدینه. دراینعصراستکهعربهاذوقایرانیرادرموسیقیپذیرفتندوبعدهاهنرمندانیمانند «ابنسریج» آنراروبهتکاملبردندتادرزمانخلفایعباسیبوسیلهابراهیموپسرشاسحقونوهاش «حماد»بدرجهکمالرسید. بغدادازاینپسمرکزموسیقیعالیگردیدوآهنگهایساختهاستادانفوقبهاشکالیکهامروزهممیشنویمدرآنپرورشیافت.»(سامی،۱۲۷،۱۲۶).
دوره پس از مغول و تیموری و ترکان، تقریباً پایان دوره نظریدانان قدیم موسیقی محسوب میشود. بهطوری که بعد از عبدالقادر در چند رساله معدودی که نوشته شده بیشتر تقلید از گذشتگان بوده تا اواخر دوره قاجار از تألیفات نظری موسیقی اثر چشمگیری ملاحظه نمیشود(سپنتا، ۵۷).
به هر حال مطالعه در سیرتاریخ موسیقی ایران نشان میدهد که هرگاه این هنر توسط خود فرهیختگان درحال بالندگی بوده تحول و یا تهاجمی بزرگ این هنر را به قهقرا برده است. از سویینقش حمایتی حکومتها نیز به دلیل نگاه ابزاری به موسیقی جهت مجالس تفرج تنها باعث رواج مقطعی نوع خاص موسیقی برای دربارها شد؛ ولی نتیجهی آن حمایتها ایجاد نوعی ذهنیت منفی اجتماعی نسبت به موسیقی بود که ردپای آثار سوء آن در پیکرهی موسیقی هنوز هم در افکار عمومی پیداست.
منابع
برکشلی، مهدی(۱۳۵۵). «اصالت موسیقی ایران»، مجله موسیقی، شماره ۱، سال پنجم، خرداد ماه
جوادی، غلامرضا(۱۳۸۰). موسیقی ایران از آغاز تا امروز، ج۱، تهران: انتشارات همشهری
سپنتا، ساسان(۱۳۸۲). چشمانداز موسیقی ایران، تهران: موسسه فرهنگی هنری ماهور
فروغ، مهدی، سامی، علی و دیگران(۱۳۸۳). مجموعه مقالات، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
مراغی، عبدالقادر بن عینی(۱۳۵۶). مقاصد الالحان، به اهتمام تقی بینش، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب
مشحون، حسن(۱۳۸۰). تاریخ موسیقی ایران، تهران: فرهنگ نشر نو
نسخه نخست این مقاله در فصلنامه اینترنتی «نجوای فرهنگ» دوره جدید شماره ۱۵، پاییز ۹۴، صص۲۲ تا ۲۵ به چاپ رسیده است.
ایمیل نویسنده:۴۰۰hashemi@gmail.com
وبلاگ نویسنده: http://400hashemi.blogfa.com
[۱]- این کتابها به اهتمام تقی بینش در تهران به چاپ رسیده اند.